eitaa logo
|عـلویـات|
3.4هزار دنبال‌کننده
27 عکس
16 ویدیو
0 فایل
عَلی‌اَبوتُراب‌است،خاک‌باش! ‌. . ‌سُخَنان‌ِکوتاه‌ِپدرِشـیعه‌ ‌. ‌. وَقفِ‌مولااَمیرالمؤمِنین . . خاتم الانبیا: @rasol_khoda
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد به او فرمود: _ آیا بد امامی برای تو بودم؟! که پاداش مرا این‌گونه دادی! _ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم؟! و به تو احسان نکردم؟ _ آیا مردم نمی‌گفتند که تو را به قتل برسانم؟ اما به تو آسیبی نرساندم و تو را آزاد گذاشتم... " با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت" اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود؛ و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم. ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد... | منتهی‌الامال،ج۱، ص۱۸۳،
علی را ضَربتی کاری نمیشد! گَمانم اِبن‌ملجم "یاعلی" گفت...
امام‌مجتبی‌علیه‌السلام؛ در محراب مسجد، سر ایشان را به دامان گرفت، و همینطور گریه میکرد... فرمود: حسن جان؛ به خدا سوگند! من شدم. پدرت از امروز به بعد دیگر ناراحتی نخواهد دید.... @alaviaat | المسترشد،ص۳۶۷
اما واقعیت این است: که دنیا؛ ظرفیتِ داشتن شخصی مانند بابایمان علی‌ را در خودش نداشت...
علی(علیه‌السلام) خوب میدانست که ابن‌ملجم دشمن خطرناکی است، دیگران هم گاهی به او میگفتند؛ اوآدم خطرناکی است، کَلکش را بکن! اما علی میگفت: قصاص قبل از جنایت بکنم؟! من نمیتوانم قاتل خودم را بکشم او قاتل من است نه من قاتل او. من میخواهم او زنده بماند و خوشبختی او را میخواهم اما او میخواهد مرا بکشد، من به او محبت و علاقه دارم اما او نسبت به من کینه دارد....!
پیش از میفرمود: بعد از آنکه جای مرا خالی دیدید، ‌و دیگری بر جای من نشست؛ مرا خواهید شناخت.... _امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام @alaviaat | نهج‌البلاغه،خطبه۱۴۹
فرمود: قصدی در خاطر داری که نزدیک است بخاطر آن آسمان ها فرو بریزد! و زمین شکاف بردارد و کوهسارها سرنگون گردد. و اگر بخواهم میتوانم بگویم که حتی در زیر جامه‌ات چه داری! _ ، خطاب به ابن ملجم ملعون | منتهی‌الآمال،ج۱،ص۲۳۷
فرزندانم؛ اگر من با یک ضربت او، کشته شدم؛ او را تنها یك ضربت بزنید؛ و همینطور دست و پا و دیگر اعضای او را نبُرید... @alaviaat | نهج‌البلاغه،نامه۴۷
در همان احوال که در بستر بود، لحظه‌ای در رویا، پیامبراکرم را دید. رسول خدا به ایشان فرمود: ای ابالحسن؛ چقدر دوری تو از من طول کشید؛ چقدر مشتاق دیدار توام! امشب را با آسودگی و خرسندی، نزد ما بیا. | الامالی‌مجلس۱۳،ص۳۶۵
رستگار شد علی و هستیِ ما ریخت به هم...
امام‌حسن‌علیه‌السلام حالِ مولای متقین را نظاره میکرد، و میگفت: پدر جان؛ کمر مرا شکستی! چگونه تو را با این حال میتوانم ببینم...؟! @alaviaat | منتهی‌الآمال،ج۱،ص۲۳۸