eitaa logo
مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری
565 دنبال‌کننده
559 عکس
75 ویدیو
2 فایل
اینجا حفظ و نشر آثار علامه عسکری است، برای احیاء مکتب اهل‌بیت حفظ و نشر یعنی فقط چاپ و نشر نیست بلکه استمرار راه علامه است حرکتی در راستای ظهور منجی (عج) ☘️نشر کتب ☘️کلاس‌های آموزشی ☘️پاسخ به شبهات ارتباط با ادمین @alaskari_org 🌍 www.alaskari.org
مشاهده در ایتا
دانلود
33.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶چرا یهود در زمانه پیامبر (ص) در شهر مدینه سکونت داشتند؟ چرا قوم یهود که در اصل ساکن شامات بودند، عده‌ای از آن‌ها پیش از زمان پیامبر به حجاز و خصوصا شهر مدینه هجرت کردند؟ و در زمان پیامبر بخشی از جامعه شهر یثرب (همان مدینة النبی) را یهودیان شکل می‌دادند. علامه سید مرتضی عسکری در ضمنِ یک سخنرانی با موضوع سیره پیامبر اکرم (ص)، به این موضوع اشاره می‌کند. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🔶به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر خم و ولایت امیر‌المؤمنین و یعسوب الدین امام المتقین، علی بن ابی‌طالب (علیهما السلام) صمیمانه‌ترین تبریکات خود را در مرکز العلامة العسکری للدراسات الإسلامية تقدیم شما عزیزان و سروران گرامی می‌نماییم. 🔸مرحوم آیت الله علامه عسکری (ره) به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مدافعان حریم امامت و ولایت کتابی را با عنوان ولایة الإمام علي في الكتاب و السنة به رشته تحریر در آوردند که در واقع پاسخی است به سؤال ابوسلمان عبد المنعم بلوچ که پرسیده بود «چرا نام علی در قرآن نیامده است؟!» 🔸در این کتاب نویسنده محترم به موضوع تعیین ولی امر بر اساس آیات قرآنی و همچنین بر مبنای کتاب‌های پیروان مکتب خلفاء می‌پردازند که در ضمن آن موضوع غدیر و تعداد ائمه مسلمین بیان شده است. 🔸در بخش دیگر از این کتاب مرحوم علامه عسکری (ره) به موضوع مهدویت از دیدگاه پیروان مکتب اهل‌بیت و مکتب خلفاء پرداخته‌اند. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🏴انا لله و انا الیه راجعون ◼️روح ملکوتی آیت‌الله تسخیری به ملکوت اعلی پیوست. ▪️آیت الله محمد علی تسخیری رئیس شورای عالی مجمع تقریب و مقام معظم رهبری در امور جهان اسلام در سن ۷۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. از طرف مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری این مصیبت وارده را به محضر امام زمان عجل الله فرجه الشریف ومقام معظم رهبری حوزه های علمیه قم و نجف وبیت مکرم ایشان تسلیت گفته و از خداوند منان میخواهیم ایشان را با اهل بیت علیهم السلام محشور فرماید الفاتحه مع الصلوات
27.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فارغ از نگاه درون دینی، با مطالعه تاریخی به واقعه کربلاء می‌توان به حقایقی دست یافت. خصوصا مقایسه میانِ اهداف اصحاب امام حسین (ع) و پیروان یزید، خود گویای بسیای حقایق است که علامه عسکری در این کلیپ به این موضوع می‌پردازد. البته این سخنرانی در سال پنجاه و دو شمسی ارائه شده که گزیده‌ای از آن گلچین شده است. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت اول 🔸مصاحبه‌کننده🔸 از این که لطف کردید و وقتی را به این گفتگو اختصاص دادید، تشکر می‌کنم. ما معمولاً گفتگوها را با پرسش از تاریخ تولد و محیط تربیت و زندگی علمی شروع می کنیم که به خصوص برای حدیث پژوهان جوان، جاذبه زیادی دارد. 🔸علامه عسکری🔸 بسم الله الرحمن الرحیم. زحمت کشیدید و تشریف آوردید. من هم متشکرم. من نمی‌دانم کجای زندگی‌ام ممکن است به درد مخاطبان علوم حدیث بخورد؛ اما به هر حال، پرسش‌های شما را بی پاسخ نمی گذارم. من در سامرا به دنیا آمدم. پدرم مرحوم سید محمد اسماعیل، از علماء و داماد آیت الله میزا محمد شریف عسکری تهرانی (خاتمة المحدثین) بود. خانواده پدری و مادری من ایرانی و اهل ساوه و تهران بودند که در سامراء ساکن شده بودند. با این که در طفولیت یتیم شدم، در ده سالگی که مرا به طلبگی سپردند، خواندن و نوشتن عربی و فارسی را خوب می‌دانستم. از همان آغاز کتابخوانی، به مطالعه کتاب‌های سیره و تاریخ پیامبر و اصحاب و فتنه‌های صدر اسلام و سفر نامه‌ها (مثل سفرنامه ابن جبیر و ابن بطوطه و سفرنامه‌های اروپاییان به مشرق) علاقه داشتم و داستان استعمار بلاد اسلامی را دنبال می‌کردم. مثلاً رساله دخانیه را که نوشته یکی از شاگردان میرزای شیرازی بود، در حالی که هنوز نسخه خطی بود، در کتاب خانه پدر بزرگم (جد مادری‌ام که وکیل میرزا بود) خواندم. کتاب خانه مرحوم جدم در دسترس من بود و هرچه کتاب می‌خواستم، می‌گرفتم و می‌بردم خانه و می‌خواندم و حتی شب‌ها روی پشت بام هم کتاب می خواندم و گاهی تا کتاب را تمام نمی‌کردم، نمی‌خوابیدم، در حالی که خانواده‌ام خیال می کردند من خوابم و بعد از طلوع فجر، برای بیدار کردنم می‌آمدند. اینها اولین مطالعات من بود و من تا جوان بودم، هیچ وقت این مطالعه را رها نکردم. دروس حوزوی را تا معالم در حوزه علمیه سامرا خواندم که از عصر مرحوم میرزای شیرازی هنوز حوزه گرمی بود و اساتید خوبی داشت. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت دوم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! در حوزه سامرا چه کتاب‌هایی را درس گرفتید؟ 🔸علامه عسکری🔸 ده ساله بودم که جامع المقدمات را خواندم. بعد هم همان کتاب‌های رسمی حوزه عراق را: سیوطی، مختصر، مغنی، حاشیه، مطول، شرح جامی، شرح ابن عقیل، قوانین، معالم، شرح لمعه و بعضی کتاب‌های فقهی و اصولی متداول دیگر در این سطح. البته من غالباً دو سه درس را با هم می‌گرفتم و کتاب‌ها را زود طی می‌کردم. بعضی کتاب‌ها را تماماً نزد استاد نمی‌خواندم. بخشی را درس می‌گرفتم و یک جاهایی را مباحثه و سؤال و رفع اشکال می‌کردم. با این حال، من الآن خیلی از اشعار مطول را هنوز از حفظ دارم. در قم، من و هم بحثم مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری، هر کتابی را از دو جایش مباحثه می کردیم. خلاصه کم تر کتابی را تا آخر نزد استاد خواندم. من و حاج شیخ مرتضی، قبل از نشستن پیش استاد، حتماً آن درس را در همین فیضیه بحث می کردیم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت سوم 🔸مصاحبه کننده🔸 چه شد به قم آمدید و چه شد که برگشتید. 🔸علامه عسکری🔸 زندگی من در عراق، از در آمد املاک پدری‌مان – که در ساوه داشتیم – می‌گذشت، نه از سهم امام. وقتی رضاخان اجازه نداد که این جور در آمدها به عراق برسد، در ۱۳۵۰ قمری [حدود ۱۳۱۰ش] راهی حوزه علمیه قم شدم. آن روزها دوره مرجعیت مرحوم آیت الله شیخ عبد الکریم حائری بود. حجره من در فیضیه، در طبقه اول، حجره دوم سمت چپ (از صحن) بود. در قم، دروس سطح عالی را در محضر مرحوم آقای مرعشی و حاج شیخ محمد حسین شریعتمدار ساوجی که – عموزاده‌ام بود – تلمذ کردم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت چهارم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! غیر از فقه و اصول، به درس دیگری هم می رفتید؟ 🔸علامه عسکری🔸 بله. در مباحث اخلاق و تهذیب حاج شیخ مهدی پایین شهری شرکت می‌کردم. در درس کلام امام خمینی هم حاضر می شدم. ایشان صبح‌های ماه رمضان، در حجره اول صحن کوچک، دست راست (از راهرو صحن بزرگ)، باب حادی عشر را درس می‌گفتند. تا قم بودم، این درس عقائد ایشان را شرکت کردم. در تفسیر هم از حاج میرزا خلیل کمره‌ای استفاده بردم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت پنجم 🔸مصاحبه کننده🔸 از هم بحث‌های خودتان چیزی نفرمودید. شنیده‌ایم که با آقا سید محمود طالقانی، دوستی داشته‌اید. 🔸علامه عسکری🔸 بله. البته من هم بحث آیت الله طالقانی نبودم. ایشان به خاطر فعالیت‌هایی که داشت، در درس های رسمی حوزه کمی عقب تر از ما بود؛ اما من و ایشان، دوست و هم مرام و هم رأی بودیم. حجره ایشان، طبقه بالای فیضیه بود. ایشان دوست نزدیک من بود و من هم به ایشان علاقه خاصی داشتم و درقضیه طرحی که دو نفری ریختیم برای تحصیل و تعلیم «تفسیر و علوم قرآن » و «احادیث غیر فقهی » و «بحث‌های عقائد» در حوزه و رفتن به سمت شیوه‌های درست «تبلیغ دین»، خیلی صمیمی‌تر شدیم. چند نفر دیگر را هم همراه خودمان کردیم و نُه نفر شدیم و این حرف‌ها را در حوزه آن وقت قم مطرح کردیم و البته تازگی داشت و حوزه، تحمل این حرف‌ها و این فعالیت‌ها را نداشت و کار ما با مخالفت آقای حاج میرزا مهدی (پدر زن آیت الله گلپایگانی) که مدیر حوزه قم بود و انصافاً مدیر خوبی هم بود، مواجه شد و بر سر همین قضیه بود که من احساس شکست کردم و از حوزه قم قهر کردم و در سال ۱۳۵۳ قمری برگشتم سامرا و کفایه را آن جا پیش حاج شیخ حبیب الله اشتهاردی، معروف به مدرس عسکری، که از شاگردان حاج شیخ هادی تهرانی بود (و این‌ها مکتب خاصی در علم اصول داشتند)، تمام کردم و دروس خارج را دیگر در عراق بودم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت ششم 🔸مصاحبه کننده🔸 از طرحی که داشتید، بیشتر بفرمایید… و انگیزه‌تان. 🔸علامه عسکری🔸 گفتم که مطالعات من در حوزه، محدود به فقه و اصول نبود. من پر مطالعه بودم و می‌دیدم که پهلوی، سعی دارد فرهنگ غرب را در ایران، ترجمه بکند. در عراق هم غربزدگی به صورت جدی شروع شده بود. هر کسی آن روز اهل مطالعه بود، می‌فهمید که وضع مسلمانان در دنیا بسیار رقت بار است. در چنین شرایطی، حوزه‌های علمیه شیعه به تعبیر امروز من:«تک بعدی» یا «تک علمی» شده بودند. وقتی حوزه را با حوزه‌های عصر صدوق و مفید و طوسی و علامه حلی مقایسه می‌کردم، به خاطر آن همه غفلتی که از اوضاع علمی و اجتماعی روزگارمان داشتیم، احساس وظیفه می‌کردم که یک کاری و یک حرکتی بکنم. تصورم این بودم که اگر علمای گذشته شیعه – که نام بردم – بودند، تفسیر و عقائد و تاریخ و حدیث غیر فقهی و علوم عقلی و استدلالی و زبان خارجی و این طور چیزها را قطعاً درس می‌گفتند. شیخ صدوق، قریب دویست تألیف در علوم مختلف اسلامی دارد. علامه حلی ۲۱ کتاب در امامت دارد. کتاب‌های أمالی را نگاه کنید که چه قدر احادیثشان متنوع و متناسب با آن عصرهاست. خوب، این بزرگواران، فقه هم تدریس می‌کرده‌اند. تا عصر مجلسی، علمای شیعه این طور بوده‌اند. نمونه‌هایی از این بررسی تاریخی را در آخر جلد سوم معالم المدرستین آورده‌ام که مثلاً چگونه اصول کافی را درس می‌گفته‌اند و به شاگردها اجازه روایت و تدریس می‌داده‌اند. من می‌دیدم که در حوزه آن روز قم، تفسیر خواندن، اصلاً تکلیف درسی نبود و یک کار ذوقی محسوب میشد. این بود که با یکی دو نفر همفکر، جمعی ۹ نفره درست کردیم و تصمیم گرفتیم در حوزه قم و در معرض دید طلبه‌ها، درس تفسیر بگذاریم و تفسیر بخوانیم. آن روزها حوزه اصلاً تنوع درسی امروز را نداشت. طلبه‌ها درس تفسیری را که برای حاج میرزا خلیل کمره‌ای در مسجد نو (پشت شیخان) گذاشته بودیم یا مباحثه تفسیری را که در ایوان مسجد امام حسن عسکری (ع) داشتیم، می دیدند و می خندیدند و رد میشدند و میگفتند: اینها در شبهای درس و تحصیل، تفسیر میخوانند! خوب، ما میخواستیم درس تفسیر و درس عقائد و درس حدیث، در حوزه رواج پیدا کند و خودمان هشت، نه نفری، همین درس ها را در جنب درسهای فقه و اصولمان میخواندیم و در مورد و ضعیت مسلمان‌های دنیا هم مطالعه و گفتگو میکردیم و من خودم هر نوبت که برای سر زدن به اقوامم به تهران میرفتم، کتاب‌های تازه‌ای می خریدم که ببینم در دنیا و جهان اسلام و در ایران و در قشر روشن فکر ما چه می گذرد. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت هفتم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! شما این فکر اصلاحگری در حوزه را هم با خودتان به عراق بردید، یا سر خورده شدید و آن را کنار گذاشتید؟ 🔸علامه عسکری🔸 نه بحمدالله. من به درستی این فکر، یقین داشتم و یک رسالتی برای خودم احساس می‌کردم و این احساس تکلیف، یک روز هم مرا آرام نگذاشت. اتفاقاً وقتی درسهای فقه استدلالی و ادله مسائل عروه را آن جا میخواندم، به سه جهت، انگیزه قوی در من پیدا شد که به حدیث و شناخت صحیح از سنت، اهتمام جدی بورزم: یکی این که می‌دیدم استناد فقهای ما فقط به احادیث «قولی» است و به سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) یا سنت عملی و گزارش افعال و تقریرها و امضاهای ایشان توجه نمی شود. جهت دیگر، این بود که در سامرا، شیعه و سنی در کنار هم زندگی میکردند و باهم رفت و آمد داشتند. مثلاً در اعیاد، به دیدن علمای یکدیگر میرفتیم و تبریک عید میگفتیم؛ ولی گاهی همه در صحن جمع بودیم و استهلال می کردیم و ماه را هم نمیدیدیم، اما قاضی آنها طبق فقهشان اعلام عید می کرد و طبل میزدند که یعنی عید، ثابت شده است و آن وقت، ما باید در خانه می‌ماندیم و جدم (مرحوم خاتمة المحدثین) هم برای تبریک نمی‌نشست و این، موجب ناراحتی می شد. یک مشکلاتی هم در عزاداری‌ها بین ما پیش می‌آمد. اینها سبب شد که من به فکر بیفتم که یک سیره‌ای بنویسم که بین ما و آن‌ها تقریبی ایجاد کند، سیره‌ای که سنی و شیعه را یک جا جمع کند. قصدم این نبود که تاریخ بدر و اُحد و خندق را دوباره بنویسم. می خواستم سیره‌ای بنویسم که مستدرکی باشد بر وسائل الشیعة و در عین حال، از روایات مکتب خلفا هم استفاده کنم. فکر می‌کردم در سیره پیامبر (ص) که اختلافی نداریم، پس می توانم سیره‌ای بنویسم که مورد اتفاق آدم‌های منصفِ هر دو طرف باشد. اسمش را هم می خواستم بگذارم «لواء الوحده». جهت سوم، این بود که وقتی [در ۱۳۶۳ق] اولین مدرسه جدید را در کاظمین برای بچه‌های شیعه راه انداختم، دیدم کتاب‌های درسی تعلیمات دینی و تاریخ اسلامی که دولتی‌ها نوشته‌اند، سیره صحیحی نیست. نامه‌ای به آقا سید محسن امین نوشتم و از او یک دوره سیره چهارده معصوم خواستم. ایشان هم کتابی برای من فرستاد. من دیدم این کتابی که ایشان نوشته، عبارت است از تاریخ ولادت، آغاز امامت، سفرها، تعداد فرزندان و نام شاگردان معصومان و این طور اطلاعات و ابداً نمایانگر مکتب فکری پیشوایان ما نیست. شما ببینید در قرآن، وقتی خداوند تعالی سیره پیامبران را یاد می کند، معرکه‌های فکری آنها را بیان می‌کند. اصحاب هر مکتبی هم باید سیره شان را همین طور بنویسند. این سه عامل، مرا وا داشتند که خودم دست به قلم ببرم و سیره‌ای را که در نظرم بود، به این روشی که می بینید، بنویسم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت هشتم 🔸مصاحبه کننده🔸 اساتید شما در حوزه سامرا چه کسانی بودند و حضرت عالی چه موقع به بغداد هجرت کردند؟ 🔸علامه عسکری🔸 استاد اصلی من، مرحوم آیت الله آقا میرزا حبیب الله اشتهاردی بود که توجه خاصی به من داشت و حتی برای من و هم مباحثه‌ام (مرحوم شیخ غلامحسین )، درس اختصاصی می گذاشت که جلو بیفتیم و متوجه من بود که مباحث را تا آخر، درس بگیرم و به مطالعه و مباحثه اکتفا نکنم. از استادان دیگرم در سامرا، مرحوم میرزا علی را به خاطر دارم – که شاگرد میرزا حبیب الله بود – و مرحوم شوشتری مرعشی را. من در آن جا روزی سه کتاب را پیش سه استاد، درس می‌گرفتم و گاهی هم بیشتر. اما استاد مهم من که خیلی برای من زحمت کشید، مرحوم میزا حبیب الله بود. هجرت من به بغداد، بار اولش ظاهراً [در ۱۳۶۳ ق / ۱۳۲۳ ش] قبل از پایان جنگ جهانی دوم بود که تلاش کردم و در کاظمین (کاظمیه)، مدرسه جدید برای بچه‌های شیعه ایجاد کردم و می‌خواستم یک دانشکده اسلامی یا حوزه نوین هم راه بیندازم که افراد متنفذی مخالفت کردند و نشد. این بود که باز به سامرا پناه بردم و یک دوره دیگر هم در درس آقا میرزا حبیب الله که ادله مسائل عروه را درس می‌داد، شرکت کردم. این ایام، سال‌های اول مرجعیت آیت الله بروجردی بود و به نظر می‌رسید که اوضاع حوزه قم، مساعدتر از حوزه عراق است. این بود که آمدم قم و برنامه ایجاد یک مدرسه علوم دینی به سبک مورد نظرم را (یعنی با درس‌های حدیث شناسی، علوم قرآن، تاریخ اسلام و تبلیغ در کنار فقه و اصول) خدمت ایشان ارائه کردم که خودم هم اداره کنم و ایشان پذیرفتند، اما مقدمات کار، برخورد کرد با جریان ملی شدن صنعت نفت و من مجبور شدم برگردم عراق و این بار در بغداد ماندم و با حمایت مرحوم آیت الله حکیم – که وکالت و نمایندگی‌شان را در بغداد به من داده بودند – شروع کردم به ایجاد مؤسسات اسلامی، شامل مدارس دینی، مدارس جدید برای دختران و پسران (از ابتدایی تا پایان دبیرستان)، مراکز آموزش حرفه‌ای برای دختران و پسران، درمانگاه‌ها، صندوق‌های خیریه، کتابخانه‌ها و…. در شهرهای مختلف عراق برای جامعه شیعه، و یک بیمارستان در بغداد، و دانشکده اصول الدین که پس از سال‌ها پیگیری و رنج و خون دل خوردن، در ۱۳۸۴ ق، در بغداد تأسیس شد. در بغداد، من علاوه بر منبر و محرابی که در محله کراده شرقی داشتم، درس‌های هر روز حدیث و تفسیر و تاریخ اسلام و عقائد گذاشته بودم که دانشجوهای جوان و استادان و طلاب جوان، استقبال زیادی از آن‌ها می‌کردند. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت نهم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! بغداد، چه ویژگی‌ای داشت که ایت الله حکیم، شما و شهید سید مهدی حکیم را به آن جا مأمور کرد؟ 🔸علامه عسکری🔸 بغداد، خط مقدم دفاع از کیان تشیع در جهان عرب بود. مرکز اصلی کادر سازی غربی‌ها در عراق، بغداد بود. پایگاه تشکل‌های: قومی، ملی‌گرا، سوسیالیست، کمونیست، روشن فکری سکولار و غربگرا، سنی، سلفی، صوفی و… بغداد بودند. مراکز مهم دانشگاهی و انتشاراتی عراق، در بغداد بود. حوزه نجف هم باید حرفش را در بغداد می زد. همچنان که حوزه قم هم آن روز باید پاسخ هایش را به شبهه ها در تهران مطرح می کرد و از امکانات تهران استفاده می کرد. بماند که شیعه و روحانیت شیعه، در بغداد، پایگاه داشتند و جامعه شیعه در کاظمین، باید رهبری می شد و نباید جوان و نوجوان شیعه در دامن این همه سرگردانی ها و شبهات، رها می شدند. درنجف و کربلا، کسانی بودند و کارهایی را شروع کرده بودند. در بغداد و کاظمیه کسی نبود که رهبری کند ولذا آیت الله حکیم به من همین مأموریت را دادند و مکرراً هم تأیید می کردند. شرایط، هر روز، سخت تر می شد: کودتای عبدالکریم قاسم و سقوط سلطنت در ۱۹۵۸ م، کودتای عبدالسلام عارف در ۱۹۶۳ م و نخست وزیری احمد حسن البکر، کودتای بعثی ها در ۱۹۶۸ م و حاکمیت مطلق حزب بعث بر عراق؛ لیکن ما هم مرتباً شکل فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و مبارزاتمان را، متناسب با شرایط، تغییر می دادیم تا این که در ۱۳۸۹ قمری [۱۹۶۸ م] به خاطر مبارزه با حزب بعث، بعد از خروج سید مهدی از عراق، قصد دستگیری مرا داشتند و به خانه ام ریختند که به بیروت گریختم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت دهم 🔸مصاحبه کننده🔸 وقتی به تاریخ انتشار کتاب‌های شما یا مقدمه های آنها نگاه می کنم، می بینم عمدتاً مربوط به همین سال های سخت مبارزه‌اند؛ مبارزه‌ای که شما فقط اشاره کردید و ما بخش های دیگری از آن را در تاریخ معاصر عراق، خوانده‌ایم: در کنار شهیدان سید محمد باقر صدر و سید مهدی حکیم، «حزب الدعوة الاسلامیة» را تأسیس کردید. بعد از کناره گیری از فعالیت حزبی، «جماعة علماء بغداد» را ایجاد و رهبری کردید. وقتی آیت الله سید محسن حکیم – ره – مبارزه با احزاب چپگرای حاکم را آغاز کرد، شما در رأس سیاست شیعه در عراق بودید، یارانتان به حبس و شکنجه می‌رفتند و شما از فردایتان مطمئن نبودید… چه طور با این همه گرفتاری توفیق یافتید عبد الله بن سباء و اساطیر أخری و أحادیث أم المؤمنین عائشه و خمسون و مائة صاحبی مختلق را پدید آوردید؟ 🔸علامه عسکری🔸 روزی که من از عراق گریختم، از جانم نمی‌ترسیدم. از این بیم داشتم که دستگیرم کنند و بعد، یک مصاحبه ساختگی ترتیب بدهند و اعلام کنند سید مرتضی عسکری، جاسوس امریکا بوده و اعتراف کرده و این طوری، حیثیت من و روحانیت شیعه را لکه دار کنند. بعثی ها از این کارها زیاد می کردند. هر کسی با أگاهی و انصاف و عشق به سراغ سنت و سیره پیامبر (ص) و اصحاب و ائمه (ع) برود، در وجودش احساس قدرت می‌کند… احساس می‌کند روح ابوذر و سلمان و بلال و میثم تمار با اوست… آگاهی از رنج‌هایی که پیامبر اکرم و امیر المؤمنین (ع) کشیدند، خیلی تلخی‌ها و سختی‌ها را آسان می‌کند. هرچه بصیرت یک مؤمن بر گفتار و رفتار اسوه و مقتدایش بیشتر شود، ایمانش عمیق‌تر و پایداری‌اش بیشتر می‌شود. انس با تفسیر و سیره، قوی‌ترین عاملی بود که مرا وا می‌داشت به دنبال «جامعه سازی» بر اساس قرآن و مکتب اهل بیت باشم. از اول هم می‌دانستم که راه مشکلی است. خانه من تحت نظر بود و تفتیش می‌شد. وقتی در معارضه با بعثی ها شکست خوردم و رفتم بیروت، ارتش عراق، خانواده‌ام را در مرز اردن، بازداشت کردند. در بیروت هم عمال بعث، دنبال ربودن من بودند. این طوری بود که من به ایران آمدم. و گرنه ما از مبارزه با طاعوت، خسته نشده بودیم و جور دیگری ادامه دادیم؛ امّا این‌ها تکالیف عمومی من بودند. تکلیف اختصاصی من به عنوان «مبلغ دینی»، همان درس‌ها و کتاب نوشتن‌ها و تربیت مؤمن و مبلغ بود و هست. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت یازدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 چه شد که به موضوع عبد الله بن سباء و احادیث عایشه و صحابیان ساختگی پرداختید؟ 🔸علامه عسکری🔸 هر تحقیقی برای نگارش یک تاریخ صحیح از صدر اسلام (یعنی از آغاز دعوت تا پایان عصر ائمه) و بخصوص شکل گیری تشیع و مکتب اهل بیت (ع)، به یک گردنه‌ای از احادیث و روایات مشهور و مقبول در نزد قاطبه مسلمان‌ها و مورخان و سیره نویسان و محدثان می‌رسید که این روایات، از نظر من، اعتبار و علمیت و استناد لازم را نداشتند و از یک دست تحریفگر در تاریخ اسلام، خبر می‌دادند؛ دستی که مکتب اهل بیت را به حاشیه رانده بود. پرده برداری از این واقعیت، بناهای رفیعی را که برخی مورخان بزرگ اهل سنت (مثل طبری) برافراشته بودند، متزلزل کرد. سالیانی بود که یک نهضت تحقیق و تصحیح و انتشار منابع حدیث وسیره و تفسیر روایی، در جهان اهل سنت شروع شده بود. جهان اسلام، چشم به قاهره داشت که تازه ترین آثار اسلامی و منابع معارف و تعالیم اسلام را به دست آورد؛ اما همه این کتاب‌ها، محصول مکتب خلفا بودند. این جا بود که زحمت من – بحمدالله – نتیجه داد و نگاه‌ها را متوجه مکتب اهل بیت (ع) و حوزه شیعه کرد. کتاب‌هایی که نام بردید، بارها در قاهره و بیروت، با اجازه و بدون اجازه من چاپ شدند و علما و اساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشتند و به زبان های مختلف هم ترجمه شدند و تصور می‌کنم به خواست خدا تأثیری بر جریان تفکر اسلامی داشته‌اند. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
پیام تسلیت مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری به مناسبت شهادت دکتر محسن فخری زاده 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت دوازدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 لطفاً از دیگر موضوعاتی که برای تحقیق برگزیدید هم بگویید. 🔸علامه عسکری🔸 بعد از این قضیه شناخت راویان ساختگی و روایات دروغین و پدیده جعل در احادیث مکتب خلفا، موضوع ویژگی‌های دو مکتب (اهل بیت و خلفا) را محور تحقیقاتم قرار دادم. کار دیگرم طرح روشن و مستند نقش ائمه در احیای دین بود. چون شخصاً معتقدم اهل سنت، منکر مقامات علمی و معرفتی و معنوی اهل بیت نیستند و این نقطه خوبی برای هر گفتگو و پیوندی است؛ بر خلاف بحث‌های تاریخی که در آنها مناقشه زیاد می‌شود. کار دیگرم اثبات یگانگی سنت ائمه با سنت پیامبر اکرم و یا به تعبیر دیگر، نبوی بودن همه احادیث امامان شیعه با اسناد عالی است. فتاوای ائمه هم بر اساس سنت نبوی است. یک تحقیق دیگرم، به موضوع مصون بودن قرآن از تحریف بر می‌گردد. من در آثار قبلی‌ام به مباحث «تدوین حدیث» پرداخته بودم و چون دیدم شیعه را به عنوان معتقدان به تحریف قرآن مطرح می کنند، بحث «جمع قرآن» را هم بر اساس اسناد دو مکتب نوشتم و نظریه «وحی قرآنی – و حی بیانی» را ارائه کردم که پاسخگوی بسیاری از شبهه‌ها در مورد قرآن بود و احادیثی را که بد فهمیده شده بودند، روشن می‌کرد. یک تحقیق مفصل دیگرم استخراج عقائد اسلام از درون قرآن کریم است که امید دارم موجب جمع و تقریب بین فرقه‌های مسلمین شود. باز همین جا اشاره کنم که من در مقالات و سخنرانی ها در هر کشوری که رفته‌ام، حتی در جمع سلفی‌ها و وهابی‌ها، این نکته را مطرح کرده‌ام که مادام که هر فرقه‌ای سنت پیامبر (ص) را منحصر به روایات خودش بداند و سنتی را که نزد دیگران هست به طور کلی نفی و انکار کند، هر روز از وحدت اسلامی و حکومت جهانی اسلام، دورتر خواهیم شد. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت سیزدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! اهمیت و جایگاه سنت را در تبیین معارف دینی چگونه ارزیابی می کنید؟ و همچنین بفرمایید که سنت، در نسبت با قرآن، از چه جایگاهی بر خوردار است؟ 🔸علامه عسکری🔸 این بحث را چون در نشست دار الحدیث مطرح کردم و شما در علوم حدیث [ش ۱۲] چاپ کرده اید، مختصراً عرض می کنم. در جلد اول عقائد الاسلام من القرآن الکریم آورده ام که در امت‌های گذشته، مجموعه وحی الهی به پیامبران، همه دین را در بر می گرفت: احکام و عقاید و اخلاق. یعنی جزئیات شریعت هم در کتاب آسمانی شان بود. خلاصه هرچه بود همان بود بعد از فوت پیامبر شان هم در زور گویان و حاکمان قدرتمند، به تدریج، هر چه را (از کتاب آسمانی) که مخالف اهداف و امیالشان بود، حذف و تحریف و کتمان می کردند. بدین ترتیب ،مدتی پس از فوت وصی هر پیامبر، روبوبیت خدای تعالی اقتضا می کرد که پیامبری دیگر بفرستد و شریعت را تجدید کند؛ اما… دین خاتم و نبی خاتم، متفاوت بود با ادیان و انبیای گذشته. حق تعالی اراده کرده بود که این دین، تا ابد الدهر بماند. لذا حکمتش بر این قرار گرفت که این دین را به دو گونه بر پیامبر اکرم وحی کند: یکی وحی به لفظ و معنا که همان قرآن است و تحریف ناپذیر ،دیگری وحی به معنا که لفظش از پیامبر است و ما به آن می گوییم: حدیث، سنت یا سیره. به تعبیر من، سخن و عمل پیامبر، وحی بیانی است. پیامبر اکرم (ص) خودش می فرماید: «بر من وحی می شد: غیر از قرآن، همانند قرآن و بیش از قرآن». [۲] بنا بر این، نیاز ما به سنت، به همان اندازه نیاز ما به قرآن است. پس ما برای شرح قرآن و تفصیل مطالب آن و شناخت مصادیق آیات و…. به حدیث نیازمندیم و تنها با کتاب خدا نمی‌توانیم به اسلام برسیم. پس خداوند برای حفظ قرآن از دست مستکبران و از خطر هر نوع تحریف، جزئیات و تفصیل شریعت را در سنت پیامبرش قرار داد. هر آیه‌ای نازل می شد پیامبر به کاتبانی که اطرافش بودند، می گفت بنویسند و همراه هر آیه ، وحی بیانی آن را هم می فرمود. مثلاً شما تفصیل «تیمم» را در آیه نمی‌بینید؛ یا نام «رجلٌ منک» را که باید سوره برائت را از طرف خدا به مشرکان ابلاغ می کرد، در آیه نمی بینید؛ یا کیفیت سکرات مرگ و عذاب قبر و… را در قرآن نمی یابید. در قرآن، فقط اصول عقاید و ذکری از احکام هست. معانی این‌ها در سنت آمده است. شرح این مطلب در جلد دوم القرآن الکریم و روایت المدرستین هست. تجسیم اسلام، سیره پیامبر است. اگر حدیث نباشد، ما به هیچ یک از احکام اسلام نمی‌توانیم عمل کنیم. در مورد دستیابی به حدیث صحیح و حفظ حدیث از جعل و دس و تحریف هم اوصیا مقرر شده‌اند که شرح این مطلب را در جلد اول القرآن الکریم و روایات المدرستین آورده‌ام. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت چهاردهم 🔸مصاحبه کننده🔸 اگر مقصودتان از «اوصیاء» همان «ائمه»‌اند، لطفاً دلیل حجیت سنت ایشان را تشریح بفرمایید. 🔸علامه عسکری🔸 دلیل ما برای حجیت قول و فعل امامان اهل بیت (ع)، همان دلیلی است که برای حجیت سنت پیامبر اکرم می‌آوریم. آیات متعدد قرآن، مسلمان‌ها را به اطاعت از قول پیامبر در اوامر و نواهی وتأسی به فعل او سفارش می‌کنند و آیاتی هم تصریح دارند که او جز حق نمی‌گوید و جز وحی بر زبانش نیست واگر تخطی کند، چنین و چنانش می‌کنیم. اما این که چگونه ما شیعه امامیه سنت ائمه مان را به سنت نبوی گره می‌زنیم، همان بحثی است که در شماره اول مجله شما از من چاپ شد (همان مقاله‌ای که به کنگره بین المللی «جایگاه سنت در اسلام» در استانبول عرضه کرده بودم) و در این جا مختصرش را عرض می کنم: اولاً ائمه ما بارها و بارها تصریح فرموده‌اند که با «اجتهاد» و «ظن » و «دیدگاه من» و «باید چنین باشد» و این قبیل تعابیر، کاری ندارند و آنچه در پاسخ پرسش‌های ما می‌گویند، سخن رسول خداست؛ از پیش خود، چیزی بر آن نمی‌افزایند و حدیث آنها حدیث رسول خداست. ثانیاً امامان اهل بیت، مکرراً فرموده‌اند که در وقائع و مسائل و فتنه‌ها نیز جز بر پایه کتاب خدا و سنت رسولش و جز با یقین، فتوا نمی‌دهند. ثالثاً احادیث مکرری از امامان داریم که سلسله پدران خود را به عنوان سند خود به پیامبر (ص) برشمرده‌اند و به راوی اجازه داده‌اند که این سند را برای هر یک از احادیثشان بیاورد. رابعاً امامان ما و صحابیان آنها بارها و بارها از کتاب‌هایی سخن گفته‌اند به نام های «الجامعة» و «مصحف علی». این کتاب‌ها به دستور رسول خدا برای اوصیاءش نوشته شده‌اند و به املای او و به کتابت علی (ع) هستند و احکام دین و تفسیر کتاب خدا و برخی علوم دیگر در آنها هست و به عنوان میراث، به امامان اهل بیت، منتقل شده‌اند. اینها دلائل ماست برای آن که ثابت کنیم روایات امامان ما همگی دارای یک سندند؛ حدیث آنها یک حدیث و سخن آنها یک سخن است: سخن پیامبر (ص). 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت پانزدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! جریان منع کتابت حدیث، از حوادث مهم تاریخ اسلام است. دیدگاه شما درباره علل و عوامل رویکرد خلفا به منع ثبت و ضبط حدیث پیامبر (ص) چیست؟ 🔸علامه عسکری🔸 وقتی ثابت شد که هر آیه‌ای در عصر پیامبر (ص) با شرح یا تفسیر یا بیان مصداقش نوشته می شد، علت منع تدوین هم روشن می شود. باید توجه داشت که پیامبر اکرم خودش توصیه به نوشتن وحی قرآنی و وحی بیانی می کرد. از همان زمان حیات ایشان، عده ای از حاسدان و کینه توزان یا قدرت طلبانی که به دوره پس از آن حضرت می اندیشیدند، این طور نوشتن گفتار و رفتار پیامبر را مسخره می کردند؛ ولی پیامبر (ص) باز هم توصیه می کرد که بنویسند (نمونه هایش در سنن أبي داوود والمستدرک علی الصحیحین هست) [۳]. حالا در چنین فضایی، با این همه احادیث گویا در ذم افرادی از قریش و صحابه و بنی امیه و… این افراد، چگونه می توانستند بر منبر رسول خدا تکیه بزنند؟ و چگونه می توانستند کسانی را که ممدوح خدا و پیامبرش بودند، کنار بگذارند؟ توجه داشته باشید که شعار «حسبنا کتاب الله» از کنار بستر پیامبر و هنگامی که آن حضرت قلم و کاغذ خواست تا چیزی بنویسد که مانع گمراهی مسلمانان بشود، شروع شد و کم ترین فائده‌اش این بود که ولید – فاسقی که آیه «نبأ » در باره اش نازل شده بود – به حکومت کوفه نصب شد و معاویه – که از «شجره ملعونه » بود – به حکومت شام و… منع تدوین، بجز در دوره خلافت علی (ع) و عمر بن عبد العزیز، ادامه داشت تا سال ۱۴۳ هجری که منصور عباسی در مخالفت با امام صادق (ع) و در جهت تضعیف ایشان، این منع را برداشت. این بحث را با اسناد و جزئیاتش در معالم المدرستین و کتاب تازه‌ام: السقیفه،آورده‌ام. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت شانزدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 چه کسانی در حفظ جایگاه حدیث درمکتب اهل بیت(ع)، نقش اساسی داشته‌اند؟ 🔸علامه عسکری🔸 مصنفان کتب اربعه و وسائل و بحار، حق بزرگی بر گردن شیعه دارند. همین طور مفید و ابن طاووس وعلامه حلی به خاطر بحث هایشان در نقد و درایة الحدیث. اما از ان جا که تحقیق در متن حدیث را هم باید درکنار بحث سند آن جدی گرفت، به نظر من می رسد که نقش وحید بهبهانی، خیلی برجسته است؛ اگر چه توجه کافی به معرفی او نشده است. درست است که او سامان دهنده علم اصول فقه است و ثمره تلاش هایش نهایتاً به بهره گیری صحیح از احادیث فقهی منجر شد، اما هیمن علم اصول بود که حدیث شیعه را از سرنوشتی که حدیث اهل سنت بدان گرفتار شد؛ نجات داد. مگر خطر اخباریگری کوچک بود؟ اخباری ها می گفتند آنچه در کتب اربعه آمده، صحیح است. اگر این روش جا می افتاد، کار شیعه به جایی می رسید که ما نمی توانستیم حتی یک نماز صحیح – آن طور که رسول اکرم می خواند – امروز به جا بیاوریم. علم اصول بود که احادیث احکام را احیا کرد و البته این علم، برای سایر احادیث هم مفید است و کارایی دارد. من معتقدم که احدی نباید کتاب حدیث یا حتی دعا و شرح دعا بنویسد، الا این که اصول بداند و بعد از بررسی اسناد ،متن و دلالت را هم بررسی کند، همان طور که در احادیث فقهی و احکام، عملی می شود. در عقاید و تفسیر و اخلاق و آداب هم باید همین مسیر، طی شود. هر مؤلفی در علوم اسلامی باید کتاب خدا و سنت صحیح و سند درست و قواعد درایه و علم اصول را به خوبی بداند و به کارببندد. گذشتگان ما در احادیث غیر فقهی تسامح کرده اند و بسیاری از احادیث مکتب خلفا و زنادقه از این راه، وارد معارف شیعه شده است که باید آنها را شناخت و خارج کرد و گرنه بینش کسانی که کتاب‌های ما را می خوانند، منحرف می شود. این، روشی است که شارع و عقل، پیش پای ما گذاشته اند. بعد از مرحوم وحید بهبهانی هم آیت الله بروجردی و آیت الله خویی و مرحوم حاج شیخ محمد تقی شوشتری کارهای خوب و ماندگاری کرده اند. البته درباره قاموس الرجال علامه شوشتری من نقد و نظری دارم؛ با این که الأخبار الدخیله ایشان کار بزرگی است. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org