زینب موسوی تو اوج فتنه ززآ بدترین مواضع رو گرفت و بازداشت شد اما بعد مدتی آزاد شد و شروع کرد به ساخت کلیپ‌هایی در تمسخر #شهید_رئیسی و درعین تعجب هیچکس کوچک‌ترین کاری باهاش نداشت. الان که دیگه شهید رئیسی نیست خفه خون گرفته و در جواب انتقادها با افتخار میگه بعد فوت(شهادت) شهید رئیسی بهش چیزی نگفته(در واقع مسخره‌ش نکرده) و حالا به این فکر افتاده که دنبال دعوای سیاسی نیست و دیگه لازم نیست روند قبلیش رو ادامه بده حالا دیگه قشنگ معلومه این فتنه گر از کدوم آخوری علف میخورده

⭕️ خروجی هشتگ میلیاردی مهسا امینی، فیوهای بالای علی کریمی و کُری خواندن‌های صبح و شامِ اپوزیسیون، همینه: تحصنِ تک‌نفره‌ی حسین رونقی در اکباتان! ✍مبارزه‌ی مجازی‌تون تموم شد؟! حالا کمی واقعیت رو نگاه کنید؛ هیچ‌کس با شما جماعتِ شیادِ دروغ‌پراکن نیست، هیچ‌کس.

امان از نفوذ😏 علوی، وزیر پیشین اطلاعات درباره متهمان ترور شهید فخری زاده: 🔹 منزل آنها را در غرب تهران شناسایی کردیم، اما نیم ساعت قبل از اینکه ما برسیم منزل را ترک کردند 🔹در اراک رد آن را پیدا کردیم؛ بازهم صحنه را ترک کردند 🔹 بعد به همدان رفتند و از همدان به سنندج و بعد به سقز 🔹 چون در سقز دوربین نبود امکان شناسایی نبود؛ بعد هم از کشور خارج شدند. ✍️احسنت به شما وزیر زبده و بلندمرتبه اطلاعات و امان ازنفوذذذذذ 😂😂 الانم که پست جدید گرفتی. خدا به داد ملت برسه

اثر جدید؛ کامی در طبیعت👇

‍ حسن روحانی دوباره خواب دید ؛خواب می‌دیدم دو بال داشتم آمادهٔ پرواز بودم سایت حسن روحانی داستان نامزدی او تا ریاست‌جمهوری را در چند بخش منتشر کرده که شروع آن روایت خوابی است که او دیده: گرم خواب بودم. هنوز به سحر ساعتی مانده بود. خواب می‌دیدم: دو بال داشتم. آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم؛ سیدمحمد خاتمی… محزون بود و در خود فرو رفته. خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان! با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان! به باغی از گل‌های رنگارنگ و بسیار در افق. سید از حزن بیرون آمد. او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم؛ سپس به سمت مسجدی روانه شدم. در ورودی مسجد ملخ‌های زیادی را دیدم؛ با بالم آن‌ها را راندم. پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخ‌ها استفاده می‌کنی! رهایشان کن! از خواب پریدم. سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود. دقیق به یاد ندارم اما دی‌ماه ۱۳۹۱ بود.

یه چیزی تو این مایه ها

کاریکاتور هم‌میهن برای رئیس‌جمهور! ✍یکی از فعالان مجازی نوشت: ♨️کاریکاتور هم میهن شاید تفسیر همان آیه‌ای باشد که آقای پزشکیان به قران تفال زد: 🔹کلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّی إِذَا ادَّارَکوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکلٍّ ضِعْفٌ وَ لکنْ لا تَعْلَمُونَ ♨️ هر زمانی که گروهی در دوزخ وارد شوند گروه دیگر را لعن می‌کنند. .... گروه پیروان به پیشوایان می‌گویند: خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند، پس کیفر آنها را دو برابر کن ....

رشید پور پادوی رسانه‌ای اصلاحات هم عرعر کردن تو و هم غوغای روحانی و هم مذاکرات را نگریستیم دوباره یه کلاه گشاد تری سرتون میزارن

‏اینکه اروپا و آمریکا ‎قطعنامه صادر می‌کنند و اصلاحات یک هفته بعد بدو بدو برای ‎مذاکره صف می‌کشد و آن را افتخار میداند حماقت نیست. دیگه از حماقت گذشته وخیانته!