eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
210 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب دیده بود توی دو کوهه و حسینیه حاج همت، امام حسین (ع) ایستاده و یکی یکی بچه های گردان را انتخاب می کند و می فرستد تو. اسم چند نفر را هم گفت... عملیات بعدی همان ها شهید شدند @Alamdarkomeil
سلام امام زمانم✋🌷 سلام بر تو هنگامی که برمی خیزی و می نشینی سلام بر تو در شب تار و روز روشن سرت سلامت آقای خوبم!☀️🌤 🍁🍂🍁🍂🍁🍁 @Alamdarkomeil
بگـذار پایت را به دوشِ من ؛ رفیق من من زیر پایت را دمی خالی نخواهم کرد ... @Alamdarkomeil
از ڪویر خشڪ بر دریا سلام هر نفس بر زاده ی زهرا سلام بازمی گویم به تو از راه دور یا حجت ابن الحسن آقا سلام... 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ @Alamdarkomeil
خوابیـدن ... رویِ سنگ و خاک ، با تو خواب پُر ز آرامش با من @Alamdarkomeil
‌‌ عباس هادی می گوید: یکبار که با صحبت می‌کردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می‌رفتم همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می‌خواندم.   پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبی می‌خوندم و از خدا می‌خواستم که یه وقت تو مسابقه‌، حال کسی رو نگیرم. "    اما آنچه که ابراهیم را برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد نمی‌چرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد.    هر وقت هم می‌دید که بچه‌ها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت : (( بفرست ))و یا به هر طریقی بحث رو عوض می‌کرد.    هیچگاه از کسی بد نمی‌گفت ، مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی‌پوشید .   بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می‌کرد و زمانی هم که علت آن را سؤال می‌کردیم می‌گفت: برای نفس آدم،این کارها لازمه. 💠 @Alamdarkomeil
‌‌ جعفر جنگروی تعریف می‌کرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچه‌ها حرف می‌زدیم. توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچه‌ها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می‌زنه. یکدفعه گفتم: "چیکار می‌کنی داش ابرام ؟!"   انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: "هیچی، هیچی، چیزی نیست".   گفتم:"به جون ابرام ولت نمی‌کنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت" مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم‌هائی که بغض کرده‌اند گفت: "سزای که به بیفته همینه." @Alamdarkomeil
‌‌ از دیگر صفات برجسته شخصیت او این بود که از صحبت کردن با بسیار گریزان بود . اگر می‌خواست با زنی نامحرم ،حتی از بستگان صحبت کند به هیچ وجه سرش را بالا نمی‌گرفت وبه قول دوستانش :  به زن نامحرم داشت! و چه زیبا گفت امام محمد باقر(ع) که: "سخن گفتن با زنان نامحرم از تیرهای شیطان است" @Alamdarkomeil
‌‌ به نیز خیلی اهمیت می‌داد. همیشه دوستان را به خانه دعوت می‌کرد و غذا می‌داد. در دوران مجروحیت که در خانه بستری بود هر روز غذا تهیه می‌کرد؛ و کسانی که به ملاقاتش می‌آمدند را سر سفره دعوت می‌کرد و پذیرائی می‌نمود. از این کار هم بی‌نهایت لذت می‌بُرد. می‌گفت: ما وسیله‌ایم. این رزق شماست. رزق مؤمنین با برکت است و … در هیئت‌ها و جلسات مذهبی هم به همین گونه بود. وقتی می‌دید صاحب‌خانه برای پذیرائی هیئت مشکل دارد. بدون کمترین حرفی برای همه میهمان‌ها و عزادارها غدا تهیه می‌کرد. می‌گفت: مجلس امام حسین علیه السلام باید از همه لحاظ کامل باشد. شب‌های جمعه بعد از برنامه بسیج، برای بچه‌ها شام تهیه می‌کرد. پس از صرف غذا دسته جمعی به زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام یا بهشت زهرا سلام ‌الله علیها می‌رفتیم. بچه‌های بسیج و هیچ وقت آن دوران را فراموش نمی‌کنند. هر چند آن دوران زیبا و به یادماندنی طولانی نشد. یکبار به ابراهیم گفتم: داداش، این همه پول از کجا می‌یاری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می‌گیری، ولی چند برابرش را برای دیگران خرج می‌کنی! نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رسان خداست. در این برنامه‌ها من فقط وسیله‌ام. من از خدا خواستم هیچ وقت جیبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش را نمی‌کنم اسباب خیر را برایم فراهم می‌کند. @Alamdarkomeil
⭕️ دلنوشته : سلام من تو ماه رمضان امسال با شهید عزیزم ابراهیم هادی آشنا شدم🌹 دوستم بهم می گفت حاجت میدهد من هم عکسش که دوستم از شلمچه آورده بود دوتا برام گرفت 🌹خیلی دوستش داشتم اصلا توچهره آقا ابراهیم ارامشی هست که آدم مجزوبش میشه تا اینکه دوستم کتاب سلام برابراهیم 1بهم داد گفت بخون خیلی خوبه 🌹من گرفتم وشروع به خوندنش کردم می خوندم واشک می ریختم با حجاب بودم ومسجدی از وقتی که آشنا شدم خیلی بهتر از قبلم شدم 🌹کتاب دوم سلام برابراهیم هدیه گرفتم خیلی برام جالب بود خیلی بهش اتقاد پیدا کردم طوری که به تما دوستام معرفی کردم چند بار خوابش دیدم 🌹با هاش از آرزوهام میگفتم یه روز که خیلی دل تنگ کربلا بودم گفتم داداش ابراهیم من سه نا آرزوی بزرگ دارم برام از خدا بخواه تا بهم بده گفتم اولی اینکه برم کربلا به خود آقام حسین (ع)بر آورده کرد الان پنجاه روزه که از کربلاآمدم🌹غیر از کارهای که برام مشکل بود باهاش در میون میذارم کمکم می کنه 🌹من اول خدا بعد امامان ومعصومین بعدداداش ابراهیم پناهم هست چون هر مشکلی که برام پیش میاد واسطه میکنم دوست باوفام اینم بگم که اولین بار بودکه رفتم کربلا اولین رفتم هم به نیت داداش ابراهیم رفتم🌹ازهمه شما ممنونم که این کانال راه اندازی کردین تا بتونیم ازآشنای ما با دوست خوبم آقا ابراهیم بنویسم می خوام بگم ممنونتم آقا ابراهیم داداشم تا زنده هستم با یاد تو زندگی میکنم🌹انجوری که تو دوست داری 🌹بخدا برادرا خواهرا بیاین الگوی خودمون کنیم شهیدان من با شهید ابراهیم عزیزم بیشتر بخدا رسیدم 🌹التماس دعا🙏🙏🙏🌹 👉 @Alamdarkomeil 👈