♦️هوای کشور گرمتر میشود
🔹در 5 روز آینده جوی پایدار همراه با افزایش نسبی دما در اغلب نقاط کشور پیشبینی میشود.
🔹در استانهای واقع در سواحل خزر، شمال غرب، غرب، دامنههای جنوبی البرز و مرکز کشور افزایش نسبی دما بین 7 تا 12 درجه خواهیم داشت.
🔹 آسمان تهران صاف تا قسمتی ابری و در بعد از ظهر وزش باد پیشبینی میشود.
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
♦️تامین ۳۰ میلیارد تومان اعتبار به خط انتقال آب شرب مشگین شهر
🔹فرماندار شهرستان مشگین شهر گفت: ۳۰ میلیارد تومان از محل اعتبارات سازمان مدیریت بحران کشور برای حل مشکل رانش زمین و خط انتقال اصلی آب شرب مشگین شهر تامین شد./فارس
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
♦️حجم مخزن سد یامچی اردبیل ۳۶ درصد کاهش یافت
🔹مدیرعامل شرکت آب منطقهای اردبیل: پایش و بازدید انجام یافته از چهارشاخه اصلی ورودی سد یامچی نشان میدهد میزان حجم آب ورودی سد در حدود ۳۶ درصد کاهش یافته است.
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
♦️هر روز یک حکایت
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. پیر دنیا دیدهای از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی پیر مرد را دید بیاختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام بههم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم»
پیرمرد همانطور که کنار مرد جوان نشسته بود برگی که از شاخه درخت روی زمین افتاده بود را برداشت و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگها قرار گرفت. پیر دانا گفت: « این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به چهره متبسم او نگاه کرد و گفت: «:اما برگ که آرام نیست! او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد، اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم»
پیرمرد لبخندی زد و گفت: « پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
او این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با پیرمرد آرام آرام همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از وی پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را؟»
پیرمرد گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.»
#داستان_بخوانیم
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتگوی اختصاصی/پاسخ #قاضیزاده_هاشمی به دوگانهسازی علیه بازار سرمایه:
🔹رفع تحریمها قطعا به نفع #بورس است
🔹بخش عمده بازار سرمایه ایران را شرکتهای صادرات محور تشکیل میدهند
@BourseNews
♦️هر روز یک حکایت
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. پیر دنیا دیدهای از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی پیر مرد را دید بیاختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام بههم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم»
پیرمرد همانطور که کنار مرد جوان نشسته بود برگی که از شاخه درخت روی زمین افتاده بود را برداشت و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگها قرار گرفت. پیر دانا گفت: « این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به چهره متبسم او نگاه کرد و گفت: «:اما برگ که آرام نیست! او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد، اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم»
پیرمرد لبخندی زد و گفت: « پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
او این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با پیرمرد آرام آرام همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از وی پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را؟»
پیرمرد گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.»
#داستان_بخوانیم
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
♦️دو خبر کوتاه
🔹اردوی تیم ملی کشتی فرنگی جوانان کشورمان از روز ۱۱ خردادماه در خانه کشتی سرعین اردبیل آغاز خواهد شد.
🔹رئیس اداره حمل ونقل کالای راهداری و حملونقل جادهای استان اردبیل گفت: ۶۲۱ هزارو ۶۰۴ تن کالا در ۲ ماه گذشته جابجا شد.
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️تایم لپس پایگاه جهانی شیخ صفی الدین اردبیلی
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
♦️زندگی دوباره زندانی محکوم به قصاص با گذشت اولیای دم
🔹سرپرست زندانهای استان اردبیل گفت: با تلاش اعضای شورای حل اختلاف زندان اردبیل، حمایت و پشتیبانی مقامات قضایی و میانجیگری خیرین و معتمدین شهر، پرونده زندانی محکوم به قصاص با گذشت اولیای دم به صلح و سازش ختم شد
#اخبارفوری_اردبیل در تلگرام👇
@akhbarardebill
کپشن تلگرام اردبیل:
1551📞
😎اسنپ گوش به زنگ شماست!
☎️از این به بعد، اهالی اردبیل میتونن بدون نیاز به اپلیکیشن با 1551 اسنپ بگیرن...
🤳🏻اگه خودت یا یکی از عزیزانت از اون کسایی هستین که خیلی میونهای با اینترنت و گوشی هوشمند ندارین، کافیه برای درخواست اسنپ یه زنگ به 1551 بزنین...
🔋اگرم نه، برای وقتایی که اینترنت ندارین یا شارژ گوشیتون تموم شده، این شماره رو یادتون بمونه!