✨ندبه های انتظار✨
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۰)
💠نگاه نیک دستش را بر شانهام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس.
◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظهای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت.
🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش میکرد او را بر دوش خود بکشد، نمیتوانست.
🌼از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست.
💥گفتم: اما ما انسانها در دنیا به کمک هم میشتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم.
🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود...
⚡️شاید به حساب دنیا، ساعتها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم میشد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن!
🔴هدیهای از دنیا
💠پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزندهای رسیدیم.
🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد.
🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: میترسم. گفت: چارهای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم،
🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت.
🌻نیک پس از خواندن نامه، آنرا در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژدهای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟
گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیهای فرستادهاند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد.
🎋گفتم چطور؟
نیک در حالیکه به سمت آن دره وحشتناک اشاره میکرد، گفت: به خاطر این هدیه که عبارت است از خواندن قرآن و گرفتن مجالسی که در آن ذکر مصیبت حسین ابن علی (علیه السلام) خوانده شده و اشکهایی که بر ماتم آن عزیز ریختهاند، از این دره عبور نخواهیم کرد.
🌸از شنیدن این خبر شادمان شدم و برای همهشان طلب مغفرت کردم.
آن اندک راه رفته را بازگشتیم و در مسیر آسانتر قدم نهادیم.
✍ادامه دارد..
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
📗غررالحکم/ ص797 و الحدیث/ ج3 ص385)
📗سوره فاطر آیه 18
📗کتاب سرگذشت ارواح در برزخ/اصغر بهمنی.
با تایید عده ای از علمای حوزه علمیه قم
✅برادرش فرمانده یکی از خطوط عملیات بود. رفته بودم پیشش برای هماهنگی. همون موقع یک خمپاره انداختن و من مجروح شدم.
دیدم که برادرش شهید شد. وقتی برگشتم، چیزی از شهادت حمید نگفتم؛ خودش میدونست.
گفتم: "بذار بچهها برن حمید رو بیارن عقب."
قبول نکرد.
گفت: "وقتی رفتن بقیه رو بیارن، حمید رو هم میارن."
انگار نه انگار که برادرش شهید شده بود. فقط به فکر جمع و جور کردن نیروهاش بود. تا غروب چند بار دیگر هم گفتم، قبول نکرد. خط سقوط کرد و همه شهدا همون جا موندن...
🔻کاش برخی مسئولین امروز هم میفهمیدن برادرشون هیچ فرقی با بقیه مردم نداره!
#شهید_مهدی_باکری
@ale_yaasin
🌹ندبه های انتظار🌹
🔴چهار آزار و اذیتی که در دنیا به مومن میرسد!
🔆امام صادق علیه السلام فرمود:
✅ مومن از چهار ناحیه در اذیت و رنج میباشد:
1⃣ همسایه ای که او را آزار دهد.
2⃣ شیطانی که در مقام گمراه کردن او باشد.
3⃣منافقی که از او ایراد گیری کند.
4⃣مومنی که بر او حسد برد.
🔴و این آخری از همه بر او دشوارتر است..
زیرا به خاطر حسادتش بر او تهمت و افتراء زند و مردم هم از او که مومن است میپذیرند و گمراه میشوند...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅
📚 عین الحیاة صفحه ۲۴۵
🌻ندبه های انتظار🌻
🔴در هرتعداد کار خیر که میتوانید شرکت کنید!
🌹آیت الله بهجت (ره):
کار خیر خود را کم دست نگیرید،
در هرکار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید.
☑️شاید همان کارخیر بی ریا،قبول و باعث نجاتتون شد.
✅ ضمن اینکه انجام کار خیر توفیق آور است
(توفیق زیارت، رفیق خوب، همسر و فرزند خوب و..)
🔆انجام کارخیر اول ، کار خیر دوم را براتون ارمغان میاره و این خیر دائمی باعث سعادتمندی و نجات انسان میشه..
🔰در حدیث داریم:
فرزند صالح میخواهی زیاد صدقه بده..صدقه دادن زمینه نسل صالح است..
⚠️صدقه تا هزار سال و تا ۷ نسل انسان اثر میگذارد....
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
📗فضائل الصدقه/ مهدی قاضی زاده
🌺ندبه های انتظار🌺
🔴رعایت ادب نسبت به اولیای دین و اسماء جلاله!
✨آیتالله مجتهدی می فرمایند:
به اسماء مبارکه باید احترام گذاشت.
🍃 میرزا ابوالقاسم یزدی(رحمه الله) کیسه ای به همراه داشتند و هر وقت در کوچه و بازار ورقی را که اسماء مبارکه روی آن بود میدیدند بر میداشتند و در کیسه میانداختند و حتی در منزل جستجو میکرد اسماء جلاله و اسماء مبارکه اهل بیت(علیهم السلام) را جدا می گذاشتند.
☀️چه بسا که احترام و تجلیل از یک اسم، باعث برکات و توفیقات زیادی شود. کسانی که اسماء مبارکه را با احترام ذکر نمی کنند، منبرشان نور ندارد.
💥شخصی به واعظی گفته بود بگو: حضرت علی اکبر علیه السلام نگو علی اکبر!!
بعضی که روضه می خوانند رعایت ادب را نمی کنند و می گویند: «زینب بیچاره» ،که بیچاره خود اوست که حرمت بزرگان و مقربان درگاه الهی را حفظ نمی کند.
✅وقتی «نظّام رشتی» می خواستند اسم حضرت زینب(سلام الله علیها) را ببرند با صدایی رسا و قوی می گفتند: عقیله ی بنی هاشم، مجلله بی بی، زینب کبری علیهاالسلام.
✳️وقتی اسم ائمه اطهار (علیهم السلام) را می نویسی (ع) یا (ص) ننویس بلکه کاملا «علیه السلام» یا «صلی الله علیه و آله و سلم» را بنویس.
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍀ندبه های انتظار🍀
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۱)
◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاههای هولناکی احاطه کرده بودند.
🌹 نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاههای وحشت آور، "درههای ارتداد"هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سالها راه است.
🔥در کف آن هم، کورههایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسانهایی که درون آن جای گرفتهاند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند.
⚡️چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم.
در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم.
☄شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را میشنیدم.
✨نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند.
🍃با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سالها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری میباشد)
💥از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت میکردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک مینهادم. هر چند گه گاه پایم میلغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم.
❄️نیک همچنان به پیش میرفت و من مشتاقانه، اما با دلهره بسیار در پی او در حرکت بودم. وقتی به یک دو راهی رسیدیم، نیک پا به سمت راست نهاد.
⛔️اما ناگهان دست سیاه بزرگی، جلو دهان و چشمهایم را گرفت و به واسطه بوی متعفنی که از او متصاعد بود، دریافتم که این، همان گناه است.
♨️سعی کردم آن دست سیاه و پشم آلود را کنار بزنم و چون موفق شدم با هیکل زشت گناه روبرو گردیدم. وحشت زده خواستم فرار کنم و خود را به نیک برسانم، اما گناه دستانم را محکم گرفت و گفت: مگر قرارت را فراموش کردی؟
❗️با وحشتی که در وجودم بود گفتم: کدام قرار؟! گفت: همانکه در دنیا همراه من میشدی خود قراری بود بین من و تو برای اینکه اینجا هم با هم باشیم.
❎گفتم: من اصلا تو را نمیشناختم. گفت: تو مرا خوب میشناختی اما قیافهام را نمیدیدی، حالا که قوه بیناییات وسیع شده است مرا مشاهده میکنی.
🔆گفتم: خب حالا چه میخواهی؟!
گفت: من از آغاز سفر تا اینجا سایه به سایه دنبالت آمدم، در پرتگاه ارتداد تلاش بسیار کردم که خود را به تو برسانم، اما موفق نشدم.
▪️با عجله گفتم: مگر آنجا از من چه میخواستی.
گفت: میخواستم از آن دره عبورت دهم. با ناراحتی تمام فریاد کشیدم: یعنی میخواستی تا قیامت مرا زمین گیر کنی؟
🔘گفت: نه! میخواستم تو را زودتر به مقصد برسانم، اما مهم نیست، در عوض اکنون یک راه انحرافی آسان میشناسم که هیچ کس از وجود آن آگاه نیست.
🔷گفتم: حتی نیک؟! گفت: مطمئن باش اگر میدانست از این مسیر سخت تو را راهنمایی نمیکرد. دریک لحظه به یاد نیک افتادم که جلوتر از من رفته بود و فکر میکند من به دنبال او در حرکتم. دلم گرفت و به اصرار از گناه خواستم که مرا رها کند.
⚫️ اما این بار در حالیکه چشمانش از عصبانیت چون دو کاسه خون شده بود، با تهدید گفت: یا با من میآیی، یا به اجبار تو را به همان مسیری که آمدی باز میگردانم...🔥
✍ادامه دارد..
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌺🌺🌿🌺🌺🌿🌺🌺🌿
📗کتاب سرگذشت ارواح در برزخ/اصغر بهمنی.
با تایید عده ای از علمای حوزه علمیه قم