الهی🙏🌷
دراین یکشنبه زیبا
هرچی حس خوبه
خدای مهربون براتون
مقدرکنه
دلتون شاد🌷
لحظه هاتون آرام
وجودتون سلامت
زندگیتون پرازمحبت و
روزتون شیک و زیبا 🌷
@akse_nab 🌸🍃
🌷دوستان مهربان
🌼یکشنبه تون پراز عشق الهی
🌷یکشنبه تون پراز گرمای محبت
🌼یکشنبه تون پراز تصویر زیبا
🌷ویکشنبه تون پراز انرژی مثبت
🌼الهی هر چیزی که
🌷آرزوشو دارید برآورده بشه
@akse_nab 🌷🍃
#السلام_ایها_الغریب🖤
اے جان جهان ،
عیان تو را باید دید
با دیده خونفشان تو را باید دید
در مسجدِ سهله ،
از فــــرج باید گفت
در مسجد جمکران تو را باید دید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@akse_nab 🌼🍃
🌷🍃یکشنبه 16 شهریور ماهتون عالی
🍃🌼امروزتان زیبا و پراز موفقیت
🌷🍃لحظه هایتان سرشار
🍃🌷آرامش و دلخوشی
🌼🍃 امیدوارم امروز خدا
🍃🌷سرنوشتی دوستداشتنی
🌼🍃 زندگی پراز عشـق
🍃🌷روزی فراوان ، لبی خندان
🌼🍃و دلی مهربون براتون رقم بزنه
@akse_nab 🌷🍃
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨حضرت محمد (صلےاللهعلیهوآله) فرمودند:
به درستی که حسین بن علی(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است. ✨
@akse_nab 🥀🍃
🌷شاید باید جهان را رها کرد
🌸و فنجانی چای خورد☕️
🌷مبادا که خودمان را از یاد ببریم
🌸بی گمان لایقترین فرد در زندگیمان
🌷اول خودمان هستیم
🌸عصرتون سرشار از آرامش
@akse_nab 🌸🍃
🔘 داستان کوتاه
گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او ترمان (terman) میگفتند. او بسیار شیرینعقل بود و گاهی سخنان حکیمانهی عجیبی میگفت
مرحوم پدرم نقل میکرد، در سال 1345 برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم.
ساعت 10 صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود میکند. یک اسکناس 5 تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمیگرفت. باید دنبال دلیلی میگشتم تا این پول را از من بگیرد. گفتم: «ترمان، این 5 تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.» ترمان از من پرسید: «ساعت چند است؟» گفتم: «نزدیک 10.» گفت: «ببر نیازی نیست.» خیلی تعجب کردم که این سوال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: «ترمان، مگر ناهار دعوتی؟» گفت: «نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر میگیرم. الان تازه صبحانه خوردهام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم میکنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه میمانم. من بارها خودم را آزمودهام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر میدهد.» واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟» گفت: «بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.» ترمانِ دیوانه٬ برای پول ناهارش نمیترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده میترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@akse_nab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸یک سبد آرزوی زیبا
🍀تقدیم به شما
🌸عصرتون به طراوت
🍀و شادابی گلهای بهشتی
🌸لحظه به لحظه ی
🍀زندگیتـون پراز
🌸عطـر گل و زیبـایی باشـه
@akse_nab 🌸🍃
آب، گوارا است و صدای آب هم
آرامبخش است ...
اما آبی که زلال باشد،
وگرنه آب گل آلود نه گوارایی دارد
و نه آرامش میبخشد ..
من و تو مثل آبیم؛ اگر صاف و صادق باشیم، دیگران در کنار ما به آرامش خیال و امنیت میرسند
و در کنار ما راحت و آسودهاند و گرنه
مایهی رنج آنها خواهیم بود ...
و چیزی که آدم را زلال و تصفیه میکند
عشق و محبت است ...
عشق و محبت به آفریدگار هستی ..
به هستی ..
به همه مخلوقات ... و به همه کائنات...
@akse_nab 🌸🍃
🌸تنها خداست که میداند
⭐️بهترین در زندگی تو
🌸چگونه معنا میشود
⭐️من آن بهترین را
🌸امشب برایت از خدا میخواهم
⭐️خدایا...
🌸بهترین ها را نصیب
⭐️دوستان و عزیزانم بگردان
✨شبتون در پناه خـدا✨
@akse_nab 🌸🍃