🔸 ملت سربلند و سرافراز ایران اسلامی یکبار دیگر حضور پر شور و آگاهانه خود را در عرصههای پر پیچ و خم و پر فراز و نشیب رسیدن به قله سعادت و سربلندی نشان داد، به ویژه که در این برهه خاص و در دهه پنجم انقلاب اسلامی هستیم، این حماسه حضور بیش از پیش نمود پیدا کرده است.
🔸 در دورهای که دشمنان داخلی و خارجی از هیچ اقدامی برای نابودی این شجره طیبه فرو گذار نکردهاند، ملت فهیم با لبیک به فرامین و منویات امام المسلمین حضرت آیة الله العظمی خامنهای (مد ظله الشریف) برگ زرین دیگری بر صفحات درخشان این نظام مقدس افزودند.
🔸 بر خود لازم دانستیم به مناسبت این پیروزی سعادتمندانه مراتب تبریک و سپاس خود را محضر حضرت ولی الله الأعظم (ارواحنا فداه) که صاحب حقیقی این مملکت و نظام هستند ابراز نموده و اعلام بداریم که همچنان در سایهی وصایای امام خمینی و فرامین امام خامنهای در این مسیر پر افتخار به راه خود تا ظهور منجی عالم بشریت ادامه خواهیم داد. و همچنین ضمن تبریک صمیمانه به منتخب ملت جناب آیة الله دکتر رئیسی، همانگونه که توقع میرود در راستای حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم و همینطور دیپلماسی همراه با عزت و اقتدار، مستحکم گام بردارند.
و الحمد لله رب العالمین
مرکز العلامة العسکري للدراسات الإسلامية
💠@alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
💠@alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org
🔶 علم امام جواد (ع)🔶
وقتی مأمون خواست دخترش ام الفضل را به عقد امام جواد (ع) در آورد بنى عباس مطلع شده و بر آنها بسیار گران آمد و از این تصمیم سخت ناراحت شده و ترسیدند کار حضرت بدان جا بکشد که کار پدرش حضرت رضا (ع) کشید و منصب ولیعهدى مأمون به آن حضرت و بنى هاشم منتقل گردد، از این رو جمع شده و در این باره گفت و گو کردند و نزدیکان فامیل او نزدش آمده و گفتند: «اى أمیر المؤمنین تو را به خدا قسم میدهیم از این تصمیمى که در باره تزویج ابن الرضا (محمد بن على) گرفتهاى خوددارى کن، زیرا میترسیم که این طور، منصبى را که خداوند به ما روزى کرده از چنگ ما خارج ساخته و لباس عزتی را که خدا به ما پوشانده از تن ما در آورى. زیرا تو به خوبى کینه دیرینه و تازه ما را به این دسته (یعنى بنى هاشم) میدانى… تو را به خدا فکر کن که دوباره ما را به غمی که به تازگی از سینههاى ما دور شده بازگردانى، و رأى خویش را در باره تزویج ام الفضل، از فرزند على بن موسى الرضا به سوی خانواده و دودمان بنى عباس که شایستگى آن را دارد باز گردان؟»
مأمون در ضمن پاسخ به آنها گفت: «... به خدا قسم من از آنچه نسبت به ولیعهدى على بن موسى الرضا (علیهما السّلام) انجام دادم هیچ پشیمان نیستم، و از او خواستم که حکومت را به دست بگیرد و من از حکومت دور شوم، اما او خوددارى کرد و مقدرات خداوندى چنان کرد که دیدید. و اما اینکه من محمد بن على (امام جواد علیه السّلام) را براى دامادى خویش برگزیدم به سبب برترى او در علم و دانش بر همه دانشمندان زمان آن هم با وجود خردسالی اوست. و حقیقتا علم او شگفت انگیز است و من امید دارم آنچه از او میدانم براى مردم آشکار شود تا بدانند که رأى صحیح همان است که من در باره او زدهام.»
آنان در جوابِ مأمون گفتند: «این جوان خردسال گرچه رفتار و کردارش تو را شیفته خود کرده ولى (هر چه باشد) او کودکى است که معرفت و فهم او کم است، پس به او مهلت بده تا ادب و فقه در دین را بیاموزد، بعد از آن هر چه میخواهى در باره او انجام بده؟»
خلاصه همگى متفق شدند که یحیى بن اکثم که قاضى (بزرگ) آن زمان بود، دعوت کنند تا مسألهای از حضرت محمد بن على بپرسد که او نتواند پاسخ بدهد، و براى این کار وعده اموالى نفیس و نویدهاى فراوانى به او دادند. مأمون روزى را براى این کار تعیین کرد و در آن روز همگى آمده و یحیى بن اکثم نیز در آن مجلس حاضر شد و پیش روى حضرت جواد نشست و مردم دیگر هر کدام در جاى خود قرار گرفتند. یحیى بن اکثم رو به مأمون کرده گفت: «اى امیر المؤمنین اجازه میدهى از ابى جعفر جواد سؤال کنم؟»
مأمون گفت: «از خود او اجازه بگیر!» یحیى بن اکثم رو به حضرت کرده و گفت: «قربانت گردم اجازه میدهی مسأله بپرسم؟» حضرت جواد فرمود: «بپرس!» گفت: «قربانت گردم در باره شخصى که در حال احرام شکارى بکشد چه نظری داری؟» حضرت فرمود: «آیا در حِل کشته است یا در حرم؟ عالم به مسأله و حکم بوده است یا جاهل؟ از روى عمد کشته است یا به خطاء؟ آن شخص آزاد بوده است یا بنده؟ نخستین بار بوده که چنین کارى کرده یا پیش از آن نیز انجام داده؟ آن شکار از پرندگان بوده یا غیر آن؟ از شکارهاى کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم باکى از انجام چنین کارى ندارد یا اینکه اکنون پشیمان است؟ در شب این شکار را کشته یا در روز؟ در حال احرام عمره بوده یا احرام حج؟» یحیى بن اکثم متحیر شد و ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشکار شد و زبانش به لکنت افتاد به طورى که حاضرین مجلس ناتوانى او را در برابر آن حضرت فهمیدند. مأمون گفت: «خداى را بر اين نعمت شاکرم و بر این که توفیق یافتهام به چنین نظری برسم.» سپس نگاه به فاميل و خاندان خود كرده گفت: «آيا الآن فهمیدید آنچه را قبول نمیکردید؟»
📚 منبع:
✅ الإرشاد شیخ مفید، ج۲، صص ۲۸۱-۲۸۴
✅ نقل شده در سخنرانی علامه عسکری، شماره نوار ۱۱۷۵، آرشیو مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری.
🔸کانال رسمی علامه عسکری در ایتا
💠@alaskari_farsi
🌍 www.alaskari.org