🍀🔦 سبزی سیاسی
مادرم با همسایه ها توی پارکینگ ساختمان قرار سبزی پاک کردن داشتند. من هم با مادرم رفتم و گوشه ای کنارشان نشستم تا مثلاً سبزی پاک کنم . باد و باران شدیدی میآمد. پارکینگ ساختمان هم در و پیکر درست و درمانی نداشت هر از چند گاهی که باد می وزید - باران می پاشید روی صورتمان صدای یکی از خانم ها از وسط جمع بست بلند شد با ناراحتی گفت: «خدا نگذره از اونی که پول گرفت و یه در واسه این پارکینگ نذاشت . همسایه دیگری گفت: «ما زارو زندگیمون رو فروختیم اومدیم از این خونه ها خریدیم هنوز که هنوزه هر روز یه جاش خراب می شه. آهسته آمدم وسط گله هایشان و پرسیدم: چرا این جوری شد؟ پس چرا اون ساختمون رو به رویی در داره پارکینگشون؟
یکی از خانم ها که داشت صورتش را با چادرش خشک میکرد گفت: «اون ساختمون مهندسش خوب بود دخترم . هم آجر و در سیمانش به درد بخور بود هم سر قول و قرارش بود؛ ولی مهندس ساختمون ما یکی از موتورهای آسانسور رو دزدید و برد. پول پارکینگ رو هم گرفت و یه در نذاشت. بعد هم فرار کرد و رفت.
با دست اشاره کردم به ساختمان روبه رویی و گفتم: «پس این از ساختمون نتیجه کار یه آدم کار بلده و ساختمون شما نتیجه کار یه آدم نابلد!»
تن صدایم را آهسته کردم و پرسیدم: «حالا چند روز دیگه که می خوایم بریم پای صندوق خیلی فرق داره به کی رأی بدیم.» خانمی که کنارم نشسته بود با شنیدن این جمله با ناراحتی گفت: چه فرقی میکنه؟ همه شون مثل همن مردم رو بدبخت کردن هر روز باید تو صف یه چیز وایستیم دسته سبزی پاک شده را گذاشتم توی قابلمه و گفتم: «اگه یه آدم خوب انتخاب کنیم مثل همین مهندس ساختمون روبه رویی شما چی؟ اون نمیتونه هم مصالح خوب به کار بیره هم به ساختمون درست و درمون بسازه؟ خانمی که از ابتدای جلسه ساکت نشسته بود سرش را تکان داد و گفت: «آره راست میگی هرچی میکشیم از خودمونه همین مهندس ساختمون رو هم ما نرفتیم انتخاب کنیم، نشستیم توی خونه یکی رو آوردن گذاشتن نتیجه شد این ساختمون بی در و پیکر که هر روز یه جاش آویزونه...
یک بسته دیگر سبزی گذاشتم جلوم و گفتم: «ما الان دور هم جمع شدیم و داریم کمک میکنیم این سبزی ها پاک بشه دست رو دست بذاریم پاک که نمیشه هیچ ، همه ش میگنده . با نشستن و رأی ندادن هم گره کارهامون باز که نمیشه هیچ چی ، روز به روزم کورتر میشه .»
هوا آرام تر شده بود. سبزیهای پاک شده را گذاشتند توی نایلون و یک بسته اش را هم به من تعارف کردند بوی سبزی تازه زد زیر دماغم عجب عطری داشت.
📚 | به نقل ازکتاب مادران میدان جمهوری
💌 | روایتی مادرانه از دعوت به انتخابات
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمایت استاد عزیز حجةالاسلام #شجاعی از دکتر سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری؛
من به ایشون رای میدهم.
و ایشان را تبلیغ می کنم
#گفتمان_اصلح
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نطق کوبنده و آتشین بود
سید روح الله موسوی در دفاع از مظلومیت استان چهارمحال بختیاری و زاگرس و حوزه انتخابیه
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا فرمودند من باید برم گلزار شهداء
بدون برنامه قبلی
ما محافظ ها فقط باید میگفتیم چشم
رفتیم رسیدیم به گلزار شهداء، آقا فرمودند کسی دنبال من نیاد
و بعد....
رو ببینید و لذت ببرید
هدیه به ارواح مطهر شهداء و امام شهداء و سلامتی نائب برحق امام زمان عج صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه دو برانداز
فقط اونجاش که به حضرت عباس قسم میخوره 😅
حضرت عباس علیه السلام یه جورایی تو گوشت و پوست همه نفوذ کرده ❤️
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
☘️☘️☘️☘️☘️
تلنگر
توجه
پسری نسبتاً کم سن و سال با مادرش دعوا داشت او بسیار عصبانی شد و از خانه بیرون رفت مدتی طی راه طولانی به یک فروشگاه کیک فروشی رسید احساس گرسنگی کرد اما پولی نزدش نبود صاحب فروشگاه یک زن سالخورده و مهربان بود پیر زن متوجه پسر شد که به کیک ها خیره شده از او پرسید عزیزم گرسنه ای ؟ پسر جواب داد بلی اما پول ندارم پیر زن گفت ! عیبی ندارد مهمان من هستی کیک و چای برایش گذاشت و پسر بسیار سپاسگذاری کرد و کمی نوش جان کرد از چشمانش اشک سرازیر شد پیرزن پرسید !
چه شده پسرم؟
پسر گفت چیزی نی من با مادرم دعوا کردم و او مرا از خانه بیرون کرد !
پیر زن با شنیدن حرف های پسر گفت !
عزیزم چطور می توانی چنین فکر کنی من فقط برایت کیک و چای دادم اما تو بسیار تشکری کردی اما !
مادرت سالهاست که برایت غذا آماده میکند چرا از او تشکری نمی کنی ؟
پسر لحظه ای سکوت کرد و با عجله به طرف خانه روان شد هنگامی که رسید دید مادرش در مقابل دروازه منتظرش است
مادر با دیدن پسر لبخند زد و گفت :
عزیزم عجله کن غذا سرد خواهد شد !
درین موقع پسر اشک از چشمانش جاری شد و مادرش را در آغوش گرفت و بوسه ها نثار صورت دست و پایش نمود
بلی دوستان بعضی اوقات ما از نیکی و مهربانی دیگران تشکری می کنیم اما مهربانی پدر مادر و اعضای خانواده خود را نادیده می گیریم
عشق به اعضای خانواده سزاوار ستایش است .
@alaakbr
.
💢آغاز جهاد تبیین انتخابات
با اتمام بررسی صلاحیت ثبت نام کنندگان برای تصدی مسئولیت ریاست جمهوری چهاردهم و اعلام نام نهایی نامزدها؛ فرآیند انتخابات وارد فاز جدیدی شده است.
📄در این شرایط نکات زیر قابل توجه است:
١. نامزدهای تایید صلاحیت شده از این اعتماد حُسن استفاده را برده و با اخلاقمداری و قانونمندی، نشان دهند این شایستگی راداشته وتا انتهای رقابت و پیروزی یا شکست در انتخابات آن را حفظ کنند.
٢. کسانی که رد صلاحیت شدند، به نظرقانونی شورای محترم نگهبان احترام گذاشته و تحت هیچ شرایطی علیه ارگانهای کشور موضع نگرفته و امنیت ملی و روانی را خدشه دار نکنند.
٣. هواداران هر دو طیف بدانند اصل در این رقابتها، حفظ وتعالی کشور و افزایش کیفیت کنش سیاسی جامعه است. پس هدف را گم نکرده و در قالب رعایت قانون کشور به افزایش مشارکت و شور اجتماعی و انتخاب اصلح کمک کنند.
۴. آنان که منتظر اعلام نظر شورای محترم نگهبان بودند تا ردصلاحیتها را پتکی بر سر مردمسالاری کنند، آگاه باشند مردم قانون کشور خود را اصل دانسته و بر افراد سیاسی ترجیح میدهند. همچنین به میزان التزام آنها به همین قانون نگاه میکنند و در صورت بداخلاقی سیاسی قطعا بار دیگر به شورای نگهبان برای رد صلاحیت آنها آفرین میگویند.
۵. جوانان جبهه انقلاب، یکایک فرصتها را جهت جهاد تبیین متقن، اصولی، اخلاقی و وحدتآفرین قدر دانسته وبا توکل برخدا و توسل به ارواح مطهر شهدا به خصوص سیدالشهدای خدمت و مقاومت، مسیر امتداد دولت مردمی را هموار نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
#شبیه_رئیسی