eitaa logo
آلبوم خاطرات دفاع مقدس
118 دنبال‌کننده
2هزار عکس
943 ویدیو
6 فایل
کانال جهت جمع آوری خاطرات بازگو نشده و عکسهای رزمندگان و شهدای عزیز که در آلبوم شخصی شما بزرگواران بایگانی شده است میباشد. 🌐ارسال نظر : @kosaronnabi135 @Ya_hossein99
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💠 بانوان مهدیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هوش مصنوعی به سوی قدس | به یاد ایران و آن زمانی که نغمه ی «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ» بر زبانش برای نابودی دشمن جاری شد… ✍پ.ن: ۲۱ آبان ١٣٩٠ شهید حسن طهرانی مقدم، در پی انفجار در پادگان مدرس در بیدگنه روستایی نزدیک شهر شهریار (استان تهران) در ۵۰ کیلومتری غرب شهر تهران به همراه ۳۴ تن از همکارانش به شهادت رسید. ⠀
❤️❤️❤️❤️شهید طهرانی مقدم : بالاترین پاداش برای من لبخند رضایت رهبریست...❤️ ۲۱ آبان ،سالروز شهادت شهید حسن طهرانی مقدم و یاران آسمانی اش گرامی باد❤️‍🔥
هدایت شده از بسیج خواهران مهدیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقش پررنگ میلیاردها در انتخابات آمریکا 🔹دیوید سیروتا، روزنامه‌نگار آمریکایی: انتخابات ما به جشن میلیاردرها تبدیل شده است. به میدان نبردی که آن‌ها مسائل خود را در آن مطرح می‌کنند. 🔸انتخابات ۲۰۲۴ که قرار بود دربارۀ نجات دموکراسی باشد، به تمرینی برای نابود کردن آنچه از آن باقی مانده بود، تبدیل شد. | ╰❀🌸❀╯
هدایت شده از بسیج خواهران مهدیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کابوس اسرائیل! 🌹به یاد و احترام سردار عالی‌قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، سردار حسن طهرانی‌ مقدم ╰❀🌸❀╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا اوست آن كس كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد پس هر كس كفر ورزد كفرش به زيان اوست و كافران را كفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمی افزايد و كافران را كفرشان غير از زيان نمی افزايد it is he who made you caliphs in the earth. he who disbelieves, his disbelief shall be charged against him. the unbelievers disbelief does nothing for them, except, increase them in hate with allah their disbelief increases the unbelievers only in loss. سوره فاطر آیه 39 قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا بگو به من خبر دهيد از شريكان خودتان كه به جاى خدا می خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين را آفريده اند يا آنان در [كار] آسمانها همكارى داشته اند يا به ايشان كتابى داده ايم كه دليلى بر [حقانيت] خود از آن دارند [نه] بلكه ستمكاران جز فريب به يكديگر وعده نمی دهند say:
have you considered your associates who you call upon, other than allah? show me what they have created in the earth! or, have they a partnership in the heavens? 
or, have we given them a book so that they have proof of it? no, the harmdoers promise each other nothing else but delusion. سوره فاطر آیه 40 إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه می دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمی دارد اوست بردبار آمرزنده it is allah who holds the heavens and the earth lest they vanish. should they vanish, none would hold them after him. he is the clement, the forgiving. سوره فاطر آیه 41 وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشداردهنده اى براى آنان بيايد قطعا از هر يك از امتها[ى ديگر] راه يافته تر شوند و[لى] چون هشداردهنده اى براى ايشان آمد جز بر نفرتشان نيفزود they solemnly swore by allah that if a warner came to them they would be more rightly guided than any other of the nations. yet, when a warner came to them, it only increased their aversion, سوره فاطر آیه 42 اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا [انگيزه] اين كارشان فقط گردنكشى در [روى] زمين و نيرنگ زشت بود و نيرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگيرد پس آيا جز سنت [و سرنوشت شوم] پيشينيان را انتظار می برند و هرگز براى سنت خدا دگرگونى نخواهى يافت behaving arrogantly in the land and devising evil. but, evil devising coils only those who do it. do they look except for the ways of former nations? you shall never find any change in the way of allah. سوره فاطر آیه 43 أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا آيا در زمين نگرديده اند تا فرجام [كار] كسانى را كه پيش از ايشان [زيسته] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند و هيچ چيز نه در آسمانها و نه در زمين خدا را درمانده نكرده است چرا كه او همواره داناى تواناست what, have they not journeyed through the land and seen the end of those who went before them? they were stronger and mightier than themselves. allah! there is nothing in heavens or earth that can frustrate him, he is the knower, the able. سوره فاطر آیه 44
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام داده اند مؤاخذه می كرد هيچ جنبنده اى را بر پشت زمين باقى نمی گذاشت ولى تا مدتى معين مهلتشان می دهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست if allah should take people to task for what they have earned, he would not leave one creature that crawls upon the face (of the earth)! but, he is deferring them to a named time. and when their time comes, indeed, allah is the seer of his worshipers. سوره فاطر آیه 45 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful سوره یس آیه 0 يس يس[/ياسين] yaseen. سوره یس آیه 1 وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ سوگند به قرآن حكمت آموز by the wise koran, سوره یس آیه 2 إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى you (prophet muhammad) are truly among the messengers sent سوره یس آیه 3 عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ بر راهى راست upon a straight path. سوره یس آیه 4 تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ [و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است the sending down of the mighty, the most merciful سوره یس آیه 5 لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ تا قومى را كه پدرانشان بيم داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهى so that you may warn a people whose fathers were not warned, and so were heedless. سوره یس آیه 6 لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ آرى گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها نخواهند گرويد the phrase has become obligatory upon most of them, yet they do not believe. سوره یس آیه 7 إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلًا فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ ما در گردنهاى آنان تا چانه هايشان غلهايى نهاده ايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته اند we have bound their necks with fetters up to their chin, so that their heads are raised and cannot be lowered. سوره یس آیه 8 وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پرده اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده ايم در نتيجه نمی توانند ببينند we have set a barrier before them and a barrier behind them, and, we have covered them so that they do not see. سوره یس آیه 9 وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمی كند نخواهند گرويد it is the same whether you have warned them or you have not warned them, they do not believe. سوره یس آیه 10 إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ بيم دادن تو تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده you only warn he who follows the remembrance and fears the merciful in the unseen. give to him glad tidings of forgiveness and a generous wage. سوره یس آیه 11 إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ آرى ماييم كه مردگان را زنده می سازيم و آنچه را از پيش فرستاده اند با آثار [و اعمال]شان درج می كنيم و هر چيزى را در كارنامه اى روشن برشمرده ايم surely, it is we who revive the dead and write down what they have forwarded and what they have left behind; we have counted everything in a clear book. سوره یس آیه 12 ✨ـ﷽ـ✨ 💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠 🌹🍃سوره فاطر & یس ✨جزء ۲۲ 📖 صفحه ۴۳۹ 💫آیات ۳۹ الی ۴۵ فاطر &۱ الی ۱۲ یس 🌷هرروز به نیت یک شهید ✨شهید امروز شهیدمحمود خاندایی https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🥀پویش بزرگ قهرمان محله 🥀 🌹بسیجی شهیدمحمودخاندایی قمصری 🌹نام پدر: میرزا آقا 🌹تاریخ تولد : ۱۳ 🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۱/۲۳ 🌹عروج شهید: والفجر 🌹مزار شهید: امام زاده سليمان قمصر قسمتی از زندگینامه شهید : محمود بيست وسومين روز از سال 1362 در عمليات والفجر مقدماتي به شهادت رسيد. طاهره (مادر شهید)صبورانه به ما دلداري مي داد و مي گفت: «پسرم به آرزويش رسيد. براي چه بي تابي مي كني! https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌹اولین شهید عربستانی در راه قدس ♦️دکتر عمران احمد المغسل از شهروندان شیعه عربستانی در نبرد با دشمن صهیونیستی در جنوب لبنان به شهادت رسید. ♦️این شهید فرزند احمد ابراهیم المغسل از رهبران جنبش حزب الله حجاز است که اکنون در زندان های رژیم آل سعود، محبوس است.
✳️ آن لقمه‌های پاک... 🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمه‌ای که در دهان فرزندانش می‌گذاشت دقت می‌کرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایه‌ها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچه‌ها هم نده!» 🕊 ‎
⁉️ بزرگترین کمبودی که سید حسن نصرالله در میان رزمندگان احساس میکرد چه بود؟ 🌀 یکی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم که از فرماندهان جبهۀ مقاومت هستند نقل میکردند که در بسیاری از ملاقات‌هایی که با سید حسن نصرالله داشتم، ایشان همواره یک مطلب را تأکید و تکرار می‌کردند و به اصطلاح جزو شاه‌بیت‌های سخنان ایشان بود. 🌀 سید حسن نصرالله می‌فرمود: «ما از لحاظ تجهیزات و نیروی نظامی کمبودی نداریم. نیروهای ما بهترین آموزش‌های نظامی را دیده‌اند و به اندازه کافی نیروی آماده بکار داریم. خلأ و نیاز اساسی ما حضور یک طلبه‌ی عالمِ مهذّبِ انقلابیِ جهادی در میان رزمندگان است تا وسط معرکه به آنها روحیه بدهد و ایمانشان را تقویت کند.» 🌀 سید حسن نصرالله عنایت خاصی به حوزه‌های علمیه لبنان و سوریه و ... داشتند و نیاز اصلی را تربیت عالمان جهادی و انقلابی می‌دانستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️یکی از شهدای حزب‌الله‌ است که داره میخونه: آره برم سره بره، نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره شهید علی دقماق وصیت کرد که فقط یکبار حضرت‌آقا توی نماز‌شون یادش کنن! به حق که یکی از شئونات عاقبت بخیری رابطه قلبی با امام خامنه‌ای هستش❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو همان بغض مانده در گلویی امیر دیپلماسی مقاومت 💔 چقدر این روزها جاش خالیه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها وصیت شهید لبنانی از زبان همسرش: یکبار حضرت آقا من رو در نمازشون یاد کنند! به معرفت این مردم نسب به رهبری غبطه میخورم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم پدرم می‌گفت : وقتی یکی بهت سنگ پرت کرد تو بهش سنگ پرت نکن !گل پرت کن... منتها روی قبرش!!! یه سه مون نشه؟؟؟
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ [داستان] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مثل زن give to them a parable; to the people of the village there came messengers, سوره یس آیه 13 إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم و[لى] آن دو را دروغزن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تاييد كرديم پس [رسولان] گفتند ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده ايم we sent to them two, but they belied them so we reinforced them with a third. they said:
we have surely been sent as messengers to you. 
سوره یس آیه 14 قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ [ناباوران آن ديار] گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد و [خداى] رحمان چيزى نفرستاده و شما جز دروغ نمی پردازيد but they said:
you are only humans like ourselves. the merciful has not sent down anything, your speech is but lies! 
سوره یس آیه 15 قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ گفتند پروردگار ما می داند كه ما واقعا به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده ايم they said:
our lord knows that we are messengers to you.

سوره یس آیه 16


وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ

و بر ما [وظيفه اى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست

and it is only for us to deliver a clear message. 
سوره یس آیه 17 قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ پاسخ دادند ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته ايم اگر دست برنداريد سنگسارتان می كنيم و قطعا عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد they answered:
we predict evil of you. if you do not desist, we will stone you and a painful punishment from us will befall you. 
سوره یس آیه 18 قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ [رسولان] گفتند شومى شما با خود شماست آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر می ورزيد] نه بلكه شما قومى اسرافكاريد they said:
your prediction is with you, if you are reminded. surely, you are but a wayward nation. 
سوره یس آیه 19 وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ و [در اين ميان] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت اى مردم از اين فرستادگان پيروى كنيد then, a man came running from the furthest part of the village
my nation, 
he said,
follow the messengers,

سوره یس آیه 20


اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ

از كسانى كه پاداشى از شما نمی خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد

follow those who ask no wage of you and are rightly guided.

سوره یس آیه 21


وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت می يابيد

why should i not worship him who has originated me and to whom you shall all be returned?

سوره یس آیه 22


أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ

آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند نه شفاعتشان به حالم سود می دهد و نه می توانند مرا برهانند

what, shall i take, other than him, gods whose intercession, if the merciful desires to afflict me, cannot help me at all, and they will never save me?

سوره یس آیه 23


إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ

در آن صورت من قطعا در گمراهى آشكارى خواهم بود

surely, i should then be in clear error.

سوره یس آیه 24


إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ

من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد

i believe in your lord, so hear me. 
سوره یس آیه 25 قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من می دانستند it was said (to him):
enter paradise, 
and he said:
would that my people knew

سوره یس آیه 26


بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ

كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد

that my lord has forgiven me, and caused me to be amongst the receivers of generosity. 
سوره یس آیه 27 ✨ـ﷽ـ✨ 💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠 🌹🍃سوره یس ✨جزء ۲۲ 📖 صفحه ۴۴۰ 💫آیات ۱۳ الی ۲۷ 🌷هرروز به نیت یک شهید ✨شهید امروز شهیداحمد خاندایی https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🥀پویش بزرگ قهرمان محله 🥀 🌹بسیجی شهید احمد خاندایی قمصری 🌹نام پدر: میرزا آقا 🌹تاریخ تولد : ۱۳ 🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۶ 🌹عروج شهید: والفجر ۱۰ 🌹مزار شهید: مفقودالاثر قسمتی از وصیتنامه شهید : خواهرم با حجابت با نماز و روزه ات و با قران خواندن و دعای کمیل رفتنهایت به دنیا ثابت کنی که ما رهروان راه زینب هستیم و به آن دسته از خواهرانی که اندک هستند ولی مثل زمان گذشته عمل میکنند درس زینب گونه ات را بیاموزی انشالله. https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
حاج میرزا آقا خان‏دایى قمصرى، پدر معظم شهیدان؛ »محمد«، »محمود«، »احمد«( هشتادوسه سال قبل در »قمصر« به دنیا آمد. پدرش »حسین« از کشاورزان بنام بود که گاه با گوسفندچرانى و معامله گندم، امورات خود را مى‏گذراند. دایى‏اش »احمدخان« از خوانین معروف کاشان بود. - به خاطر وجود دایى‏ام، ما را به اسم خان‏دایى مى‏شناختند و از همین رو نام خانوادگى ما خان‏دایى قمصرى شد. معصومه مادر میرزاآقا زنى پرکار و فعال بود که هر سه فرزندش را به خوبى تربیت کرده بود. میرزاآقا خواندن قرآن را از برادر بزرگترش آموخت و شش ساله بود که در مکتبخانه »ملا فرج« مشغول درس خواندن شد. پدرش به جاى شهریه، به ملا، ماش و لوبیا مى‏داد. - به جاى زیرانداز، با خودمان پوست گوسفند مى‏بردیم. ملافرج گاه درس مى‏داد، گاه روضه هم مى‏خواند. مرد بداخلاقى بود. قبل از شروع درس، قلیان مى‏کشید و سرفه مى‏کرد. سؤال که مى‏پرسید، حضور ذهنى خوبى داشتم. زود جواب مى‏دادم و او عصبى مى‏شد و هر چه جلو دستش بود، پرت مى‏کرد سمت من. بچه‏ها را زیر عبایش مى‏گرفت و با مشت به سر و تنشان مى‏زد. یک بار که من را مى‏زد، زنش سر رسید و داد و بیداد کرد. - خجالت نمى‏کشى؛ بچه مردم را زیر دست و پا له مى‏کنى! سال بعد، ملا مریض شد و به رحمت خدا رفت. پس از او، »استادعبدالکریم« در مکتبخانه درس مى‏داد که روزها تدریس مى‏کرد و شب‏ها کفه گیوه درست مى‏کرد. میرزا آقا به گذشته‏ها و کودکى‏هایش مى‏اندیشد. - دوازده ساله بودم که پدرم بر اثر بیمارى از دنیا رفت. من براى تأمین مخارج زندگى افتادم به کار نجارى، بنایى، بریدن درخت و درست کردن الوار و فروش آن. چهار سر عائله بودیم و باید زندگى را اداره مى‏کردیم. وقت سربازى رفتن برادرم که شد، مادرم دوست نداشت او برود. افتاده بود تهران،. رفت و چند روز بعد فرار کرده و به خانه برگشت. مادرم از خوشحالى، گوسفند قربانى کرد. میرزا آقا در سال 1332 عازم خدمت سربازى شد که همزمان با کودتاى بیست و هشتم مرداد بود. میرزاآقا و دوستانش به منزل مصدق (واقع در خیابان شاه سابق بود) رفتند. دکتر فاطمى و دکتر بقایى و داماد مصدق که اسلحه به دست روى بام ایستاده بودند و هر که نزدیک مى‏شد به او تیراندازى مى‏کردند، اتومبیل را از دور دیدند. گفته بودند که مصدق را فرارى داده‏اند. بیست و یکم آذر همان سال، به مناسبت پیروزى شاه در کودتا، لباس‏هاى ارتشى امریکایى براى سربازها آوردند. سرگرد که در محوطه پادگان مى‏گشت و به سر و وضع سربازها نگاه مى‏کرد، با دیدن محاسن سیاه »میرزاآقا« دست رو شانه او زد. - قرار است اعلى حضرت از شماها سان ببینند. این ریش‏هاى تو به سان دیدن آخوندها بیشتر شباهت دارد، نه سان شاه. او را از دسته بیرون آوردند. او خوشحال بود که در مراسم شرکت نمى‏کند. - بعد از خدمت، به کاشان برگشتم و با یکى از دوستان مشغول کار گلاب‏گیرى شدیم. مادرم مى‏خواست برایم زن بگیرد که سر و سامان پیدا کنم. یاد حرف پدرم افتادم که مى‏گفت: زن خانه‏دار چرخ زندگى را مى‏چرخاند و اگر زن پولدار بگیرى، باید نوکرش باشى. این حرف پدرم همیشه در ذهنم بود. مى‏خواستم با زن خانه‏دار ازدواج کنم. با مادرم رفتیم خواستگارى »طاهره«، دختر استاد »نعمت الله سلمانى«. خیلى زود عقد کردیم. نمى‏گذاشتند ایشان را ببینم. آن وقت‏ها، تا روز عروسى نمى‏شد عروس را دید. او قالى مى‏بافت و هنوز قالى‏اش تمام نشده بود که عروسى کردیم. سال سى و نه و سه سال بعد از عروسیمان فرزند اولم به دنیا آمد. میرزاآقا غیر از گلاب‏گیرى که در سه ماه تابستان انجام مى‏داد، بنایى هم مى‏کرد. او صاحب پنج پسر و چهار دختر شد. یک رادیو نسیه خریده بود که هر ماه قدرى از پول آن را از پس‏اندازش مى‏پرداخت. هر شب رادیو بى‏بى‏سى را گوش مى‏داد. در جلسات مذهبى شرکت مى‏کرد. روحانى جوان مسجد روى منبر شعر مى‏خواند. افسوس که این مزرعه را آب گرفته دهقان مصیبت‏زده را خواب گرفته مأموران ساواک، زمینه ذهنى او را مى‏شناختند و پى بهانه بودند تا آزارش بدهند. او که از منبر پایین آمد، با مشت و لگد به جانش افتادند. همین سنگدلى‏ها، میرزاآقا را بیشتر به فعالیت ترغیب مى‏کرد. اتاق بزرگى در طبقه دوم کارگاه گلاب‏گیرى‏اش ساخته بود که اغلب میهمانانش را براى استراحت به آن جا مى‏برد. آقاى »شفیعى« معلم آگاه و مبارز مدرسه بود که آثار شهید مطهرى و على شریعتى را براى محمد مى‏آورد و خانه و کارگاه، پر از کتاب‏هاى مذهبى بود. آن شب چند نفر که براى کار آمده بودند و شب را در کارگاه ماندند، کتاب‏ها را دیدند. یکى‏شان گفت: »این‏ها غیر قانونى‏اند. اگر مأموران بفهمند که این چیزها را در خانه یا کارگاه نگهدارى مى‏کنید، شما را مى‏برند. ما چون نان و نمک شما را خورده‏ایم، چشم‏پوشى مى‏کنیم و چیزى نمى‏گوییم.« محمد که براى کمک به پدر آمده بود، نگاهش را از او دزدید. میرزاآقا اخم‏هایش را در هم کشید.
اکنون من مانده ام ودوفرزند ذکور بنامها مسعود ومهدی واین رسالت عظیم .واقعا پاسداری از خون شهدا مشکل است. مسعود کارشناس ارشد در فرمانداری مشغول به کار است ومهدی در بانک تجارت این خانواده مجموعا دارای هشت شهید بنامهای محمد -احمد -محمود خاندایی -سید جلال ناصری ومحسن ومحمد علی -محمد واصغر خاندایی تقدیم نموده اند.
- پسرجان براى چه این کتاب‏ها را به این جا آورده‏اى؟ الان همه را آتش مى‏زنم. براى رفع و رجوع کردن مشکل باید این گونه سخن مى‏گفت. محمد که از تظاهر به خشم پدر خنده‏اش گرفته بود، خوددارى کرد. - اینها را امانت گرفته‏ام. همه را پس مى‏دهم. محمد و دوستانش کتاب‏هاى دیگرى را نیز مى‏خریدند و بین دوستان و همکلاسى‏ها پخش مى‏کردند. »سید مصطفى محقق داماد« که به سفارش آیت‏الله بروجردى به قمصر آمده بود، از این کار او ایده خوبى براى ترویج مبارزه یافت. - بعد از این، روى من هم حساب کنید. پول کتاب‏ها را من مى‏پردازم. گل از گل محمد شکفت و برق شادى در نگاهش درخشید. مبارزان تک تک و گروهى به قمصر مى‏آمدند. محمد با گلاب قمصر به پیشواز آنها مى‏رفت. همگى شب را در طبقه دوم کارگاه مى‏ماندند و از هر درى سخن مى‏گفتند. میرزاآقا که خود مشوق و راهنماى پسرانش بود، در جلسات آنها حضور داشت. اندک اندک مأموران ساواک او را شناختند و پى بهانه بودند تا او را دستگیر کنند. - براى خرید مى‏رفتم کاشان که مأمورها همه مسافران مینى‏بوس را پیاده کردند. یکى از مأمورها به من نگاه کرد و گفت: بگو جاوید شاه. سرم را پایین انداختم. دوباره تکرار کرد. گفتم: نمى‏گویم. همراهانش که عصبانى شده بودند، با مشت و لگد افتادند به جانم. میرزاآقا را براى بازجویى به پاسگاه بردند. نام تمام دوستانش و افرادى که با آنها معاشرت داشت، پرسیدند. دم نزد. خود را به گنگى و سکوت زد. کم‏کم شک مأموران به یقین تبدیل شد که او نمى‏تواند سخن بگوید. آزادش کردند و او به خانه برگشت. انقلاب شد. سال پنجاه و نه در سفر حج بود که خبر آغاز جنگ تحمیلى را شنید. »حاج ابراهیم استحقاقى« کاروان‏دار دستور داد تا بازوبند مشکى ببندند. وقتى از سفر برگشت، محمودکه در بسیج مسجد محله عضو شده بود، قصد عزیمت به جبهه داشت. تو کارگاه جوشکارى دل به کار نمى‏داد و اوستا مدام به جانش نق مى‏زد. - محمود چرا کارها را خراب کردى! پسر چرا دل به کار نمى‏دهى، حواست کجاست؟ در خانه گفته بود که مى‏خواهد برود جبهه و مادر رو ترشانده بود. - چه حرف‏ها! پسر کار و زندگى‏ات چه مى‏شود؟ محمود هر چه تقلا کرده بود، نتوانسته بود مادر را راضى کند. بى‏رضایت او، از سوى جهاد به جبهه رفت. پس از او محمود هفده ساله آهنگ رفتن کرد. طاهره رضایت نمى‏داد. شب همه خواب بودند که محمود استامپ در دست به طرف مادر رفت که زیر کرسى خوابیده بود. دستش را گرفت سبابه او را در استامپ زد و آرام روى برگه رضایتنامه فشرد. طاهره از جا پرید. محمود روی پنجه پا از او دور شد. مادر گفت: »چى شده؟« خندید. - هیج! کار خودم را کردم. طاهره دوباره سر به بالش فشرد. صبح، انگشتش را دید. محمود را صدا زد. پاسخى نشنید و دانست که پرنده‏اش پر کشیده است. گفته بود که کار خودش را کرده است. لبش به خنده نشست. از این که محمود به آرزویش رسیده بود، از ته دل خندید. میرزاآقا به یاد آن روزها غمى بر دلش مى‏نشیند. "ودقیقا همان زمانی بود که برادرش محمد در ستاد جذب وهدایت کاشان جهت کمک به محرومین ورزمندگان مشغول بود." - از دورى محمود خیلى بى‏تابى مى‏کردم، اما مادرش آرام بود. محمود بیست و سومین روز از سال 1362 در عملیات والفجر مقدماتى مفقود الاثر شد وهنوز از اوخبری بدست نیامده شاید به شهادت رسیده باشد ولی جسدش را نیاورده اند.طاهره صبورانه به ما دلدارى مى‏داد و مى‏گفت: »پسرم به آرزویش رسید. براى چه بى‏تابى مى‏کنى! احمد از مدرسه که مى‏آمد، مى‏رفت روى بام. با صداى خوش، اذان مى‏گفت. بعد از محمود، او هم رفت. طلبه بود و در قم درس مى‏خواند. در منطقه شیمیایى شد. محمد پشت تلفن به او گفت: »برگرد استراحت کن تا بهتر شوى.« قبول نکرد. گفت: »فقط زنگ زده‏ام که خداحافظى کنم.« - میرزاآقا قطره اشکى را که رو گونه‏اش نشسته، پاک مى‏کند. - همسر و پسردوساله‏ى محمد بى‏تاب دیدن او بودند و هر روز به کارگاه مى‏آمدند. بهشان دلدارى مى‏دادم و مى‏گفتم: ان شاءالله به زودى برمى‏گردد. محمد نیامد تا این که در دهم فروردین سال 1366 در عملیات کربلاى ده به شهادت رسید.محمد یکی از پر افتخارترین شهدای این خانواده است او هفت سال در جبهه ها فعالیت کرد وسرانجام به همراه شش تن از سرداران شهرستان کاشان از جمله فرمانده شهیدش شهید حاج جواد یزدانی به شهادت رسید.از محمد دو یادگار بنام سعید وحمید باقی مانده است. افتخار دیگر این خانواده داماد شهید - همسر زهرا - است. شهید سید جلال ناصری بعنوان بسیجی با تمام دارایی خود که یکدستگاه اتوبوس بود برای خدمت به رزمندگان عازم شده بود ودقیقا هفت روز پس از شهادت احمد به لقاء الله شتافت وبه شهادت رسید.از شهید ناصری یک دختر ویک پسر به یادگار مانده است.بنامهای سید مجتبی وفاطمه سادات ناصری . طاهره هفدهم در تیرماه سال 1385 بر اثر بیمارى قلبى از دنیا رفت.