❤️بنظر شما کدام #شهید جذاب تر و انسان را متحول می کند⁉️
انتخاب سخته مگه نه⁉️
👈شهیدی که نشانی قبر خود را داد
*شهید حمید عربنژاد*
👈شهیدی که قرضهای یک نفر را داد
*شهیدسید مرتضی دادگر درمزاری*
👈شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
*شهید محمدرضاشفیعی* ۱۴ ساله
👈شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
*شهید محمودرضا ساعتیان*
👈شهیدی که در قبر خندید
*شهید محمدرضا حقیقی*
👈شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
*شهید عباس صابری*
👈شهیدی که روز تولدش شهید شد
*شهید سید مجتبی علمدار*
👈شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
شهید مستجاب الدعوه *سید مهدی غزالی*
👈شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
*شهید علیرضاحقیقت*
👈شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
*شهید نادر مهدوی*
👈شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
*شهید هادی ثنایی مقدم* ۱۵ ساله
👈 شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
*شهید رخشانی* از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد
👈شهیدی که *سیدحسن نصرالله* سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد
*شهید احمدعلی یحیی*
👈شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
*شهید سیداحمد پلارک*
👈شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
*شهید رجبعلی غلامی* از افغانستان
👈شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
*شهید علی اکبر دهقان*
👈شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
*شهید بروجعلی شکری*
👈شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
*شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز*
👈شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
*شهید مهدی خندان*
👈شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند
👈شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید
*شهید حاج اکبر صادقی*
👈شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در *وصیت نامه* خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم
تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
👈 *شهید حاج علی محمدی پور* فرمانده گردان412
🌹.شهیدی که چند روز قبل شهادتش پس انداز خود را که میخواست برای عقدش خرید کند را به هییت امام حسین ع هدیه داد. شهید علی جعفری.🌹
برای شادی دل حضرت زهرا و شهدای ارتش اسلام و تمام شهدا صلوات.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
♨️سوال:
🔰آیا پیامبران و امامان به چشم زخم، اعتقاد دارند ؟ یا یک باور غلط است؟
✍پاسخ:
🔴چشم زخم مستند قرآنی و روایی دارد:
وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ قلم/51
نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بين ببرند، و مىگويند: «او ديوانه است!»
🍀در روایات نیز میفرماینداز پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که حضرت فرمود: «چشم زخم انسان صحیح و سالم را داخل قبر میکند و شتر را به دیگ میفرستد»
🌱همچنین در روایت دیگری آمده است که روزی جبرئیل علیهالسلام بر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله نازل شد و حضرت را اندوهگین مشاهده کرد؛ وقتی علت را سؤال کرد، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«ناراحتیام به دلیل آن است که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را چشم زدند. جبرئیل علیهالسلام عرض کرد: «ای محمد! چشم زخم واقعیت دارد؛ پس آنها را با این جملات تعویذ بفرما».
🔺عجیبتر آنکه صفوان جمّال از امام جعفر صادق(علیهالسلام) نقل کرده که حضرت فرمود: «اگر قبرستانها شناخته شوند و حقایق آشکار گردد، خواهید دید که اکثر مردگان با چشم زخم از بین رفتهاند؛ زیرا که چشم زخم حقیقت دارد».
🖊بنابراین، چشم زخم بر اساس روایات و سنّت، یکی از واقعیات تلخ زندگی است که میتواند به صورت روزمره و مداوم اتفاق بیفتد.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
♨️سوال:
🔰راهکارهای برخورد با لجبازی همسر چیست؟
✍️پاسخ:
از اولین و مهم ترین راهکارهای برخورد با لجبازی همسر، در لحظه اول سکوت کردن می باشد. زیرا اگر در برابر این حالت ما هم شروع به نشان دادن خشم داشته باشیم، لجبازی همسر بیشتر و بیشتر می شود. پس در درجه اول و در قدم اول سعی کنید با این رفتار مدارا نمایید. یکی از علت های ایجاد لجبازی عدم خود باوری و نداشتن اعتماد به نفس کافی می باشد. افرادی که اعتماد به نفس ندارند و به خودشان باور ندارند، سعی می کنند که اقتدارشان را به صورت لجبازی نشان بدهند.
عامل دیگری که می تواند در ایجاد این حالت کمک کند، لحن صحبت کردن و گفت و گوی طرفین است. برخی اوقات اینقدر لحن صحبت خانم و یا آقا بسیار تند و یا با کنایه است، که باعث می شود طرف مقابل لجبازی کردن را در پیش بگیرد.
وقتی لجبازی بین زن و شوهر اتفاق بیافتد، اگر هیچ کدام از آن ها سعی نکنند که این مشکل را بر طرف کنند، زندگیشان رو به تعارض می رود.
***راهکارهایی برای از بین بردن لجبازی همسر:
- در هنگام ایجاد حالت لجبازی در همسرتان، در آن لحظه با او مدارا نمایید.
- در این حالت سعی کنید از لحن کلمات منفی و همراه با کنایه استفاده نکنید. زیرا منجر به بالا رفتن لجبازی همسرتان می شود.
- با همسرتان بحث نکنید و عصبانیتش را بیشتر نکنید. زیرا در این حالت ممکن است که خود شما هم به این ویژگی منفی مبتلا شوید.
- سعی کنید همسر لجبازتان را در لحظه لجبازی به آرمش دعوت کنید.
- مهارت های انتقادپذیری را یاد بگیرید و ویژگی های منفی همسرتان را حتما طبق قاعده به او بگویید. زیرا اگرهمسرتان متوجه شود که از طرف شما مورد تحقیر قرار گرفته است، لجبازیش بیشتر و بیشتر می شود.
- در گفتن ویژگی های منفی همسرتان بسیار مواظب باشید. سعی کنید موقعیت سنجی را داشته باشید. در یک موقعیت مناسب که همسرتان در شرایط جسمانی و روحی متعادل قرار دارد، یکی از ویژگی های منفی او را بیان کنید.
- تا زمانی که همسرتان در حالت های عصبی و عصبانی بودن به سر می برد، سعی کنید راجع به آن موضوعی که لجبازی همسرتان را برانگیخته کرده است، صحبت نکنید.
- تمرین کنید که ویژگی های مثبت همسرتان را به او یاد آوری کنید تا اعتماد به نفسش بالاتر برود.
- همسرتان را به دلیل انجام دادن کارهای مثبت، هر چند کارهای کوچک و کم اهمیت تر، تحسین کنید.
- نیازهای روانی- اجتماعی همسرتان را بشناسید و سعی کنید آن ها را بر آورده نمایید.
- اگر همسرتان در حالت لجبازی دقایق طولانی را به بحث کردن و حرف زدن طولانی پرداخت، اجازه بدهید که حرفهایش را کامل بزند تا تخلیه هیجانی بشود.
- اگر در خود توان تحمل با لجبازی همسرتان را ندارید، یک فعالیت آرامبخش مثل دوش گرفتن؛، تنفس عمیق یا ریلکسیشن را انجام بدهید تا به آرامش نسبی برسید.
- مهارت های گفت و گوی صحیح را یاد بگیرید.
- در صحبت کردن با همسرتان سعی کنید جملاتتان را با تو شروع نکنی. زیرا فاعل تو، نشان دهنده مقصر بودن و یا سرزنش کردن هست. بهتر است جمله های ما با فاعل من شروع بشود.
موفق باشید.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
♨️سوال:
🔰آيا بسته بودن بخت دختران درست هست؟
اگر درست هست، مگر خداوند نگفته با ازدواج انسان ها به تکامل مي رسن و نصف ديگر دينشان کامل مي شود، پس چرا افرادي که باعث بسته شدن بخت دختران مي شوند رو به سزاي اعمالشون نمي رسونه تا ديگه از اين کارها انجام ندهند، و اينکه مگر نمي گن تا خداوند نخواهد کاري انجام نمي شود.
يعني خداوند خواسته که اين افراد توانستند بخت دختر يا پسري را ببندند؟
✍️پاسخ:
با توجه به عواملي که سن ازدواج را افزايش داده و موانعي که بر سر راه ازدواج براي جوانان وجود دارد، نبايد عدم توفيق در ازدواج موجب نگراني و اضطراب شديد و باعث پيدايش مشکلات روحي و رواني گردد؛ يا آن را به سحر و جادو و طلسم و مانند آن نسبت دهيد. زيرا نداشتن خواستگار يکي از مشکلات رايج در ميان دختران امروزي است. اين مشکل بسيار فراگير شده و اختصاصي به شما ندارد. چرا که همه ما در اطراف خود شاهد دخترهاي بسيار شايستهاي هستيم که به هر دليلي حتى يک خواستگار نداشتهاند.
پس لازم است قبل از پاسخ دادن به نکات زير توجه کنيد .
1. همواره به خود گوشزد نماييد که هنوز فرصت براي ازدواج موفق را خواهم داشت. اين نکته را به هيچ عنوان خود فريبي قلمداد نکنيد؛ بلکه به خود به باورانيد که ان شاء الله « کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور».
2. هميشه زود ازدواج کردن به معني زودتر به خوشبختي رسيدن نيست.
3. خانه بخت را منحصر در ازدواج ندانيد. همه تخم مرغ هاي خوشبختي را در سبد ازدواج نچينيد. همه برگه هاي زندگي را در موضوع ازدواج خرج نکنيد. چه بسا زنان بسيار تأثيرگذاري در جامعه بوده اند که در پرتو تحصيل و کار و اشتغال مولد، به خانه بخت واقعي خود راه يافته اند. بنا بر اين ،تمرکز ذهني خود را تا زمان مقتضي، و تا زمانى که امر ازدواج تان محقق نشده ، از ازدواج به سوي امور مثبت ديگر ببريد. به هيچ عنوان اجازه ندهيد مسئله ازدواج به صورت يک مسئله بغرنج تمام فضاي ذهني شما را اشغال کند.
4. در ناکاميها به جاي بغرنج سازي به سادهسازي و عادي سازي بپردازيد، چرا که ناکاميها آن قدر هم فکر ميکنيم ناکامي نيستند. بر عکس کامرواييهاي ما هم آن قدر هم کامروايي محسوب نميگردد، نمونهاش همه دختران ازدواج کردهاي هستند که با هزار اميد و آرزو راهي خانه بخت مي شوند، ولي ديري نمي پايد که چيزي جز طلاق قانوني يا عاطفي نصيب آنان نميگردد. آرزو مي کنند که اي کاش تن به ازدواج نمي دادند.
5.دعا براى فراهم شدن زمينه ازدواج با همسري شايسته از کارهاي خوب ، مستحب و مورد ترغيب است.
بدان که هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. اما گونههاي استجابت آن مختلف است.(3). بنا براين :
1: ذهن تان را به سمت سحر و طلسم و مانند آن نبريد . علت تأخير ازدواج را به آن منحصر نکنيد.
2 : لازم است به نکات مهم زير توجه نماييد و در آن تأمل کنيد.
يک: موانع باطني را با اموري مانند صدقه و استغفار و ...، برطرف نماييد.
دو : اگر پيش تر خواستگاري آمده ولي کار جور نشده لازم است با بازنگري موانع ظاهري را در پروندههاي قبلي خواستگاري شناسايي کنيد و ببينيد چه عواملي موجب محقق نشدن ازدواج و به هم خوردن آن مي شده ، آن ها را در خواستگاريهاي بعدي برطرف نماييد. به عنوان مثال به برخي از جنبه هاي منفي توجه کنيد :
- دختري که خود را خيلي مشتاق طرف مقابل و خواستگار خود نشان ميدهد ، يک ضعف تلقي مي شود.
- دختري که از موضع بالا با خواستگارش صحبت مي کند .
- دختري که خيلي از خودش و خانواده و فاميلش تعريف مي کند .
-- دختري که زياد رمانتيک فکر مي کند.
- دختري که زياد شرط و شروط مي گذارد.
- دختري که طرف مقابل را زياد سؤال پيچ مي کند.
و .....
همه اين ها دافعه در طرف مقابل ايجاد ميکند.
با توجه به نکات پيش گفته به پاسخ مي پردازيم :
اولا - بايد گفت گر چه بخشي از سحر و طلسم واقعيت دارد و امري پذيرفتني است ،ولي بدانيد اکثر اين گونه باورها (شانس و اقبال ،بخت و ستاره يا سحر و جادو و طلسم)که در مردم وجود دارد، نه پايه و اساس عقلي و علمي دارد و نه ديني . اين قبيل امور دکان بازاري است که برخي شيادان سود جو از کثرت مشکلات مردم و يا از عدم آگاهي آنان سوء استفاده مي کنند وآن قسم از سحر و طلسم که در برخي کتب آمده است، اگر چه اصلش واقعيت دارد، ولي اصل و حقيقت آن در دسترس همه مردم و شيادان نيست. بنا بر اين ذهن خود را از اين حرف هاي بي اساس و خرافي پاک کن.
اغلب چنين مشکلاتي در زندگي از عوامل طبيعي سرچشمه مي گيرد .
در هر صورت به نظر مي رسد که تأخير ازدواجها غالبا ربطي به سحر و طلسم ندارد .
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 حرفهای خود را از ۳ صافی عبور دهید!
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت: گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت….همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟ گفت: کدام سه صافی؟
اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ گفت: نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود. گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟ گفت: نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🐕 #وفاى_سگ عجيب است
مرحوم آيت الله بلادى نقل كرده كه يكى از بستگانم چند سال در فرانسه براى تحصيل رفته بود، نقل كرد كه:
در پاريس خانه كرايه كردم و سگى را براى پاسبانى نگاه داشته بودم شبها درب خانه را مىبستم و سگ نزد در مىخوابيد و من به كلاس درس مىرفتم و بر مىگشتم و سگ هم با من داخل خانه مىشد.
يك شبى برگشتن به خانه طول كشيد و هوا هم سرد بود به ناچار پشت گردنم با پالتوام بالا آوردم گوشها و سرم را پوشاندم و دستكش در دست كرده و صورتم را گرفتم به طورى كه تنها چشمم براى ديدن راه باز بود با اين هيئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل را باز كنم سگ زبان بسته چون هيئت خود را تغيير داده بودم و صورتم را پوشيده بودم مرا نشناخت و به من حمله كرد و دامن پالتوام را گرفت
فوراً صورتم را باز كردم و صدا زدم تا مرا شناخت با نهايت شرمسارى به گوشهاى از كوچه خزيد در خانه را باز كردم آنچه اصرار كردم داخل خانه نشد به ناچار در رابستم و خوابيدم
صبح كه به سراغ سگ آمدم ديدم مرده است دانستم كه از شدت حيا جان داده است
اين عمل يك حيوان بوده ندانسته انجام گرفت از شدت خجالت جان داد كه چرا مرتكب اين عمل شدم
📚 داستانهای شگفت
آیتالله دستغيب ص 160
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✨﷽✨
🌷حکایت غرور عبادت سوز مرد عابد
✨روزى حضرت عیسى علیه السلام از صحرایى می گذشت. در راه به عبادتگاهى رسید كه عابدى در آنجا زندگى می كرد
✨حضرت با او مشغول سخن گفتن شد . در این هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت
✨وقتى چشمش به حضرت عیسى علیه السلام و مرد عابد افتاد ، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت:
✨ خدایا من از كردار زشت خویش شرمنده ام . اكنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش كند ، چه كنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر
✨مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهكار محشور مكن.
✨در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود كه به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب كردیم و تو را با این جوان محشور نمیكنیم ، چرا كه او به دلیل توبه و پشیمانى ، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى ، اهل دوزخ. هستی
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✨﷽✨
🌷 حکایت
ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭييس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩﻣﯿﺸﻭﻧﺪﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
" ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ "ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ..
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ !
"ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ مي توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ " ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ .
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!...
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ...
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ:
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ...
📗شیخ ﺑﻬﺎﯾﯽ
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✨﷽✨
🌷حکایت
✨ميگويند روزي مرد کشک سابي نزد شيخ بهائي رفت و از بيکاري و درماندگي شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بياموزد، چون شنيده بود کسي که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهايش برسد.
✨شيخ مدتي او را سر گرداند و بعد به او ميگويد اسم اعظم از اسرار خلقت است و نبايد دست نااهل بيافتد و رياضت لازم دارد و براي اين کار به او دستور پختن فرني را ياد ميدهد و ميگويد آن را پخته و بفروشد بصورتي که نه شاگرد بياورد و نه دستور پخت را به کسي ياد دهد.!
✨مرد کشک ساب ميرود و پاتيل و پياله اي ميخرد شروع به پختن و فروختن فرني ميکند و چون کار و بارش رواج ميگيرد طمع کرده و شاگردي ميگيرد و کار پختن را به او ميسپارد.!
✨بعد از مدتي شاگرد ميرود بالا دست مرد کشک ساب دکاني باز ميکند و مشغول فرني فروشي ميشود به طوري که کار مرد کشک ساب کساد ميشود.!
✨کشک ساب دوباره نزد شيخ بهائي ميرود و با ناله و زاري طلب اسم اعظم ميکند.
✨شيخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او ميگويد: «تو راز يک فرنيپزي را نتوانستي حفظ کني حالا ميخواهي راز اسم اعظم را حفظ کني؟ برو همان کشکت را بساب.»
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅اين دوازده جمله را حتماً بخوانيد...
۱_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕
۲_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني❕
۳_یادت باشه خدا هميشه مواظبته❕
۴_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ....
۵_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕
۶_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند
مراقب حرفهايمان باشيم .
۷_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد❕
۸_آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين❕
۹_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم❕
۱۰_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…
۱۱_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست…
اگر باشي ...❕
۱۲_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست …
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✳️درخواست سید هاشم خطاب از نادر شاه چه بود؟
💠آیه: وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ طلاق
هر کس بر خدا اعتماد کند، خداوند برای او بس است
💠حکایت؛ یکی دیگر از علمای معروف در علم، زهد و تقوا مرحوم سید هشام حطاب است و او را با نادرشاه افشار حکایتی شنیدنی دارد که بر شدت زهد او دلالت میکند.
وقتی که نادرشاه به قصد زیارت حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وارد نجف اشرف شد، پس از زیارت مرقد شریف آن حضرت، به قصد زیارت علمای مشهور نجف به خانه آنان میرفت و چون به خانه سید هاشم حطاب آمد، دید سید بر روی حصیری نشسته و زندگی بسیار ساده و بی آلایشی دارد. شاه وقتی خواست از خدمت سید مرخص شود، عرض کرد: من نادرشاهم و قدرت در دست من است، هر نیازی دارید امر کنید تا انجام دهم و به این خدمت مرجوعه افتخار کنم، سید در جواب گفت: بلی، من از شاه میخواهم که جلو این پشهها را بگیرد که مرا اذیت نکنند، چون اینها نمیگذارند من راحت بخوابم. شاه گفت: من به دفع آنها قادر نیستم چیزی از من بخواهید که من قادر به آن باشم، مانند مال دنیا و پول که برای شما نفعی داشته باشد، سید در جواب فرمود: من آنها را از کسی میخواهم که بر همه چیز قدرت دارد نه آنکه فقط بر اموال فانی دنیا تسلط دارد، پس شاه حرکت کرد و رفت. (۱
ای برادر کن توکل بر خدا
کو نباشد هرگز از بنده جدا (۲
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
2. فتحالله آقاجانی
(خبرگزاری حوزه
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❇️ وقتی آخوند خراسانی بدون پیراهن کلاس می رود
مرحوم آخوند خراسانى در زمان تحصیل یک پیراهن بیشتر نداشت و روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود،...
💠 آیه: هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ زمر/9
آیا دانایان با نادانان مساویند؟
💠 حکایت؛ مرحوم آخوند خراسانى در زمان تحصیل یک پیراهن بیشتر نداشت و روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود، هنگامی که موقع درس فرا رسید، هنوز پیراهنش خشک نشده بود، او که برای درس اهمیت زیادی قائل بود، بخاطر آنکه از درس استاد محروم نگردد قباى خود را پوشید و مچهاى آستین را بست و در حالیکه عبا را به دور خود پیچیده بود وارد مجلس درس شیخ اعظم شد و در گوشه اى نشست و به سخنان استاد گوش داد و پس از اتمام درس به سرعت به سوى منزل خود رفت زیرا نمى خواست کسى متوجه آن وضع گردد.
ظهر آن روز کسى درب حجره را زد، وقتى آخوند محمد کاظم در را باز کرد شیخ مرتضى انصارى را دم در دید، استاد به شاگرد خود سلام کرد و بقچه اى از زیر عباى خود بیرون آورد و آن را به دست او داد و با قیافه و لحنى که سرشار را از محبت بود گفت : از اینکه در این وقت مزاحم شده ام معذرت مى خواهم، من مى توانستم برای شما پیراهن نویى تهیه کنم اما دلم مى خواهد پیراهن خود را به شما بدهم و امیدوارم با قبول آن مرا خوشحال کنید.
شیخ آنگاه به سرعت از حجره شاگرد خود دور شد بطورى که آخوند نتوانست از لطف استاد خود سپاسگزارى کند و وقتى بقچه را باز کرد، دید که شیخ دو دست از پیراهنهاى خود را براى او آورده است. 1
هرکه از آموختن ندارد ننگ
گل برآرد ز خار و لعل از سنگ2
📚پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهای علماء
2. نظامی
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g