عاقبت یک روز مغرب محومشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود ونه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
🏴💠🏴
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت میمردند.
⏳امروز دوشنبه
۵ مهر ۱۴٠٠
۲۰ صفر ۱۴۴۳
۲۷ سپتامبر ۲۰۲
#ابعین
#اللهمعجللولیکالفرج 🙌
@hedye110
💢 اعمال روز #اربعین
❶. «زیارت امام حسین
علیه السلام و زیارت اربعین»
در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری علیه السلام روایت شده که فرمود:
« علامت مؤمن پنج چیز است،
۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن؛
۲- زیارت اربعین؛
۳- انگشتر بر دست راست کردن؛
۴- جَبین (پیشانی)را در سجده بر خاک گذاشتن
۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن است. »
❷. «غسل اربعین و توبه»
❸. بعد از نماز صبح 100 مرتبه (لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم)
❹. 70 مرتبه تسبیحات اربعه
❺. بعد از نماز ظهر سوره والعصر و سپس 70 مرتبه استغفار
❻. غروب اربعین 40 مرتبه لا اله الا الله
❼. بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
📚 وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۷۳
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ابعین
#اللهمعجللولیکالفرج 🙌
@hedye110
الحمدلله الذی خلق الحسین_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۱۸_۲۹_۲۳_۰۰۲.mp3
10.24M
•°🌱
🎼الحمدلله الذی خلق الحسین
حاج محمود کریمی
#درخواستی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
به نام خدایی که باقیست
و همه چیز، غیر او فانیست
شروع کارها با نام مشکل گشایت:
یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ
الهی به امید لطف و کرمت💚
❤️🌸💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
اینهمه لاف زن و اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالهاست منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم….
اللهم عجل لولیک الفرج
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت275
حرفهایش داشت دیوانهام می کرد. گفت تصمیمم را گرفتهام، نمی فهمیدمش.
–راحیل چی داری میگی؟ چرا این تصمیم روگرفتی؟ من می فهمم توی این مدت خیلی اذیت شدی، ولی عقد که کردیم من برات جبران می کنم. اصلاهرکاری که توبگی همون روانجام می دم.
باالتماس نگاهم کرد و بعد با لحنی که عصبانی بود گفت:
–من فقط ازت می خوام فراموشم کنی وبری با مژگان ازدواج کنی وبرای سارنا پدری کنی، همین.
آرش، لطفا حقیقت روقبول کن ما نمی تونیم با شرایطی که به وجود امده ازدواج کنیم.
حیران نگاهش کردم و او ادامه داد:
–می دونم واسه توام سخته، توام باید فداکاری کنی، به خاطرمادرت، به خاطر بچهی کیارش، به خاطر حمایت از مژگان...آرش توبهتر از من می دونی که ما حتی سرخونه زندگیمونم بریم بازم باید تو مواظب مژگان باشی شاید بیشتر از قبل چون دربرابرش مسئولی...
مگه محرم شدن الکیه، فردا میگه من زنتم تو نسبت به من وظیفه داری...می دونم این حرفها تلخه ولی واقعیته...
لطفا کمی منطقی به قضیه نگاه کن.
آرش هر دومون باید این گذشت روبکنیم، برای این که چند نفر راحت زندگی کنن. این خود خواهیه که ما فقط به این فکر کنیم که به هم برسیم ودیگران برامون اهمیتی نداشته باشن.
دیگر نتوانست حرف بزند، لرزش صدایش آنقدر زیاد شده بود که ترجیح داد ادامه ندهد.
به نیمکتی که آن نزدیکی بود اشاره کردم وهر دو نشستیم. صورتش را با دستهایش پوشاند. صدای گریهاش در گوشم پیچید.
کاش محرم بودیم. دستانش را میگرفتم و آرامش میکردم. گرچه خودم بیشتر به آرامش احتیاج داشتم.
–راحیل تو رو خدا گریه نکن، اصلافکر نمی کردم امروز این حرفها رو ازت بشنوم.
سرش را بلندکرد و اشکهایش را پاک کرد.
– منم فکر خیلی چیزها رو نمیکردم، ولی شد. زیادی به خیلی چیزها اطمینان داشتم.
–چطوری فراموشت کنم راحیل؟ یه کارنشدنی ازمن می خوای؟ این همه خاطره روچیکارکنم...
بلند شد و نفس عمیقی کشید.
من هم بلندشدم. هم قدم شدیم.
–خاطرهها رو میشه کمکم از ذهنمون پاک کنیم، هیچ کس مثل من و تو نمی فهمه این کارچقدرسخته، ولی ما باید بتونیم آرش، به خاطرخدا. الان جدا شیم آسیب کمتری میبینیم. چون این وصلت آخرش جداییه...
–راحیل چی میگی؟
–باید کمکم هر چیزی که یاد آور روزهای گذشته هستش رو از زندگیمون حذف کنیم. من اولین قدم رو برداشتم و تمام عکسامون رو پاک کردم.
–چیکارکردی؟ فوری گوشی را درآوردم وگالرییاش را نگاه کردم. حتی یک عکس هم نگذاشته بود بماند.
–میشه یه دقیقه گوشیت روبدی؟
–دیگه چیزی توش ندارم که...بی میل گوشی را به طرفش گرفتم، فوری به صفحهی شخصیام رفت و عکسهایی که قبلا من یا خودش برای هم فرستاده بودیم را هم پاک کرد.
–البته می دونم اگه بخوای می تونی عکسهارو دوباره برگردونی، ولی این کاررونکن، من راضی نیستم.
اخم هایم را در هم کردم و دیگر حرفی نزدم، برای خودش تصمیم گرفته بود.
چه باید میگفتم. کلا تمام ذوقم کور شد. سوارماشین شدیم، کجا میرفتم دیگر هیچ انگیزه ایی نداشتم، از چه حرف می زدیم، دیگر آیندهایی نداشتیم.
همینطور زل زدم به فرمان و غرق افکارم شدم.
–میشه من روبرسونی خونه.
–نگاهش کردم. دلخور بودم، نمیدانم از راحیل یا مادرم، یا مژگان، یا حتی کیارش که همچین مسئولیتی به عهدهام گذاشته
🌸❄️🌸❄️🌸❄️🌸❄️🌸
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴
#دلتنگ_کربلا
من ترک چایی کرده بودم سالیانی
موکب به موکب اربعین چایی خورم کرد
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
دلتنگتم حضرت ارباب مرا دریاب😔
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴💠🏴