هدایت شده از منبر انقلابی
کشتی شکست خورده طوفان کربلاء
در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء
عرض کرد یا رسولالله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کردهاند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل، شترسوار
پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسولالله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن
این کشته فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده خون حسین توست
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد.
چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود.
مقبل میگوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بیقابلیت، این همه شعر و مرثیه گفتهای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید.
پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم.
چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاهپوش، از حرم بیرون آمد و دواندوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسولالله (ص) دخترت فاطمه (س) میگوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است.
در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل میگوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان.
پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال میکردم که در مقابل آن مرثیههای دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آوردهام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسولالله
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت
نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت
هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر میزد و میگفت واولداه، که یک مرتبه حوریهای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد.
مقبل میگوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت میکردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز میشدم.
که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بیسر، و با بدن پارهپاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم میدهم.
#صلّی_الله_علیک_یا_اباعبد_الله
هدایت شده از منبر انقلابی
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ویدئو بسیار زیبای (افتر یو) در رثای سیدالشهدا و قمر بنی هاشم به زبان انگلیسی .
🌀امام حسین را به دنیا معرفی کنیم.
✌️کانال منبر انقلابی
@enqelabee
ویژه طلاب و مبلغین انقلابی
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
معلم آزادگی.mp3
593.9K
🔹معلم آزادگی
حضرت آیت الله العظمی #جوادی_آملی
#محرم
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
#شب_نهم
#ماه_محرم
#حضرت_اباالفضل
#مدح_مرثیه
#قصیده
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسین بن علی در تن پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
ریحانة دو فاطمه، ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک
تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی
هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت
هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل
در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا
تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل
تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی
خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل
ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده
پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
از سوز عطش آب شده طفل سه ساله
مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل
تا آن که ببینند به تن دست نداری
یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل
مگذار رود زینب کبری به اسیری
ای دست علی ، دست برون آر اباالفضل
تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت
ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل
کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست
گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل
خون دل ما را که شده اشک عزایت
زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل
مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"
چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
#غلامرضا_سازگار
#صلوات
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
Panahian-34.mp3
3.51M
حاج میثم #مطیعی
لا لایی، عموش رفته آب بیاره
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
* #امام_حسین #آیت_الله_کشمیری
❇️حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻متأسفانه بعضي از دوستان، شايد درست منظور مرحوم آية اللّه كشميري را متوجه نشده بودند و از ایشان نقل كرده بودند كه «اگر كسي زيارت عاشورا بخواند چوب دارد.»
🔸بعضي از بندگان خدا از شهرستان زنگ مي زدند و در مورد صحت این سخن مي پرسيدند. گفتم من اين جمله را از ايشان نشنيده ام و نمي تواند صحيح باشد. اين همه بركات مادي و معنوي برای زیارت عاشورا از خود متن زيارت عاشورا بر مي آيد.
🔹بله ايشان يك جمله اي مي گفتند كه هدف حضرت سيد الشهداء (علیه السلام) با دادن بهترين و عزيزترين افراد در مسير خداي متعال و دين خدا خيلي بلند است؛ حالا كه شما مي خواهيد زيارت عاشورا بخوانيد يك نيت كوچك مادي را در نظر نگير و همتت را بلند قرار بده و فكرت را ارتقاء بده و خودت را با متن زيارت عاشورا هماهنگ كن.
🔸حال كه در زیارت عاشورا مقام محمود مي خواهي آن وقت ديگر براي يك امر كوچك مادي اين قدر خودت را پائين نياور. وقتي از آن ابزار عظيم و بلند داري استفاده مي كني(زیارت عاشورا) اگر نيت كوتاه شد و هدف بسيار كوچك و مادي شد با حكمت جور در نمي آيد و موازنه در كار نيست.
🔹شما داري مي گوئي يا اباعبداللّه شما عزيزترين افرادتان را كه يك موي آن ها شرافت داشت بر افراد زيادي آن ها را در راه خدا دادي؛ آن وقت بنشيني پاي زيارت عاشورا و يك چيزي بسيار كوچكي را مسألت كني. همه دنيا در نزد خداي متعال كوچك است تا چه رسد به يك مسأله جزئي آن.
🔸از زيارت عاشورا بايد ملاقات با حضرت بقية اللَّه (علبه السلام) را خواست؛ از حضرت اباعبداللّه (عليه السلام) بايد مقام محمود را خواست؛ باید عاقبت به خيري را خواست. امور مادی و مشکلات جزئی را با توسلات و دستورهای دیگر مثل استغفار باید حل کرد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
تنهای تنها.mp3
3.87M
🎙حجت الاسلام رفیعی
🎙حجت الاسلام عالی
💠حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام)
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
13980618000242_Test.mp3
19.25M
🎙 عاقبت افراد کافر و منکر امامت اهل بیت (ع)/ ریشهیابی آرای مسابقه عصر جدید... حجتالاسلام #علوی_تهرانی
@sebghatallaah
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
♦️مکاشفۀ آقانجفی قوچانی در حرم سیّدالشهداء علیه السلام♦️
▪️آمدم به صحن سیّدالشهداء علیه السلام همانطور به گوشه ای سرپا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات نمایم؛و ساعت دو به غروب بود.و در آن بین صدای ساعتی که در سر صحن سیّدالشهداء بود، بلند شد.
▪️وقتی که خوب گوش به صدای زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد، دیدم به طور فصیح می گوید: «هل من ناصر... هل من ناصر... هل من ناصر...» تا ده مرتبه تمام شد.
▪️قشعریره (لرزه) در بدن ما حادث شده، گوش را تیز نموده که از کجا جوابی می رسد یا نه؟ و چشمها پر اشک شد که جواب دهی پیدا نشد...
▪️که یک مرتبه از صحن ابوالفضل صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: «لبّیک... لبّیک... لبّیک...» تا ده مرتبۀ او هم تمام شد؛
▪️اشکهای خود را پاک کرده گفتم: های بگردم وفاداریت را؛ باز تویی که جواب دادی. خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالی باز اشکها بیرون شد.
📚 «سیاحت شرق» ص ۲۴۷
🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از کتاب فیلم دفاع مقدس و شهدا
33.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند
مقر ابوالفضل العباس در طلائیه
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
هدایت شده از طه. یافاطمة الزهراء(سلام الله علیها) اغیثینا🌷
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مداحی که در حضور علامه امینی شعرش را فراموش کرد.
@Taha14
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌺خاطره مقام معظم رهبری از حادثه 17 شهریور
🔹🔸🔹🔸🔹
از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند.
عدهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدی در آن راه نبودند، یا جدی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند.
این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود.
•✾📚 @Dastan 📚✾•