✅#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 اویس قرنی و اطاعت مادر
گویند اویس شتربانی می کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را می داد. یک روز از مادر اجازه خواست که برای زیارت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه رود. مادرش گفت اجازه می دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی.
اویس حرکت کرد وقتی به خانه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید اتفاقا ایشان هم تشریف نداشتند. ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندیده، به یمن مراجعت کرد.
چون حضرت به خانه برگشت پرسید این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند شتربانی که اویس نام داشت به اینجا رسید و بازگشت. فرمود آری اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت.
سپس فرمود: «یفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه الیک یا اویس القرن» نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.
📚 #منتهی_الامال، ج 1، ص 142
✍ حاج شیخ عباس قمى
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 کریم تر از حاتم
حاتم را پرسیدند که: «هرگز از خود کریمتر دیدی؟» گفت: بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت. فیالحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد و مرا قطعهای از آن خوش آمد، بخوردم. گفتم: «والله این بسی خوش بود.»
غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را میکشت و آن قسمت را میپخت و پیش من میآورد. و من از این موضوع آگاهی نداشتم. چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است. پرسیدم: که این چیست؟! گفتند: غلام همه گوسفندان خود را بِکشت.(سر برید)
وی را ملامت کردم که: چرا چنین کردی؟! گفت: «سبحانالله تو را که مهمان من بودی چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟».
پس حاتم را پرسیدند که: تو در مقابله آن چه دادی؟ گفت: «سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.» گفتند: «پس تو کریمتر از او باشی!» گفت: «هیهات! وی هرچه داشت داده است و من از آن چه داشتم و از بسیاری؛ اندکی بیش ندادم!».
📚 #بهارستان
✍ عبدالرحمن جامی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 کارگران مسلمانی که اول وقت نماز خواندند موفق شدند
در گذشته، عمّال روسیه تزاری، مسیحی مذهب بودند، یکی از مهندسین مسلمان که با آنان کار می کرد هنگام ظهر، کار را برای ادای فریضه نماز تعطیل می کرد. سرپرست روسی از این کار خوشش نمی آمد و بالأخره کارگران مسلمان را تهدید کرد که بابت مدتی که کار را تعطیل می کنند، مقداری از حقوقشان را کسر کند.
کارگران، دو گروه شدند؛ گروهی اصرار داشتند که نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه دیگر، با مهندس روسی همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موکول کردند. مهندس نیز آخر هفته، وقتی حقوق را پرداخت کرد، به گروه اوّل که نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق کامل و به گروه دوم که به توصیه او عمل کرده بودند حقوق کمتری داد!
کارگران اعتراض کردند و گفتند چرا به آنان که به گفته ات توجه نکردند حقوق کامل داده و به ما که به حرف تو عمل کرده ایم، کمتر پرداختی؟!
مهندس مسیحی روسی گفت! برای اینکه گروه اوّل که کسر حقوق را بر تخلف از انجام وظایف دینی ترجیح دادند، معلوم می شود که افرادی مؤمن و در عقیده خود پابرجا هستند، پس در سایر اعمالشان نیز درستکار بوده و از مقدار کار نمی دزدند و کارشان را با صداقت انجام می دهند.
اما شما که پول را بر مسؤولیتها و تکالیف مذهبی ترجیح دادید، معلوم می شود که چندان پایبند به اصول حرام و حلال نیستید و لذا در کاری که انجام می دهید، طبعاً رعایت اخلاص را نمی کنید و از این رو مستحق حقوق کمتری هستید؛ زیرا شما که در نماز این تکلیف بزرگ الهی، خیانت می کنید، در کار من به طریق اولی کم کاری می کنید.
📚 #نقش_عبادت_در_سازندگی
✍ سیدمحمد حسینی شیرازی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 خدمتکار پدر و مادر همنشین انبیا است
روزی حضرت موسی علیه السلام در ضمن مناجات به پروردگار خود عرض کرد خدایا می خواهم همنشینی که در بهشت دارم ببینم چگونه شخصی است. جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد یا موسی فلان قصاب در محله فلانی همنشین تو خواهد بود.
حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده، دید جوانی شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است. شامگاه که شد جوان مقداری گوشت برداشت و بسوی منزل روان گردید. موسی از پی او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمی خواهی؟ جوان گفت خوش آمدید. او را به درون برد.
حضرت موسی دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی فرتوت و کهنسال را از درون زنبیل خارج کرد. او را شستشو داده غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد زبان پیرزن به کلماتی که مفهوم نمی شد حرکت نمود.
بعد از آن جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد این پیرزن مادر من است چون مرا بضاعتی نیست که جهت او کنیزی بخرم ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام.
حضرت موسی پرسید آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم می گوید: «غفر الله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیمة فی قبته و درجته» خداوند ترا ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی به همان درجه جایگاه.
موسی علیه السلام فرمود ای جوان بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی.
📚 #آگاه_شویم 2
✍ حسن امیدوار
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
📲فضا برای همه ی تفکر ها باز شود
پست جدید صفحه اینستاگرامی سردار قاسم سلیمانی
@jaarchi
هدایت شده از حسین
Akhlaq_1396-11-03 شک-کتب ضاله.MP3
4.76M
☀️ #درس_اخلاق #اخلاق☀️
✅ درس اخلاق استاد احمد عابدی
💠 رذیله جهل مرکب
💠 رذیله شکّ
💠 خطر کتب و رسانه های ضالّه
💠 راههای برطرف شدن شکّ
3 بهمن 1396
#شک
#جهل_مرکب
🆔 @Ahmad_aabedi
هدایت شده از سایت دینی هدانا
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 حتما ببینید| ماجرای شهیدی که پس از ۱۷ سال زنده شد ⁉️
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥www.hadana.ir
✅ سکاکی و شروع به کسب علم با سن زیاد و حافظه کم
یوسف ابن ابی بکر ملقب به سراج الدین سکاکی دوازده علم از علوم عرب را دارا بود، او در ابتدای امر آهنگر بود که با دست خود صندوق کوچکی درست کرد و قفل عجیبی به آن صندوق زد که وزن صندوق با آن قفل همه اش یک قیراط بیشتر نبود و آن را به عنوان هدیه نزد سلطان آورد.
برخلاف انتظار سکاکی، سلطان و اطرافیان او چندان عنایتی به سکاکی نکردند ولی سکاکی دید مردی وارد مجلس شد همه اهل مجلس به او زیاد احترام کردند سکاکی پرسید این آقا چه کاره است که این قدر مورد احترام ملک و سایرین است ؟ گفتند این آقا عالم و دانشمند است.
سکاکی در همانجا تصمیم گرفت که به دنبال تحصیل علم برود و علم را یاد بگیرد از آنجا حرکت کرد آمد به مدرسه برای درس خواندن در صورتی که سی سال از عمرش گذشته بود استاد هم به او گفت سن تو زیاد است مشکل است که بتوانی به جائی برسی.
اتفاقاً سکاکی بسیار کم حافظه بود استاد برای امتحان مساله ای از فتاوای شافعی به او درس داد و به او گفت بگو: پوست سگ با دباغی پاک میشود. سکاکی آن روز این عبارت را هزار بار تکرار کرد. فردا موقع تحویل درس، سکاکی گفت: سگ گفته پوست استاد با دباغی پاک میشود. همه حاضرین خندیدند استاد درس دیگری به او داد خلاصه ده سال با این حال درس خواند ولی چیزی یاد نگرفت.
سکاکی به کلی از خودش ناامید شد و حوصله اش تنگ شد و سر به بیابان گذاشت تا آن که روزی در دامنه کوهی می گشت دید در جائی از این کوه آبی قطره قطره بروی سنگی می ریزد و در اثر ریختن قطرات آب در مدت طولانی بر روی این تخته سنگ، سنگ سوارخ و گود شده از دیدن آن منظره به فکر افتاد.
به خود گفت مگر قلب تو از این سنگ سخت تر است پس اگر به تحصیل ادامه بدهی عاقبت به جائی می رسی دوباره تصمیم گرفت خواندنش را ادامه بدهد آمد با جدیت و کوشش تمام مشغول شد تا آنکه خداوند درهای علوم و معارف را
بروی باز کرد که عاقبت گوی سبقت از اقران و امثال خود ربود و به درجات عالیه از مراتب علوم گوناگون نائل شد.
📚#مردان_علم_در_میدان_عمل، ج1
✍ سید نعمت الله حسینی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔵 تفاوت روزه مستحبی و واجب
1- روزه واجب را نمیشود باطل کرد اما روزه مستحبی را می شود برهم زد؛ چه قبل از ظهر و چه بعد از ظهر
2- برای نیت روزه مستحبی تا لحظاتی قبل از غروب فرصت هست به شرط آنکه کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد؛ ولی در روزه واجب چنین نیست.
3- کسی که روزه قضا دارد می تواند روزه واجب بگیرد (مثل روزه نذری؛ مشروط به اینکه قبل از تعلق وجوب قضا، نذر کرده باشد) اما روزه مستحبی نمیتواند بگیرد. (توضیح المسایل محشی/1/885)
4- روزه واجب را نمی شود در سفر گرفت اما روزه مستحبی را میشود در سفر گرفت به شرط اینکه نذر کند روزه مستحبی را در سفر بگیرد. (همان/952)
5- در روزه واجب، رضایت پدر و مادر شرط نیست اما در روزه مستحبی اگر پدر و مادر ناراحتند نباید روزه مستحبی گرفت. (همان/965)
6- در روزه واجب، رضایت شوهر شرط نیست؛ اما در روزه مستحبی اگر حق شوهر از بین برود و شوهر ناراضی باشد باید ترک شود. (همان/964)
7- در روزه واجب، رضایت مهمان شرط نیست اما در روزه مستحبی فقها فرموده اند خوب است هر یک از مهمان و میزبان برای روزه مستحبی با یکدیگر هماهنگ باشند. (الروضةالبهیة/2/137)
8- کسی که روزه واجب گرفته اگر دعوت به خوردن یا آشامیدن شد نباید قبول کند؛ ولی در روزه مستحبی، مستحب است دعوت مؤمن را اجابت نموده به ثواب روزه نیز برسد. (همان/985)
📚 حجةالاسلام والمسلمین سیدجعفر ربانی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅چهار اصل مهمِ مدیریت وقت در زندگی، از دیدگاه امام موسی کاظمع
✍️امام کاظم علیه السلام در یک دستور جامع و کاربردی برای برنامه ریزی در زندگی چنین می فرماید: «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَات»؛ سعی کنید در زندگی، زمان خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
✅ 1. سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ : بخشی را به راز و نیاز با خداوند متعال اختصاص دهید.
✅ 2. وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ : بخشی را هم به تلاش برای کسب روزی حلال اختصاص دهید.
✅ 3. وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ: زمانی هم به معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتمادی بپردازید كه شما را از عیب هایتان آگاه می کنند و از صمیم قلب با شما یک رو هستند.
✅ 4. وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات: زمانی را هم برای لذتهای حلال قرار دهید که به کمک این بخش است که شما توان گذراندن آن سه بخش را خواهید داشت.
📚تحف العقول، ص 409.
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ جایی که غیر از من و تو کسی نباشد
آهنگری آهن تفتیده و داغ را با دست از کوره بیرون می آورد و دستش نمی سوخت، علت را به اصرار از او پرسیدند، گفت: در همسایگی من زنی خوش صورت و زیبا بود که شوهری فقیر و پریشان و بی نام و نشان داشت. دلم به طرف او میل پیدا کرد و گرفتار او شدم، اما نمی دانستم چگونه عشق و علاقه ام را به او ابراز کنم.
تا آن که سالی قحطی شد و اهل بلد همه گرفتار شدند و چیزی برای خوردن نداشتند ولی وضع من خوب بود، آن زن روزی نزد من آمد و گفت: ای مرد! بر من و بچه هایم رحم کن که خدا رحم کنندگان را دوست می دارد.
گفتم: ممکن نیست مگر آن که کامی از تو حاصل کنم. زن گفت: حاضرم ولی بشرط آنکه مرا جایی ببری که غیر از من و تو احدی در آنجا نباشد و از این کار باخبر نشود، من قبول کردم و او را بجای خلوتی بردم، دیدم زن مثل بید در معرض باد بهار می لرزد، پرسیدم: چرا می لرزی؟
گفت: چون تو بشرطی که با من کردی وفا ننمودی و اینجا غیر از من و تو پنج نفر دیگر حاضرند؛ دو ملک موکل بر من و دو ملک موکل بر تو و خدای شاهد و آگاه بر همه چیز، ناگهان بخود آمدم و متنبه شدم، از خدا ترسیدم و آتش شهوتم را خاموش نمودم و از مال و ثروت خود او را بی نیاز کردم از آن موقع آتش در دست من اثر نمی کند.
📚 #ریاحین_الشریعه، ج 2، ص 130
✍ ذبیح الله محلاتی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ مرد منافق و اعجاز بسم الله
گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت.
در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
📚 #خزينه_الجواهر، ص 612
✍ حاج شیخ علی اكبر نهاوندی
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g