💠 #داستان
آیت الله بروجردی از اعمال خلاف شرعی قمه زنی و کارهای ناپسند در مراسم عزاداری #امام_حسین علیه السلام ناراحت بودند لذا هیئتهای سینهزنی و عزاداری را جمع کرده و پرسیدند که شما از چه کسی تقلید میکنید ؟
همگی گفتند: از شما تقلید میکنیم
ایشان فرمودند: پس اگر از من تقلید میکنید من این اعمال را جایز نمی دانم
آنها گفتند: ما سیصد و شصت و چهار روز در سال را از شما تقلید میکنیم فقط روز عاشورا از شما تقلید نمی کنیم.
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
💠 #داستان
حکایت این روزهای ما با مسئله حجاب
♦️موشی در خانه، تله موش دید،
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد اما همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد.
🔸چند روز بعد، ماری درتله افتاد و زن خانه را که به سراغش رفته بود گزید؛
بستگان آن زن، از مرغ برایش سوپ درست کردند،
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند؛
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند،
و تمام این مدت موش در سوراخ دیوار می نگریست و به مشکلی که مرغ و گوسفند و گاو ربطی نداشت می اندیشید 😔
✅مسئله حجاب هم همینه اونایی که میگن به ما ربطی نداره و...
واقعا نمیدونن این مسئله شروع بی بندوباری و از هم گسسته شدن خانواده ها و خیانت زن و شوهر ها و هزاران مشکل دیگر را به دنبال داره که دیر یا زود در صورت عدم برخورد گریبان همه افراد جامعه را خواهد گرفت و چه بسا دیگر کار از کار بگذرد و نشود کاری کرد😔😔
#خواندنی
#حجاب_عفاف
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📖 نهجالبلاغه - حکمت 199 :
✅ وصف اراذل و اوباش
🔸 حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام در وصف اراذل و اوباش فرمود:
🟢 هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ قِيلَ بَلْ قَالَ ع هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِيلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ فَقَالَ يَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ
▪️ آنها كسانى هستند كه هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند
▪️و هنگامى كه پراكنده شوند شناخته نخواهند شد.
▪️آنها كسانى هستند كه هرگاه متحد شوند زيان مىرسانند
▪️و هر زمان متفرق گردند سود به بار مىآورند.
🔹كسى سؤال كرد: زيان آنها را به هنگام متحد شدن دانستيم، منفعت آنها به هنگام پراكنده شدن چيست؟
🌸امام عليه السلام فرمود:
▪️پيشهوران و اهل كسب (از آنها) به كارهاى خود باز مىگردند ؛ و مردم از كار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّايى مىرود؛ و بافنده مشغول بافندگى مىشود ؛ و نانوا به پخت نان مىپردازد.
#خواندنی
#نهجالبلاغه
#حکمت199
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
اخبار لفور
📖 نهجالبلاغه - حکمت 200 :
✅ نکوهش انسان های شرور
🔸 هنگامى كه جنايتكارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام علی عليهالسلام آوردند. امام عليه السلام فرمود:
🟢 لا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ.
♦️ مباك مباد ، چهره هاى كه جز به هنگام زشتى ها ديده نمى شوند.
همواره گروهى در جوامع بشرى در پى جنجال آفرينى يا حضور در حوادث جنجالى هستند;
به محض اين كه نگاه كنند دو نفر با هم در گوشه خيابان دعوا مى كنند از اطراف جمع مى شوند; نه براى ميانجيگرى، بلكه براى اين كه آن صحنه زشت را بنگرند و يا هنگامى كه بشنوند بنا هست فلان كس را در ملأ عام مجازات كنند، دوان دوان به سوى آن صحنه مى روند.
از بعضى روايات كه در باب حدود آمده به خوبى استفاده مى شود كه اميرمؤمنان على عليه السلام از اين گروه متنفر بود.
🔸در كتاب وسائل الشيعه در كتاب الحدود حديثى به اين مضمون در باب كراهت اجتماع مردم براى نگاه كردن به شخصى كه حرام مى خورد آمده است .
هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند كه بنا بود حد بر او اجرا شود،
ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع كردند،
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: اى قنبر نگاه كن اين گروه كيانند و براى چه آمدند
عرض كرد: مردى هست كه مى خواهند حد بر او اقامه كنند (و اينها تماشاگرند)،
هنگامى كه نزديك شدند امام نگاه در چهره آنها كرد و فرمود:
«لا مَرْحباً بِوُجُوه لا تُرى إلاّ في كُلِّ سُوء هؤُلاءِ فُضُولُ الرِّجالِ أمِطْهُمْ عَنّى يا قَنْبَرُ;
خوش آمد مباد بر چهره هايى كه جز در صحنه هاى بد ديده نمى شود آنها افراد بيهوده جامعه هستند اى قنبر آنها را از من دور ساز».
📚وسائل الشیعه، ج 18، باب 22، ص 45، کتاب الحدود، ح 1.
🔹درست که در قرآن مجید و روایات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مایه عبرت مردم گردد; اما این گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمى آمدند، بلکه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مى یابند و در صورتى که فرصت پیدا کنند خودشان نیز وارد صحنه مى شوند.
🔸ولى جالب توجه این که زمامداران ظالم و ستمگر در دنیاى دیروز و امروز از وجود این گروه براى پیش بردن مقاصد نامشروع خود بهره فراوان مى گیرند و براى درهم شکستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهیان از منکر این گروه را تحریک کرده و به مصاف آنها مى فرستند.
🔹ابن ابى الحدید از «احنف» چنین نقل مى کند که مى گفت: سفیهان جامعه را گرامى دارید، زیرا آنها شما را از این و آن حفظ مى کنند. (منظورش این بود که مى توانند دشمنان شما را دفع کنند)
سپس شعرى از شاعرى نقل کرده که مضمونش این است: من این افراد بدرفتار را براى خودم حفظ مى کنم تا در مقابل مخالفان از آنها استفاده کنم،
اگر سگ هایى که نزد من اند حضور نداشته باشند از سگ هاى مخالفین در هراسم(2).
📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 20، ذیل حکمت مورد بحث.
#خواندنی
#نهجالبلاغه
#حکمت200
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
💠#داستان
👈وقتی حرف با عمل فرق داشته باشد!
🔸مرحوم عبدالکریم حامد می فرمود:
«شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیه السلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:
« حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : خوش بحال این شخص
،سید الشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام ) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛
در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
💥از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد..!
📚کرامات اولیا و مردان خدا
#خواندنی
#کرامات_امامان
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📚 #یک_دقیقه_مطالعه
🔺بخونید قشنگه! از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو
🔹با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم کار دارم باهات میام.
۱- سر وعده اومد در خونه مون، سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
۲- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم. من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟! گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
۳- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد. گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
۴- بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5 هزار تومن هم بهش داد. گفتم رفیق معتاد بود ها! گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
۵- رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.
۶- رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبوردی دستش بود. گفت 4 تا 5 هزارتومن. 4 تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد نمیارزید! گفت: میدونم. گناه داره تو آفتاب وایساده!
۷- از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟! گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی! اینجوری میگه کاسبی کردم.
۸- یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
۹- اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد، میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
۱۰- یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چند بهش میدی؟! گفت سه مرحله در یک سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
۱۱- تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
🔹میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟! 3هزار تومن! یه بستنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!
34 سال
میدونین من چه کاره بودم؟!
کارمند بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشینی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره!
🔸دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست: بنده مخلص خدا بودن به حرکته نه ادعا
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
اخبار لفور
📖 نهجالبلاغه - حکمت 161 :
✅ ارزش مشورت و پرهیز از خودمحوری
🔸 قال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام :
🟢 مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِى عُقُولِهَا .
♦️ هر كس خود رأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد ، در عقل هاى آنان شريك شد.
💠 هر قدر درباره اهميت مشورت بحث شود كم است، زيرا مطلبى است سرنوشتساز.
🌸 قرآن مجيد هم به مؤمنان دستور مشورت مىدهد
«وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُم» (1)
🌸و هم به رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه عقل كل بود در اين باره امر مىكند:
«وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ» (2)
🌸 قرآن حتى در موضوعات ساده نيز به مشورت اهميت داده است از جمله درباره باز گرفتن كودك شيرخوار از شير مادر مىفرمايد :
«فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا»؛
▫️و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضايت يكديگر و مشورت بخواهند (كودك را زودتر) از شير باز گيرند؛ گناهى بر آنها نيست». (3)
🔸همچنين روايات اسلامى به طور گسترده بر آن تأكيد ورزيده است. 🔹در دنياى امروز نيز همه دولتها حداقل در ظاهر تأكيد بر تشكيل شوراها براى قانونگذارى و امور اجرايى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مىشود.
🔹دليل آن هم روشن است، زيرا خداى متعال همه مزاياى فكرى را به يك نفر نداده است، بلكه هشيارى مانند ساير نعمتها در ميان مردم تقسيم شده است. به همين دليل هيچ كس بىنياز از افكار ديگران نيست و هنگامى كه انسانها به مشورت بنشينند و عقلها به يكديگر ضميمه شوند احتمال خطا بسيار كم مىشود، زيرا جوانب مسئله به وسيله افراد مختلف كه هر يك جانبى را مىبيند روشن مىگردد و مصداق تعبيرى كه در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام در غررالحكم آمده است خواهد بود، مىفرمايد:
«حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ يُضيفَ إلى رَأيِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَيَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَماءِ
▫️ بر هر عاقلى لازم است كه رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد». (4)
🔹بعضى ممكن است تصور كنند حتماً بايد با كسى مشورت كرد كه عقل او از انسان قوىتر يا لااقل مساوى باشد در حالى كه چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نكند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت كند،
🔹چنانكه مرحوم علامه مجلسى در حديثى از بحارالانوار از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل مىكند كه يكى از يارانش مىگويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام كاظم عليه السلام) به ميان آمد. فرمود:
«كَانَ عَقْلُهُ لَايُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه
▫️عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مىكرد.
بعضى به آن حضرت گفتند:
شما با مثل چنين شخصى مشورت مىكنيد؟
فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشكل را بر زبان او جارى كند». (5)
🔹يكى از فوايد مشورت چيزى است كه امام كاظم عليه السلام در حديث نورانىاش به آن اشاره كرده مىفرمايد:
«مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ يَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً
▫️كسى كه مشورت كند اگر به حق راه يابد او را ستايش مىكنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مىدارند. (در حالى كه اگر مشورت نكند نه در حال خطا كسى عذر او را موجه مىداند و نه در صواب كسى او را ستايش مىكند)». (6)
🔸احاديث درباره مشورت از معصومان عليهم السلام بسيار فراوان است اين سخن را با حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم كه فرمود:
«الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِيرَ ذَا الرَّأْيِ وَتُطِيعَ أَمْرَهُ
▫️حزم و دورانديشى ايجاب مىكند كه با صاحبنظران مشورت كنى و از امر او اطاعت كنى». (7)
*********
⭕️پی نوشت
1. شورى، آيه 38.
2. آل عمران، آيه 159.
3. بقره، آيه 233.
4. غررالحكم، ص 55، ح 496.
5. بحارالانوار، ج 72، ص 101، ح 25.
6. همان، ص 104، ح 37.
7. همان، ص 105، ح 41.
#خواندنی
#نهجالبلاغه
#حکمت161
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
اخبار لفور
📖 نهجالبلاغه - حکمت 162 :
✅ ضرورت رازداری
🔸 قال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام :
♦️ مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ .
💠 آن كس كه راز خود را پنهان دارد ، اختيار آن در دست اوست.
🔸منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان كه اگر ديگران از آن آگاه شوند ممكن است مشكلات عظيمى براى وى فراهم سازند؛
🔹مثلًا شخصى كه معتقد به مذهب اهل بيت است و در ميان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته است، بديهى است اگر سرّ خويش را فاش كند جانش به خطر مىافتد
🔹و گاه افشاى اسرار سبب مىشود كه حسودان انسان را از رسيدن به نتيجه كارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخهايش بگذارند
🔸يا رقيبانى باشند كه براى حفظ منافع خود پيشدستى كنند و كارى را كه او ابداع كرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع كننده اصلى را محروم سازند.
بديهى است عقل مىگويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مكتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نكرد،
🔹زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند كه براى آنها بازگو مىكنند و چيزى نمىگذرد كه آن سرّ، همه جا منتشر مىشود و صاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناكام مىماند.
🔸در نامه 31 نهج البلاغه (نامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى عليه السلام) نيز اشاره به كتمان سرّ شده است.
🔸همچنين در حكمت 6 و 48 نيز امام عليه السلام بر اين معنا تأكيد كرده است.
مسئله كتمان اسرار به قدرى اهميت دارد كه در حديثى امام صادق عليه السلام آن را همچون خونى مىشمرد كه فقط بايد در درون رگهاى خود انسان جريان يابد، مى فرمايد:
«سِرُّكَ مِنْ دَمِكَ فَلَا تُجْرِيهِ فِي غَيْرِ أَوْدَاجِكَ»(1)
🔸البته مسئله كتمان سرّ در مسائل اجتماعى كه براى يك جامعه سرنوشت ساز است از اهميت بسيار بيشترى برخوردار است و چه بسا افشاى يك سرّ سبب حمله غافلگيرانه دشمن و ريخته شدن خونهاى بىگناهان گردد.
🔹در تاريخ زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله موارد زيادى مى بينيم كه از طريق كتمان، پيشگيرى از خسارات مهمى بر جامعه اسلامى كرد و از آن جمله مسئله كتمان اسرار در فتح مكه بود كه با دقت انجام شد و هنگامى كه لشگر اسلام با عِدّه و عُدّه فراوان در كنار مكه فرود آمدند تازه مكيان از جريان باخبر شدند و همين امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ريخته نشود و فوج فوج اسلام را پذيرا شوند.
🔹گاه مى شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه به گروهى براى يكى از جنگهاى اسلام مأموريت مى داد براى اينكه دشمن از هدف آگاه نشود دستور مى داد نامه اى بنويسند و آن را به صورت سربسته به فرمانده لشگر مى داد و مى فرمود:
🔸هنگامى كه به فلان نقطه رسيديد نامه را باز كنيد و مطابق دستور عمل نماييد و به اين ترتيب دشمن از نقشه هاى مسلمانان آگاه نمى شد.
اين سخن را با حديث پربار ديگرى از اميرمؤمنان عليه السلام پایان مىدهيم كه فرمود:
«جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فِي كِتْمَانِ السِّرِّ وَمُصَادَقَةِ الْأَخْيَارِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فِي الْإِذَاعَةِ وَمُوَاخَاةِ الْأَشْرَارِ
▫️ خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع شده است: «كتمان سرّ و دوستى با نيكان و تمام شرور در دو چيز جمع شده: فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار».
#خواندنی
#نهجالبلاغه
#حکمت162
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
💠#داستان
#طنز جبهه
👈کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب.
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش.
با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده.
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄😄😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند.
توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر.
سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد.
راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم.
یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت.
چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم.
حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد.
اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش.
تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ...
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند.
دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم.
این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند.
یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین.
یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟
جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون!
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂
#همراه_شهدا
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
💠#داستان
👈تهمتی كه سبب ترك جماعت شد
🔷 شیخ حسین انصاریان می فرماید:
در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان، جوانى نزد من آمد و گفت:
👈 مى خواهم پدر همسرم را با خود به اين مجلس بياورم، ولى راهش دور است و نمى شود. از طرفى، او كه همواره اهل مسجد🕌 و نماز جماعت بوده مدتى است مسجد را ترك كرده و وقتى به او مىگويم: چرا به مسجد نمى روى؟ مى گويد: ديگر نمى شود به اين پيشنماز اقتدا كرد.
🏝در اين مدت، هر چه دليلش را پرسيدم چيزى نگفت تا اينكه ديشب گفت: مردم مى گويند پسر امام جماعت معاون يكى از وزرا شده و هنوز مركّب حكمش خشك نشده، شش ميليون تومان از بيت المال برداشته و يك ميليون آن را هم به پدرش داده است. براى همين، پشت سر اين روحانى ديگر نمى شود نماز خواند.
🦋او ادامه داد: من به پدرزنم چيزى نگفتم، ولى به منزل آن پيشنماز رفتم و گفتم: مى خواهم ده دقيقه با شما صحبت كنم. بعد، براى ايشان آنچه را شنيده بودم نقل كردم كه مردم مى گويند فرزند شما در روز روشن از بيت المال دزديده و به شما هم مبلغى از آن را داده است.
🔶پيشنماز لبخندى زد و گفت: مساله مهمى نيست، نگران نباشيد!
بعد، مرا به چاى و ميوه دعوت كرد و مقدارى شيرينى نيز به همراه سه شناسنامه از داخل منزل با خود آورد.
سپس گفت: ♻️خداوند به من سه فرزند داده: دو دختر و يك پسر، كه شناسنامه آنها را برايتان آورده ام. شما اين شناسنامه ها را نگاه كنيد تا من به پسرم بگويم بيايد و خودش درباره اين شش ميليون توضيح دهد.
🦋سپس، بيرون رفت و با كودكى در آغوش بازگشت كه هنوز زبان باز نكرده بود و گفت: من همين يك پسر را دارم كه اين شناسنامه اش است.
حال، شما از خودش بپرسيد اين پول را براى چه منظورى دزديده است؟
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
🟢#داستان
👈مقام معلم
شخصي بنام عبدالرحمان ، در مدينه ، مدتي معلم و آموزگار كودكان و نوجوانان بود،
يكي از فرزندان #امام_حسين علیه السلام به نام ((جعفر)) به مكتب او مي رفت .
معلم ، آيه شريفه الحمدللّه رب العالمين را به جعفر آموخت .
امام حسين علیه السلام بخاطر اين آموزش معلم ، هزار دينار و هزار حله (پيراهن مرغوب ) به معلم داد، و دهان او را پر از مرواريد كرد.
شخصي از امام پرسيد، آيا آنهمه پاداش به معلم ، روا است ؟
امام حسين علیه السلام پاسخ فرمود: ((آنچه كه دادم چگونه برابري مي كند با ارزش آنچه كه او (معلم ) به پسرم اين جمله را آموخت الحمدللّه رب العالمين ؟!)).
در اينجا ذكر اين حديث نيز جالب است كه پيامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
((وقتي معلم ، آيه بسم اللّه الرحمان الرحيم به كودكي بياموزد خداوند براي او و آن كودك و پدر و مادر كودك ، برائت از آتش را مي نويسد)).
داستان دوستان
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
🟢#داستان
👈خواب پيام آور!
شخصي را مي شناسم ، دانشمندي اديب و احتياط كار و وارسته بود،
مردم به او احترام خاصي مي كردند، حدود پانزده سال است كه از دنيا رفته است .
متأ سفانه از خصوصيات او اين بود كه از مجالس عزاي سيد شهيدان امام حسين علیه السلام كنار مي كشيد و در دستجات سينه زني شركت نمي نمود.
چندي پيش يكي از مؤمنيني كه دهها سال است از چاكران درگاه امام حسين عليه السّلام مي باشد و در حسينيه اي خدمتگذار عزاداران است ، نقل مي كرد:
در عالم خواب ديدم ، ماشين سواري آمد و كنار در حسينيه توقف كرد، و چند نفر از آن پياده شدند از جمله شخص مذكور، پياده شد و نزد من آمد و ملتمسانه از من تقاضا كرد كه مقداري از آن چادر حسينيه را به من بدهيد، كه به آن احتياج دارم .
نگارنده : وقتي كه اين خواب را شنيدم ، بي درنگ دريافتم كه او بر اثر كناره گيري از عزاي امام حسين علیه السلام اكنون در عالم برزخ ، كارش به جائي رسيده كه به مقداري پارچه چادر حسينيه ، نياز پيدا نموده است .
#خواندنی
🔰 به کانال #اخبارلفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.