هدایت شده از تبادل رایگان شبانه دریا بانو 🌊
حمایت از کالای ایرانی و هنر ایران زمین
😍😍
عروسک های کاملا دستبافت 🌹🌹
متنوع ترین عروسکهای ایتا 😍
طرح از شما اجرا از من ☺️
💢 برای عضو شدن بکوب روی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3617456285C699aeb3ef2
خسته شدیم
اینجا شباش خیلی طولانیه
ساعتاشم خرابن
زمان نمیگذره ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
●○●
مامان بزرگم حرف قشنگی میزنه
میگه:
هوا که خنک میشه
درخت هایی که سایه مینداختن
فراموش میشن ...
#انگیزشی
🦋🔷🦋
#مثبتاندیشی
@mosbat_andishi
🔶🔺🔶
✨
💦کلافه شدی از اینکه موهای #زائد بدنت زودبه زود درمیاد و هی باید #تـیـغ یا #ژیلت بزنی؟😭🪒
وقتی ژیلت میزنی #پوستت #جوش میزنه و#خارش داری😖
دست وپات #پوست #مرغی شده ☹️😢
💦 دوست داری در سریعترین زمان بدنت رو #شـِـیو کنی جوری که انگار #لیزر کردی😅👌
و اگه میخوای از 50 نوع #بیماری در امان باشی از #نوره زرنیخ طلایی استفاده کن👌👌
#تولید کننده #نوره #زرنیخ دار اینجاست👇
https://eitaa.com/joinchat/2232353315C05f08d449c
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
آخر شب سرد ما سحر میگردد
مهدی به میان شیعه برمیگردد
😍🤲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#الهی_آمین
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
۹۱.mp3
8.43M
[تلاوت صفحه نود و یکم قرآن کریم به همراه ترجمه]
#قرآن_کریم
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتصدهشتادوم🦋
🌿﷽🌿
یک هفته ای از ماجرا میگذشت. من و بابا و سامان جلسه
ای خصوصی راجب پروژه ی جدیدی که شروع کرده بودیم گذاشته بودیم که با صدای زنگ موبایلم
از شر ویز ویز کردنای سامان راحت
شدم سریع عذر خواهی کوتاهی کردم و جواب دادم.
-بله ؟
علی بود و لحن خوشحال و پر انرژی ای که قلب من رو
وادار به تپش میکرد و مطمئنن این لحن
لحن آدمیه که خبر خوبی داره
-مژده بده جناب عاشق
بالاخره
جان هر کس دوست داری اذیت نکن ،گیرش انداختید
بادی به غبغب انداخت و گفت :پس چی فکر کردی به من
میگن جناب سروان
-مرگ آرمان ؟
آِ پای پسرخاله امو چرا میکشی وسط مرگ
بهزادی منش رو گیرش انداختیم فقط اون خانم-همون
خانما رو بیار که شکایتش رو تنظیم کنه و ان شاءالله چند
روز بعدش حق و حقوقش رو پس بگیره
-میشه من ازش وکالت نامه بگیرم و کاراشو خودم درست
کنم ؟
آره اگه وکالت نامه تام باشه چرا که نه
اوکی دستت درد نکنه شیرینیت محفوظه-
قربونت منم برم به بقیه خبر بدم فعال خداحافظ-
-خداحافظ-
تماس رو که قطع کردم با عجله به سمت بابا برگشتم و
گفتم :من باید برم نتیجه رو تو خونه به من
بگو
فرصت اعتراض رو ازش گرفتم وسریع ازاتاق بیرون زدم
وبه سمت دفتر خودم رفتم سریع متن
وکالت نامه رو تایپ کردم و بعد از پرینت گرفتنش سریع
از اتاق بیرون زدم به سمت میزی رفتم
که خرگوش کوچولوم پشتش نشسته و سرش رو توی
کتاب های قطور دانشگاهیش فرو برده بود
و سفت و سخت با نگاهش خط به خطش رو
میخوندوازبرمیکرد
سریع روبه روش ایستادم و برگه رو جلوش گذاشتم وگفتم
:خرگوشِ نازنازی اینو امضاش کن
بدون اینکه سرش رو بالا بگیره گفت :چی هست ؟
هیچی یه سری از این کاغذ بازی های شرکت
سری تکون دادوگفت:بذار اینجا باشه میخونم امضاش
میکنم بهت میدم
ترس تو دلم نشست و تا حواسش نیست باید ازش امضا
بگیرم و اگه بفهمه دیگه سوپرایزم براش
افاقه نمیکنه
هول شدمو وباتندی گفتم :آه آیه امضاش کن بده برم
دیگه فکر میکنی میخوام سرت کاله بذارم که
امضاش نمیکنی ؟
آیه با تعجب بهم زل زدو همونطور که برگه
روامضامیکردسری به نشانه تاسف تکون دادوگفت :نه
من کاملا بهت اعتماد دارم
چه طعم شیرین ولذت بخشی داشت حرفای شکلاتی آیه!
برگه که امضا شد با عجله از شرکت بیرون زدم و به سمت
ثبت احوالی ای رفتم که تو همون حوالی
بود تا رسمی کنم وکالت نامه ای رو که میخواستم باهاش
حق و حقوق خرگوشِ ملوسم رو بگیرم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتصدهشتاسوم🦋
🌿﷽🌿
*آیه*
پنجشنبه بود و بعد از دادن امتحانات ترم به مدت دو هفته
استراحت داشتیم و از طرفی هم تو این
فصل از سال کارهای شرکت هم کم بود و کار چندانی
نداشتم از سر بیکاری و بی حوصلگی شروع
به تمیز کردن و مرتب کردن خونم کردم به دوساعت
نکشید که همه چی تموم شد و تقریبا یه خونه
تکونی کامل انجام شد تصمیم گرفتم دستی هم به طبقه
ی بابا اینا بکشم اول از آشپزخونه و سالن
شروع کردم و بعد اش هم دستی به سرو گوش اتاق ها
کشیدم به اتاق پاکان که رسیدم دم عمیقی
کشیدم بوی رز ابی میومد همون بویی که عاشقش بودم
بوی مردی که شب ها رو توی این اتاق صبح
میکرد و توی این اتاق نفس میکشید و چه لذتی داشت
نفس کشیدن توی هوایی که معشوقت قبلا
اونجا نفس کشیده بود
مشغول تمیز کردن اتاقش بودم بعد از تموم شدن جارو
برقی کشیدن و گرد گیری به سمت میزش
که پر از کاغذ و دفتر و غیره بود رفتم تا یه ذره مرتبشون
کنم اما تا خواستم دست به چیزی بزنم با
سند خونه ای رو به رو شدم که اسم من روش بود با
خوندن آدرس خونه خشکم زد ...این ...این
آدرس خونه ی خودمون بود ....آدرس همون خونه ای که
توش بزرگ شده بودم و لحظه لحظه ی
زندگی ام رو با بابای مهربونم گذرونده بودم.
پاکان آخر زهر خودش رو ریخت بابا نادر راست میگفت
که همش یه نقشه بوده پاکانی که منو
عاشقم کرد و آخر سر معلوم شد که کلاه برداری و از
دست دادن تنها یادگاری دوران بچگی ام
زیرسر کسی نبوده جز خودش.
دیگه حتی توانایی قدمی به عقب برداشتن رو هم نداشتم
چه برسه به تمیز کردن میزی که دست
معشوقه ام رو برام رو کرده بود هوایی که با لذت درش
نفس میکشیدم برام خفه و سنگین شده بود
قلبم نامرتب میزد دقیقه ای تند و گاهی هم اینقدر کند
که نزدیک بود بایسته فشار خونم به آنی بالا
و پایین میرفت و بدنم گرم و سرد میشد معده ام پیچ و
تاب میخورد و انگار مغزم میخواست بالا
بیاره تمام خاطرات خوبی که با پاکان داشتم قلبم قصد
فراموشی احساسی رو داشت که اون مرد تو
خاک حاصل خیزش کاشته بود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷