#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_سی_نهم
خشمگین توي چشمانش براق شدم، دست بالا آمده ام مجکم روي گونه ي
.....سمت چپش فرود امد
.....صورتش از فرط سیلی که بهش زده بودم سرخ شده بود
...قطره ي اشکی از گوشه ي چشمش پایین چکید
دهان باز کرد حرف بزند که انگشت اشاره ام را به حالت سکوت روي بینیم
گرفتم و گفتم:هیس هیچی نمی گی ....خفه می شی من اول حرفامو می زنم
بعد هرغلطی که دوست داشتی انجام می دي...فهمیدي یا نه؟
....جوابی نداد و فقط با چشماي اشکی نگاهم می کرد
عصبی شدم و گفتم: فهمیدي یا نه لعنتی؟
سرش را با ترس تکان داد که لبخندي عصبی زدم و گفتم: خوبه ....خیلی خوبه
....مثل اینکه تازه داري آدم می شی
ولی نه اسم آدمم براي تو حیفه...می دونی چرا؟
خب نبایدم بدونی چرا....چون کسی که احمقه براي همیشه احمق می مونه و
....هیچ کاریش نمی شه کرد
می دونی از چی خیلی پشیمونم؟
از اینکه چرا عمرم و عشفمو و جوونیمو صرف یه زن آشغال پستی مثل تو
....کردم
کاش قلم پام می شکست و هیچ وقت پامو توي اون شرکت خراب شده نمی
.... ذاشتم
خدا لعنت کنه اون کسی رو که باعث شد که من به اونجا بیام و با تو لعنتی
...آشنا بشم
....اشک هاش دونه دونه از گوشه ي چشماش پایین می چکید
.... سکوتش دیوونه ترم می کرد....فشار دستانم را روي گردنش بیشتر کردم
با نفرت تمام توي چشمانش زول زدم و گفتم: اون لندهور.... اسمش چی بود...
آهان احتشام.... اون مردك پس فطرت چه غلطی داشت می کرد...هان؟
.. ....تو به چه حقی وقتی خودت شوهر داري رفتی سمت اون مردك آشغال
عصبی کفتم: جواب منو بده لعنتی...لال شدي؟
به شدت تکانش دادم که با نفرت تمام توي چشمانم زول زد و گفت: ولم می
کنی یا جیغ بزنم بهراد؟
بی توجه به حرفش فشار دستانم را بیشتر کردم که شروع به جیغ زدن
.....کرد
دستم را جلوي دهنش گرفتم و گفتم: خفه شو عوضی صداتو ببر تا آبرومو جلو
...همسایه ها نریختی
توي این تقلاهایی که کرده بود روسریش از سرش باز شده و روي سرشونه
....هاش افتاده بود
تمام پارچه ي مانتو پر از لکه هاي خون شده بود... دستم به شدت می
.....سوخت
انقدر به دستم فشار اومده بود که خون با فشار از لابلاي انگشتانم بیرون می
....زد
نگاهم را با خشونت به چشمانش دوختم.... توي چشمانش وحشت موج می
.....زد
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa