هدایت شده از هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
💠هِیْئَت عَلَمْدارِکَربَلاْ(قم)💠
#خدمت_رسانی
#اطلاع_رسانی
#جویندگان_کار
📆تشکیل کمیته کاریابی دیماه۱۳۹۹
سلام علیکم
باصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
این گروه به همت جمعی ازجوانان
🔸هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(ع)قم🔸
جهت خدمت رسانی به مومنین ثبتنام،معرفی اطلاع رسانی جویندگان کار،تامین نیروی انسانی جهت کارخانجات،شرکتها،دفاترایجاد شده است
https://eitaa.com/joinchat/3823370333C4c1fb7f938
#هِيْئَت_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#خیریه_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#پایگاه_شهید_هاشمی_نژاد
#قرارگاه_جهادی_عَلَمدار_ِكَربَلا_قم
#صندوق_قرض_الحسنه_علمدار_کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
هدایت شده از هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
💠هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠
﷽
🔸#هیئت
🔸#تبلیغات
🔸#بازارچه
🔸#خدمت_رسانی
📆شنبه۱۰تیرماه۱۳۹۸
سلام علیکم
باصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
🔶 الحمدلله با تأییدات خداوند متعال و با استعانت از مولانا علی بن موسی الرضا(ع)
بار دیگر توفیق حاصل شد
💧هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم) 💧
گامی دیگر جهت توسعه و رونق تولیدات ملی در عرصه کارآفرینی و اشتغال زایی علاوه بر کارگاهها، اینبار در فضای مجازی و تبلیغ و فروش اینترنتی خدمت رسانی خود را آغاز نماید.
🔷 متقاضیان، جهت ثبت آگهی
( تبلیغ و فروش ) محصولات خود، میتوانند با عضویت در گروه بازارچه علمدارکربلا(ع) در پیام رسان ایتا با هیئت همکاری نمایند.
❇️ در تمامی ساعات، پاسخگوی پیامک هستیم.🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹آگهی خود را رایگان ثبت کنید.
🚨اینجامحلی برای خرید و فروش اجناس بین مومنان میباشد.
ما را به دوستان خود معرفی کنید ولینک گروه به آنها ارسال کنید
@alamdar112 :ارتباط با آیدی
👈گروه بازارچه علمدارکربلا(ع)
http://eitaa.com/joinchat/1704329237Ca0bbf8b444
#هِيْئَت_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#خیریه_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#پایگاه_شهید_هاشمی_نژاد
#قرارگاه_جهادی_عَلَمدار_ِكَربَلا_قم
#صندوق_قرض_الحسنه_علمدار_کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
❇️ لینک شبکه های اجتماعی
💠 هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
🔴کانال_ایتا_اینستا
@alamdar_qom79
🔴گروه بازارچه مجازی عَلَمدارِکَربَلا
https://eitaa.com/joinchat/1704329237Ca0bbf8b444
🔴گروه کاریابی عَلَمدارِکَربَلا(قم)
https://eitaa.com/joinchat/3823370333C4c1fb7f938
🍃سَری به هیئت ما بزنید🍃
https://eitaa.com/joinchat/2768306193C314d1d9098
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔴خبر خوش برای زائران کربلا با بازگشایی مرز زمینی از هفته آینده
🔻وزیر کشور عراق:
🔹دیروز دولت عراق اعلام کرد که با ورود روزانه ۲۰۰۰ زائر بدون روادید از گذرگاههای زمینی به عراق موافقت میکند و از هفته آینده نیز مکانیزم لازم برای این کار انجام خواهد گرفت و بهصورت تدریجی شاهد افزایش این تعداد نیز خواهیم بود.
💠 هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
چهارشنبه های امام رضایی😍
#همه_خادم_الرضاییم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای رئوفم 😍😍😍
ُسلطان دریابم
السلامعلیکیاامامرضاجان
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌹شهید همت:
اگر انسان در هر ۲۴ ساعت یک تذکر به خودش بدهد بد نیست.
بهترین موقع برای چنین تذکری لحظههای بعد از پایان نماز و وقتیست که سر به سجده میگذارید.
همان وقت، اعمال خودتان طی صبح تا شب آن روز را مرور کنید.
از خودمان بپرسیم؛ در این ۲۴ ساعتی که بر ما گذشت،آیا کارهایمان برای رضای خدا بود؟
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#تربیت_فرزند
🔺اگر فرزند شما با جيغ و داد از شما چيزی خواست با خونسردی بگوييد:
"وقتی جيغ ميزنی نمی فهمم چی ميگی"
آنقدر تكرار كنيد تا آرام صحبت كند....
🌺مارو به #دوستانتون معرفی کنید؛👇
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#هر_دو_بدانیم
❣💕❣💕
"بـرای احـیای روابـط خـود؛ تـلاش ڪنیـد!!!"
🍃 عشق مثل خیلی چیزهای دیگه میزان و اندازه داره، با تڪرار اشتباهات از درجات عشق ڪم نڪنیم...!
👈 بیتوجهی و بیاهمیت بودن به خواستههای همدممان، موجب ایجاد فرصت سواستفاده برای دیگران است!
👈 احترام به شوهر و حفظ غرور او، تعریف از تواناییهای او و تامین نیازهای جنسی او امتیازات عشقی شما را افزون میڪند.
👈 همچنین توجه به ظاهر و احساسات زن، تاڪید بر دوست داشتن او، ایجاد امنیت همه جانبه بعنوان تڪیهگاه مطمئن، بر امتیازات عشقی مرد میافزاید.
👈 دعواها و مشاجرات ڪوچڪ را با لجبازی و بحث بیخودی بزرگ نڪنید. خنده و شوخی را ابزاری برای از بین بردن دعواهای ڪوچڪ استفاده ڪنیم!
👈 زخمهای ڪوچڪی ڪه در دل همدم خود با اشتباهاتمان ایجاد ڪردیم را ببینیم و برای ترمیم آنها تلاش ڪنیم!
👈 منتظر همدممان نباشیم ، شاید او هم مثل شما منتظر قدم اول از طرف شماست. یادمان باشد همدم ما برای ما و مال ماست، هر ڪاری برای او میڪنیم برای خود و زندگی خودمان میڪنیم!!!
👈 یڪ شاخه گل، یڪ چای خوشرنگ، به آغوش ڪشیدن، یڪ بوسه، یڪ جملهی جدید و زیبا، یڪ دوست دارم گفتن، میتواند به امتیازات عاشقانه و امنیت زندگیمان بیفزاید!!!
✅ اگر روابط خود را تا حد روزهای اول آشنایی احیا ڪنیم، به بالاترین احساسات عشق دوباره دست پیدا میڪنیم!!!🌺🌺🌺❤️❤️❤️
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
38.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠هِیْئَت عَلَمْدارِکَربَلاْ(قم)💠
🎥گزارش ویدئویی
#پیشنهاد_دانلود
🌹ولادت حضرت معصومه(س)
☕️ایستگاه صلواتی
🎼گــــروه ســـــرود
💥مراسم نورافشانی
🗓چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۱
#هِيْئَت_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#خیریه_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#پایگاه_شهید_هاشمی_نژاد
#قرارگاه_جهادی_عَلَمدار_ِكَربَلا_قم
#صندوق_قرض_الحسنه_علمدار_کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
#قسمت_چهل_و_نهم رفتم تو تلگرامم . بازش که کردم دیدم طومار طومار ازین و اون پیام دارم. اول پیامای ر
#قسمت_پنجاه
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو مطب
یه راست رفتیم تو اتاق دکتر .
چون واقعا من تو شرایط سختی بودم
حتی نیم ساعتم برام پر ارزش بود.
برای همین مامان از قبل هماهنگ کرد واسم که معطل نشم.
نشستم رو به رو دکتر .چونمو چسبوندم به دستگاهش و اونم مشغول معاینه شد.
مامانم کنارش وایستاده بود.
از دکترای بیمارستانی بود که مامان توش کار میکرد.
برا همین میشناختتش.
بعد چند دقیقه معاینه اومد کنار و رو به مامان گف
+خانم مظاهری مث اینکه این دخترتون زیادی درس میخونه نه؟
مامان پوفی کشید و
_این جور که معلومه ....
ینی ظاهرا که اره ولی باطنا و خدا میدونه.
چشامو بستم و سعی کردم مث همیشه آرامشمو حفظ کنم.
با دست بهم اشاره زد برم بشینم رو صندلی و علامتا رو بهش بگم.
چندتایی و درست گفتم ولی به پاییناش که رسید دیگه سرم درد گرفت و دوباره حس سرگیجه بهم دست داد.
چشمامو باز و بسته کردمو
_نمیتونم واقعا نمیبینم.
نزدیکم شد چندتا دونه شیشه گذاشت تو عینکِ گنده ای که رو چشام بود.
دونه دونه سوال میپرسید که چجوری میبینم باهاش.
به یکیش رسید که باهاش خوب میدیدم.
زود گفتم.
_عه عه این خوبه ها.
دکتر با دقت نگاه کرد
+مطمئنی؟
_بله
+شماره چشات یکه دخترجون چرا زودتر نیومدی !!؟
سرمو به معنای چ میدونم تکون دادم.
اعصابم خورد شد ازینکه مجبور بودم از این ب بعد عینک بزنم.
برخلاف همه من از عینک متنفر بودم و همیشه واهمه ی اینو داشتم که یه روزی عینکی شم.
مامان خیلی بد نگاهم کرد و روشو برگردوند سمت دکتر.
_الان باید عینک بزنه؟
+بله دیگه
_عینکشو بدین همین بغل بسازن براتون.
یه چیزایی رو کاغذ نوشت و داد دست مامان.
از جام پاشدم و کنارش ایستادم.
بعد تموم شدن کارش از دکتر خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون.
مامان قبضو حساب کرد و رفتیم همون جایی که دکتر گفته بود.
سفارش عینکودادیم و گفتیم که عجله ایه که گفتن فردا حاضر میشه.
چندتا قاب عینک زدم به چشم که ببینم کدوم بیشتر بهم میاد.
آخر سرم یه عینک ساده مشکی که اطراف فلز چارگوشش شبیه ساختارِ ژن بود و رنگشم طلایی انتخاب کردم.
مامان بیعانه رو حساب کرد و من رفتم تو ماشین تا بیاد . به ریحانه اس ام اس دادم که خونه هست یا نه.
تا مامان بیاد و تو ماشین بشینه جواب داد
+اره .
مامانو ملتمسانه نگاه کردم و بهش گفتم.
_میشه یه چند دقیقه بریم خونه ریحانه اینا؟
مشکوک بهم زل زد
+چرا انقدر تو اونجا میری بچه؟
_جزوه ام دستشه بابا!!! باید بگیرم ازش.
+الان من حوصله ندارم
_اهههه به خدا واجبه مامان. باید بخونم وگرنه کارم نصفه میمونه.
کمربندشو بست و گف
+باشه فقط زود برگردیاا..
_چشم. فقط در حد رد و بدل کردن جزوه.
چون ادرس از دفعه قبل تو ذهنش مونده بود مستقیم حرکت کردیم سمت خونشون و زود رسیدیم
با تاکید مامانم برای زود برگشتن از ماشین پایین اومدم
تپش قلب گرفته بودم از هیجان .
چند بار آیفون زدم که صداش در نیومد .
حدس زدم شاید خراب باشه
واسه همین دستم و محکم کوبیدم به در .
چون حیاط داشتن و ممکن بود صدا بهشون نرسه ؛ تمام زورم و رو در بدبختشون خالی کردم .
وقتی دیدم نتیجه نداد یه بار دیگه دستم و کوبیدم به در
تا خواستم ضربه بعدی رو بزنم قیافه بهت زده محمد ب چشمم خورد .
حقم داشت بیچاره درشونو کندم از جا.
دستم و که تو هوا ثابت مونده بود پایین آوردم .
تا نگاهم به نگاهش خورد احساس کردم دلم هُرّی ریخت
انتظار نداشتم اینطوری غیر منتظره ببینمش.
اولین باری بود که تونستم چشماشو واضح ببینم .
سرش و انداخت پایین و گفت :
+سلام. ببخشید پشت در موندین .صدای جاروبرقی باعث شد نشنوم صدای درو.
با تمام وجود خداروشکر کردم .
با ذوق تو ذهنم تعداد جملاتی که بهم گفته بود و شمردم.
فکر کنم از همیشه بیشتر بود .
یه چند لحظه سکوت کردم که باعث شد دوباره سرش و بیاره بالا .
صدامو صاف کردم وسعی کردم حالت چهرم و تغییر بدم تا حسی که دارم از چهرم مشخص نباشه.
حس کردم همه کلمه ها از لغت نامه ذهنم پاک شدن فقط تونستم آروم زمزمه کنم :
_ سلام
فکر کنم به گوشش رسید ک اومد کنار تا برم داخل .
رفتم تو حیاط.
درو نیمه باز گذاشت و تند تر از من رفت داخل .
صداش به گوشم رسید که گفت :
+ریحانههه !!ریحانهههه !!
چن ثانیه بعد ریحانه اومد بیرون محمدم پشت سرش بود
به ظاهر توجه ام به ریحانه بود اما تمام سلولای بدنم یه نفر و زیر نظر گرفته بود
ریحانه بغلم کرد و من تمام حواسم به برادرش بود که رفت اون سمت حیاط وتو ماشینش نشست .
ریحانه داشت حرف میزد و من داشتم به این فکر میکردم که چقدر رنگای تیره بهش میاد و چه همخونی جالبی با رنگ چشم و ابرو و مژه های پُرِش داره.
ریحانه منتظر به من نگاه میکرد و من به این فکر میکردم چرا هر بار که محمدو دیدم پیراهن تنش بود .
#نویسندگان:فاطمه زهرا درزی وغزاله
#ناحله
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯