▪️ندبه های انتظار▪️
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 10)
☑️ بعد از مراسم عزاداری،امام سجاد و اهل بیت ابا عبدالله نزدیک مدینه رسیدند.
امام فرمود خیمه ها را سرپا کنند و زنان و اهل بیت وارد شدند.
🌺سپس به بشیر فرمود: وارد مدینه شو و مردم را از شهادت اباعبدالله و آمدن ما باخبر کن.
✳️ بشیر اطاعت کرد و وارد مدینه شد و به مسجد رفت. سپس صدایش به گریه بلند شد و اشعاری سرود وگفت: من بشیر ابن جنلم فرستاده امام سجادم،
علی ابن حسین یا عمه ها و خواهرانش بیرون دروازه مدینه اند و مرا فرستاده تا مکانش را به شما معرفی کنم.
🌾مردم شتابان به خارج مدینه هجوم آوردند،
زنی نماند در مدینه که بیرون نیامده باشد. همگی صدایشان به گریه و شیون بلند شد و مدینه یکپارچه ضجه و ناله شد....▪️
◼️وقتی مردم خارج از مدینه تجمع کردند، امام از خیمه خارج شد در حالی که گریان بود و دستمالی در دست داشت که اشکهایش را پاک میکرد.
☑️مردم با دیدن حضرت صدایشان به شیون بلند شد و حضرت را تسلیت و تعزیت گفتند.
🌹امام روی صندلی نشست و سپس با دست اشاره کرد که مردم ساکت شوند
🌷سپس ضمن ایراد خطبه فرمود:
خدا را حمد و سپاس میگویم که ما را با ابتلا به مصیبتهای بزرگ در معرض امتحان و آزمایش قرار داد...
🌺 حسین و افراد و اهل بیتش را کشتند و زنان و کودکانش را اسیر کردند و سر بریده اش را شهر به شهر گرداندند.
🔴این مصیبتی است که مثل و مانندی ندارد. مردم!
ما از شهر خود رانده شدیم و در بیابانها سرگردان شدیم، بدون انکه جرمی مرتکب شده باشیم و یا شکافی در اسلام پدید آورده باشیم.
🌑چه مصیبت بزرگ و جانسوز و رنج دهنده ای بود که به مارسید و ما به حساب خدا میگذاریم که او عزیز است و انتقام گیرنده...
⚫️ ورود اهل بیت به مسجد رسول الله
✳️ اهل بیت به محض ورود به مدینه قبل از رفتن به خانه هایشان به کنار قبر مطهر رسول الله میروند تا گزارش سفرشان را به رسول خدا بدهند و شکایت کنند.
💠چه گفتگوهایی بود و چه دردودل هایی کردند که تاریخ از بیان آن عاجز است و مختصرا آورده میشود:
🌸زینب سلام الله علیها دستها را دو طرف درب مسجد گذاشت و سر را داخل مسجد برد و صدا زد: یا جداه! خبر قتل برادرم حسین را آورده ام....
🌹سکینه با صدای بلند فریاد کشید: ای جد گرامی از آنچه برماگذشته است پیش تو شکایت آورده ام،
بخدا قسم سنگدل تر از یزید 🔥ندیدم و کافر و مشرکی بدتر از او ندیدم .
🔴با چوب خیزران بر لب و دندان پدرم حسین میزد و میگفت: حسین چوبها را چگونه میبینی...؟
✍ادامه دارد...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
▪️❄️▪️❄️▪️❄️▪️❄️▪️❄️▪️❄️
📕 لهوف ص 197
📗بحار ج 45 ص 147
📘 نفس المهموم ص 469
📓حیات الحسین ج 3 ص 425
هدایت شده از ندبه های انتظار
صبحتان معطربه ذکرسلام و صلوات برمحمدوآل محمد(ص)💐
به رسم ادب هرصبح:
السلام علیک یابقیة الله(عج)🌹
السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)🌼
وصلی الله علی آل رسول الله جمیعاو رحمة الله وبرکاته💐
@ale_yaasin
🔆ندبه های انتظار🔆
🔵عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین (علیه السلام)🌺
💠آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
💠با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🌹السلام علی الحسین...🌹
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔰منبع: کتاب آخرین گفتار
▪️ندبه های انتظار▪️
⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت آخر)
◾️گریه های امام سجاد در طول زندگی:
🌹 امام سجاد علیه السلام پس از واقعه کربلا تا آخر عمر اشک چشمش خشک نشد. حدود چهل سال بر پدر بزرگوارش گریست در حالیکه روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت.
🌾هنگام افطار غلام آن حضرت غذایش را حاضر میساخت و عرض میکرد :غذایتان را میل کنید.
▪️امام میفرمود: پسر پیغمبر را با شکم گرسنه و لب تشنه شهید کردند..
آنقدر تکرار میفرمود و گریه میکرد تا غذا با اشک چشمش مخلوط میگردید..
☑️ یکی از غلامان حضرت گفت: امام سجاد روزی راه صحرا را در پیش گرفت،من در پی اش رفتم دیدم روی سنگ خشنی به سجده افتاده و صدای گریه اش بلند است و مکرر میفرماید:
✨ لا اله الا الله حقاحقا، لااله الا الله تعبدا و رقا،لااله الاالله ایمانا و تصدیقا و صدقا..
❗️من تا هزار بار اذکار حضرت را شمردم!
▪️آنگاه سر از سجده برداشت در حالیکه تمام صورت و محاسنش از اشک به حدی خیس بود که انگار آنرا شسته باشد..
🌿گفتم: مولای من،وقت آن نرسیده که اندوهتان به پایان برسد؟
🌹فرمود: وای برتو، یعقوب پیغمبر دوازده تا پسر داشت خدا یکی از آنان را پنهان کرد موی سرش از اندوه سفید شد و کمرش از غم خمید و دیدگانش را به سبب گریه از دست داد، درحالیکه میدانست فرزندش زنده است.
⚫️من پدر و هفده نفر از بستگانم را دیدم که به خون آغشته روی زمین افتاده اند پس چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام بکاهد...
🏴أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ...
▪️ السلام علی الحسین
▪️وعلی علی ابن الحسین
▪️و علی اولاد الحسین
▪️و علی اصحاب الحسین
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
▪️▪️▪️▪️🌷🌹🌷▪️▪️▪️▪️
Hossein Sharifi Zire Baroon_(www.new-song.ir).mp3
6.84M
زیر بارون بری علقمه دلت خون میشه...
زیر بارون انگاری فرات دگرگون میشه...
@ale_yaasin
هدایت شده از ندبه های انتظار
✨هرچه زمان میگذرد
مردم افسرده تر میشوند...
این خاصیت دل بستن به زمانه است!
خوشابه حال آنانکه بجای زمان،
به🌷"صاحب زمان"🌷دل ميبندند..
به رسم هرشب انتظار میخوانیم:الهی عظم البلا...🌺
@ale_yaasin
🍃ندبه های انتظار🍃
⚫️عاقبت ادعای دروغین روضه خوان!
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
🌴روضه خوان های قدیم اول شروع روضه شان میگفتند:
« یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما» یعنی ای کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم و به آن رستگاری بزرگ می رسیدیم.
🔻یک نفر روضه خوان مقید بود حتما این جمله را هر بار بگوید.
🔵یک شب برای اینکه به این شخص بفهمانند که تو اهل این ادعا نیستی، در عالم خواب دید که روز عاشوراست.
🔰لشکر ابن سعد این طرف و
لشکر امام حسین علیه السلام آن طرف صف آرایی می کردند.
🌴او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین علیه السلام او را ببیند و بگوید بیا مرا یاری کن.
🌼اتفاقا امام حسین علیه السلام او را دید و گفت:
«آشیخ حسین،بیا این اسب و زره و شمشیر را بگیر و مرا یاری کن!»
🍁او هم به ناچار اسب آقا را گرفت، سوار شد، زره را پوشید و شمشیر را برداشت،
اما با این حال مراقب بود که به محض اینکه آقا به خیمه گاه میروند فرار کند، که همینطور هم شد.
✳️ به محض اینکه امام حسین علیه السلام وارد خیمه شدند،
اسب امام علیه السلام را برداشت و فرار کرد.
⚫️وقتی از خواب بلند شد فهمید که یک عمر دروغ میگفته که:
«یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عظیما»
و امشب به او فهماندند که تو مرد این حرف نبودی!
🔴مگر کسی می تواند حبیب بن مظاهر یا زهیر بشود؟
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمودند: «من بیعت خود را از شما برداشتم ، هر کدامتان دست یکی از افراد خانوادهٔ مرا بگیرید و از اینجا بروید»
♦️حضرت سرشان را پایین انداخته بودند که اصحاب خجالت نکشند.
✨ اما زهیر در همان حال به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
«آقا، ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید شویم ، دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت.»
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
▪️▪️▪️▪️▪️
📘در محضر آیت الله مجتهدی ره
▪️ندبه های انتظار▪️
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت اول)
مقدمه:
ضمن عرض سلام خدمت مخاطبین بسیار خوب و گرامی🌹
✳️ اول از همه خدارا شاکریم که همچنان لطف و کرمش شامل حال ما بوده و توفیق نوشتن از مصائب اهل بیت علیه السلام رو به ما عنایت کرد...
🌹همان طور که قبلا وعده داده بودیم،چون ماه محرم هست و حیفه که این شبها به نوشتن و خوندن از سید و سالار شهیدان نگذره...
🌸 ان شاءالله به صورت دنباله دار و هرشب،
این بار به نوشتن جزئیات واقعه ی "روز عاشورا"میپردازیم...
⚫️قسمت اول:
🌸 اصحاب امام حسین در روز عاشورا از اینکه لحظه وصال محبوب نزدیک است بسیار خوشحال بودند.
🌺حبیب ابن مظاهر با آن سن و سال و کهولت،شادان و خندان بر یاران وارد شد، یزید ابن حصین بر وی خرده گرفت که حالا وقت خنده نیست.
✨حبیب گفت: اگر الان نخندم کی بخندم،بخدا قسم همینکه این جماعت با شمشیرهایشان با ما حمله کنند سریعا وارد بهشت میشویم.
بریر ابن خضیر هم به ترتیب به شوخی و مزاح پرداخت و حرفهای حبیب را تکرار کرد..
🌟آری این حرکت از ایمان عمیق یاران کربلا خبر میدهد که میدانند در تاریخ بشریت از گذشته و آینده چه در بستر چه در میدان نبرد هیچکس مرگی چنین با عزت و افتخار نصیبش نشده که نصیب یاران کربلای حسینی شده است..
🔥حمله شمر برای آغاز جنگ
🌷 امام حسین علیه السلام در حال تعقیب نماز صبح بود که صدای شیپور صدای عمر سعد بلند شد و لشکریان کوفه اطراف خیمه های حسینی به تاخت و تاز پرداختند.
⚡️چون با خندق و آتش مواجه شدند شمر ملعون با صدای بلند گفت:
حسین! قبل از قیامت به سوی آتش شتاب کردی!
🌹 امام علیه السلام در پاسخ شمر گفت: تو پسر زن بزچران چنین میگویی؟ تو به آتش سزاوارتری🔥
✳️ مسلم ابن عوسجه خواست تیری به سمت شمر رها کند که امام مانع شد و فرمود: من دوست ندارم شروع کننده ی جنگ باشم..
✍ادامه دارد...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌿🌿🌿🌷🌷🌷🌿🌿🌿🌿
📕اعیان الشیعه ج 1ص601
📒 بحار ج 45 ص 73
📘 حیات الحسین ج 3 ص 177
📗کامل ج 4 ص 60
هدایت شده از ندبه های انتظار
🌺یابن الحسن...
آسمان ابریست وقتی سخت میگیرددلت
تکیه تکیه باعلم هاو کتل ها بیشتر
کربلارا بانگاهت غرق باران میکنی
گریه ات میگیرد اما روی تل ها بیشتر...
به رسم هرشب انتظار..الهی عظم البلا⚡️
@ale_yaasin
هدایت شده از ندبه های انتظار
🍃آیت الله مظاهری:
🌷هرکس صبح ۱بار آیت الکرسی بخواند،یک فوج از ملائکه میاینداورا تا شب حفظ میکنند.
و اگر۳بار بخواند،
خطاب میشود ملائک کنار بروید من خودم تاشب حافظ این بنده ام هستم.
@ale_yaasin
🌹ندبه های انتظار🌹
🔴واکنش امام صادق علیه السلام در روزهای سخت معیشتی مردم!
🌷 امام صادق سلامالله علیه به اقتضای زمان و رفاه عمومی، زندگی را برای خانواده اش توسعه داده بود.
⛔یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط پدید آمد.
🌻 به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟
عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
🌺 فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش.
خادم گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم!
🌷فرمود: لازم نیست، ما هم مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد.
سپس دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
🌸فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مساوات میکنم...
*کانال ندبه های انتظار*
↪ @ale_yaasin
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
📚 مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸، ص۴۳