هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
🍃🍁حکایت🍁🍃
🌠 بوسه بر #جای_پای_زائران .!!
🎵آیت الله اصطهباناتی :
🍁از مرحوم #شیخ_انصاری راجع به #بوسیدن عتبه ی مقدسه ی #حرم ها پرسیدند، آن مرحوم درجواب گفتند:
👈"أنا اقبّل مشهد أبی الفضل العباس، فضلاً عن أعتاب مشاهد الائمه صلوات الله علیهم، بل بما أنه موطئ أقدام زواره"
🍁من عتبه ی آستانه ی حرم حضرت #أباالفضل العباس علیه السلام را می بوسم، چه رسد به عتبه ی مقدسه ی أئمه علیهم السلام!
👈و بوسه ی من بر عتبه حضرت عباس (سلام الله علیه) نه به این عنوان است که عتبه ی حرم #قمر_بنی_هاشم است ، بلکه ازاین جهت است که #جای_پای_زائران آن آقاست.!!
📚 نورالعین فی المشی الی زیارة الحسین، ص۲۹۲
🌸🍃⛔🍃🌸
هدایت شده از درس اخلاق
16.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 #کلیپ_صوتی 🔊
🔴 جلسات درس اخلاق 🔴
💐🎙 حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی
🔖🔻 موضوع 🔻🔖
🔶📜 پیام های اخلاقی در نامه های امام حسین علیه السلام
🗓 قسمت 4
🕰 20 دقیقه و 53 ثانیه
💖 حتما گوش کنید 👌👌
🌸 بسیار مفید است 😍
✅ کپی بدون آیدی کانال ممنوع می باشد
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴کــانال درس اخلاق
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
هدایت شده از درس اخلاق
@dars_akhlaq 5.mp3
9.25M
🔊 #کلیپ_صوتی 🔊
🔴 جلسات درس اخلاق 🔴
💐🎙 حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی
🔖🔻 موضوع 🔻🔖
🔶📜 پیام های اخلاقی در نامه های امام حسین علیه السلام
🗓 قسمت 5
🕰 19 دقیقه و 15 ثانیه
💖 حتما گوش کنید 👌👌
🌸 بسیار مفید است 😍
✅ کپی بدون آیدی کانال ممنوع می باشد
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴کــانال درس اخلاق
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
هدایت شده از درس اخلاق
@dars_akhlaq 6.mp3
11.39M
🔊 #کلیپ_صوتی 🔊
🔴 جلسات درس اخلاق 🔴
💐🎙 حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی
🔖🔻 موضوع 🔻🔖
🔶📜 پیام های اخلاقی در نامه های امام حسین علیه السلام
🗓 قسمت 6
🕰 23 دقیقه و 44 ثانیه
💖 حتما گوش کنید 👌👌
🌸 بسیار مفید است 😍
✅ کپی بدون آیدی کانال ممنوع می باشد
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴کــانال درس اخلاق
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
هدایت شده از درس اخلاق
@dars_akhlaq 7.mp3
13.99M
🔊 #کلیپ_صوتی 🔊
🔴 جلسات درس اخلاق 🔴
💐🎙 حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی
🔖🔻 موضوع 🔻🔖
🔶📜 پیام های اخلاقی در نامه های امام حسین علیه السلام
🗓 قسمت 7
🕰 29 دقیقه و 8 ثانیه
💖 حتما گوش کنید 👌👌
🌸 بسیار مفید است 😍
✅ کپی بدون آیدی کانال ممنوع می باشد
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴کــانال درس اخلاق
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
🔹زُهَیر بن قَین بَجَلی از بزرگان قبیله بجیله بود.
🔹در مورد تاریخ ولادت زُهَیر اطلاع درستی در دست نیست.
🔹وی از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود.
🔹در برخی از منابع از قین، پدر زهیر به عنوان یکی از اصحاب رسول خدا(ص) نام برده شده است.
🔹زهیر از هواداران عثمان به شمار میرفت.
🔹در سال شصت هجری، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از مناسک حج به کوفه، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند، در منزلگاه زَرُود با امام(ع) هم منزل شد.
در این هنگام امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد.
زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه همسرش دَلْهم به محضر امام حسین(ع) حاضر شد.
این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین(ع) منتقل کنند.
زهیر با همسرش نیز وداع کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت :
«نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
زُهیر بعد از وداع با همسرش، به همراهانش گفت :
هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، و گرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست.
🔹امام حسین(ع) پس از برخورد با سپاهیان حر، در منزل ذو حُسَم خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند :
«...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»
پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت(ع) اعلام داشت و گفت :
اى پسر پیامبر که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم، به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.
امام(ع) نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.
🔹در شب عاشورا، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛ اصحاب آن حضرت(ع) هر کدام به نوعی وفاداری و پایداری خود را اعلام داشتند؛ پس از سخنان اهل بیت امام(ع)، مسلم بن عوسجه و پس از او زهیر بن قین برخاسته و گفت :
«به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!
🔹صبح عاشورا پس از اقامه نماز صبح، امام حسین(ع) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشكر قرار داد.
🔹بنابر نقلی، پس از آنکه حبیب بن مظاهر قبل از ظهر عاشورا به شهادت رسید، زهیر و حر بن یزید ریاحی با هم به میدان رفتند.
آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می کردند و هر گاه یکی از آنان در محاصره قرار میگرفت، دیگری به کمکش میشتافت. آنان جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید و زهیر نیز به اردوگاه برگشت.
🔹زمان نماز ظهر وقتی امام(ع) همراه جمعی از یارانش، به نماز ایستادند، زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در برابر امام(ع) و حدود نیمی از یاران آن حضرت(ع) ایستادند تا از نمازگزاران در برابر حملات دشمن محافظت کنند. آنان خود را سپر تیرها و هجمههای دشمنان قرار میدادند تا این که نماز امام(ع) و یارانش اقامه شد.
🔹زهیر مجدد به نبرد بازگشت و دلاورانه جنگید و به نقلی او ۱۲۰ تن از دشمنان را در میدان نبرد به هلاکت رساند.
🔹سرانجام زهیر به دست کثیر بن عبدالله شعبی به شهادت رسید.
🔹امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود :
«ای زهیر! خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را لعنت کند و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به لعنت ابدی خود گرفتار سازد.»
🔹در زیارت ناحیه مقدسه درباره ی زهیر بن قین آمده :
《السّلامُ علی زُهیر بن القینِ البجلّی القائل للحسین(ع)..》
سلام بر زهیر فرزند قین بجلی آن که چون امام(ع) به او اجازه بازگشت داد در پاسخ گفت :
نه به خدا سوگند هرگز فرزند رسول خدا(ص) را که درود خدا بر او و آلش باد ترک نخواهم کرد آیا فرزند رسول خدا(ص) را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را نجات دهم خداوند آن روز را بر من نیاورد.
📚منابع :
۱)ابصارالعین،ص۱۶۲
۲)مقتل الحسین(ع)مقرم،ص۹۱
۳)تاریخ الامم و الملوک،ج۵،ص۳۹۷
۴)الارشاد شیخ مفید،ج۲،ص۷۳
۵)تاریخ الامم و الملوک،ج۵،ص۳۹۶
۷)الکامل فی التاریخ،ج۲، ص۲۷۷
۸)مقتل الحسین(ع)مقرم،ص۳۰۶
۹)اقبال الاعمال،ج۳،ص۷۸
@Tarikhislam
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
🔹ابوسالم میثم بن یحیی تمار عجمی، چون خرما فروش بود، ملقب به «تمار» شد.
🔹از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین(ع) بود.
🔹وی عجمی بود و بعید هم نیست ایرانی باشد.
🔹میثم ابتدا بردهٔ زنی از بنیاسد بوده، که حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، میثم گفت : سالم نام دارم.
حضرت(ع) به او فرمود :
پیامبر اکرم(ص) مرا آگاه کرده که والدین عجمیات، تو را میثم نامیدهاند.
میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیهاش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.
🔹وی صاحب علم منایا و بلایا بود، و دارای علم تفسیر، و ایمانی کامل بود.
🔹او زاهد و عابد بود و شب ها به قیام و روزها را به روزه می گذراند و دارای بیانی فصیح بود.
🔹میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برشمردهاند، اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.
🔹میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بود و آنان نیز به او توجه خاصی داشتند.
🔹به گفتهٔ ام سلمه، همسر پیامبر(ص)، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.
🔹وی محرم اسرار مولا علی(ع) و شاهد درد دل کردن حضرت(ع) با چاه بود.
🔹امام علی(ع) میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویختهشدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست ابن زیاد آن است که در آخرت، کنار امام(ع) در درجهای شایسته خواهد بود.
🔹گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت.
🔹میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(ع) شنیده بود، برای دیگران نقل میکرد.
🔹بنا به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.
🔹وی از اعضای شرطه الخمیس، سپاه مخصوص حضرت علی(ع) بود.
🔹منزلت میثم در نزد امیرالمومنین(ع) مانند منزلت سلمان در نزد رسول خدا(ص) بود.
🔹صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند.
🔹فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند، از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتابهای کلامی است.
🔹او در سال ۶۰ هجری وقتی از مدینه به کوفه آمد، علیه یزید شروع به افشاگری کرد و ابنزیاد دستور داد که میثم را به دارالاماره بیاورند.
🔹به عبید الله گفتند :
این مرد از نیکوکارترین مردمان و نزدیکترین آنان در نزد علی(ع) بود.
گفت : واى بر شما این مرد عجمى؟!!
عبید الله به او گفت :
خداى تو کجا است؟
میثم گفت : در کمین هر ستمکارى است و تو یکى از آن ستمکاران هستى!
پسر زیاد گفت : تو ای عجمى! به این جرأت رسیدهای که هر چه خواهى بگوئى؟!
آقایت(على بن ابی طالب) گفته که من با تو چه خواهم کرد؟!
میثم گفت : آری، به من خبر داده که تو مرا (زنده) بر دار میکشی! و من میدانم بر چوب کدام درخت و در کجا و چگونه به شهادت میرسم!
عبید الله امر کرد، دو دست و دو پاى وى را قطع کردند، وبه دار آویختند، اما او با همین وضعیت بر بالاى چوبه ی دار مشغول بیان فضائل أمیر المؤمنین(ع) بود، میثم بالای چوبه ی دار با صدای بلند از مردم میخواست، برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی(ع) نزد او جمع شوند.
🔹میثم گویا خطیبی بود، که بر روى چوبهها سخن مى گفت و همچنان علیه یزید و حکومت جور شروع به افشاگری کرد، و درباره ی فتنههای بنی اُمیه و فضائل بنیهاشم سخنانی میگفت.
🔹عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را برگرد او دید، شتابزده نزد ابنزیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد و ابنزیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند.
سپس عبیدالله دستور داد زبان میثم را از حلق به بیرون بکشند.
🔹میثم به شهادت رسید، سپس هفت نفراز خرما فروشان کوفه، شبانه او را از دار پایین آورده، بدن او را درمحل فعلی قبر شریف دفن نمودند.
🔹مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، صص۳۲۳_۳۲۵
۲)رجال کشی، ص۹۶
۳)الاختصاص شیخ مفید، ص۳۵
۴)رجال طوسی، صص۸۱-۹۶-۱۰۵
۵)معجم الرجال خویی، ج۲۰، ص۱۰۳
@Tarikhislam
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
✅میثم تمّار از یاران نزدیک امام علی(ع) بود.
میثم گاهى مناجاتهاى آن حضرت(ع) را در نخلستانهاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده است.
میثم در این باره میگوید:
شبی از شبها دیدم مولایم، امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از نماز در مسجد کوفه، به بیرون از کوفه رفت.
📜《..وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ :
إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ!》
🔸و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود :
از اینجا به بعد را دیگر با من نیا!
و آن گاه خودش به تنهایی رفت!
📜《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً!
فَقُلْتُ :
يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》
🔸مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی؟!!
با آنکه او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟
به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم.
📜《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》
🔸به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن میگوید!
📜《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ
قَالَ :
مَنْ؟!
قُلْتُ : مِيثَمٌ!
فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!!
قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي!
فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟
قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》
🔸که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شدو فرمود :
کیستی؟
گفتم : میثم!
فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟
عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت.
فرمود : آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟
عرض کردم : نه!
حضرت(ع) فرمود :
📜《يَا مِيثَمُ!
وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ،
إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي،
نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ،
وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي،
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ،
فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي》
🔸ای میثم!
در سینه عقده هایست، که وقتی سینهام از آن تنگ میشود، با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم.》(۱)(۲)
📚منابع:
۱)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳
۲)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵
@Tarikhislam
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
4_5890995014552519383.pdf
1.04M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «میثم تمّار سردار جان به کف»
@Tarikhislam
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
✅واقعه حَرّه، نام واقعه ی برخورد خشونت آمیز لشکر شام به دستور یزید به فرماندهی مسلم بن عقبه با قیام مردم مدینه بود.
در سال ۶۳ هجری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.
اما درباره اسباب و علل واقعه حره، بنابر بسیاری از گزارشها، واقعه حره از آنجا آغاز شد که والی جدید مدینه، عثمان بن محمد به ابتکار خود یا به دستور یزید، هیئتی از بزرگان شهر مانند عبدالله بن حنظله را برای ملاقات با خلیفه به شام فرستاد.
گرچه هیئت مزبور از هدایا و عطایای خلیفه برخوردار شدند، اما به محض بازگشت از شام، در برابر مردم به فسق و فجور آشکار خلیفه گواهی دادند و گفتند:
(یزید شارب الخمر و بوزینه باز است و..)
سپس مردم را به اقدام برای خلع یزید از خلافت دعوت کردند.
مردم مدینه به فرمان عبدالله بن حنظله، عثمان بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.
پس عبداللّه بن حنظله به عنوان والی مدینه برگزیده شد.
تلاشهای مأمور حکومت شام، برای اطاعت مردم از یزید، نتیجهای نداشت. نامه تهدیدآمیز یزید و نیز وساطت نعمان بن بشیر در فرونشاندن این قیام مؤثر نیفتاد، یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند.
وی «مسلم بن عُقبه مُرّی» مأمور این کار کرد.
شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشتهاند.
در این هجوم حصین بن نمیر نیز او را همراهی میکرد.
مسلم با عبور از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد، آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنی حارثه، که با وعدههای مالی فریفته شدند، وارد شهر شد و چندان جنایت کرد که به مُجرم و مُسرف معروف شد.
در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت.
شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی۱۱۷۰۰ برآورد کردهاند.
عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.
مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بودهاند و هستند.
بعد از درگیری سپاه شام با مردم مدينه،
جنگى عظيمی واقع شد، و مردم مدينه تاب مقاومت نياوردند و به حرم پيامبر(ص) پناه بردند.
لشكر شام وارد مدينه شد، حُرمت حَرَم پيامبر(ص) را حفظ نکرده و با اسبها داخل حرم رفتند!
آنقدر مردم مدينه را كشتند كه مسجد پر از خون شد و تا قبر پيامبراکرم(ص) رسيد.
اسبهاى آنها در حرم پیامبر(ص) مدفوع و ادرار كردند.
فرمانده سپاه شام، مسلم تا سه روز اموال و نواميس مردم مدينه را بر لشكر خود مباح نمود.
سپاه بى حياىِ شام شروع به غارت و هتك حرمت نواميس مسلمانان كردند.
در اين حادثه با هزار دختر باكره زنا كردند، و هزار زن بى شوهر باردار شدند، كه آنها را اولاد حرّه ناميدند.
تا جائى كه نقل كرده اند که؛ آن بى حياها درون مسجد پيامبراکرم(ص) نيز زنا كردند.
📚منابع:
۱)البدایة والنهایة ابن کثیر ،ج۸، ص۲۴۱
۲)معجم البلدان حموی، ج۲، ص۲۴۹
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۷
۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۴، ص۴۲
۵)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۱
۶)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۲۹۱
۷)الامامه و السیاسه دینوری، ج۱، ص۲۰۶
۸)مروج الذهب مسعودی، ج۳،ص۳۶۷
۹)حوادث و وفیات ذهبی، ج۳، ص۲۵
@Tarikhislam
هدایت شده از بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
✅..در واقع، میان یزید و معاویه و مأمون و هارونالرشید هیچ تفاوتی وجود ندارد.
ماهیت این افراد از یک سنخ و جنس است؛ با این حال، با بررسی تاریخ و جستوجو در میان روایات، در جایی نمیبینیم که هیچیک از امامان معصوم دربارهی طاغوت زمان خودش، شبیه به این جملهای را که سیدالشهدا(ع) دربارهی یزید بیان کرده است (اگر حکومت به دست کسی مثل یزید باشد، باید با اسلام خداحافظی کرد) به زبان آورده باشد؛ حتی حضرت اباعبدالله(ع) این سخن را دربارهی معاویه نیز بیان نکرده است؛ با وجود اینکه به روشنی معلوم است که گنداب یزید از مرداب معاویه آب میخورد.
♦️تفاوت یزید با دیگران، تنها و تنها در نوع اسلامستیزی اوست.
همهی کسانی که از نقطهی سقیفه، این راه باریک و تاریک را آغاز کردند و تا پس از یزید آن را ادامه دادند، سعیشان بر این بود که در زیر پوست ظواهر و عمل به دستورات شریعت که برای آنها مقبولیت را به ارمغان میآورد و جلبکنندهی رأی و نظر مردم بود، برنامههای خود را برای از میانبردن راه روشنِ اسلام اجرایی کنند؛ اما یزید طرح نویی درانداخت و آمده بود از اساس، ریشهی اسلام را بزند.
او قرار بود نقطهی پایانی خط دین باشد تا داستان نفاق و پلیدی را در خط بعد، از ابتدا بنویسد و بدون هیچ ناخالصی و زوائدی، کفر را بهجای ایمان استقرار بخشد.
📚منبع:
کتاب تبار انحراف استاد طائب، صص۸۶_۸۸
@Tarikhislam
هدایت شده از سلامتکده نون و نمک 🥖🧂
اگر دنیا و آخرت، بهشت و جهنم و... را نخواهیم و بالأخره نخواهیم در عالم وجود و هستی باشیم چه باید بکنیم؟ اگر نمی شود و جبر است، آیا این جبر با أرحم الرحمین بودن خداوند سازگار است؟.mp3
854.1K
سوال
#بهشت_و_جهنم_را_نمیخواهم
📝 اگر دنیا و آخرت، بهشت و جهنم و... را نخواهیم و بالأخره نخواهیم در عالم وجود و هستی باشیم چه باید بکنیم؟ اگر نمی شود و جبر است، آیا این جبر با أرحم الرحمین بودن خداوند سازگار است؟
#استادمحمدی
✔کانال برزخ تا قیامت
🔘 @barzakhe