هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
13980613000210_Test.mp3
20.61M
حجتالاسلام #علوی_تهرانی: خصلتی که نبودش هزاران سال عبادت را هیچ میکند.
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
Tasnim velayat 2 kelaket 01.mp3
2.51M
💠 #تسنیم_ولایت جلسه 1
🔹 مبانی قرآنی نهضت سالار شهیدان
🔹صوتی
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
Tasnim velayat 2 kelaket 02.mp3
2.67M
💠 #تسنیم_ولایت جلسه 2
🔹 مبانی قرآنی نهضت سالار شهیدان
🔹صوتی
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
Tasnim velayat 2 kelaket 03.mp3
1.67M
💠 #تسنیم_ولایت جلسه 3
🔹 مبانی قرآنی نهضت سالار شهیدان
🔹صوتی
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
چرا امام نمی خواست بجنگد.mp3
14.81M
حجتالاسلام #انصاریان: چرا امام حسین (ع) بر جلوگیری از جنگ اصرار داشت؟
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
* #امام_حسین
✳️حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
🔻بيخود ما گمان ميكنيم كه اگر در زمان اهل بيت بوديم يا در كربلا بوديم جزء آن هفتاد و دو نفر بوديم.
🔸معلوم نيست؛ كار سخت بوده است. انسان عافيت طلب است. يك نفر از لشكر ابنسعد براي گرفتن پاداش به شام رفت تا به يزيد گزارش پایان یافتن جنگ را بدهد و جایزه بگیرد. اما تا گزارش داد یزید گفت كه:« چرا آن ها را كشتيد؟ من از شما بدون اين كشتن هم راضي ميشدم. چطور شد؟»
🔹علت این که یزید این طور برخورد کرد این بود که شخصيت پيچيدهي عجيبي داشته و دو رویی می کرده است؛ علاوه بر اینکه حضرت سيدالشهداء عليه السّلام به دشمنانشان نفرين کرده بود که حتی به اهداف مادی که در این جنگ دارید نخواهید رسید و این نفرین گرفت تا جایی كه حتي يزيد هم از ایشان تقدير نكرد و سر بزنگاه ها يزيد هم به اين ها خشم می گرفت.
🔸آن شخص در جواب یزید گفت: «ما مواجه بوديم با گروهي كه توصیه به بیعت می کردیم بیعت نمی کردند؛ امان مي داديم نمي خواستند؛ پيشنهاد مالی مي كرديم قبول نميكردند. اين ها از مرگ هم نمی هراسيدند. ما هيچ راهی نداشتيم جز اينكه با اين ها بجنگیم.»
🔹ببينيد اصحاب حضرت چقدر و چگونه وارد شده بودند که دشمن در موردشان این طور تحلیل می کند.
🔻ما خيال نكنيم مرگ يك لحظه است و يك انتخاب است و من اگر در حال جهاد قرار بگیرم یک مرتبه آن را انتخاب می کنم و شهید می شوم و تمام می شود؛ نه، در جریان کربلا قدم به قدم اتفاقاتي مي افتاد تا جوهره ها رو بيفتد.
🔸لحظه به لحظه قضیه سخت مي شده است. حمايت از حق سخت است. يعني در مواقع فشار و سختی درون ها بيرون ریخته می شود. این خيالات است كه من بگويم اگر من هم عاشورا بودم مثل حبيب بن مظاهر بودم. انسان نمي تواند چنین ادعایی کند؛ به قول قرآن «إنّك لن تستطيع معي صبرا» اين صبر و همراهي و صبر در همراهي كار هر كسي نيست.
🔹يک لحظه نيست كه من الآن بگويم اگر امروز من را در موقعیتی مانند ظهر عاشورا قرار بدهند يك دفعه سينهام را سپر ميكنم يك گلوله توي مغزم ميخورد و خلاص ميشوم! معلوم نيست اينجور پيش بيايد.
بايد افراد زمينه داشته باشند و مهذب، نوراني و دنياگريز باشند تا بتوانند مرحله مرحله مراحل را طي كنند.
🔸اصحاب حضرت در طول سفر همراه آقا سيدالشهداء بودند. خيلي ها در این بین آمدند و رفتند؛ بخاطر اينكه فكر مي كردند كه آقا سيدالشهداء دارند وارد يک شهري مي شوند كه حكومت و امکانات آماده است بعد ديدند خبري نيست لذا برگشتند؛ ولي اين هايي كه ماندند؛ اين ها از همه ی جهات خالص ترينها و بهترين ها و از آب گذشته بودند.
🔹بله لحظات آخر شب عاشورا، حضرت سيدالشهداء ديگر اين ها را راه دادند و آسمان را براي اين ها باز كردند و جاهايشان را نشان دادند
اما اين ديگر لحظات آخر بود.
🔻شما ببینید گاهی ماه رمضان و تابستان است يك نفر تشنه اش مي شود و اخلاقش بد می شود؛ دمِ مغرب مي رود یك گوشه مي نشيند و لحظه شماری می کند تا اذان بگويند و آب بخورد اما شما آقا قمر بني هاشم و اصحاب حضرت را ببینید دو سه روز آنجا آب نبوده است.
🔸آقا قمر بني هاشم آمدند و به شريعه فرات رسيدند دستشان را زير آب زدند. آب را نزديك دهانشان آوردند اما نميخورند!
اين آب خوردن كه براي حضرت حرام نيست ولي شما ببینید چقدر ايشان پایبند به قواعد بوده اند؛ از جمله اینکه حضرت اباعبدالله فرزند فاطمه و امام است و تبعيت از امام و احترام امام خیلی ضروری است تا جایی که چون الان امام تشنه است من حق ندارم آب نخورم.
🔻اين قواعد سی سال در زندگی حضرت و تعامل با امام رعایت شده و جاي خودش را در شاکله و شخصیت آقا قمر بنی هاشم باز كرده كه الان می تواند يك همچنين کار شگفتی بکند و چنین اثري را بگذارد.
🔸يک حركت خيالي با يک حركت گام به گامِ رو به رشد فرق می کند.
اين ها عمرشان را اين جوري طي كرده بودند که در عاشورا توانستند چنین صحنه هایی را خلق کنند.
اين كه آدم در طول حياتش حيات عادی خودش را داشته باشد و در طول زندگی مسیر صحیح و درست را نرود بعد دم مرگ يك انقلابی بشود و یک مرتبه ورق برگردد و همه چیز عالی شود يا نيست يا خيلي نادر است.
🔹حيات و ممات انسان بايد يكي و در يک مسير و يک جهت باشد تا آخر کار عاقبت بخیری و سعادتی این چنینی حاصل گردد.
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
Tasnim velayat 2 kelaket 04.mp3
1.32M
💠 #تسنیم_ولایت جلسه 4
🔹 مبانی قرآنی نهضت سالار شهیدان
🔹صوتی
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
تاريخ زندگي امام_حسين(عليهالسلام) دو چهره گوناگون را از آن حضرت به ما نشان ميدهد:
1 ـ چهرهاي كه به هيچ وجه حاضر به تسليم، خضوع و رضا در برابر هيچ ظالمي نيست و با آن كه تمام قدرتهاي آن روز بر ضدّ كاروان او بسيج شده بودند و با آن كه ميدانست كه سفر به عراق به شهادت او و اصحابش منتهي ميشود و بعد از شهادتِ او خاندان گراميش به اسارت ميروند و حتي دخت گرامي اميرالمؤمنين، زينب_كبري(سلاماللهعليهما) بايد طعم تلخ اسارت را بچشد و گردن حجت خدا، حضرت سجاد (عليهالسلام) با غل و زنجير گران آزرده شود، در عين حال آن خطبههاي حماسي بين راه كربلا را خواند و در آن خطبهها همراه اظهار تبرّي از بيگانگان، فرمان قيام و دستور مبارزه را صادر كرد و فرمود:
من قيام كردهام تا راه جدّ و پدرم را بروم. گرچه در مدت نزديك به يك ربعقرنْ زمامداران اموي و مرواني مردم را به سيره ديگران انس و عادت داده بودند، امّا من فقط به سيره جد و پدرم عمل مي كنم[1].
اين روحيه به قدري قوي است كه نه تنها خطبهها و خطابهها و نامههاي آن حضرت را حماسي ميگرداند، بلكه به مناجات و دعاهاي آن حضرت نيز رنگ حماسه ميدهد. و نه تنها خود بلكه هيچ يك از اهل بيت و اصحاب او حاضر نشدند كه حكومت جائرانه امويان را امضا كنند. اين نكته، مطلب مسلّم تاريخي است كه بر احدي مستور نمانده است.
2 ـ چهرهاي كه گويا جز انعطاف و مناجات چيز ديگري ندارد و دعاي_عرفه را كه سراسر عرفان، عشق، شعف و اظهار تذلل در پيشگاه خداوند است انشا ميكند. اين اوج عرفان اوست كه به برادرش بوالفضل العباس(عليهالسلام) فرمود:
شب عاشورا را مهلت بگير، خدا ميداند كه من نماز، مناجات، تلاوت قرآن، دعاي فراوان و استغفار را دوست دارم: «فهو يعْلم أنّى كنتُ قد اُحبّ الصلاة له وتلاوة كتابه وكثرة الدّعاء والاسْتغفار»[2]. عارف واقعي دوست نماز است و چشم او با نماز و دعا و زمزمه و مناجات روشن ميشود[3].
در اين بخش نيز نه تنها سالار شهيدان بلكه همه اصحاب باوفاي او چنين بودند: «لهم دوىّ كدوىّ النحل»[4]؛ آن گروه مثل زنبورهاي عسل زمزمه داشتند. البته هر كسي رتبه خاص خودش را دارد.
حضرت آيت الله جوادی آملی مدظله العالی
حماسه و عرفان، صفحه 230,231
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
روضه_مصیبت_های_حضرت_زینب_سلام_الله.mp3
4.68M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
روضه شب پنجم محرم الحرام
آيت الله #جاودان
التماس دعا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
نماد علم و عدل.mp3
516.8K
🔹نماد علم و عدل
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
#محرم
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
4_6019505770398228464
8.64M
نبودی اذیتم کردن
اسیر غربتم کردن
🎙مداحی با نوای سید رضا نریمانی
#هیئت
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
#عذاب_شمر_ملعون_در_عالم_برزخ
علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:
پدرم در آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم:
ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟
و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام.
دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.
کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.
چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
------------------------------------------------------------------------------
📚 منبع:
یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر
برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب:
مهدی فربودی
🕋 @sebghatallaah