النحیط
_
از یه مدرسه اومده بودن . .
همهی هم سن و سالاش بازیگوشی میکردن . .
یه چندتاشون مداحی خوندن . .
دورِ هم سینه زدن . .
دوستاش همه رفتن ولی این پسر همچنان داشت با شهید نجوا میکرد . .
برای حالِش غبطه میخوردم . .
برای اشک هایی که میریخت ، برای چشمِ بارونیش ، برای تک تک حرفایی که از روی پاکی و نجابت زیر لب میگفت . .
دلم میخواست بشنوم کلامی رو که از زبونش خارج میشه ، بشنوم حرفایی رو که تو خلوتش با شهید میگه . .
ولی گوشِ شنوا نداشتم ، حتی چشم بینا نداشتم که حالشو ببینم . .
این بچه با تمام معصومیتش یجوری با شهید خلوت کرده بود انگار خدا دَرایِ آسمونو براش باز کرده بود تا حرفاشو بشنوه و قلبش رو نوازش کنه . .
رفتم کنارش گفتم آقا امیرعلی برا منم خیلی دعا کن ، التماس دعا . یه چشمی گفت . .
بعد از اون روز هروقت این کلیپ و میبینم میگم خوشبحالت پسر ، چه حالِ خوبی داشتی کنارِ شهید ، چه خوشگل باهاش درد و دل کردی . .
امیرعلی آقا ؛ امیدوارم هرکجا هستی سرت سلامت و عاقبتت ختم به خیر بشه . . (:
آخرین تلاش های من برای نوشتن سناریو : سر ته از جایی آویزون میشم تا خون به مغزم برسه🗿💔
یسری آدما هستن که میتونن رو تک تکِ اعصابت راه برن و کلافت کنن ؛ و همونا میتونن درمونت هم باشن . .
النحیط
من میگم مثال کار سازه ، مطلبو جا میندازه ؛ شما هِی بگین نه . .😂😂👨🏻🦯
سه دقیقه توضیح دادم متوجه نشد
با یه مثال تو یک دقیقه فهمید😂😂
اینه تاثیر مثال🗿😂
یک دنیا کتابِ نخونده دارم . . ؛
یک دنیا کارِ رو زمین مونده دارم . . ؛
ولی حالِ هیچی رو ندارم . . ///:💔
یعنی دقیقا درست وقتی که پام از دایره زندگی به خودش مرخصی داده باید انقدر کار و برنامه پیش بیاد😐👨🏻🦯