🔴 پشت پرده های حیرت آور از فتنه ۹۸!!!
بخونید تا ببینید چه بلایی قرار بود سر کشور بیارن!!
📢سردار آبنوش، فرمانده عملیات بسیج:
🔹این فتنه، فتنه دیگری بود؛ فقط خدا ما را نجات داد.
🔹با بازجوییها اطلاعات زیادی به دست آورده ایم.
🔹از اسرائیل تا آمریکا و عربستان معجون درهمی شکل گرفته بود؛ منتظر یک جرقه بودند تا کشور را نابود کنند.
🔹اینترنت با تاخیر قطع شد، اما باز هم کمک کرد تا ساماندهی پیچیده این گروه به هم بریزد.
🔹کشتار نصف ایران را در نظر گرفته بودند!!
(شاید در نگاه اول باور نکردنی باشه . ولی آدم یمن رو که ببینه چه بلایی سرشون اوردن باورش میشه)
🔹کیفهایی داشتند که وسایل آنها را تابه حال ندیده بودیم؛ هوابرشها و قیچیهایی که سختترین قفلها را میبریدند.
🔹هرجا که وارد میشدند بلافاصله آتش زده و غارت میکردند./جهانیوز
💥اینجاست که ایمان میاریم اگر ۴۱ ساله این انقلاب حفظ شده و هیچ قدرتی در جهان نتونسته از پا درش بیاره بی گمان دستی بالاتر از تمامی دستها،نگهدارش بوده و هست...
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌺
*کانال ندبه های انتظار*
@ale_yaasin
هدایت شده از ندبه های انتظار
783.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹فیلمی کوتاه و تکان دهنده از پیشگویی امام ره...
امام خمینی(ره):
آقای خامنه ای تاوقتیکه انقلاب به اوج خودش برسدو تا آخر حاضر خواهد بود!
(انشاءالله تاظهور امام زمان عج)🌺
قابل توجه کسانی که توهم عوض کردن نظام رو دارن!!
@ale_yaasin
هدایت شده از ندبه های انتظار
🌴 ندبه های انتظار🌴
از کجا بفهمیم مقام معظم رهبری نائب آقا امام زمان عج هستند؟
⚘مرحوم حاج سیداحمد خمینی نقل کرده اند:
⚔آن روزی که حکومت نظامی شاه اخطار داده بود از ساعت 4 بعد از ظهر در تهران حکومت نظامی است و کسی درسطح شهرحق نداردحرکت کند
♦️امام با ناراحتی قدم می زدند و مرتب می گفتند: (ای امام زمان این کشور و این انقلاب مال شماست خودتان محافظتش کنید...)
این جمله رامرتب تکرار می کردند چند دقیقه گذشت ناگهان برگشتند وگفتند: بگوییدمردم همه ساعت4 به خیابانها بریزند...
♨️آنروز همه مسولان قیام، نگران بودندو از امام میخواستند این دستور رالغو کند!!
🌷امام باقاطعیت می گفتند: دستور همین است...!!
☘آیت الله طالقانی نقل کردند: دوستان اصرار کردند که اقای طالقانی شما به امام بگویید کوتاه بیاید...
✔آن روز به امام تلفن زدم گفتم: اقا اوضاع خطرناک است بفرمایید مردم به خیابان نیایند...
🔹امام فرمود: به خیابان بریزید؛ چند بار گفتم همین جواب را شنیدم...
🔰عرض کردم آقا مگر دستور, دستور حضرت حجت(عج) هست؟!
امام لحظه ای جواب ندادند وسپس بدون آنکه انکار کنند، فرمودند:
⭕دستور همین است!
✅ من قلبم آرام گرفت و سپس آن روز با هجوم مردم به خیابان حماسه پیروزی انقلاب رقم خورد...
✅ آری شکی نبود که امام گوشش به کلام امام زمان(عج) بود...
✅ امام خامنه ای گوشش به کیست؟!
✅ درقضیه برجام ازکجا میگفت امریکاییها وقتی خرشان ازپل گذشت به ریش شما میخندند؟!
✅ ازکجا میدانست بشار اسد میماند؟!
✅ ازکجا میداند آمریکا از ایران مایوس می شود؟!
✅ ازکجابه سیدحسن نصرالله در نبرد 33روزه پیام داد بجنگید که شما پیروزید؟!
✅ ازکجا میداند اسراییل 25سال دیگر وجود ندارد؟!
✅ باچه حسابی میگوید من آرامم!؟
✅ ازکجا می گوید هر کس از قطار نظام پیاده شود ضرر کرده؟!
✅ مطمئن هستیم کلام رهبری بالاتر از یک بصیرت انسان معمولی است.
💥بنابر این با او می مانیم. تا آخر هم می مانیم. ان شاء الله
و از این مرحله هم قاطعانه به سلامت عبور خواهیم کرد و در جنگ نرم و اقتصادی علیه دشمنان، موفق خواهیم شد.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 t.me/ale_yaasin تلگرام
🆔 Sapp.ir/ale_yaasin سروش
🆔 eitaa.com/ale_yaasin ایتا
19.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 احتمالا این ویدیوی کوتاه ۴ دقیقه ای به سؤالات بسیاری از شما عزیزان پاسخ خواهد داد
چرا رهبر از تصمیم سران قوا حمایت کرد؟! اگر حمایت نمیکرد چی اتفاقی میافتاد؟!
هدف نهایی این اغتشاشات چیه؟
💥حتما ببینید و به اندازه و سهم خود در روشنگری و باز کردن چشم مردم به حقایق،سهیم باشید💥
#درست_انتخاب_کنیم
#بنزین_روحانی
@ale_yaasin
🌺ندبه های انتظار🌺
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۷)
🔵نزاع مجرمان
✅حرفهايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشدهاند.
🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن.
❎ وقتي گوش سپردم صداي آنها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آنها خطاب به گروهي ديگر ميگفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن ميشديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم.
♨️ آنها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ ميخواستيد ايمان بياوريد.
🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که ميگفت: مگر نميبينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟
⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند:
خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن.
💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آنها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت.
🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاههاي عميق سقوط کرد...
🔵سرعت عبور
✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد.
🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت.
☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس...
⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.
♻️گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.
🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد.
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟
🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.
🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس ميخورم.
✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.
🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟
🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي.
💎آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...
🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟!
نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...
✍ادامه دارد..
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌻ندبه های انتظار🌻
🔴دعاکردن و احترام به مادر
🌷دعا از معجزات قولی پیامبر است.
اگر آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد،همه کارهایش درست می شود.
🌟دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
✳️آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟
✨سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟"
🌺دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود.
حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟
🔰از مجلس روضه برگشته مادرش را می رنجاند؛ قبول باشد...!
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥⭐️💥
📘از فرمایشات استاد فاطمی نیا
4_5969998756119053800.mp3
زمان:
حجم:
3.84M
🔴خدا لعنت کند مردی که زنش
را برمادرش برتری میدهد...
🎤 حجت الاسلام هاشمی نژاد
🙏🏻خانومهای محترم و خواهران بزرگوار:
🍃 پسری که از مادرش که این همه زحمت براش کشیده بتونه بگذره از شما هم میگذره...ولی پسری که به خانوادش احترام بذاره همیشه حرمت شما رو هم نگه میداره
این قانون طبیعت هست🌹
@ale_yaasin
⭐️ندبه های انتظار⭐️
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۸)
🔵جاده های انحرافی
☑️سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم . هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست. هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود.
👈سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد. اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است
💥چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است.
زیر لب زمزمه کردم: الهی اهدنا الصراط المستقیم...
🌑آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم.همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند.
💠پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت:
این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است.هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود.
🍂در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد. لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ...
🍃از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد. هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم.
♻️شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد.نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو.
⁉️با تعجب پرسیدم:چرا؟ نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند. در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند.
🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم.
⚠️چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم. نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن.
♨️ زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند.
⛔️در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍 و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند...
شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد...
🔰بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
🌀چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
🔆از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
🔵داغ کردن
✅به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
🌸 نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
🍁وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
💎با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
🌸نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
🔱هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
✍ادامه دارد...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌾🌾🌾🌾🌺🌺🌺🌾🌾🌾🌾
✍مظلوم تر از اون بچه بسیجی که برا ایجاد امنیت و راحتی مردم تو سرما،تو پمپ بنزین وایساده بود
⚡و دختره بهش گفت: به شما حقوق و بنزین مفتی میدن که اینجا وایسادین!!
☘ و وقتی آخرشب رفت خونه خوانوادش بهش گفتن: مگه به تو حقوق میدن که این وقت شب اومدی خونه؟؟ نداریم..
🌷هفته ی بسیج بر تمام دلاورمردای مظلوم بسیجی مبارک🌷
@ale_yaasin