🥀سلام بر آخرین سرباز عاشق کربلا
🥀یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
🥀که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
🥀ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
🥀با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
🥀عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
🥀میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
🥀نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
🥀میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
🥀من از این وادی خون زنده نباید بروم
🥀شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
🥀دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
🥀فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
🥀السَّلَامُ عَلَی عَبْدِاللهِ بْنِ
🥀الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی
@akse_nab 🥀🍃
#روز_پنجم_محرم
روز منتسب به عبدالله
فرزند خردسال
آقا امام حسن مجتبی
عبدالله بن الحسن علیه السلام
🕯پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» .
🕯در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» !
🕯حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@akse_nab
#عبدالله_بن_الحسن_ع💚
نخواه خیمه بمانم دلم شکسته شود
ازاینهمه غم واندوه بی توخسته شود
چگونه دق نکنم؟! وقت رفتن از اینجا
جلوی چشم ترم دست عمه بسته شود
#وای_عمو💔🥀
#روز_پنجم #محرم💔🥀
@akse_nab 🥀🍃
4_5918126357321090915.mp3
6.18M
🔳 #واحد #شب_پنجم #محرم
🌴خدایا چرا هلهله ای به دشت برخواست
🌴خدایا چرا دور و بر عموم غوغاست
🎤 #میثم_مطیعی
@akse_nab 🥀🍃
🌷✨اول هفته تون عالی
🌺✨خدایا
🌷✨درشروع هفته بهترین ها
🌺✨را هدیه دوستانم کن
🌷✨بهترین هفته
🌺✨بهترین عزاداریها
🌷✨بهترین لحظه ها
🌺✨بهترین کسب و کار
🌷✨بهترین پیشرفت ها
🌹✨و بهترین زندگی را
🌺✨روزتون زیبـا و در پناه خـدا
@akse_nab 🌸🍃
✨﷽✨
❣سلام عليڪم ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تسلیت 💔💔💔💔💔
💠 طرح جمعی #ختم #قرآن📖
و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، وشهدا شفای بیماران
و
به نیابت عبدالله بن الحسن علیه السلام
ثواب این ختم قرآن برسد به ایشان❤️
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
جز انتخاب شده ✅
جزء هاى مانده ازاین خـتم🖤↶
🖤1 ✅
🖤2 ✅
🖤3 ✅
🖤4 ✅
🖤5 ✅
🖤6 ✅
🖤7 ✅
🖤8 ✅
🖤9 ✅
🖤10 ✅
🖤11 ✅
🖤12 ✅
🖤13 ✅
🖤14 ✅
🖤15 ✅
🖤16 ✅
🖤17 ✅
🖤18 ✅
🖤19 ✅
🖤20 ✅
🖤21 ✅
🖤22 ✅
🖤23 ✅
🖤24 ✅
🖤25 ✅
🖤26 ✅
🖤27 ✅
🖤28 ✅
🖤29 ✅
🖤30 ✅
┈••❀•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت تا #امشب 👉🏻👉🏻
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@Ya_ali110
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@Ya_ali110
@Ya_ali110
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روضه نمیخواهد
تنی که سر ندارد
قـربان آن آقا
که انگشتر
ندارد
@akse_nab 🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷احوال خوب نعمت است
🌸واحوال بد تلنگر
🌷کاش یادمان بماند
🌸هردو مهمانند وگذرا
🌷لحظه هارا به مهر خدا
🌸نفس بکش
🌷وراضی باش به رضای حق
🌸عصرتون سرشار
🌷از لطف بی کران حضرت حق
امیدوارم حال دلتون نيكو باشه🌸🍃
@akse_nab 🌸🍃
🔘داستان کوتاه
"مردانگی"
او "دزدى ماهر" بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند.
روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند.
در حین صحبتهایشان گفتند:
چرا ما همیشه با "فقرا و آدمهایى معمولى" سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟! بیائید این بار خود را به "خزانه سلطان" بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد.
البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود.
آنها ...
تمامى "راهها و احتمالات" ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام "بهترین راه ممکن" را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند.
خزانه "مملو از پول و جواهرات قیمتى" و ... بود.
آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام "طلاجات و عتیقه جات" در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند.
در این هنگام چشم سر کرده باند به "شى ء درخشنده و سفیدى" افتاد، گمان کرد "گوهر شب چراغ" است، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد "نمک" است!
بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت "خشم و غضب" دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند.
خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟
چه "حادثه اى" اتفاق افتاد؟
او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت:
افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما "به هدر رفت" و ما "نمک گیر سلطان" شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم، دیگر نمى شود "مال و دارایى پادشاه" را برد، از مردانگى و مروت به دور است که "ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و ..."
آنها در آن دل سکوت سهمگین شب، بدون این که کسى بویى ببرد "دست خالى" به خانه هاشان باز گشتند.
صبح که شد و "چشم نگهبانان" به "درهاى باز خزانه" افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهایى بوده است، سراسیمه خود را به "جواهرات سلطنتى" رسانیدند، دیدند "سر جایشان" نیستند، اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در "میان بسته ها" مى باشد، بررسى دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد و ...
بالاخره خبر به "گوش سلطان" رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر این کار برایش عجیب و "شگفت آور" بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت:
عجب!
این چگونه دزدى است؟
براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چیز را ببرد ولى "چیزى نبرده" است؟!
آخر مگر مى شود؟!
چرا؟...
ولى هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را در آورم ...
در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده "در امان" است او مى تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم.
این اعلامیه سلطان به گوش "سرکرده" دزدها رسید، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت:
سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید. آنها نزد سلطان آمده و خود را "معرفى" کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسید:
این کار تو بوده؟!
گفت: آرى...
سلطان پرسید:
"چرا آمدى دزدى" و با این که مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟
گفت:
"چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت ..."
سلطان به قدرى "عاشق و شیفته کرم و بزرگوارى" او شد که گفت:
حیف است جاى "انسان نمک شناسى" مثل تو، جاى دیگرى باشد، تو باید در "دستگاه حکومت" من "کار مهمى" را بر عهده بگیرى، و حکم "خزانه دارى" را براى او صادر کرد.
آرى...
"او "یعقوب لیث صفاری" بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود "سلسله صفاریان" را تاسیس نمود."
* یعقوب لیث صفاری "سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی"(پس از اسلام) قرون متوالی است که در آرامگاهش واقع در روستای شاه آباد واقع در 10 کیلومتری دزفول بطرف شوشتر آرمیده است. *
گفتنی است در کنار این آرامگاه بازمانده های شهر گندی شاپور نیز دیده می شود.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کنه دیر نرسم...
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدُاللهِ ابنِ حَسَن (ع)
@akse_nab 🥀🍃
#آیا_میدانستید‼️
🔹امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند!
🔹شمر و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟!
🔹شهربانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت!
🔹شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد.
🔹آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند)
🔹امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود!
🔹 بعد از شهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند!
🔹رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است!
🔹در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند!
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@akse_nab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻تقديم به دوستانم
🍃دوستانی كه دلشان درياست
🌻و مهرشان پاينده
🍃همانهایی که نشانی مهربانی
🌻و عشق و آرامش آسمانی دارند
🍃خدايا، شكر دارمشان
🌻بهترینها را نصیبشان کن
🌻دوستان در این روزهای معنوی
🍃ما را از دعای خیرتون
🌻محروم نفرمایید
@akse_nab 🌼🍃
السلام علیك یا ابا عبد الله
#شب_ششم : حضرت قاسم(علیه السلام)
شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(علیه السلام) .
وقتی امام حسین(علیه السلام) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید :
عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟
امام او را به سینه چسباند و فرمود:
فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟
قاسم پاسخ داد : از عسل شیرین تر!
شهادت طلبی قاسم(علیه السلام) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد .
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#منبر_حسینی
#السلام_علیك_یا_ابا_عبدالله
#محرم
#امام_حسین
#اَݪٰلّہُـمَّعَجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَج
@akse_nab 🌸🍃
💚یا قاسم بن الحسن !
🥀مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی
🥀زهرا شدی، علی شدی ومصطفی شدی
🥀وقتی عسل ز لعل لبت بوسه ای گرفت
🥀تنها سواره ی حسن مجتبی شدی
@akse_nab 🥀🍃
✨خدایا
🌙به حرمت این شبهای محرم
✨عزیزانم را دربهترین
🌙و زیباترین و پرآرامش ترین
✨مسیر زندگیشان قرارده!
🌙مسیری که
✨خوشبختی و آرامش
🌙و خوشحالی قلبی را
✨در لحظه لحظه
🌙زندگیشان بچشند..
شبتون بخیر 🌙
@akse_nab 🌸🍃
#یا_اباعبدالله_ع🌷
عالم بہ عشق روے تو بیدار مےشود
هر روز عاشقان تو بسیار مےشود
وقٺے سلام مےدهمٺ در نگاه من
تصویر ڪربلاے تو تڪرار مےشود.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
@akse_nab 🥀🍃
YEKNET_IR_vahed_turki_shabe_4_moharram1399_mehdi_rasouli.mp3
6.08M
🔳 #واحد #ترکی #محرم
🌴سروریم تاج و سریم
🌴عز و فریم ، شانلی نگاریم
🎤 #مهدی_رسولی
👌فوق زیبا
@akse_nab 🌸🍃
╲\╭┓
╭🌸 🍃
┗╯\╲
✍🦋آیةاللّه ناصری:🦋
📌 #مؤمنین کسانی هستند که #شبها بلند می شوند با خدای خودشان، مناجات می کنند، نماز می خوانند، راز و نیاز می کنند، خواسته هایشان را از خدا طلب می کنند. خدا هم به آنها عنایت می کند.
📌ناصری :از اول #شب تا صبح بخوابد و بعد، همه چیز هم از خدا بخواهد؟ آخر نمی شود.
📌 آقا یک مقداری بلند شو، #شب و نصف شب، کار داری، حاجت داری، گرفتاری، بلند شو دو قدم در خانه خدا برو.
📌 درِ خانه خدا هم که دربان ندارد آقا! همیشه در خانه او باز است. هر وقت در بزنی، در باز است.
📌 منظور از در زدن چیست؟ همین «یا اللّٰه، يا اللّٰه» گفتن شما مثل در زدن است. چی می خواهی آقا؟ هرچه می خواهی، می گویی.
#نماز_شب🦋
@akse_nab 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در انتهای شب، نگرانی هایت
را به خدا بسپار و آسوده
بخواب و به یاد داشته باش
که سختی ها، محبت های
الهی اند زیرا که انسان
پشت درهای بسته
به فکر ساختن کلید می افتد ...
شبتون بی غم🌙
@akse_nab 🌸🍃