سلام :صبحزیباتونبخیروخوشی
🍃💖خدایا وجودمان در هر لحظه با یاد و نام تو آراممیگیرد...
🍃💚الهی به امید تو و با توکل به اسم اعظمت ؛ روزمان را آغاز میکنیم ...
💙الهی یاری و نصرتمان ده...
@Aksneveshteheitaa
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای تجلی آبی ترین آسمان امید
دلــــها به یاد تو می تپد
و روشــــنی نگاه #منتظران
بہ افق #خورشید ظهـور توست
بیا و گــَرد #گامہـایت را
توتیاے چشــمانمان قرار ده.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Aksneveshteheitaa
Podcast OstadRaefipour-Ashura Va Zohour.mp3
2.93M
🌸🍃
🏴 «اصلا گره خوردست عاشورا و ظهور»
☑️ سالی اتفاق میفته که شیعه آماده شده و عاشورا تکرار نمیشه
@Aksneveshteheitaa
کسی از حال کسی آگه نیست!
حالی نیست!
گاهی در آیینه به خود می گوییم:
حیف از بُز
آدمی
مالی نیست…!
@Aksneveshteheitaa
🌹🍃
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_شصت_دوم
....نگاهم به جاي خالی پیرمرد افتاد
....آه عمیقی کشیدم و نگاه حسرت بارم را از آن سمت گرفتم
با امروز دقیقا سه روز می شد که پیرمرد رفته بود و من بیش از همه جاي
....خالیش را حس می کردم
.....به حضور همیشگیش عادت کرده بودم
همین که همیشه در حال فعالیت می دیدمش بهم کلی انرژي مثبت می داد و
....تحمل اینجا را برام آسان تر می کرد
تازه یکی رو پیدا کرده بودم که مثل خودم بود اما اون هم مثل بقیه تنهام
.......گذاشت و رفت
خدایا آخه چرا انقدر من رو بدبخت آفریدي؟ یعنی بدبخت تر از من هم پیدا
می شه؟
*
....حدود یک هفته از اقامت مامان و بابا به خانه ي ما می گذشت
توي این یک هفته هیچ تغییري توي روابطمان به وجود نیامده بود و آتش تند
....کدورت و سردي همچنان بینمان شعله ور بود
تنها تفاوتی که با بقیه ي وقت ها داشت این بود که صحبتمان از حد سلام و
علیک معمولی کمی فراتر رفته و در چند تا واژه ي بی معنی خلاصه می
....شد
نه من نه پریماه هیچکدام تلاشی براي از بین بردن سردي و کدورت بینمان و
...نزدیک تر شدن روابطمان نمی کردیم
حس می کردم در یک دوئل تن به تن شرکت کردم و تنها بازیکنان این صحنه
....فقط من و پریماه بودیم و بقیه تماشاچی بودند
البته فکر کنم مامان هم تا حدودي متوجه سردي رفتارمان شده بود اما بخاطر
.....بابا به روي خودش نمی آورد و حرفی نمی زد
بابا ناراحتی قلبی داشت و تا کنون دو بار بخاطر عمل قلب توي بیمارستان
...بستري شده بود
دکترش سفارش اکید کرده و گفته بود که کوچکترین ناراحتی و شوك به قلب
...بابا مساوي با مرگش
بخاطر همین همه از وقتی شنیده بودیم خیلی ملاحظه ش را می کردیم و
....نمی گذاشتیم آب در دلش تکان بخورد
اما چیزي که برام عجیب به نظر می رسید این بود که مامان اینا این بار مدت
....اقامتشان طولانی شده بود
....سابقه نداشت مامان و بابا انقدر طولانی پیشمون بمونند
مامان عادت نداشت هیچ وقت جایی طولانی بمونه چون همیشه اعتقاد داشت
.....هیچ جا مثل خانه ي خود ادم نمی شود
....اما هرچه در این مورد فکر می کردم کمتر چیزي دستگیرم می شد
یکی از همان روزها توي آشپزخانه پشت میزصبحانه نشسته بودم و مشغول
....هم زدن چاییم بودم
....بابا روي صندلی مقابلم نشسته و آرمان را در آغوشش گرفته بود
.....مامان هم عینکش را زده و مشغول بافتن شال گردن براي آرمان بود
سرم را پایین انداخته بودم و با قاشق کوچک محتویات درون فنجان را هم می
.... زدم
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌸ت✨و را #میجویم فراتر از
🌲انتظارو آنچنان #دوستت دارم😍
🌸 که نمی دانم #کدامیک از ما
🌲 غایب است...
🌸ولی در آخر به این #نتیجه میرسم ؛
🌲 که غایب من هستم!
🌸 زیرا ت❣و همیشه بوده ای؛
🌲 ولی #چشمان من تو را #نمی بینند!!!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
@Aksneveshteheitaa