کانال شهید ابراهیم هادی
✅ #مثل_شهدا_زندگی_کن
🌷 همه آرزو میکنن مثل #شهدا بمیرن !!...
🌷 نه واسه چی مثل #شهدا بمیری ؟!...
🌷 خب مثل #شهدا زندگی کن...
🌸 مثل شهدا زندگی کردی ... مثل شهدا هم خواهی مرد
🌺 #شهدا باید الگوی #زندگی باشن واسه ما نه الگوی مردن !!...
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ انقلاب ابراهیم
من خیلی از آدمها را دیدم که خودشان به خودشان میگفتند ما آدمهای دربداغونی بودیم، ولی وقتی کتاب همین شهید ابراهیم هادی را خواندیم متحول شدیم!
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم...
🌸 یک مشت استخوان شدنم طول میکشید!
به بهانه شناسایی هویت پیکر مطهر ۳۵ شهید دفاع مقدس
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
اللهم عجل لولیک الفرج
و اجعلنا من اعوانه و انصاره و الذابین بین یدیه
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
همراه، کسی است که تو را تا خدا ببرد
و گرنه تا ابرها راهی نیست ...
تنها هم میشود رفت !
در انتخاب همراه دقت کن
مقصد باید خدا باشد نه آسمان
همسرت بوی شهادت ندهد...
کربلایی نمی شوی
دوست شهید شهیدت می کند...
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
✅ #فرار_از_مجلس_خواستگاری
یکی از دفعاتی که ابراهیم برای مرخصی به تهران میآید، پدر یکی از دختران محل که آرزو داشت وی را داماد خود کند، دست او را میگیرد و به زور به خانهاش میبرد و از آن طرف عاقد را هم خبر میکند.
خانواده ابراهیم را هم به خانه دعوت میکند. ابراهیم در اتاق دیگری نشسته بود.
پدر دختر با خانواده ابراهیم صحبت میکند و به سراغ ابراهیم میروند، میبینند که ابراهیم در اتاق پشتی حضور ندارد.
در حالی که اگر وی میخواست خارج شود، تنها راه خروج از جلوی دیدگان دیگران بود.
ناچار خانواده ابراهیم سمت منزل برمیگردند، میبینند که ابراهیم خندان جلوی درب منزل ایستاده !!
همگی تعجب میکنند و میپرسند که چطور از منزل پدر دختر خارج شده که آنها او را ندیدهاند.
میگوید آیه "وجعلنا من بين ايديهم سدا ومن خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون " خواندم و خارج شدم...
نمیخواهم چشمی در گوشه خانه و در انتظار من گریان باشد.
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
✅ در آرزوی آغوش گرم پدر...
❣️ بابا مهدی جان
امروز در تلویزیون دیدمت
روی تختی خوابیده بودی
و بر دست مردم میرفتی...
مامان گفت تو هستی
گفتم شاید بلند شوی و ببینمت
اما نشدی
از روی قاب سرد تلویزیون نوازشت کردم
آخر من به نوازش سرد تو از روی شیشه قابها عادت دارم ...
فکر میکردم اگر روزی بیایی می توانم لمست کنم ... به آغوشت بکشم و ببوسمت...
آمدی... اما باز هم قاب ها و شیشه ها و تابوت فقط سهم من از تو شد...
دیدار به قیامت بابا...
💐 آنجا دیگر حتما میشود بغلت کنم مثل خوابهایم...
❣️#عاشقانه_های_فاطمه_سلما فرزند #شهید_مهدی_ثامنی_راد با بابا مهدی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈