هدایت شده از موسسه مصاف
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امامجمعه اردبیل با تدوین لغتنامه ترکی آذربایجانی، مسئول شبکه گوناز تیوی و مجری آن را با خاک یکسان کرد
🔸این فیلم را تقدیم «الهام علیاف» میکنیم که این روزها داعیه دفاع از حقوق آذریهای ایران را دارد.
🔻 به او میگوییم:
🔸نگران حقوق آذریهای ایران نباش! اگر در ادعای خود صادق هستی، اجازه بده تا اقوام کشور آذربایجان مثل ایران برای خود لغتنامه بنویسند.
🔸نه اینکه بهخاطر انتشار یک هفتهنامهٔ طالشی در آذربایجان، سردبیر و فرزند او را به قتل برسانید.
🆔 @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
زن، زندگی، آزادی و پلیس بریتانیا | ربودهشدن، تجاوز و مرگ به جرم نقض مقررات کرونایی!
🔺 تصویر بالا مربوط به «پتسی استیونسون»، زن ۲۸ساله انگلیسی است که به جرم حضور در مراسم یادبود و اهدای گل به «سارا اورارد» به این صورت دستگیر شد.
🔸 سارا اورارد، دختری است که توسط پلیس انگلیس به جرم نقض مقررات کرونایی دستگیر شد و مدتی بعد بقایای جسدش در کیسهزبالهای در جنگل کنت پیدا شد.
🔸افسر پلیس «متروپلیتن» به ربودن، تجاوز و در نهایت قتل سارا اعتراف کرد.
🆔 @Masaf
هدایت شده از شمیم ملکوت
#شهادت_حضرت_زهرا_تسلیت_باد
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا س!
شیعیان خسته و غمدیده به در خانه ی تان آمده اند !
هدایت شده از روشنای فجر
#کلاس_درس_دشمن_شناشی(۵)
#شانزدهم_آذر_خاستگاه_اولین_شعار
#مرگ_بر_آمریکا
🌷شهیدان احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا، آذر شریعت رضوی سه شهیدی که بنیان گذار روزی برای دانشجویان بودند تا در آن روز آزادی خواهی و استکبارستیزی را باهم فریاد بزنند... باید راه شهدا را که راه دین و فداکاری برای اسلام و سربازی برای انقلاب و تقویت نظام اسلامی بود، دنبال کنید. بازماندگان شهدا، باید احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازی انقلاب را، بیشتر از بقیه مردم شعار خود قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. امام خامنه ای.آنهاهرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند، آن ها «شهید»ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. آری نام احمد قندچی، آذر شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا برای همیشه بر تارک تاریخ دانشگاه نگاشته شده است. در اینجا شایسته است به دست نوشته معلم فقید دکترشریعتی اشاره کنیم که در یادبود این یاران دبستانی می گوید:«اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همان جایی که بیست ودو سال پیش، «آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این «سه یار دبستانی» که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران- کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فروبرند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هر که را می رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند، آنها شهیدند.