eitaa logo
نکته های خوب
124 دنبال‌کننده
580 عکس
884 ویدیو
1.1هزار فایل
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ابوسالم میثم بن یحیی تمار عجمی، چون خرما فروش بود، ملقب به «تمار» شد. 🔹از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین(ع) بود. 🔹وی عجمی بود و بعید هم نیست ایرانی باشد. 🔹میثم ابتدا بردهٔ زنی از بنی‌اسد بوده، که حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، میثم گفت : سالم نام دارم. حضرت(ع) به او فرمود : پیامبر اکرم(ص) مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود. 🔹وی صاحب علم منایا و بلایا بود، و دارای علم تفسیر، و ایمانی کامل بود. 🔹او زاهد و عابد بود و شب ها به قیام و روزها را به روزه می گذراند و دارای بیانی فصیح بود. 🔹میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برشمرده‌اند، اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است. 🔹میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بود و آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. 🔹به گفتهٔ ام سلمه، همسر پیامبر(ص)، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است. 🔹وی محرم اسرار مولا علی(ع) و شاهد درد دل کردن حضرت(ع) با چاه بود. 🔹امام علی(ع) میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست ابن زیاد آن است که در آخرت، کنار امام(ع) در درجه‌ای شایسته خواهد بود. 🔹گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت. 🔹میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(ع) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد. 🔹بنا به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند. 🔹وی از اعضای شرطه الخمیس، سپاه مخصوص حضرت علی(ع) بود. 🔹منزلت میثم در نزد امیرالمومنین(ع) مانند منزلت سلمان در نزد رسول خدا(ص) بود. 🔹صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. 🔹فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند، از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است. 🔹او در سال ۶۰ هجری وقتی از مدینه به کوفه آمد، علیه یزید شروع به افشاگری کرد و ابن‌زیاد دستور داد که میثم را به دارالاماره بیاورند. 🔹به عبید الله گفتند : این مرد از نیکوکارترین مردمان و نزدیک‌‌ترین آنان در نزد علی(ع) بود. گفت : واى بر شما این مرد عجمى؟!! عبید الله به او گفت : خداى تو کجا است؟ میثم گفت : در کمین هر ستم‌کارى است و تو یکى از آن ستم‌کاران هستى! پسر زیاد گفت : تو ای عجمى! به این جرأت رسیده‌‌ای که هر چه خواهى بگوئى؟! آقایت(على بن ابی طالب) گفته که من با تو چه خواهم کرد؟! میثم گفت : آری، به من خبر داده که تو مرا (زنده) بر دار می‌‌کشی! و من می‌‌دانم بر چوب کدام درخت و در کجا و چگونه به شهادت می‌‌رسم! عبید الله امر کرد، دو دست و دو پاى وى را قطع کردند، وبه دار آویختند، اما او با همین وضعیت بر بالاى چوبه ی دار مشغول بیان فضائل أمیر المؤمنین(ع) بود، میثم بالای چوبه ی دار با صدای بلند از مردم می‌خواست، برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی(ع) نزد او جمع شوند. 🔹میثم گویا خطیبی بود، که بر روى چوبه‌ها سخن مى‌ گفت و همچنان علیه یزید و حکومت جور شروع به افشاگری کرد، و درباره ی فتنه‌های بنی اُمیه و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. 🔹عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را برگرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد و ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. سپس عبیدالله دستور داد زبان میثم را از حلق به بیرون بکشند. 🔹میثم به شهادت رسید، سپس هفت نفراز خرما فروشان کوفه، شبانه او را از دار پایین آورده، بدن او را درمحل فعلی قبر شریف دفن نمودند. 🔹مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد. 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، صص۳۲۳_۳۲۵ ۲)رجال کشی، ص۹۶ ۳)الاختصاص شیخ مفید، ص۳۵ ۴)رجال طوسی، صص۸۱-۹۶-۱۰۵ ۵)معجم‌ الرجال خویی، ج۲۰، ص۱۰۳ @Tarikhislam
✅میثم تمّار از یاران نزدیک امام علی(ع) بود. میثم گاهى مناجات‌هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده است. میثم در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ها دیدم مولایم، امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از نماز در مسجد کوفه، به بیرون از کوفه رفت. 📜《..وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ!》 🔸و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📜《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً! فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 🔸مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📜《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 🔸به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! 📜《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ : مَنْ؟! قُلْتُ : مِيثَمٌ! فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!! قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي! فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟ قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》 🔸که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شدو فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : 📜《يَا مِيثَمُ! وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ، إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي، نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ، وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي، فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ، فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي》 🔸ای میثم! در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.》(۱)(۲) 📚منابع: ۱)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳ ۲)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ @Tarikhislam
4_5890995014552519383.pdf
1.04M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 کتاب «میثم تمّار سردار جان به کف» @Tarikhislam
✅واقعه حَرّه، نام واقعه ی برخورد خشونت ‌آمیز لشکر شام به دستور یزید به فرماندهی مسلم بن عقبه با قیام مردم مدینه بود. در سال ۶۳ هجری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند. اما درباره اسباب و علل واقعه حره، بنابر بسیاری از گزارش‌ها، واقعه حره از آنجا آغاز شد که والی جدید مدینه، عثمان بن محمد به ابتکار خود یا به دستور یزید، هیئتی از بزرگان شهر مانند عبدالله بن حنظله را برای ملاقات با خلیفه به شام فرستاد. گرچه هیئت مزبور از هدایا و عطایای خلیفه برخوردار شدند، اما به محض بازگشت از شام، در برابر مردم به فسق و فجور آشکار خلیفه گواهی دادند و گفتند: (یزید شارب الخمر و بوزینه باز است و..) سپس مردم را به اقدام برای خلع یزید از خلافت دعوت کردند. مردم مدینه به فرمان عبدالله بن حنظله، عثمان‌ بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان‌ بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند. پس عبداللّه‌ بن حنظله به عنوان والی مدینه برگزیده شد. تلاش‌های مأمور حکومت شام، برای اطاعت مردم از یزید، نتیجه‌ای نداشت. نامه تهدیدآمیز یزید و نیز وساطت نعمان‌ بن بشیر در فرونشاندن این قیام مؤثر نیفتاد، یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. وی «مسلم‌ بن عُقبه مُرّی» مأمور این کار کرد. شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشته‌اند. در این هجوم حصین بن نمیر نیز او را همراهی می‌کرد. مسلم با عبور از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد، آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنی حارثه، که با وعده‌های مالی فریفته شدند، وارد شهر شد و چندان جنایت کرد که به مُجرم و مُسرف معروف شد. در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت. شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی۱۱۷۰۰ برآورد کرده‌اند. عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند. مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده‌اند و هستند. بعد از درگیری سپاه شام با مردم مدينه، جنگى عظيمی واقع شد، و مردم مدينه تاب مقاومت نياوردند و به حرم پيامبر(ص) پناه بردند. لشكر شام وارد مدينه شد، حُرمت حَرَم پيامبر(ص) را حفظ نکرده و با اسبها داخل حرم رفتند! آنقدر مردم مدينه را كشتند كه مسجد پر از خون شد و تا قبر پيامبراکرم(ص) رسيد. اسبهاى آنها در حرم پیامبر(ص) مدفوع و ادرار كردند. فرمانده سپاه شام، مسلم تا سه روز اموال و نواميس مردم مدينه را بر لشكر خود مباح نمود. سپاه بى حياىِ شام شروع به غارت و هتك حرمت نواميس مسلمانان كردند. در اين حادثه با هزار دختر باكره زنا كردند، و هزار زن بى شوهر باردار شدند، كه آنها را اولاد حرّه ناميدند. تا جائى كه نقل كرده اند که؛ آن بى حياها درون مسجد پيامبراکرم(ص) نيز زنا كردند. 📚منابع: ۱)البدایة والنهایة ابن کثیر ،ج۸، ص۲۴۱ ۲)معجم البلدان حموی، ج۲، ص۲۴۹ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۷ ۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۴، ص۴۲ ۵)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۱ ۶)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۲۹۱ ۷)الامامه و السیاسه دینوری، ج۱، ص۲۰۶ ۸)مروج الذهب مسعودی، ج۳،ص۳۶۷ ۹)حوادث و وفیات ذهبی، ج۳، ص۲۵ @Tarikhislam
✅..در واقع، میان یزید و معاویه و مأمون و هارون‌الرشید هیچ تفاوتی وجود ندارد. ماهیت این افراد از یک سنخ و جنس است؛ با این حال، با بررسی تاریخ و جست‌وجو در میان روایات، در جایی نمی‌بینیم که هیچ‌یک از امامان معصوم درباره‌ی طاغوت زمان خودش، شبیه به این جمله‌ای را که سیدالشهدا(ع) درباره‌ی یزید بیان کرده است (اگر حکومت به دست کسی مثل یزید باشد، باید با اسلام خداحافظی کرد) به زبان آورده باشد؛ حتی حضرت اباعبدالله(ع) این سخن را درباره‌ی معاویه نیز بیان نکرده است؛ با وجود این‌که به روشنی معلوم است که گنداب یزید از مرداب معاویه آب می‌خورد. ♦️تفاوت یزید با دیگران، تنها و تنها در نوع اسلام‌ستیزی اوست. همه‌ی کسانی که از نقطه‌ی سقیفه، این راه باریک و تاریک را آغاز کردند و تا پس از یزید آن را ادامه دادند، سعی‌شان بر این بود که در زیر پوست ظواهر و عمل به دستورات شریعت که برای آن‌ها مقبولیت را به ارمغان می‌آورد و جلب‌کننده‌ی رأی و نظر مردم بود، برنامه‌های خود را برای از میان‌بردن راه روشنِ اسلام اجرایی کنند؛ اما یزید طرح نویی درانداخت و آمده بود از اساس، ریشه‌ی اسلام را بزند. او قرار بود نقطه‌ی پایانی خط دین باشد تا داستان نفاق و پلیدی را در خط بعد، از ابتدا بنویسد و بدون هیچ ناخالصی و زوائدی، کفر را به‌جای ایمان استقرار بخشد. 📚منبع: کتاب تبار انحراف استاد طائب، صص۸۶_۸۸ @Tarikhislam
اگر دنیا و آخرت، بهشت و جهنم و... را نخواهیم و بالأخره نخواهیم در عالم وجود و هستی باشیم چه باید بکنیم؟ اگر نمی شود و جبر است، آیا این جبر با أرحم الرحمین بودن خداوند سازگار است؟.mp3
854.1K
سوال 📝 اگر دنیا و آخرت، بهشت و جهنم و... را نخواهیم و بالأخره نخواهیم در عالم وجود و هستی باشیم چه باید بکنیم؟ اگر نمی شود و جبر است، آیا این جبر با أرحم الرحمین بودن خداوند سازگار است؟ ✔کانال برزخ تا قیامت 🔘 @barzakhe
@ostadmohamadi.mp3
1.23M
سوال: 📝چطور مي شود بهشت و جهنم را بدون قرآن و روايات ثابت كرد تا كساني كه دين را قبول ندارند توجيه بشوند؟ ✔کانال برزخ تا قیامت 🔘 @barzakhe
4_5809687383808935430.mp3
1.59M
#روز_شمار_عاشورا《1》 #کتاب_گویا 🌅"با کاروان خورشید"🌅 💠صلی الله علیك یاثارالله با پای دل با کاروان سیدالشهداء علیه‌السلام همراه شده و راهی کربلا می‌شویم... ✔کانال برزخ تا قیامت 🏴 @barzakhe 🏴🏴🏴
#روز_شمار_عاشورا《2》 #کتاب_گویا 🌅"با کاروان خورشید"🌅 〰〰〰〰〰〰〰 💠صلی الله علیك یاثارالله با پای دل با کاروان سیدالشهداء علیه‌السلام همراه شده و راهی کربلا می‌شویم... 🕚🕝🕛..روز شمار مصیبت عظیم عاشورا ، چند روز مانده به محرم در سال ۶۰ هجری قمری ، در مسیر حرکت کاروان امام حسین علیه‌السلام چه اتفاقی افتاد؟؟ 👈 ورود به منزلگاه شراف و دستور امام به همراه بردن آب بسیار. 👈 رویارویی کاروان حسینی با سپاه هزار نفری جناب حر بن یزید ریاحی. 👈 خطابه سیدالشهداء علیه السلام برای سپاهیان حر ، قبل و بعد از نماز جماعت. 👈 ادب جناب حر به ساحت مقدس صدیقه کبری سلام الله علیها. 👈 رسیدن خبر شهادت جناب قیس بن مسهر به کاروان حسینی. 🏴 @barzakhe 🏴🏴🏴
4_5816657226672114202.mp3
11.27M
#روز_شمار_عاشورا《2》 #کتاب_گویا 🌅"با کاروان خورشید"🌅 چند روز مانده به محرم در سال ۶۰ هجری قمری ، در مسیر حرکت کاروان امام حسین علیه‌السلام چه اتفاقی افتاد؟؟ 🏴 @barzakhe 🏴🏴🏴
1_137666.pdf
1.76M
📔نام کتاب: #شبهای_بی_مهتاب (خاطرات اسیرآزاد شده ایرانی شهاب الدین شهبازی) ✍مولف: محسن کاظمی 📑تعداد صفحات: ۱۱۷ص کانال کتاب فیلم دفاع مقدس @ketab_film_defaa_mogaddas
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای قهر شهید رجایی از سر یک سفره/ وقتی رئیس جمهور با اتوبوس شرکت واحد به محل سخنرانی می‌رود 🔹برگرفته از مصاحبه واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با حسن کمالیان از اعضای واحد تبلیغات سپاه مشهد در دهه ۶۰. کانال کتاب فیلم دفاع مقدس @ketab_film_defaa_mogaddas