#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت شانزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
چه کسانی در حفظ جایگاه حدیث درمکتب اهل بیت(ع)، نقش اساسی داشتهاند؟
🔸علامه عسکری🔸
مصنفان کتب اربعه و وسائل و بحار، حق بزرگی بر گردن شیعه دارند. همین طور مفید و ابن طاووس وعلامه حلی به خاطر بحث هایشان در نقد و درایة الحدیث. اما از ان جا که تحقیق در متن حدیث را هم باید درکنار بحث سند آن جدی گرفت، به نظر من می رسد که نقش وحید بهبهانی، خیلی برجسته است؛ اگر چه توجه کافی به معرفی او نشده است. درست است که او سامان دهنده علم اصول فقه است و ثمره تلاش هایش نهایتاً به بهره گیری صحیح از احادیث فقهی منجر شد، اما هیمن علم اصول بود که حدیث شیعه را از سرنوشتی که حدیث اهل سنت بدان گرفتار شد؛ نجات داد. مگر خطر اخباریگری کوچک بود؟
اخباری ها می گفتند آنچه در کتب اربعه آمده، صحیح است. اگر این روش جا می افتاد، کار شیعه به جایی می رسید که ما نمی توانستیم حتی یک نماز صحیح – آن طور که رسول اکرم می خواند – امروز به جا بیاوریم. علم اصول بود که احادیث احکام را احیا کرد و البته این علم، برای سایر احادیث هم مفید است و کارایی دارد.
من معتقدم که احدی نباید کتاب حدیث یا حتی دعا و شرح دعا بنویسد، الا این که اصول بداند و بعد از بررسی اسناد ،متن و دلالت را هم بررسی کند، همان طور که در احادیث فقهی و احکام، عملی می شود. در عقاید و تفسیر و اخلاق و آداب هم باید همین مسیر، طی شود. هر مؤلفی در علوم اسلامی باید کتاب خدا و سنت صحیح و سند درست و قواعد درایه و علم اصول را به خوبی بداند و به کارببندد. گذشتگان ما در احادیث غیر فقهی تسامح کرده اند و بسیاری از احادیث مکتب خلفا و زنادقه از این راه، وارد معارف شیعه شده است که باید آنها را شناخت و خارج کرد و گرنه بینش کسانی که کتابهای ما را می خوانند، منحرف می شود. این، روشی است که شارع و عقل، پیش پای ما گذاشته اند.
بعد از مرحوم وحید بهبهانی هم آیت الله بروجردی و آیت الله خویی و مرحوم حاج شیخ محمد تقی شوشتری کارهای خوب و ماندگاری کرده اند. البته درباره قاموس الرجال علامه شوشتری من نقد و نظری دارم؛ با این که الأخبار الدخیله ایشان کار بزرگی است.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت هفدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! چگونه این اندازه احادیث غیر صحیح – که فرمودید – وارد حدیث شیعه شده است؟
🔸علامه عسکری🔸
این سؤال شما موضوع گفتگوهای مفصلی است که سال ها قبل، بین ما و مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله خویی صورت می گرفت، با آقای بروجردی مفصلتر وبا آقای خویی کم تر. هر دو این بزرگواران، بینش خوبی در شناخت احادیث مکتب خلفا از مکتب اهل بیت داشتند. پاسخ من که نتیجه تحقیقات بنده در این موضوع است، این است که به دو طریق:
یک دسته از این احادیث، از اصل، مربوط به مکتب خلفا هستند و من آنها را «روایات منتقله » نامیده ام. بزرگان محدثان ما در رفتار با احادیث غیر فقهی، آسانگیر بودند و آن طور که باید و شاید، سند و متن را بررسی نمی کردند ولذا بخشی از این احادیث، وارد مجامیع حدیث و تفاسیر و مصنفات شیعه شد. به عنوان نمونه، احادیث اختلاف قرائات (که معنایشان این است که قرآن به چند و جه آمده است )، وارد تفسیر التبیان شده و از آن جا به مجمع البیان رفته و از آن جا به تفسیر ابو الفتوح رازی و از آن جا به تفسیر گازر تا به مستدرک الوسائل یا فصل الخطاب حاجی نوری رسیده است.
اگر مرحوم شیخ طوسی خود را متعهد می دانست که در غیر احادیث احکام هم عملیات شناخت راوی و نقد سند و متن را به کارگیرد، هیچ گاه در تفسیر خودش (التبیان) از کتاب القرائات سیاری حدیثی نقل نمی کرد. البته بزرگان ما هم در آن روزگار، روش ها، دلایل و مشکلات خودشان را داشتهاند که ما از آنها اطلاع کافی نداریم؛ ولی همین اندازه تسامح آنها تأثیر بسیار گسترده ای در بینش جامعه شیعه در قرون گذشته داشته است؛ این تأثیرات در جلسات خصوصی بین من و دو مرجع بزرگواری که نام بردم، مطرح می شد. بین من وآقای بروجردی بحث هایی در این زمینه شد که نمی شود چاپ کرد…
دسته دوم، احادیث زنادقه است. این احادیث، در مکتب خلفا روایت می شده اند و غلات هم اینها را روایت می کرده اند. در دو کتاب عبد الله بن سبا و خمسون مئة صحابی مختلق نشان داده ام که چگونه این احادیث را به دروغ به صحابه نسبت می داده اند. این احادیث، در کتب تفسیر، اخلاق و دعای ما هم رخنه کرده اند که نمونه هایش را در جلد دوم القرآن الکریم و روایت المدرستین و جلد هفتم قیام الائمه بإحیاء الدین ذکر کرده ام. اینها همان روایاتی هستند که اهل سنت به خاطر آنها به ما طعنه می زنند. غلات هم از همین احادیث استفاده می کردند و فقط یک «علی » در وسط آنها جا می دادند. غلات به خاطر هیمن کارهایشان ملعون ائمه بودند و حتی محدثان قم، بعضی از آنها را از شهر، بیرون کردند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت هجدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
چه موضوع یا موضوعات حدیثی را برای تحقیق، پیشنهاد می کنید؟
🔸علامه عسکری🔸
به نظر من می رسد که امروز، کاری که شاید از کار مرحوم وحید بهبهانی هم بهتر و بزرگ تر باشد، این است که بیاییم و قیام کنیم به پاکسازی مجموعه های حدیثمان. حوزه علمیه ما امروز باید گروه هایی را در رشته های مختلف، موظف کند که هر کدام، احادیث یک موضوع را بررسی کنند و هر حدیثی را که از غیر پیامبر و اهل بیت است، شناسایی و معرفی کنند… چه در عقاید، چه در اخلاق و آداب، چه در تفسیر، و…
🔸مصاحبه کننده🔸
ببخشید استاد! آیا فایده یا نتیجه خاصی از این طرح در نظر دارید؟
🔸علامه عسکری🔸
بله؛ فایده اولش، به دست آوردن یک مجموعه معارف خالص تری از دین (طبق مکتب اهل بیت) است. فایده دیگرش حل بسیاری از تعارضات و پاسخگویی بسیاری از شبهات است که در اصل، اهل سنت باید پاسخ آنها را بدهند وربطی به منظومه معرفتی اهل بیت ندارند و بی خودی ذهن و روح ما مشغول آنها ست (مثل همان نمونه قرائات و بحث تحریف قرآن ).
به هر حال، قصدمان جدال و تشدید تفرقه نیست. مشکل این است که به هر صورت، در مکتب خلفا، جعل به گستردگی صورت گرفته است. معاویه کارخانه حدیث سازی راه انداخت. گروهی برای رضای خدا و تشویق به اسلام و ایمان، جعل حدیث کردند. در همین مکتب، فرقه هایی ظهور کردند که دروغ گفتن را جایز شمردند. اسرائیلیات را هم روایت کردند. اگر ائمه ما در حل تعارض احادیث دو مکتب، ترجیح حدیث مکتب اهل بیت را توصیه کرده اند، به خاطر آن است که تمام این کارهایی که شمردیم، در نزد شیعه حرام و منهی و ممنوع بود. امامان اهل بیت، غلات و جاعلان و دروغگویان را از خود می راندند و به نام، معرفی می کردند. ما ناچاریم که در برابر حدیث مکتب خلفا احتیاط پیشه کنیم.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت نوزدهم
🔸مصاحبه کننده🔸
درباره موقعیت کتب اربعه در نزد شیعه هم مطالبی بفرمایید.
🔸علامه عسکری🔸
اینها امهات کتب حدیثی ما هستند. اتصال ما با پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، به واسطه این چهار کتاب است. من در همان سخنرانی در ترکیه تشریح کرده ام که ارزیابی ما از این چهار کتاب، چیست. بین این کتابها و معصوم، یک واسطه هست و آن، اصول چهار صدگانه شیعه است؛ یعنی کتابهای کوچکی که حدیثشان را از معصوم گرفته بودند. کتب اربعه، اصول کار ما هستند، اما در مکتب اهل بیت، فقط قرآن را معصوم از خطا وسهو و نسیان می دانیم و نه هیچ کتاب دیگر را. لذا احادیث این کتابها هم قبل از هر استفاده ای باید زیر ذره بین قواعد اصولی و درایی بروند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
بیش از چندین مرتبه نظر مرحوم علامه عسکری (ره) را در خصوص روایتی که به نقل از حضرت صاحب الأمر (عج) در خصوص کتاب شریف «الکافی» شیخ کلینی (اعلى الله مقامه الشریف) مشهور شده است را از این مرکز جویا شدهاند و ما بر آن شدیم تا پاسخی مستدل و مبتنی بر دیدگاههای مرحوم علامه عسکری ارائه نمائیم.
به طور اتفاقی به سایتی برخوردیم با عنوان «www.al-shia.blog.ir» که ضمن ارائهی پاسخی جامع و دقیق، به نظر مرحوم علامه هم اشاره کرده است. فلذا تصمیم گرفته شد، پاسخ این سایت، عینا در این جا نقل شود (البته با ذکر منبع).
خواندن این مطلب خالی از لطف نیست، ملاحظه فرمائید:👇
https://alaskari.org/fa/آیا-الکافی-برای-شیعیانمان-کافی-است؟/
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت بیستم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! آخرین کتابی که از شما دیدهایم، القرآن الکریم و روایات المدرستین است که یک تحقیق حدیثی – قرآنی است. بفرمایید که: این کتاب، چند جلد خواهد شد و چه هدفی را دنبال می کند؟
🔸علامه عسکری🔸
حتماً می دانید که حاجی نوری کتابی دارد با عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب. این کتاب، چاپ سنگی بود و کم تر کسی از شیعه و سنی آن را دیده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، احسان ظهیر با پول وهابی ها فصلی از این کتاب را – که حاوی احادیث شیعه در باب تحریف قرآن بود – چاپ کرد و اسمش را هم گذاشت: الشیعة و القرآن. این کتاب و امثال آن، باعث شدند که بعد از انقلاب، حدود دویست کتاب کوچک و بزرگ در رد شیعه فقط در هند بچاپ برسند. در حالی که اصل حرف حاجی نوری اشتباه است، روش تحقیقش اشکال دارد و مستنداتش هم یا اعتبار ندارند، یا شیعی نیستند و یا ربطی به موضوع ندارند و درک و فهم او خطا بوده است.
در کتاب القرآن و روایات المدرستین، سعی کرده ام تمام اعتقادات شیعه را در باره قرآن، شفاف و مستند و دسته بندی شده بیاورم. اصطلاحات مربوط به قرآن را و تاریخ جمع و تدوین آن را آورده و بعد به بحث های مقدماتی جایگاه قرآن در دو مکتب پرداخته ام و از جمله «مصونیت قرآن از تحریف » را بحث کرده ام و در همین جلد دوم، تعداد زیادی روایات اهل سنت را حتی از صحاح آورده ام که دال بر تحریف قرآن اند؛ اما یکی یکی ثابت کرده ام که اشکال سندی و متنی دارند و حتی خیلی از آنها به وسیله زنادقه به صحابه نسبت داده شده اند و کلاً این گونه روایات، اصل درستی ندارند. یکی از ابواب کتاب حاجی نوری، استدلال به این احادیث اهل سنت است که دلالت بر تحریف دارند؛ اما اعتبار ندارند. مثل این داستان که عایشه به مردانی که می خواستند از او حدیث بشنوند می گفت پنچ نوبت از شیر دختران خواهر یا برادر او بخورند تا به او محرم شوند. وقتی همسران پیامبر به او اعتراض کردند که این حکم را از کجا آورده است، گفت: «سوره بر شاخه نخل نوشته شده بود که ناسخ حکم پیشین رضاع بود. وقتی مشغول کفن و دفن پیامبر بودیم، بزی آمد و آن سوره را خورد! ».
حاجی نوری به هر نقلی استناد می کند تا ثابت کند طبق روایت مشهور، هرچه در هر امت پیشین اتفاق افتاده، در این امت هم باید اتفاق بیفتد، ولو تحریف در کتاب! من پاسخ داده ام که بله، لفظ و معنای قران را تحریف کرده اند، اما نه در بین الجلدین آن، بلکه در دیگر گفته ها و نوشته ها. اراده تحریف کرده اند اما تحریفی در آن متن آسمانی رخ نداده است. چنان که ابراهیم را در آتش انداختند؛ اما او نسوخت و خدا حفظش کرد.
جلد سوم کتاب هم به نقد و بررسی بیش از هزار روایت منسوب به شیعه است که حاجی نوری و احسان ظهیر آورده اند. من در مقدمه این بخش، آرای بزرگان علما و محدثان شیعه را در رد نظریه تحریف آورده ام، از ابن شادان – که معاصر ائمه است – تا مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و…. تا امام خمینی. اصلاً اجماع علمای شیعه بر این بوده که یک کلمه از قرآن، تغییر نکرده و جا به جا هم نشده است. بعد هم بیش از هزار روایت را یکی یکی سنداً و متناً بررسی کرده ام وضعف آنها را نشان داده ام و یا ثابت کرده ام که مقصود از آنها جدا شدن وحی بیانی (تفسیر پیامبر) از وحی قرآنی بوده است.
نظریه خودم را هم آن جا طرح کرده ام که آیه ها و سوره ها و حتی کلمات و حروف قرآن، در یک نظم معنایی درونی خاص (شبیه نظم آوایی) قرار گرفته اند که من اسم آن را گذاشته ام «هنگ » و معتقدم که حتی جای کلمات و حروف قرآن را به سبب همین هنجار و نظم، نمی شود تغییر داد. گرچه شاید من امروز نتوانم خوب این قضیه را ثابت کنم؛ اما مطمئنم که آیندگان ثابت خواهند کرد. چون من یک درک شخصی و یک حس شخصی از این «هنگ » دارم که انتقالش مشکل است.
آن احادیثی که در کتب اهل سنت هست و به صحابه نسبت داده اند که پیامبر فرمود قرآن را می توانید به هر شکلی بخوانید، مشروط به این که آیه رحمت عذاب نشود و آیه عذاب رحمت نشود،… یا احادیثی که می گویند به جای «أقبل » در آیه می شود گذاشت «أسرع » یا «هَلُمَّ»… اینها پیداست که جعل کنندگانشان عرب نبوده اند. صحابه عرب بوده اند و به خوبی می دانسته اند که هیچ کدام از این افعال را نمی شود به جای هم به کار برد. به گمان من، زنادقه شام که مورد تأیید بنی امیه بودند ف چنین احادیثی را جعل کرده اند و به صحابه نسبت داده اند؛ کسی مثل ابن ابی العوجاء که بنی عباس در سال ۱۵۰ق، به خاطر همین جعل حدیث، او را کشتند و دروقت مرگ، گفت: «لئن قتلتمونی، فقد وضعت فیکم أربعة آلاف حدیث اُحلّل فیه ما حَرَّم الله و اُحرّم فیه ما أحَلَّ الله!».
ادامه دارد...
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
🍃 ادامه قسمت بیستم
یک مثال دیگر در مورد واژه های قرآن بزنم. در سوره «تَبَّت » می خوانیم: «في جیدها حَبل من مسد ». در عرب، برای گردن، سه لفظ هست: جید، عنق، رقبه. هر کدام از این ها غیر از معنای عامّی که دارند، یک معنای خاص هم دارند ولذا نمی شود یکی را به جای دیگری به کار برد؛ یعنی فُصحا به کار نمی برند. در «عنق » گردن طبیعی که دراز و کوتاه دارد، مطرح است. در «رقبه »، نفس انسانی مطرح است و در «جید »، زیبایی خوابیده است. امام حسین (ع) در خطبه مکه اش می فرماید: «خط الموت علی ابن آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة… مرگ در سر نوشت بنی آدم، چون گردنبند بر گردن دختران جوان، رقم خورده است ». پس به جای «جید » نمی شود هیچ یک از آن دو را گذاشت؛ چون هنگ آیه یا نظم معنایی اش به هم می خورد. درک این نظم هم تخصص می خواهد و شاید من اگر در محیط عربی و ادبی بزرگ نمی شدم و این قدر برای فهم زبان عرب عصر پیامبر (ص) زحمت نمی کشیدم، چنین ادعایی نمیکردم. من بر اساس همین درک، تحقیق کردم و دیدم مثلاً سیاری، صاحب کتاب القرائات، ایرانی و کاتب آل طاهر بوده است. یا مثلاً دیدم بین سوره «ق» و حرف قاف و سوره «ص» و حرف صاد، رابطه هست. امیر المؤمنین (ع) در باره قرآن می فرماید: «لا تنقضی عجائبه».
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#مصاحبه_مجله_علوم_حدیث_با_علامه_عسکری
🍃 قسمت بیست و یکم
🔸مصاحبه کننده🔸
استاد! از امام راحل یاد کردید. اگر امکان دارد، از سابقه آشنایی تان با حضرت امام تعریف کنید.
🔸علامه عسکری🔸
حضرت امام در قم یک جمع دوستانه داشتند: آقا سید احمد لواسانی (برادر بزرگ تر آقا سید صادق) بود، حاج سید علی تهجدی (برادربزرگ تر من) بود، حاج شیخ محمد علی ادیب تهرانی بود و… که بقیه شان را یادم نیست. اخوی بزرگ تر من شاگرد میرزا حسین نایینی و هم بحث آیة الله خویی بود که از نجف آمد به قم و بعد رفت در ساوه ساکن شد. روی این حساب، من با حضرت امام از همان آغاز جوانی آشنا بودم. بعد هم که گفتم درس کلام و عقاید ایشان را شرکت میکردم تا رفتم عراق. در عراق، بعد از تبعید امام، به محض ورود ایشان به بغداد، با دو نفر از دوستان به پیشواز ایشان رفتیم و در کاظمین، عرض خدمات کردیم.آن روز، اتفاقاً هیچ کس دیگری نیامده بود. من آمده بودم با شیهد حاج عبد الصاحب دخیل – که بعثی ها او را در حوض اسید نیتریک انداختند – و شهید محمد هادی السبیتی. عرض کردیم: چه دستوری می فرمایید؟ چه کمکی از ما بر می آید؟ فرمودند: نه، کاری نداریم. البته من آن روزها – همانطور که شما اشاره کردید – در رأس سیاست شیعه در عراق بودم و «جماعة علماء بغداد و الکاظمیة » را اداره میکردم که شبیه «جامعه روحانیت مبارز تهران » بود ولذا نمی توانستم هیچ رابطه ظاهری با ایشان برقرار کنم، چون برای هر دو طرف، گرفتاری درست می شد. دیگر اعضای جماعت، آقای سید اسماعیل صدر، شیخ علی الصغیر، سید مهدی حکیم و سید هادی حکیم بودند. من آن روزها با رؤسای جمهور عراق در معارضه بودم و حضرت امام را فقط در مجامع و مجالس عمومی می توانستم ببینم.
البته غیر از آن نوبت، سه بار دیگر هم در نجف به دیدنشان رفتم که شبانه رفتم و بحث سیاسی نکردیم. یک بار درباه اوضاع یکی از شهر های ایران گفتگو کردیم و من از عالم آن شهر (که حالامرحوم شده و اسم نمی برم )، شکایت کردم. امام هم فرمودند بدی اوضاع آن شهر، از همان عالم است. ان شب با شیخ نصره الله خلخالی بودم. بعد از خداحافظی از امام، دیدم فقط یک لامپ صد شمع در بیرونی ایشان روشن است. به شیخ نصر الله گفتم: چرا به اوضاع این بیت نمی رسید؟ گفت: ایشان خودش قبول نمی کند.
📚 منبع: مجله علوم حدیث
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
َ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة
🔶 @alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
#خاطرات_علامه_عسکری
🔶 برخیز تا بپا داریم ولایت امیرالمؤمنین را🔶
🔸 راوی: سید احمد عسکری (فرزند علامه عسکری)
✒ در سفری که همراه علامه به شهرستان دزفول رفتیم، مسؤولین سازمان تبلیغات وقت شهرستان دزفول از علامه خواستند در مراسمی با عنوان ولایت امیر المؤمنین علی (ع) سخنرانی کند، مراسم قرار بود روز شنبه برگزار شود ولی مرحوم علامه بدلیل عارضه قلبی و منع پزشکی این سخنرانی را نپذیرفتند. شب جمعه من در کنار ایشان در اتاق خوابیده بودم. ساعت حدوداً ۱:۳۰ بامداد بود که متوجه شدم حضرت علامه در خواب پریشان و گریان است و حالت عادی ندارد من بالای سر علامه آمدم و به ایشان گفتم که اگر کسالت شدید است به بیمارستان مراجعه کنیم ولی ایشان فرمودند مشکلی نیست. تا نماز صبح بیدار بودم وقتی مرحوم علامه برای نماز بیدار شدند به بنده فرمودند به آقای قارم (مدیر دفتر امام جمعه شهرستان دزفول) بگو برای سخرانی با موضوع ولایت امیرالمؤمنین میآیم. صبح شنبه به همراه علامه به محل سخنرانی رفتیم علامه عسکری در سخرانی خود واقعه همان خواب شب جمعه را بازگو کردند که شب جمعه در خواب امام حسین (ع) را دیدم و به پای امام افتادم و پایشان را بوسیدم امام حسین (ع) دست بنده را گرفتند و فرمودند برخیز برویم تا بپاداریم ولایت امیرالمؤمنین را و من فهمیدم که باید در این مجلس شرکت و سخرانی کنم.
🔶 @alaskari_farsi
🌍 https://alaskari.org/fa/سخنرانی-برای-ولایت/