#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت هشتم
🔸مصاحبه کننده🔸
اساتید شما در حوزه سامرا چه کسانی بودند و حضرت عالی چه موقع به بغداد هجرت کردند؟
🔸علامه عسکری🔸
استاد اصلی من، مرحوم آیت الله آقا میرزا حبیب الله اشتهاردی بود که توجه خاصی به من داشت و حتی برای من و هم مباحثهام (مرحوم شیخ غلامحسین )، درس اختصاصی می گذاشت که جلو بیفتیم و متوجه من بود که مباحث را تا آخر، درس بگیرم و به مطالعه و مباحثه اکتفا نکنم.
از استادان دیگرم در سامرا، مرحوم میرزا علی را به خاطر دارم – که شاگرد میرزا حبیب الله بود – و مرحوم شوشتری مرعشی را. من در آن جا روزی سه کتاب را پیش سه استاد، درس میگرفتم و گاهی هم بیشتر. اما استاد مهم من که خیلی برای من زحمت کشید، مرحوم میزا حبیب الله بود.
هجرت من به بغداد، بار اولش ظاهراً [در ۱۳۶۳ ق / ۱۳۲۳ ش] قبل از پایان جنگ جهانی دوم بود که تلاش کردم و در کاظمین (کاظمیه)، مدرسه جدید برای بچههای شیعه ایجاد کردم و میخواستم یک دانشکده اسلامی یا حوزه نوین هم راه بیندازم که افراد متنفذی مخالفت کردند و نشد. این بود که باز به سامرا پناه بردم و یک دوره دیگر هم در درس آقا میرزا حبیب الله که ادله مسائل عروه را درس میداد، شرکت کردم. این ایام، سالهای اول مرجعیت آیت الله بروجردی بود و به نظر میرسید که اوضاع حوزه قم، مساعدتر از حوزه عراق است. این بود که آمدم قم و برنامه ایجاد یک مدرسه علوم دینی به سبک مورد نظرم را (یعنی با درسهای حدیث شناسی، علوم قرآن، تاریخ اسلام و تبلیغ در کنار فقه و اصول) خدمت ایشان ارائه کردم که خودم هم اداره کنم و ایشان پذیرفتند، اما مقدمات کار، برخورد کرد با جریان ملی شدن صنعت نفت و من مجبور شدم برگردم عراق و این بار در بغداد ماندم و با حمایت مرحوم آیت الله حکیم – که وکالت و نمایندگیشان را در بغداد به من داده بودند – شروع کردم به ایجاد مؤسسات اسلامی، شامل مدارس دینی، مدارس جدید برای دختران و پسران (از ابتدایی تا پایان دبیرستان)، مراکز آموزش حرفهای برای دختران و پسران، درمانگاهها، صندوقهای خیریه، کتابخانهها و…. در شهرهای مختلف عراق برای جامعه شیعه، و یک بیمارستان در بغداد، و دانشکده اصول الدین که پس از سالها پیگیری و رنج و خون دل خوردن، در ۱۳۸۴ ق، در بغداد تأسیس شد. در بغداد، من علاوه بر منبر و محرابی که در محله کراده شرقی داشتم، درسهای هر روز حدیث و تفسیر و تاریخ اسلام و عقائد گذاشته بودم که دانشجوهای جوان و استادان و طلاب جوان، استقبال زیادی از آنها میکردند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت نهم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! بغداد، چه ویژگیای داشت که ایت الله حکیم، شما و شهید سید مهدی حکیم را به آن جا مأمور کرد؟
🔸علامه عسکری🔸
بغداد، خط مقدم دفاع از کیان تشیع در جهان عرب بود. مرکز اصلی کادر سازی غربیها در عراق، بغداد بود. پایگاه تشکلهای: قومی، ملیگرا، سوسیالیست، کمونیست، روشن فکری سکولار و غربگرا، سنی، سلفی، صوفی و… بغداد بودند. مراکز مهم دانشگاهی و انتشاراتی عراق، در بغداد بود. حوزه نجف هم باید حرفش را در بغداد می زد. همچنان که حوزه قم هم آن روز باید پاسخ هایش را به شبهه ها در تهران مطرح می کرد و از امکانات تهران استفاده می کرد. بماند که شیعه و روحانیت شیعه، در بغداد، پایگاه داشتند و جامعه شیعه در کاظمین، باید رهبری می شد و نباید جوان و نوجوان شیعه در دامن این همه سرگردانی ها و شبهات، رها می شدند. درنجف و کربلا، کسانی بودند و کارهایی را شروع کرده بودند. در بغداد و کاظمیه کسی نبود که رهبری کند ولذا آیت الله حکیم به من همین مأموریت را دادند و مکرراً هم تأیید می کردند. شرایط، هر روز، سخت تر می شد: کودتای عبدالکریم قاسم و سقوط سلطنت در ۱۹۵۸ م، کودتای عبدالسلام عارف در ۱۹۶۳ م و نخست وزیری احمد حسن البکر، کودتای بعثی ها در ۱۹۶۸ م و حاکمیت مطلق حزب بعث بر عراق؛ لیکن ما هم مرتباً شکل فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و مبارزاتمان را، متناسب با شرایط، تغییر می دادیم تا این که در ۱۳۸۹ قمری [۱۹۶۸ م] به خاطر مبارزه با حزب بعث، بعد از خروج سید مهدی از عراق، قصد دستگیری مرا داشتند و به خانه ام ریختند که به بیروت گریختم.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت دهم
🔸مصاحبه کننده🔸
وقتی به تاریخ انتشار کتابهای شما یا مقدمه های آنها نگاه می کنم، می بینم عمدتاً مربوط به همین سال های سخت مبارزهاند؛ مبارزهای که شما فقط اشاره کردید و ما بخش های دیگری از آن را در تاریخ معاصر عراق، خواندهایم: در کنار شهیدان سید محمد باقر صدر و سید مهدی حکیم، «حزب الدعوة الاسلامیة» را تأسیس کردید. بعد از کناره گیری از فعالیت حزبی، «جماعة علماء بغداد» را ایجاد و رهبری کردید. وقتی آیت الله سید محسن حکیم – ره – مبارزه با احزاب چپگرای حاکم را آغاز کرد، شما در رأس سیاست شیعه در عراق بودید، یارانتان به حبس و شکنجه میرفتند و شما از فردایتان مطمئن نبودید… چه طور با این همه گرفتاری توفیق یافتید عبد الله بن سباء و اساطیر أخری و أحادیث أم المؤمنین عائشه و خمسون و مائة صاحبی مختلق را پدید آوردید؟
🔸علامه عسکری🔸
روزی که من از عراق گریختم، از جانم نمیترسیدم. از این بیم داشتم که دستگیرم کنند و بعد، یک مصاحبه ساختگی ترتیب بدهند و اعلام کنند سید مرتضی عسکری، جاسوس امریکا بوده و اعتراف کرده و این طوری، حیثیت من و روحانیت شیعه را لکه دار کنند. بعثی ها از این کارها زیاد می کردند.
هر کسی با أگاهی و انصاف و عشق به سراغ سنت و سیره پیامبر (ص) و اصحاب و ائمه (ع) برود، در وجودش احساس قدرت میکند… احساس میکند روح ابوذر و سلمان و بلال و میثم تمار با اوست… آگاهی از رنجهایی که پیامبر اکرم و امیر المؤمنین (ع) کشیدند، خیلی تلخیها و سختیها را آسان میکند. هرچه بصیرت یک مؤمن بر گفتار و رفتار اسوه و مقتدایش بیشتر شود، ایمانش عمیقتر و پایداریاش بیشتر میشود.
انس با تفسیر و سیره، قویترین عاملی بود که مرا وا میداشت به دنبال «جامعه سازی» بر اساس قرآن و مکتب اهل بیت باشم. از اول هم میدانستم که راه مشکلی است. خانه من تحت نظر بود و تفتیش میشد. وقتی در معارضه با بعثی ها شکست خوردم و رفتم بیروت، ارتش عراق، خانوادهام را در مرز اردن، بازداشت کردند. در بیروت هم عمال بعث، دنبال ربودن من بودند. این طوری بود که من به ایران آمدم. و گرنه ما از مبارزه با طاعوت، خسته نشده بودیم و جور دیگری ادامه دادیم؛ امّا اینها تکالیف عمومی من بودند. تکلیف اختصاصی من به عنوان «مبلغ دینی»، همان درسها و کتاب نوشتنها و تربیت مؤمن و مبلغ بود و هست.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت یازدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
چه شد که به موضوع عبد الله بن سباء و احادیث عایشه و صحابیان ساختگی پرداختید؟
🔸علامه عسکری🔸
هر تحقیقی برای نگارش یک تاریخ صحیح از صدر اسلام (یعنی از آغاز دعوت تا پایان عصر ائمه) و بخصوص شکل گیری تشیع و مکتب اهل بیت (ع)، به یک گردنهای از احادیث و روایات مشهور و مقبول در نزد قاطبه مسلمانها و مورخان و سیره نویسان و محدثان میرسید که این روایات، از نظر من، اعتبار و علمیت و استناد لازم را نداشتند و از یک دست تحریفگر در تاریخ اسلام، خبر میدادند؛ دستی که مکتب اهل بیت را به حاشیه رانده بود. پرده برداری از این واقعیت، بناهای رفیعی را که برخی مورخان بزرگ اهل سنت (مثل طبری) برافراشته بودند، متزلزل کرد.
سالیانی بود که یک نهضت تحقیق و تصحیح و انتشار منابع حدیث وسیره و تفسیر روایی، در جهان اهل سنت شروع شده بود. جهان اسلام، چشم به قاهره داشت که تازه ترین آثار اسلامی و منابع معارف و تعالیم اسلام را به دست آورد؛ اما همه این کتابها، محصول مکتب خلفا بودند. این جا بود که زحمت من – بحمدالله – نتیجه داد و نگاهها را متوجه مکتب اهل بیت (ع) و حوزه شیعه کرد.
کتابهایی که نام بردید، بارها در قاهره و بیروت، با اجازه و بدون اجازه من چاپ شدند و علما و اساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشتند و به زبان های مختلف هم ترجمه شدند و تصور میکنم به خواست خدا تأثیری بر جریان تفکر اسلامی داشتهاند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#پیامها
پیام تسلیت مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری به مناسبت شهادت دکتر محسن فخری زاده
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت دوازدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
لطفاً از دیگر موضوعاتی که برای تحقیق برگزیدید هم بگویید.
🔸علامه عسکری🔸
بعد از این قضیه شناخت راویان ساختگی و روایات دروغین و پدیده جعل در احادیث مکتب خلفا، موضوع ویژگیهای دو مکتب (اهل بیت و خلفا) را محور تحقیقاتم قرار دادم. کار دیگرم طرح روشن و مستند نقش ائمه در احیای دین بود. چون شخصاً معتقدم اهل سنت، منکر مقامات علمی و معرفتی و معنوی اهل بیت نیستند و این نقطه خوبی برای هر گفتگو و پیوندی است؛ بر خلاف بحثهای تاریخی که در آنها مناقشه زیاد میشود. کار دیگرم اثبات یگانگی سنت ائمه با سنت پیامبر اکرم و یا به تعبیر دیگر، نبوی بودن همه احادیث امامان شیعه با اسناد عالی است. فتاوای ائمه هم بر اساس سنت نبوی است. یک تحقیق دیگرم، به موضوع مصون بودن قرآن از تحریف بر میگردد. من در آثار قبلیام به مباحث «تدوین حدیث» پرداخته بودم و چون دیدم شیعه را به عنوان معتقدان به تحریف قرآن مطرح می کنند، بحث «جمع قرآن» را هم بر اساس اسناد دو مکتب نوشتم و نظریه «وحی قرآنی – و حی بیانی» را ارائه کردم که پاسخگوی بسیاری از شبههها در مورد قرآن بود و احادیثی را که بد فهمیده شده بودند، روشن میکرد. یک تحقیق مفصل دیگرم استخراج عقائد اسلام از درون قرآن کریم است که امید دارم موجب جمع و تقریب بین فرقههای مسلمین شود. باز همین جا اشاره کنم که من در مقالات و سخنرانی ها در هر کشوری که رفتهام، حتی در جمع سلفیها و وهابیها، این نکته را مطرح کردهام که مادام که هر فرقهای سنت پیامبر (ص) را منحصر به روایات خودش بداند و سنتی را که نزد دیگران هست به طور کلی نفی و انکار کند، هر روز از وحدت اسلامی و حکومت جهانی اسلام، دورتر خواهیم شد.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت سیزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! اهمیت و جایگاه سنت را در تبیین معارف دینی چگونه ارزیابی می کنید؟ و همچنین بفرمایید که سنت، در نسبت با قرآن، از چه جایگاهی بر خوردار است؟
🔸علامه عسکری🔸
این بحث را چون در نشست دار الحدیث مطرح کردم و شما در علوم حدیث [ش ۱۲] چاپ کرده اید، مختصراً عرض می کنم.
در جلد اول عقائد الاسلام من القرآن الکریم آورده ام که در امتهای گذشته، مجموعه وحی الهی به پیامبران، همه دین را در بر می گرفت: احکام و عقاید و اخلاق. یعنی جزئیات شریعت هم در کتاب آسمانی شان بود. خلاصه هرچه بود همان بود بعد از فوت پیامبر شان هم در زور گویان و حاکمان قدرتمند، به تدریج، هر چه را (از کتاب آسمانی) که مخالف اهداف و امیالشان بود، حذف و تحریف و کتمان می کردند. بدین ترتیب ،مدتی پس از فوت وصی هر پیامبر، روبوبیت خدای تعالی اقتضا می کرد که پیامبری دیگر بفرستد و شریعت را تجدید کند؛ اما… دین خاتم و نبی خاتم، متفاوت بود با ادیان و انبیای گذشته. حق تعالی اراده کرده بود که این دین، تا ابد الدهر بماند. لذا حکمتش بر این قرار گرفت که این دین را به دو گونه بر پیامبر اکرم وحی کند: یکی وحی به لفظ و معنا که همان قرآن است و تحریف ناپذیر ،دیگری وحی به معنا که لفظش از پیامبر است و ما به آن می گوییم: حدیث، سنت یا سیره. به تعبیر من، سخن و عمل پیامبر، وحی بیانی است. پیامبر اکرم (ص) خودش می فرماید: «بر من وحی می شد: غیر از قرآن، همانند قرآن و بیش از قرآن». [۲] بنا بر این، نیاز ما به سنت، به همان اندازه نیاز ما به قرآن است. پس ما برای شرح قرآن و تفصیل مطالب آن و شناخت مصادیق آیات و…. به حدیث نیازمندیم و تنها با کتاب خدا نمیتوانیم به اسلام برسیم.
پس خداوند برای حفظ قرآن از دست مستکبران و از خطر هر نوع تحریف، جزئیات و تفصیل شریعت را در سنت پیامبرش قرار داد. هر آیهای نازل می شد پیامبر به کاتبانی که اطرافش بودند، می گفت بنویسند و همراه هر آیه ، وحی بیانی آن را هم می فرمود. مثلاً شما تفصیل «تیمم» را در آیه نمیبینید؛ یا نام «رجلٌ منک» را که باید سوره برائت را از طرف خدا به مشرکان ابلاغ می کرد، در آیه نمی بینید؛ یا کیفیت سکرات مرگ و عذاب قبر و… را در قرآن نمی یابید. در قرآن، فقط اصول عقاید و ذکری از احکام هست. معانی اینها در سنت آمده است. شرح این مطلب در جلد دوم القرآن الکریم و روایت المدرستین هست.
تجسیم اسلام، سیره پیامبر است. اگر حدیث نباشد، ما به هیچ یک از احکام اسلام نمیتوانیم عمل کنیم. در مورد دستیابی به حدیث صحیح و حفظ حدیث از جعل و دس و تحریف هم اوصیا مقرر شدهاند که شرح این مطلب را در جلد اول القرآن الکریم و روایات المدرستین آوردهام.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت چهاردهم
🔸مصاحبه کننده🔸
اگر مقصودتان از «اوصیاء» همان «ائمه»اند، لطفاً دلیل حجیت سنت ایشان را تشریح بفرمایید.
🔸علامه عسکری🔸
دلیل ما برای حجیت قول و فعل امامان اهل بیت (ع)، همان دلیلی است که برای حجیت سنت پیامبر اکرم میآوریم. آیات متعدد قرآن، مسلمانها را به اطاعت از قول پیامبر در اوامر و نواهی وتأسی به فعل او سفارش میکنند و آیاتی هم تصریح دارند که او جز حق نمیگوید و جز وحی بر زبانش نیست واگر تخطی کند، چنین و چنانش میکنیم. اما این که چگونه ما شیعه امامیه سنت ائمه مان را به سنت نبوی گره میزنیم، همان بحثی است که در شماره اول مجله شما از من چاپ شد (همان مقالهای که به کنگره بین المللی «جایگاه سنت در اسلام» در استانبول عرضه کرده بودم) و در این جا مختصرش را عرض می کنم:
اولاً ائمه ما بارها و بارها تصریح فرمودهاند که با «اجتهاد» و «ظن » و «دیدگاه من» و «باید چنین باشد» و این قبیل تعابیر، کاری ندارند و آنچه در پاسخ پرسشهای ما میگویند، سخن رسول خداست؛ از پیش خود، چیزی بر آن نمیافزایند و حدیث آنها حدیث رسول خداست.
ثانیاً امامان اهل بیت، مکرراً فرمودهاند که در وقائع و مسائل و فتنهها نیز جز بر پایه کتاب خدا و سنت رسولش و جز با یقین، فتوا نمیدهند.
ثالثاً احادیث مکرری از امامان داریم که سلسله پدران خود را به عنوان سند خود به پیامبر (ص) برشمردهاند و به راوی اجازه دادهاند که این سند را برای هر یک از احادیثشان بیاورد.
رابعاً امامان ما و صحابیان آنها بارها و بارها از کتابهایی سخن گفتهاند به نام های «الجامعة» و «مصحف علی». این کتابها به دستور رسول خدا برای اوصیاءش نوشته شدهاند و به املای او و به کتابت علی (ع) هستند و احکام دین و تفسیر کتاب خدا و برخی علوم دیگر در آنها هست و به عنوان میراث، به امامان اهل بیت، منتقل شدهاند.
اینها دلائل ماست برای آن که ثابت کنیم روایات امامان ما همگی دارای یک سندند؛ حدیث آنها یک حدیث و سخن آنها یک سخن است: سخن پیامبر (ص).
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت پانزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! جریان منع کتابت حدیث، از حوادث مهم تاریخ اسلام است. دیدگاه شما درباره علل و عوامل رویکرد خلفا به منع ثبت و ضبط حدیث پیامبر (ص) چیست؟
🔸علامه عسکری🔸
وقتی ثابت شد که هر آیهای در عصر پیامبر (ص) با شرح یا تفسیر یا بیان مصداقش نوشته می شد، علت منع تدوین هم روشن می شود. باید توجه داشت که پیامبر اکرم خودش توصیه به نوشتن وحی قرآنی و وحی بیانی می کرد. از همان زمان حیات ایشان، عده ای از حاسدان و کینه توزان یا قدرت طلبانی که به دوره پس از آن حضرت می اندیشیدند، این طور نوشتن گفتار و رفتار پیامبر را مسخره می کردند؛ ولی پیامبر (ص) باز هم توصیه می کرد که بنویسند (نمونه هایش در سنن أبي داوود والمستدرک علی الصحیحین هست) [۳]. حالا در چنین فضایی، با این همه احادیث گویا در ذم افرادی از قریش و صحابه و بنی امیه و… این افراد، چگونه می توانستند بر منبر رسول خدا تکیه بزنند؟ و چگونه می توانستند کسانی را که ممدوح خدا و پیامبرش بودند، کنار بگذارند؟
توجه داشته باشید که شعار «حسبنا کتاب الله» از کنار بستر پیامبر و هنگامی که آن حضرت قلم و کاغذ خواست تا چیزی بنویسد که مانع گمراهی مسلمانان بشود، شروع شد و کم ترین فائدهاش این بود که ولید – فاسقی که آیه «نبأ » در باره اش نازل شده بود – به حکومت کوفه نصب شد و معاویه – که از «شجره ملعونه » بود – به حکومت شام و…
منع تدوین، بجز در دوره خلافت علی (ع) و عمر بن عبد العزیز، ادامه داشت تا سال ۱۴۳ هجری که منصور عباسی در مخالفت با امام صادق (ع) و در جهت تضعیف ایشان، این منع را برداشت.
این بحث را با اسناد و جزئیاتش در معالم المدرستین و کتاب تازهام: السقیفه،آوردهام.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت شانزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
چه کسانی در حفظ جایگاه حدیث درمکتب اهل بیت(ع)، نقش اساسی داشتهاند؟
🔸علامه عسکری🔸
مصنفان کتب اربعه و وسائل و بحار، حق بزرگی بر گردن شیعه دارند. همین طور مفید و ابن طاووس وعلامه حلی به خاطر بحث هایشان در نقد و درایة الحدیث. اما از ان جا که تحقیق در متن حدیث را هم باید درکنار بحث سند آن جدی گرفت، به نظر من می رسد که نقش وحید بهبهانی، خیلی برجسته است؛ اگر چه توجه کافی به معرفی او نشده است. درست است که او سامان دهنده علم اصول فقه است و ثمره تلاش هایش نهایتاً به بهره گیری صحیح از احادیث فقهی منجر شد، اما هیمن علم اصول بود که حدیث شیعه را از سرنوشتی که حدیث اهل سنت بدان گرفتار شد؛ نجات داد. مگر خطر اخباریگری کوچک بود؟
اخباری ها می گفتند آنچه در کتب اربعه آمده، صحیح است. اگر این روش جا می افتاد، کار شیعه به جایی می رسید که ما نمی توانستیم حتی یک نماز صحیح – آن طور که رسول اکرم می خواند – امروز به جا بیاوریم. علم اصول بود که احادیث احکام را احیا کرد و البته این علم، برای سایر احادیث هم مفید است و کارایی دارد.
من معتقدم که احدی نباید کتاب حدیث یا حتی دعا و شرح دعا بنویسد، الا این که اصول بداند و بعد از بررسی اسناد ،متن و دلالت را هم بررسی کند، همان طور که در احادیث فقهی و احکام، عملی می شود. در عقاید و تفسیر و اخلاق و آداب هم باید همین مسیر، طی شود. هر مؤلفی در علوم اسلامی باید کتاب خدا و سنت صحیح و سند درست و قواعد درایه و علم اصول را به خوبی بداند و به کارببندد. گذشتگان ما در احادیث غیر فقهی تسامح کرده اند و بسیاری از احادیث مکتب خلفا و زنادقه از این راه، وارد معارف شیعه شده است که باید آنها را شناخت و خارج کرد و گرنه بینش کسانی که کتابهای ما را می خوانند، منحرف می شود. این، روشی است که شارع و عقل، پیش پای ما گذاشته اند.
بعد از مرحوم وحید بهبهانی هم آیت الله بروجردی و آیت الله خویی و مرحوم حاج شیخ محمد تقی شوشتری کارهای خوب و ماندگاری کرده اند. البته درباره قاموس الرجال علامه شوشتری من نقد و نظری دارم؛ با این که الأخبار الدخیله ایشان کار بزرگی است.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت هفدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! چگونه این اندازه احادیث غیر صحیح – که فرمودید – وارد حدیث شیعه شده است؟
🔸علامه عسکری🔸
این سؤال شما موضوع گفتگوهای مفصلی است که سال ها قبل، بین ما و مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله خویی صورت می گرفت، با آقای بروجردی مفصلتر وبا آقای خویی کم تر. هر دو این بزرگواران، بینش خوبی در شناخت احادیث مکتب خلفا از مکتب اهل بیت داشتند. پاسخ من که نتیجه تحقیقات بنده در این موضوع است، این است که به دو طریق:
یک دسته از این احادیث، از اصل، مربوط به مکتب خلفا هستند و من آنها را «روایات منتقله » نامیده ام. بزرگان محدثان ما در رفتار با احادیث غیر فقهی، آسانگیر بودند و آن طور که باید و شاید، سند و متن را بررسی نمی کردند ولذا بخشی از این احادیث، وارد مجامیع حدیث و تفاسیر و مصنفات شیعه شد. به عنوان نمونه، احادیث اختلاف قرائات (که معنایشان این است که قرآن به چند و جه آمده است )، وارد تفسیر التبیان شده و از آن جا به مجمع البیان رفته و از آن جا به تفسیر ابو الفتوح رازی و از آن جا به تفسیر گازر تا به مستدرک الوسائل یا فصل الخطاب حاجی نوری رسیده است.
اگر مرحوم شیخ طوسی خود را متعهد می دانست که در غیر احادیث احکام هم عملیات شناخت راوی و نقد سند و متن را به کارگیرد، هیچ گاه در تفسیر خودش (التبیان) از کتاب القرائات سیاری حدیثی نقل نمی کرد. البته بزرگان ما هم در آن روزگار، روش ها، دلایل و مشکلات خودشان را داشتهاند که ما از آنها اطلاع کافی نداریم؛ ولی همین اندازه تسامح آنها تأثیر بسیار گسترده ای در بینش جامعه شیعه در قرون گذشته داشته است؛ این تأثیرات در جلسات خصوصی بین من و دو مرجع بزرگواری که نام بردم، مطرح می شد. بین من وآقای بروجردی بحث هایی در این زمینه شد که نمی شود چاپ کرد…
دسته دوم، احادیث زنادقه است. این احادیث، در مکتب خلفا روایت می شده اند و غلات هم اینها را روایت می کرده اند. در دو کتاب عبد الله بن سبا و خمسون مئة صحابی مختلق نشان داده ام که چگونه این احادیث را به دروغ به صحابه نسبت می داده اند. این احادیث، در کتب تفسیر، اخلاق و دعای ما هم رخنه کرده اند که نمونه هایش را در جلد دوم القرآن الکریم و روایت المدرستین و جلد هفتم قیام الائمه بإحیاء الدین ذکر کرده ام. اینها همان روایاتی هستند که اهل سنت به خاطر آنها به ما طعنه می زنند. غلات هم از همین احادیث استفاده می کردند و فقط یک «علی » در وسط آنها جا می دادند. غلات به خاطر هیمن کارهایشان ملعون ائمه بودند و حتی محدثان قم، بعضی از آنها را از شهر، بیرون کردند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت هجدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
چه موضوع یا موضوعات حدیثی را برای تحقیق، پیشنهاد می کنید؟
🔸علامه عسکری🔸
به نظر من می رسد که امروز، کاری که شاید از کار مرحوم وحید بهبهانی هم بهتر و بزرگ تر باشد، این است که بیاییم و قیام کنیم به پاکسازی مجموعه های حدیثمان. حوزه علمیه ما امروز باید گروه هایی را در رشته های مختلف، موظف کند که هر کدام، احادیث یک موضوع را بررسی کنند و هر حدیثی را که از غیر پیامبر و اهل بیت است، شناسایی و معرفی کنند… چه در عقاید، چه در اخلاق و آداب، چه در تفسیر، و…
🔸مصاحبه کننده🔸
ببخشید استاد! آیا فایده یا نتیجه خاصی از این طرح در نظر دارید؟
🔸علامه عسکری🔸
بله؛ فایده اولش، به دست آوردن یک مجموعه معارف خالص تری از دین (طبق مکتب اهل بیت) است. فایده دیگرش حل بسیاری از تعارضات و پاسخگویی بسیاری از شبهات است که در اصل، اهل سنت باید پاسخ آنها را بدهند وربطی به منظومه معرفتی اهل بیت ندارند و بی خودی ذهن و روح ما مشغول آنها ست (مثل همان نمونه قرائات و بحث تحریف قرآن ).
به هر حال، قصدمان جدال و تشدید تفرقه نیست. مشکل این است که به هر صورت، در مکتب خلفا، جعل به گستردگی صورت گرفته است. معاویه کارخانه حدیث سازی راه انداخت. گروهی برای رضای خدا و تشویق به اسلام و ایمان، جعل حدیث کردند. در همین مکتب، فرقه هایی ظهور کردند که دروغ گفتن را جایز شمردند. اسرائیلیات را هم روایت کردند. اگر ائمه ما در حل تعارض احادیث دو مکتب، ترجیح حدیث مکتب اهل بیت را توصیه کرده اند، به خاطر آن است که تمام این کارهایی که شمردیم، در نزد شیعه حرام و منهی و ممنوع بود. امامان اهل بیت، غلات و جاعلان و دروغگویان را از خود می راندند و به نام، معرفی می کردند. ما ناچاریم که در برابر حدیث مکتب خلفا احتیاط پیشه کنیم.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت نوزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
درباره موقعیت کتب اربعه در نزد شیعه هم مطالبی بفرمایید.
🔸علامه عسکری🔸
اینها امهات کتب حدیثی ما هستند. اتصال ما با پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، به واسطه این چهار کتاب است. من در همان سخنرانی در ترکیه تشریح کرده ام که ارزیابی ما از این چهار کتاب، چیست. بین این کتابها و معصوم، یک واسطه هست و آن، اصول چهار صدگانه شیعه است؛ یعنی کتابهای کوچکی که حدیثشان را از معصوم گرفته بودند. کتب اربعه، اصول کار ما هستند، اما در مکتب اهل بیت، فقط قرآن را معصوم از خطا وسهو و نسیان می دانیم و نه هیچ کتاب دیگر را. لذا احادیث این کتابها هم قبل از هر استفاده ای باید زیر ذره بین قواعد اصولی و درایی بروند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
بیش از چندین مرتبه نظر مرحوم علامه عسکری (ره) را در خصوص روایتی که به نقل از حضرت صاحب الأمر (عج) در خصوص کتاب شریف «الکافی» شیخ کلینی (اعلى الله مقامه الشریف) مشهور شده است را از این مرکز جویا شدهاند و ما بر آن شدیم تا پاسخی مستدل و مبتنی بر دیدگاههای مرحوم علامه عسکری ارائه نمائیم.
به طور اتفاقی به سایتی برخوردیم با عنوان «www.al-shia.blog.ir» که ضمن ارائهی پاسخی جامع و دقیق، به نظر مرحوم علامه هم اشاره کرده است. فلذا تصمیم گرفته شد، پاسخ این سایت، عینا در این جا نقل شود (البته با ذکر منبع).
خواندن این مطلب خالی از لطف نیست، ملاحظه فرمائید:👇
https://alaskari.org/fa/آیا-الکافی-برای-شیعیانمان-کافی-است؟/
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت بیستم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! آخرین کتابی که از شما دیدهایم، القرآن الکریم و روایات المدرستین است که یک تحقیق حدیثی – قرآنی است. بفرمایید که: این کتاب، چند جلد خواهد شد و چه هدفی را دنبال می کند؟
🔸علامه عسکری🔸
حتماً می دانید که حاجی نوری کتابی دارد با عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب. این کتاب، چاپ سنگی بود و کم تر کسی از شیعه و سنی آن را دیده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، احسان ظهیر با پول وهابی ها فصلی از این کتاب را – که حاوی احادیث شیعه در باب تحریف قرآن بود – چاپ کرد و اسمش را هم گذاشت: الشیعة و القرآن. این کتاب و امثال آن، باعث شدند که بعد از انقلاب، حدود دویست کتاب کوچک و بزرگ در رد شیعه فقط در هند بچاپ برسند. در حالی که اصل حرف حاجی نوری اشتباه است، روش تحقیقش اشکال دارد و مستنداتش هم یا اعتبار ندارند، یا شیعی نیستند و یا ربطی به موضوع ندارند و درک و فهم او خطا بوده است.
در کتاب القرآن و روایات المدرستین، سعی کرده ام تمام اعتقادات شیعه را در باره قرآن، شفاف و مستند و دسته بندی شده بیاورم. اصطلاحات مربوط به قرآن را و تاریخ جمع و تدوین آن را آورده و بعد به بحث های مقدماتی جایگاه قرآن در دو مکتب پرداخته ام و از جمله «مصونیت قرآن از تحریف » را بحث کرده ام و در همین جلد دوم، تعداد زیادی روایات اهل سنت را حتی از صحاح آورده ام که دال بر تحریف قرآن اند؛ اما یکی یکی ثابت کرده ام که اشکال سندی و متنی دارند و حتی خیلی از آنها به وسیله زنادقه به صحابه نسبت داده شده اند و کلاً این گونه روایات، اصل درستی ندارند. یکی از ابواب کتاب حاجی نوری، استدلال به این احادیث اهل سنت است که دلالت بر تحریف دارند؛ اما اعتبار ندارند. مثل این داستان که عایشه به مردانی که می خواستند از او حدیث بشنوند می گفت پنچ نوبت از شیر دختران خواهر یا برادر او بخورند تا به او محرم شوند. وقتی همسران پیامبر به او اعتراض کردند که این حکم را از کجا آورده است، گفت: «سوره بر شاخه نخل نوشته شده بود که ناسخ حکم پیشین رضاع بود. وقتی مشغول کفن و دفن پیامبر بودیم، بزی آمد و آن سوره را خورد! ».
حاجی نوری به هر نقلی استناد می کند تا ثابت کند طبق روایت مشهور، هرچه در هر امت پیشین اتفاق افتاده، در این امت هم باید اتفاق بیفتد، ولو تحریف در کتاب! من پاسخ داده ام که بله، لفظ و معنای قران را تحریف کرده اند، اما نه در بین الجلدین آن، بلکه در دیگر گفته ها و نوشته ها. اراده تحریف کرده اند اما تحریفی در آن متن آسمانی رخ نداده است. چنان که ابراهیم را در آتش انداختند؛ اما او نسوخت و خدا حفظش کرد.
جلد سوم کتاب هم به نقد و بررسی بیش از هزار روایت منسوب به شیعه است که حاجی نوری و احسان ظهیر آورده اند. من در مقدمه این بخش، آرای بزرگان علما و محدثان شیعه را در رد نظریه تحریف آورده ام، از ابن شادان – که معاصر ائمه است – تا مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و…. تا امام خمینی. اصلاً اجماع علمای شیعه بر این بوده که یک کلمه از قرآن، تغییر نکرده و جا به جا هم نشده است. بعد هم بیش از هزار روایت را یکی یکی سنداً و متناً بررسی کرده ام وضعف آنها را نشان داده ام و یا ثابت کرده ام که مقصود از آنها جدا شدن وحی بیانی (تفسیر پیامبر) از وحی قرآنی بوده است.
نظریه خودم را هم آن جا طرح کرده ام که آیه ها و سوره ها و حتی کلمات و حروف قرآن، در یک نظم معنایی درونی خاص (شبیه نظم آوایی) قرار گرفته اند که من اسم آن را گذاشته ام «هنگ » و معتقدم که حتی جای کلمات و حروف قرآن را به سبب همین هنجار و نظم، نمی شود تغییر داد. گرچه شاید من امروز نتوانم خوب این قضیه را ثابت کنم؛ اما مطمئنم که آیندگان ثابت خواهند کرد. چون من یک درک شخصی و یک حس شخصی از این «هنگ » دارم که انتقالش مشکل است.
آن احادیثی که در کتب اهل سنت هست و به صحابه نسبت داده اند که پیامبر فرمود قرآن را می توانید به هر شکلی بخوانید، مشروط به این که آیه رحمت عذاب نشود و آیه عذاب رحمت نشود،… یا احادیثی که می گویند به جای «أقبل » در آیه می شود گذاشت «أسرع » یا «هَلُمَّ»… اینها پیداست که جعل کنندگانشان عرب نبوده اند. صحابه عرب بوده اند و به خوبی می دانسته اند که هیچ کدام از این افعال را نمی شود به جای هم به کار برد. به گمان من، زنادقه شام که مورد تأیید بنی امیه بودند ف چنین احادیثی را جعل کرده اند و به صحابه نسبت داده اند؛ کسی مثل ابن ابی العوجاء که بنی عباس در سال ۱۵۰ق، به خاطر همین جعل حدیث، او را کشتند و دروقت مرگ، گفت: «لئن قتلتمونی، فقد وضعت فیکم أربعة آلاف حدیث اُحلّل فیه ما حَرَّم الله و اُحرّم فیه ما أحَلَّ الله!».
ادامه دارد...
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
🍃 ادامه قسمت بیستم
یک مثال دیگر در مورد واژه های قرآن بزنم. در سوره «تَبَّت » می خوانیم: «في جیدها حَبل من مسد ». در عرب، برای گردن، سه لفظ هست: جید، عنق، رقبه. هر کدام از این ها غیر از معنای عامّی که دارند، یک معنای خاص هم دارند ولذا نمی شود یکی را به جای دیگری به کار برد؛ یعنی فُصحا به کار نمی برند. در «عنق » گردن طبیعی که دراز و کوتاه دارد، مطرح است. در «رقبه »، نفس انسانی مطرح است و در «جید »، زیبایی خوابیده است. امام حسین (ع) در خطبه مکه اش می فرماید: «خط الموت علی ابن آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة… مرگ در سر نوشت بنی آدم، چون گردنبند بر گردن دختران جوان، رقم خورده است ». پس به جای «جید » نمی شود هیچ یک از آن دو را گذاشت؛ چون هنگ آیه یا نظم معنایی اش به هم می خورد. درک این نظم هم تخصص می خواهد و شاید من اگر در محیط عربی و ادبی بزرگ نمی شدم و این قدر برای فهم زبان عرب عصر پیامبر (ص) زحمت نمی کشیدم، چنین ادعایی نمیکردم. من بر اساس همین درک، تحقیق کردم و دیدم مثلاً سیاری، صاحب کتاب القرائات، ایرانی و کاتب آل طاهر بوده است. یا مثلاً دیدم بین سوره «ق» و حرف قاف و سوره «ص» و حرف صاد، رابطه هست. امیر المؤمنین (ع) در باره قرآن می فرماید: «لا تنقضی عجائبه».
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت بیست و یکم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! از امام راحل یاد کردید. اگر امکان دارد، از سابقه آشنایی تان با حضرت امام تعریف کنید.
🔸علامه عسکری🔸
حضرت امام در قم یک جمع دوستانه داشتند: آقا سید احمد لواسانی (برادر بزرگ تر آقا سید صادق) بود، حاج سید علی تهجدی (برادربزرگ تر من) بود، حاج شیخ محمد علی ادیب تهرانی بود و… که بقیه شان را یادم نیست. اخوی بزرگ تر من شاگرد میرزا حسین نایینی و هم بحث آیة الله خویی بود که از نجف آمد به قم و بعد رفت در ساوه ساکن شد. روی این حساب، من با حضرت امام از همان آغاز جوانی آشنا بودم. بعد هم که گفتم درس کلام و عقاید ایشان را شرکت میکردم تا رفتم عراق. در عراق، بعد از تبعید امام، به محض ورود ایشان به بغداد، با دو نفر از دوستان به پیشواز ایشان رفتیم و در کاظمین، عرض خدمات کردیم.آن روز، اتفاقاً هیچ کس دیگری نیامده بود. من آمده بودم با شیهد حاج عبد الصاحب دخیل – که بعثی ها او را در حوض اسید نیتریک انداختند – و شهید محمد هادی السبیتی. عرض کردیم: چه دستوری می فرمایید؟ چه کمکی از ما بر می آید؟ فرمودند: نه، کاری نداریم. البته من آن روزها – همانطور که شما اشاره کردید – در رأس سیاست شیعه در عراق بودم و «جماعة علماء بغداد و الکاظمیة » را اداره میکردم که شبیه «جامعه روحانیت مبارز تهران » بود ولذا نمی توانستم هیچ رابطه ظاهری با ایشان برقرار کنم، چون برای هر دو طرف، گرفتاری درست می شد. دیگر اعضای جماعت، آقای سید اسماعیل صدر، شیخ علی الصغیر، سید مهدی حکیم و سید هادی حکیم بودند. من آن روزها با رؤسای جمهور عراق در معارضه بودم و حضرت امام را فقط در مجامع و مجالس عمومی می توانستم ببینم.
البته غیر از آن نوبت، سه بار دیگر هم در نجف به دیدنشان رفتم که شبانه رفتم و بحث سیاسی نکردیم. یک بار درباه اوضاع یکی از شهر های ایران گفتگو کردیم و من از عالم آن شهر (که حالامرحوم شده و اسم نمی برم )، شکایت کردم. امام هم فرمودند بدی اوضاع آن شهر، از همان عالم است. ان شب با شیخ نصره الله خلخالی بودم. بعد از خداحافظی از امام، دیدم فقط یک لامپ صد شمع در بیرونی ایشان روشن است. به شیخ نصر الله گفتم: چرا به اوضاع این بیت نمی رسید؟ گفت: ایشان خودش قبول نمی کند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
َ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#خاطرات_علامه_عسکری
🔶 برخیز تا بپا داریم ولایت امیرالمؤمنین را🔶
🔸 راوی: سید احمد عسکری (فرزند علامه عسکری)
✒ در سفری که همراه علامه به شهرستان دزفول رفتیم، مسؤولین سازمان تبلیغات وقت شهرستان دزفول از علامه خواستند در مراسمی با عنوان ولایت امیر المؤمنین علی (ع) سخنرانی کند، مراسم قرار بود روز شنبه برگزار شود ولی مرحوم علامه بدلیل عارضه قلبی و منع پزشکی این سخنرانی را نپذیرفتند. شب جمعه من در کنار ایشان در اتاق خوابیده بودم. ساعت حدوداً ۱:۳۰ بامداد بود که متوجه شدم حضرت علامه در خواب پریشان و گریان است و حالت عادی ندارد من بالای سر علامه آمدم و به ایشان گفتم که اگر کسالت شدید است به بیمارستان مراجعه کنیم ولی ایشان فرمودند مشکلی نیست. تا نماز صبح بیدار بودم وقتی مرحوم علامه برای نماز بیدار شدند به بنده فرمودند به آقای قارم (مدیر دفتر امام جمعه شهرستان دزفول) بگو برای سخرانی با موضوع ولایت امیرالمؤمنین میآیم. صبح شنبه به همراه علامه به محل سخنرانی رفتیم علامه عسکری در سخرانی خود واقعه همان خواب شب جمعه را بازگو کردند که شب جمعه در خواب امام حسین (ع) را دیدم و به پای امام افتادم و پایشان را بوسیدم امام حسین (ع) دست بنده را گرفتند و فرمودند برخیز برویم تا بپاداریم ولایت امیرالمؤمنین را و من فهمیدم که باید در این مجلس شرکت و سخرانی کنم.
🔶 @alaskari_farsi
🌍 https://alaskari.org/fa/سخنرانی-برای-ولایت/
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت بیست و دوم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! آیا شما از حضرت امام به عنوان «محدث » به معنی اصطلاحی اش شناختی دارید؟
🔸علامه عسکری🔸
امام، هم به معنای خاص کلمه استاد حدیث و علوم حدیث بود و هم به معنای عامش از مصادیق «فارجعوا فیها الی روات أحادیثنا ». اصولاً فقهای بزرگ شیعه بر حدیث هم تسلط دارند. این طور نیست که یک سر بروند سراغ فقه و اصول.
مسیری طولانی طی می شود. فقیه شیعه در واقع، چند تا دکتری می گیرد تا گواهی اجتهاد به او می دهند. به همین خاطر است که من به اسلام شناسی استادانی که از پاریس و لندن می آیند، اعتماد ندارم و کار آنها را سطحی و التقاطی و ویرانگر می دانم. امام، علاوه بر آن تبحر عمومی فقها، یک محدث موفق هم بود؛ چون جامعیت کم نظیری داشت. من در میان علمای شیعه به جامعیت ایشان، کسی را در ذهن ندارم. این طور جامعیتی مسلماً در فهم از حدیث، تأثیر می گذارد. چهل حدیث ایشان را نگاه کنید، یا شرح حدیث جنود عقل و جهل و یا شرح دعای سحر را. اینها آینه مهارت او در فهم حدیث اند. امام، در رجال و نقد رجال هم خیلی دقیق است. مثلاً احمد بن محمد سیاری، صاحب کتاب القرائات را «در نهایت ضعف » معرفی می کند [۴] و کتب روایی حاجی نوری را «غالباً فاقد اعتبار » می داند و می گوید: و العجب من معاصریه کیف ذهلوا و غفلوا حتی وقع ما وقع مما بکت علیه السماوات و کادت تدکدک علی الأرض.
فقهای ما غالباً تکلیفی بیشتر از بحث ها و آثار فقهی برای خودشان قائل نبودند؛ اما امام، وقتی دید حکمی زاده در تعالیم پیامبر اهل بیت (ع) تردید افکند، درس و بحثش را گذاشت کنار و کشف اسرار را تألیف کرد که در روزگار خودش حرف آخر بود و جامع ترین پاسخ بود. همین وظیفه شناسی بود که انقلاب را به ثمر رساند و الآن من و شما داریم در باره حدیث وعلوم حدیث بحث می کنیم و دانشکده اصول الدین داریم [۶] آن همه آرامش روحی، آن همه قوت در مقابله با طاغوت، آن استقامت در برابر مشکلات ومصائب،… محصول تهذیب عمیق و جدیت در کسب علم و معرفت بود. این را من از همان روز اول شروع نهضت امام، درک کردم ولذا هیچ گاه، نه در انقلاب و نه در فتنه های بعدش و نه درجنگ، در درستی راه ایشان و سلامت نفس ایشان، تردید نکردم. یک خاطره برایتان تعریف کنم…
پس از واقعه ضرب و شتم طلاب در مدرسه فیضیه، در حسینیه ام در بغداد، برای شهدا ختم گذاشتم و بچه های ما بغداد را پر کردند از شعارها و دیوار نوشته های «ولاتحسبن الذین قتلوا في سبیل الله أمواتاً… ». بعدش من به حج رفتم و آنجا سعودی ها داشتند «الجامعة الاسلامیه » را تأسیس می کردند. بن باز، مرا دعوت کرد. من رفتم آن جا و در سخنرانی ام به وضع مسلمان ها در الجزایر و فلسطین اشاره کردم و ادامه دادم که در ایران هم دانشگاهی شبیه «الأزهر » هست به نام «فیضیه » و شاید خبر ندارید که چندی پیش، طلابش را زدند و کشتند و… در همان سفر حج، بعد از عرفات، ابوالأعلی مودودی در مسجد بزرگی سخنرانی داشت. من و شهید عبد المنعم الشوکی هم رفته بودیم. ابو الأعلی آن روز در جهان اسلام، خیلی مطرح بود و دنبال نظریه خلافت اسلامی را گرفته بود. او در سخنانش گفت که مسلمان ها هشت چیز نیاز دارند تا به شوکت عصر نبوی باز گردند. مجری جلسه، امام همان مسجد بود. من دوست همراهم را فرستادم که بگو یکی از علمای بغداد، مطالبی در تأیید سخنان مودودی دارد. او رفت و گفت «کبیر علماء بغداد » و انها فکر کردند که علی القاعده آن عالم باید سنی باشد (چون عبد المنعم هم چپیه داشت و نه عمامه ). من رفتم پشت تریبون و در کنار او که پیرمردی بود و نشسته بود، ایستادم و از او تعریف مختصری کردم و گفتم که کتابهای او را خوانده ام و اضافه کردم که به نظر من، مسلمان ها فقط سه چیز لازم دارند:
یکی شناخت و بررسی سنت پیامبر اکرم به معنای عامش (نه فقط صحیحین ). دومی وحدت مسلمان ها و حمایت جدی از یکدیگر است. این جا بود که دوباره روضه مدرسه فیضیه را خواند و گفتم: شاید شما خبر ندارید که چنین شده است و چنان شده است…
سوم، ایمان است، ایمانی مثلاً بلال و خباب و عمار و سیمه، و داستان شکنجه ها و مقاومت های آنها را در همین سرزمین حجاز گفتم و آن قدر جدی وعمیق گفتم که خودم گریه ام گرفت و سنی ها هم که اصلاً گریه نمی کنند، ایستاده و نشسته به هق هق افتادند و اشکشان در آمد و بعد از صحبت، سر وصورت مرا می بوسیدند.
وقبل از آن، من به بیت المقدس رفتم و در مسجد اقصی نماز خواندم و آن جا هم دوباره روضه شهدا مدرسه فیضیه را خواندم.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#خاطرات_علامه_عسکری
🔶 ماجرای اجتهاد شهید صدر🔶
🔸 راوی: حجة الاسلام و المسلمین سلیمی (خواهر زاده علامه عسکری)
✒مرحوم علامه عسکری عنایت خاص و توجه زیاد به شهید بزرگوار آیة الله العظمیٰ سید محمد باقر صدر (أعلىٰ الله مقامه الشريف) داشت و خیلی به ایشان ابراز علاقه میکرد. حتی در برههای هم شهید صدر از اساتید دانشکده علامه عسکری در عراق بود و در واقع مرحوم علامه عسکری خیلی به ایشان اهمیت میداد.
معروف است که شهید صدر در سنین جوانی (قبل از سنّ ۲۰ سالگی) به درجهی اجتهاد رسیده بود. اما به علّت سنّ پایینی که داشت آیة الله العظمیٰ خویی (رحمة الله عليه) حاضر نبود برای ایشان اجازهی اجتهاد بنویسد. مرحوم علامهی عسکری میگفت: «در جلسهای که با حضور علماء در نجف برگزار شده بود، من بودم، شهید صدر هم حضور داشت، مرحوم آیة الله خویی نیز حاضر بود.» علامه عسکری میگفت: من مقابل همگان رو کردم به آیة الله خویی و گفتم که: «آیا [شما قبول دارید که] سید محمد باقر صدر مجتهد است یا نه؟» آقای خویی گفت: «مجتهد است» بعد علامه گفت: همان جا به آقای خویی گفتم: «پس اجازهی اجتهاد [ایشان را] به من بدهید» در کل آیة الله خویی به این راحتیها برای کسی اجازهی اجتهاد نمینوشت. علامه عسکری با این اقدام، مقابل همگان از آیة الله خویی برای اجتهاد شهید صدر استشهاد گرفت و ایشان مجبور شد که اجازهی اجتهاد شهید صدر را بنویسد.
🔶 @alaskari_farsi
🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/
🔶 ماجرای اجتهاد شهید صدر به روایتی دیگر🔶
مطالعه این ماجریٰ به روایتی دیگر، هم زوایای دیگری را روشن میکند و هم سند نقلمان را تقویت. کتابی که تصویرش را بالا مشاهده میکنید شرححال شهید صدر بر اساس مدارک و مستندات تألیف شده و همین ماجریٰ در آن روایت شده است.
✒ ترجمه متن عربی:
🔸 اجازهی اجتهاد آیة الله خویی (ره) به سید صدر (ره)🔸
در اوائل تکلیف سید صدر، علامه عسکری، از آیة الله خوئی شنید که میگوید: «سید محمد باقر مجتهد است». وقتی سید صدر آن را شنید، به سید مرتضی عسکری اصرار کرد که در این باره اجازهی مکتوبی از آیة الله خویی بگیرد در حالی که سید خویی به سبب کمی سنّ سید صدر، به ایشان نمیداد.
در یکی از مجالسی که مجموعهای از علماء در آن حاضر بودند، علامه عسکری از روی قصد، سعی کرد آیة الله خویی را در رودربایستی بیاندازد. از ایشان پرسید: «آیا سید محمد باقر صدر مجتهد است یا نه؟» پاسخ داد: «مجتهد است»، سپس علامه به ایشان گفت: «پس اجازهی اجتهاد به من بدهید» و همینطور شد.
📚 منبع: کتاب «محمد باقر الصدر، السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق»، تألیف أحمد عبد الله ابو زید العاملي، مؤسسة العارف للمطبوعات: ۱۴۲۷هـ - ۲۰۰۶م، بيروت-لبنان، ج۱، ص۲۸۳ و آن هم به نقل از گفتوگوی شبکهی المنار با سید مرتضی عسکری؛ کلام سید مرتضی عسکری در تاریخ ۱۶ / محرّم / ۱۴۲۲ هـ در یادکرد شهید صدر؛ مؤلف میافزاید، این مطلب را حاج ابو احسان نعمانی نیز برایش در تاریخ ۴ / ۱۲ / ۲۰۰۴ م نقل کرده است.
🔶 @alaskari_farsi
🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/
🔶 متن اجازهی اجتهاد شهید صدر🔶
«مرکز تألیف، اسناد و انتشارات نجف اشرف» در صفحات مجازی خود [اینستاگرام و تلگرام]، تصویر اجازهی اجتهاد شهید صدر به قلم آیة الله خویی را منتشر کرده است.
✒ ترجمه متن:
«بسم الله الرحمن الرحیم
علامهی فاضل، نورِ چشم عزیزِ من محمد باقر صدر (سربلندیاش مستدام) در حوزهی علمیهی ما در نجف اشرف پرورش یافت و در مباحث اصولی و فقهی ما حاضر شد در نتیجه جدیت و اجتهاد کرد تا آن که به ملکهی استنباط و اجتهاد رسید. میتوانید پیرامون نظر او سخن بگویید که سخن او اجتهاد شرعی است. و از خداوند متعال امیدوارم که بوسیلهی او اعلام دین برافراشته شود و او را عَلَمی برای مسلمین قرار دهد. و سلام بر همه برادران مؤمنمان و نیز رحمت خدا و برکات او. ابو القاسم الموسوی الخوئی (مُهر)»
📚 منبع: مرکز تألیف، اسناد و انتشارات نجف اشرف
https://www.instagram.com/p/CFNsbNEFuL7/
🔶 @alaskari_farsi
🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/