eitaa logo
قاریان افضل ایران
179 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
146 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. دعای سریع الاجابه از امام موسی کاظم هنگامی که در زندگی گرفتار شده باشید و مشکلی برایتان پیش بیاید به خداوند و امامانش پناه ببرید و گشایش مشکلاتتان را از آنها بخواهید زیرا خداوند از انجام دادن هیچ کار عاجز نیست. خواندن دعای سریع الاجابه از امام موسی کاظم علیه السلام نیز بسیار مجرب است. در قسمت زیر متن کامل دعای سریع الاجابه از امام موسی کاظم (ع) را قرار داده ایم. کفعمى در بلد الأمین دعائى مروىّ از حضرت امام موسى کاظم علیه السلام نقل کرده و فرموده عظیم الشّأن و سریع الإجابه است، و آن این است: اَللّهُمَّ اِنّى اَطَعْتُکَ فى اَحَبِ خدایا همانا من در محبوبترین الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ التَّوْحیدُ، وَلَمْ اَعْصِکَ فى اَبْغَضِ الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ چیزها در نزد تو که عبارت از توحید و یگانگیت بود از تو پیروى کردم و در مبغوضترین چیزها در نزدت که عبارتاز  الْکُفْرُ، فَاغْفِرْ لى ما بَیْنَهُما یا مَنْ اِلَیْهِ مَفَرّى آمِنّى مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ کفر بتو بود نافرمانیت نکردم پسآنچه دراین میان است ازگناهانم بیامرز اىکه بسوىاوست گریزگاه من مرااز آنچه به خاطر  اِلَیْکَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْکَثیرَ مِنْ مَعاصیکَ، وَاقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ مِنْ آن بسویت پناه آوردم امان بخش خدایا بیامرز گناهان بسیارم را و بپذیر از من طاعَتِکَ، یا عُدَّتى دُونَ الْعُدَدِ، وَیا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ، وَیا کَهْفى طاعت اندکم را اى ذخیره در مقابل سایر ذخیرهها و اى مایه امید و تکیهگاه من و اى پناهگاه وَالسَّنَدَ، وَیا واحِدُ یا اَحَدُ، یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ ونگهبانم و اىیگانهاى یکتا اىآنکه دروصفخود به پیغمبرت گفتى بگو او خداى یکتا است خدا بىنیاز است، نزاید و نه   یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ زاییده شده و نیست برایش همتا و مانندى هیچکس از تو مىخواهم به حق آنانکه از میان خلق خود آنها را برگزیدى   وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً، اَنْتُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَتَفْعَلَ و در خلق خود هیچکس را مانند ایشان نکردى که درود فرستى بر محمد و آل او و درباره من انجام دهى   بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِالْوَحْدانِیَّهِ الْکُبْرى وَالْمُحَمَّدِیَّهِ آنچه را تو شایسته آنى خدایا از تو خواهم به حق مقام وحدانیت و یکتایى بزرگ خودت و به مقام محمدى   الْبَیْضآءِ، وَالْعَلَوِیَّهِ الْعُلْیا، وَبِجَمیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلى عِبادِکَ، آن مقام تابنده و به مقام علوى آن مقام والا و به تمام حجتهاى خود بر بندگانت   وَبِالْإِسْمِ الَّذِى حَجَبْتَهُ عَنْخَلْقِکَ، فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ اِلاَّ اِلَیْکَ، صَلِعَلى و به حق آن نامى که از خلق خود پنهان داشتى که اظهار نشود از تو مگر بخودت که درود فرستى بر   مُحَمِّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ لىمِنْ اَمْرى فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنى مِنْحَیْثُ محمد و آل محمد و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار دهى و به من روزى دهى از آنجا که   اَحْتَسِبُ وَمِنْ حَیْثُ لااَحْتَسِبُ، اِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. گمان دارم و از آنجا که گمان ندارم که تو روزى دهى هر که را بخواهى بى حساب.
🛑عدم تخلیۀ انرژی کودک، مشکلاتی را برای او پیش می‌آورد که یکی از آن‌ها عصبی شدن او است. کودکی که دوست دارد خود را با جنب و جوش تخلیه کند؛ اما پدر و مادر به او اجازۀ این کار را نمی‌دهند، مانند کسی است که بغض گلویش را گرفته؛ اما به او اجازۀ گریه کردن نمی‌دهند. این مسئله به شدت روی آرامش روانی و عصبی کودک تأثیر منفی دارد. یکی از اصلی‌ترین راه‌های تخلیۀ انرژی کودک، بازی‌های فعال است؛ بازی‌هایی که کودک در آن جنب و جوش دارد و ساکن نیست.
حدیث روز ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۱ 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراخوان مسابقه بزرگ خلق عظیم به مناسبت مبعث پیامبر اسلام صلوات الله علیه اعضای محترم پاسخ سوال را برابر شرح بالا به شماره 1103114 ارسال و با تبلیغ حداکثری موجب شوید تا بیشترین برنده را در سطح کشور داشته باشیم. 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸 دعای همسر موجب برکت روزی 🔹استاد دانشمند 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ﷽ ✅ امروز ٢۴ رجب المرجب مصادف با: 🔻فتح خيبر به دست امیرالمومنین عليه السلام در اين روز در سال ٧ ه ق در جنگ خيبر مرحب به دست امیرالمومنین عليه السلام كشته شد و قلعه خيبر به دست آن حضرت فتح گرديد. (زاد المعاد: ص ٣۵. فيض العلام: ص ٣١٧) و در بحار الانوار ٢٧ رجب روز فتح خيبر ذكر شده است. (بحار الانوار: ج ٩٧، ص ١۶٨ - ٣٨۴)
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. فتح خيبر.. امام علی (ع) درباره فتح خیبر فرمودند: «من هرگز آن در را با قدرت بشری از جای نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداوندی و با قلبی مطمئن به قیامت، انجام دادم.»  ، یکی از ماجراهای مهمی که در تاریخ اسلام روی داده و حضور حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) در آن بسیار درخشنده و حائز اهمیت بوده، ماجرای فتح خیبر است. در این جنگ که میان لشکر مسلمانان با گروهی از یهودیان فتنه‌گر در منطقه خیبر روی داد و فرماندهی آن با پیامبر (ص) بود، امام علی (ع) نیز حضور داشتند. رشادت‌های آن حضرت به قدری بود که قلعه خیبر که در مرکز قلعه‌های آن منطقه بوده و دارای موقعیت استراتژیک و حساسی از لحاظ نظامی و شهری بود، توسط حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فتح شد، به طوری که آن حضرت در این قلعه را از جا کندند تا نشانی از شجاعت‌ها و ایمان مستحکم آن حضرت در جهاد الهی باشد. ،حجت الاسلام یگانه: خیبر درواقع نام یک منطقه است که بسیار وسیع و حاصلخیز بوده و در حدود 160 کیلومتری شمال مدینه قرار دارد. این منطقه در دوران پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله در اختیار یهودیان بود. در منطقه خیبر حدود شش و به روایتی هفت قلعه وجود داشت که یهودیان آنها را بنا کرده بودند. آنها در کنار هر قلعه، برج مراقبت ساخته بودند تا ورود و خروج افراد به قلعه مورد مراقبت باشد و نگهبان‌هایی که در آن برج‌های مراقبت گماشته بودند گزارش ورود و خروج افراد را به روسای قلعه می‌رساندند. در جنگی که میان مسلمانان با فتنه گران خیبر روی داد، این قلعه‌ها با رشادت‌های مسلمانان و به خصوص امام علی علیه السلام فتح شدند و با پیروزی لشکر اسلام بعد از حدود 14 روز، جنگ به اتمام رسید. فتنه گران عامل اصلی جنگ خیبر بودند ماجرای اصلی جنگ خیبر چه بود و این اتفاق در چه سالی روی داده است؟ خیبر درواقع نام یک منطقه است که بسیار وسیع و حاصلخیز بوده و در حدود 160 کیلومتری شمال مدینه قرار دارد. این منطقه در دوران پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله در اختیار یهودیان بود. با این وجود چرا بین مسلمانان و یهودیان در آن دوران جنگ روی داد؟ آیا این جنگ، جنگ میان ادیان بوده؟ دقت کنید که اسلام دین آزادی بیان است و پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله با دوستی و محبت مردم را به اسلام دعوت می کردند، نه با جنگ و مبارزه مسلحانه. به این ترتیب اصل واقعه خیبر و جنگی که در آن منطقه روی داد دلایل دیگری داشته است. چه دلایلی؟ مردم یهودی مذهبی که در منطقه خیبر زندگی می کردند، یک گروه از یهودیان فتنه‌جوی مدینه را در منطقه خودشان پناه دادند و با دیگر دشمنان اسلام همکاری و همراهی کردند. به این ترتیب تبدیل شدند به یک خطر جدی در برابر مسلمانانی که می‌خواستند با صلح و دوستی در کنار ادیان دیگر زندگی کنند. به این صورت بود که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله متوجه فتنه آنها در منطقه خیبر شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸 سه نشانه مهم در اتاق امام موسی کاظم علیه السلام 🔹استاد رفیعی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
ی زود از لشکر مسلمانان دچار ترس زیادی شد و بدون اینکه از میوه‌های خیبر نصیبی برده باشد، از راه کمک به فتنه گران خیبر برگشت. قلعه‌های خیبر در روایت‌ها عنوان شده که در قلعه خیبر به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام از جا کنده شده است. در اینجا این سؤال به ذهن می‌رسد که چرا در آن منطقه قلعه بوده است؟ آیا خیبر منطقه جنگی یا مقر حکومت بوده؟ در منطقه خیبر حدود شش و به روایتی هفت قلعه وجود داشت که یهودیان آنها را بنا کرده بودند. آنها در کنار هر قلعه، برج مراقبت ساخته بودند تا ورود و خروج افراد به قلعه مورد مراقبت باشد و نگهبان‌هایی که در آن برج‌های مراقبت گماشته بودند گزارش ورود و خروج افراد را به روسای قلعه می‌رساندند. در جنگی که میان مسلمانان با فتنه گران خیبر روی داد، این قلعه‌ها با رشادت‌های مسلمانان و به خصوص امام علی علیه السلام فتح شدند و با پیروزی لشکر اسلام بعد از حدود 14 روز، جنگ به اتمام رسید. کنده شدن در قلعه خیبر به دست مبارک امام علی علیه السلام در تاریخ بسیار نوشته و تکرار شده که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در فتح خیبر نقش مهمی داشته‌اند. در این باره چه اطلاعات مستندی موجود است؟ دقت کنید که منطقه خیبر دارای هفت قلعه بزرگ و مهم بود. در اوایل جنگ دو قلعه فتح شد ولی برای فتح قلعه سوم به بعد مشکلاتی به وجود آمد. چراکه فتنه گران یهود از بالای قلعه‌ها با منجنیق مسلمانان را هدف سنگ‌های خود قرار می‌دادند و در این مورد بسیار سرسختی کردند. به همین علت لشکر اسلام شهدایی در این جنگ داشت و چندین روز این مبارزه طول کشید. در تاریخ طبری و برخی منابع دیگر این طور نوشته شده که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله ابتدا خلیفه اول را برای فتح قلعه فرستادند ولی او موفق نشد و دست خالی و با دادن شهدایی بازگشت. بار دیگر آن حضرت خلیفه دوم را فرستادند که او هم توفیقی به دست نیاورد بلکه تعداد زیادی از مسلمانان کشته شدند و با توصیفی که بعد از بازگشت از مقاومت فتنه گران می‌کرد، باعث ایجاد هراس در میان مسلمانان می‌شدند. در این مرحله بود که رسول خدا صلوات الله علیه، امام علی علیه السلام را برای فتح قلعه فرستادند؟ بله. در این شرایط بود که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله همه لشکر اسلام را جمع کرده و فرمودند: «پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر خدا را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست دارند و خداوند این قلعه را با دستان او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند.» سپس پرچم را به دستان مبارک حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام دادند. روز بعد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به امام علی علیه السلام دستور دادند که به سراغ نمایندگان قلعه بروند و آنها را به اسلام دعوت کنند، اگر قبول نکردند آنها را با وظایف خود تحت ادای اسلام از پرداخت جزیه و خلع سلاح آشنا کرده و در غیر این صورت با آنها بجنگند. وقتی امام علی علیه السلام به سوی قلعه رفتند، دو نفر به نام‌های محرب و حارث که از شجاعترین مردان آن منطقه بودند با آن حضرت جنگیدند و فوراً بدن بیجانشان روی زمین افتاد. بعد از این مراحل، ماجرای کنده شدن در قلعه خیبر توسط دستان مبارک امام علی علیه السلام روی داد که مورد تعجب همه مردم در طول تاریخ قرار گرفت. آیا در مورد وزن و جنس آن در اطلاعاتی وجود دارد؟ بله. در منابع تاریخ نوشته شده که آن در از جنس سنگ بوده و در بزرگی بود که وزن بسیاری داشت. بعد از آن ماجرا از امام علی علیه السلام سؤال کردند که آیا سنگینی و وزن آن در را احساس کردید؟ فرمودند: «به همان قدری که از سپر خود احساس سنگینی می‌کردم.» در روایت دیگری هم نوشته شده که فرمودند: «من هرگز آن در را با قدرت بشری از جای نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداوندی و با قلبی مطمئن به روز قیامت و راضی از آن، انجام دادم.» سرانجام ساکنان منطقه خیبر اشاره کردید که منطقه خیبر سرسبز و حاصلخیز بود. سرنوشت یهودیانی که قبلاً در این منطقه زندگی می کردند چه شد و برای محصولات چه تصمیمی گرفته شد؟ بعد از اینکه مسلمانان بر گروه فتنه گران پیروز شدند، پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله لطف و مرحمت بسیار بزرگی در حق اهالی خیبر کردند. آن حضرت قبول کردند که یهودیان در همان منطقه ساکن باشند و به زراعت و زندگی خودشان بر روی زمین‌های خود ادامه بدهند، فقط درآمد خود را با مسلمانان تقسیم کنند. ماجرای خیبر در آیات قرآن آیا در مورد ماجرای فتح خیبر و رشادت‌های امام علی علیه السلام در آیات قرآن کریم اشاره‌ای شده است؟ بله. ماجرای فتح خیبر در دو آیه از قرآن کریم مطرح شده است. یک بار در آیه 15 از سوره فتح که می‌فرماید: «سَیقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکمْ یرِیدُونَ أَن یبَدِّلُوا کلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُو
نَا کذَلِکمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَیقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ کانُوا لَا یفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا» به این معنا که: هنگامى که شما براى به دست آوردن غنائمی حرکت کنید، متخلّفان (حدیبیه) مى‏گویند: بگذارید ما هم در پى شما بیاییم، آنها مى‏خواهند کلام خدا را تغییر دهند؛ بگو: هرگز نباید به دنبال ما بیایید؛ این گونه خداوند از قبل گفته است. آنها به زودى مى‏گویند: «شما نسبت به ما حسد مى‏ورزید!» ولى آنها جز اندکى نمى‏فهمند! یک بار هم در سوره نساء آیه 94 در مذمت نوع عملکرد یکی از مسلمانان در برخورد با یکی از یهودیان فدک که از توابع خیبر بوده، می‌فرماید: «یأیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا ضرَبْتُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَالِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» به این معنا که: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که در راه خدا گام مى‏زنید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید) تحقیق کنید و به خاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‏کند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمت‌های فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس (به شکرانه این نعمت بزرگ) تحقیق کنید. خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است. افشای اسرار دل‌ها در سوره فتح در سوره مبارکه فتح اشاره شده که عده‌ای می‌خواهند کلام خداوند را مبدل کنند. این ماجرا در جریان جنگ خیبر چگونه روی داد؟ اشاره کردیم که نبرد خیبر بعد از صلح حدیبیه اتفاق افتاد. قبل از آغاز جنگ، رسول خدا صلوات الله علیه به امر خدای متعال به مؤمنان مژده دادند که قلعه خیبر را فتح خواهند کرد. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به مؤمنان فرمودند که در این جنگ فقط افرادی می توانند شرکت کنند که در حدیبیه حضور داشته‌اند و غنیمت‌های جنگی هم به این افراد می‌رسد، پس هر کسی که در جریان حدیبیه تخلف کرده، نمی‌تواند در خیبر شرکت کند و نصیبی از غنیمت‌های آن هم نخواهد داشت. به هر حال گروهی از مسلمانان در حدیبیه شرکت نکرده بودند. وقتی خبر سخن رسول خدا صلوات الله علیه به آنها رسید، طمع غنیمت‌ها را کردند و از آن حضرت اجازه خواستند تا در جنگ خیبر شرکت کنند. البته این درخواست برای شرکت در جنگ به این علت بود که آنها مژده پیروزی مسلمانان در خیبر را از آن حضرت شنیده بودند. پس فقط به طمع غنیمت آمده بودند و روحیه جهاد در راه خدا را نداشتند. البته آنها اطلاع نداشتند که قبل از درخواستی که کرده‌اند، آیه‌های سوره مبارکه فتح نازل شده و از نیت درونی آنها پرده برداشته است. چون در این آیات می‌فرماید: «سَیقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکمْ یرِیدُونَ أَن یبَدِّلُوا کلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کذَلِکمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَیقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ کانُوا لَا یفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا؛ به زودى آنهایى که از شرکت در جهاد تخلف کردند وقتى که مى‏روید که غنیمت‏هاى جنگى را بگیرید خواهند گفت بگذارید ما هم با شما بیاییم. اینان مى‏خواهند کلام خداى را مبدل نمایند. بگو: نه شما هرگز ما را پیروى نمى‏کنید و این را خداى تعالى قبلاً به من خبر داده. وقتى این را بشنوند خواهند گفت: شما به ما حسد مى‏ورزید ولى باید بدانند که جز اندکى فهم ندارند.
اشعار شهادت امام کاظم(علیه السلام) استاد سازگار ای هشتمین ولی خدا هفتمین امام بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام موسای اهلبیتی و سینات کاظمین تو با خدا و خلق جهان با تو هم کلام تو کیستی وصی نبی حجت خدا داری به کل ّ خلق وجود اختیار تام هم دُرّ هفت بحری و هم بحر شش گهر هم آفتاب جانی و هم ظلّ مستدام صحن تو بهر شیعه ی تو مسجدالنبی قبر تو کعبه و حرمت مسجدالحرام دشمن ز کظم غیض تو ممنون و شرمسار هارون به پیش عزم تو از کف دهد زمام باب تو جعفر بن محمد، پسر علی دخت تو کیست فاطمۀ فاطمه مقام با بغض تو عبادت جن و ملک هدر با مهر تو بهشت به پیغمبران حرام حاجات خلق در حرم قدس تو روا باب الحوائجت ز خداوند گشته نام ما سائل رهیم و تو دست عطای حق تو خضر رحمتی و همه خلق تشنه کام موسای اهل بیتی و فرعونیان دون کردند ظلم ها به وجودت علی الدوام از سجده و قیام و قعود و نماز تو سوگند می خورم که عبادت گرفت کام حور و ملک، فقیر و غنی انس و جان همه کردند بر زیارت قبر تو ازدحام این غم کجا برم به که گویم که بهر تو در حبس تیره فرق نمی کرد صبح وشام زنجیر ها به پیکر پاکت گریستند در زیر کند و سلسله شد عمر تو تمام جسمت به تخته پاره و بر دوش چارتن خوب از جنازۀ تو گرفتند احترام در ماتم تو شیعه فشاند ز دیده اشک تا مهدیت ظهور کند بهر انتقام عالم به زخم سلسله ات گریه می کند ای در میان سلسله بر عالمی امام میثم چگونه اشک نریزد برای تو ای کرده بر عزای تو خلق جهان قیام
آیه131🌹ازسوره بقره 🌹 إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ‌ (بخاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگار ابراهيم به او گفت: تسليم شو. گفت: در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم
آیه131🌹ازسوره بقره 🌹 إِذْ: آنگاه که قالَ: گفت لَهُ: اورا رَبُّهُ:پروردگارش أَسْلِمْ :تسليم باش قالَ:گفت أَسْلَمْتُ:تسليم شده ام لِرَبِّ :برای پرودگار الْعالَمِينَ‌:جهانیان
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. ماه.. رجب..افسوس از کوتاهى ما در طاعت خدا! کجایند شکرگزاران ! کجایند تلاشگران ! آیا عـاقلان تـوان فهم حق این نداى آسمانى را دارند! چرا جوابى نمى شنوم ! کجایند عارفانى که مى دانند کسى توان شکر این نعمت را ندارد! کجایند کسانى که اقرار به کوتاهى و عجز دارند که در جواب ایـن منادى آسمانى بگویند: اجابت کرده و یاریت مى کنیم درود و سلام بر تو اى منادى خداى زیبا و جلیل ، شاه شاهان ، مهربانترین مهربانان ، خداى بردبار و کریم ، رفیق دلـسوز، صـاحب عفـو بزرگ ، تبدیل کننده بدیهاى انسان به خوبیها، اینان بندگانى گناهکار و طغیانگر، پست و اسـیر شهوتها و غفلتها مى باشند! اى فرستاده بزرگ خدا مردگان بظاهر زنده را صدا مى کنى کـسانى که قلبهایشان مرده و عقلهایشان جدا و روحهایشان فاسده شده ! چرا مردگان را صدا مى زنـى ! کسانى که صداى تو سودى به آنان نمى رساند مگر اینکه با نداى تو قلبهـا زنـده شـده ، عقلهـا بازگشته و روحها بیدار شود و درباره ارزش و بهاى گران این نداى آسمانى و بزرگى پروردگـار و پستى نفس و سختى آزمایش و بدى حال خود بیندیشند. آنان شایسته رانـدن و دور نمـودن و لعنت و عذاب هستند؛ ولى وسعت رحمت پروردگار باعث این دعوت بزرگ شده است ، آن هـم با این زبان و بیان لطیفى که بالاتر از تصور انسان و خواسته و آرزوى او است . اکنون با واسـطه قرار دادن این نداى آسمانى و لطف بزرگ از خدا مى خواهیم ما را موفق به اجابت این دعوت و کرامت بزرگ بدارد. اى وعده دهنده سعادت ! با خوش آمدگوئى و کمال میل و جانفشانى نـداى تـو را اجابـت مـى کنیم زیرا ما را به تسبیح کردن مالک کریم خود توجه دادى و ما را ترغیب به اطاعت از مـولاى مهربان خود کردى و ما را به کرامت پروردگار رسـاندى . اى منـادى ! زبـان حـال افـراد پـست پاسخت مى دهند که ما را بهره مند ساخته و بـزرگ داشـتى و دعـوت بـه بزرگتـرین سـعادتها نمودى . پستى و فساد و کوچکى ما کجا و تسبیح و تمجید خدایمان کجا! خاك کجا و خـداى خدایان کجا آ! لوده به پلیدیها کجا و مجلس پاکان کجا! و اسیر در زنجیر کجا و منـزل آزادگـان کجا؟ ولى لطف پروردگار باعث شده تا به مـا اجـازه تـسبیح خـود را بدهـد. و حکمـت او مـا را مشرف به این تکلیف کرده است . چه رسوایى بزرگى اگر بعد از این بخشش بزرگ در تسبیح او کوتاهى و در فرمانبردارى او سستى کنیم ! چه آقاى کریمى و چه بنده هاى پستى ، چه خداى بردبار و چه بندگان کم عقلى ! با گوش دل شنیدیم آنچه را از پروردگار به ما رساندى که ))من همنشین کسى هـستم کـه بـا من همنشینى کند(( در حالى که بزرگى این ابلاغ هر زبانى را در عالم امکان و در تکلیف جواب آن، لال کرده و عاقلان از زیبایى این کرامت متحیر شدند. اگر هر کدام از مـشرف شـدگان بـه این خطاب داراى بدن تمام جهانیان و روحهاى تمام صاحبان روح بودند و تمام آن را در جـواب و براى بزرگداشت این خطاب فدا مى کردند، چیزى از حقوق آنرا ادا نکرده و شکر حتى جزیـى از آن را نمى توانستند بجا آورند. پس چرا انسان بیکاره پست از اجابت ایـن دعـوت غفلـت مـى کند و در استفاده از این منزلت و مقام بزرگ کوتاهى مى کند و به ایـن هـم بـسنده ننمـوده و بجاى تمجید و تسبیح خدا، کسى را تمجید مى کند که تمجیدش مستوجب آتش بـوده ، و بـه جاى همراهى با فرشته هاى نزدیک خدا و پیامبران ، در مجلسى که پروردگار جهانیـان حـضور دارد، به قرین شدن با جن ها و شیطان ها در میان طبقات جهنم راضى مى شود. عجیب تر از این دیده اى ! دیده اى که خالق مخلوق را براى همنشین خود بخواند ولى مخلـوق اجابت نکند و در حالى که آقا مناجات بنده و انـس او را دوسـت دارد، بنـده از قبـول عنایـت او خوددارى کند! پس با تاءسف و اعتراف به غفلتهاى خود و با ناچارى در جواب مى گوییم : بله ، اى پروردگار و آقا و اى مالک و مولا! اگر توفیق تو نصیب ما شده و در این دعوت عنایت تـو شـامل حال ما شود و با این دعوت ما را به کرامت برسانى - چنانچه از کرم تو جز این انتظار نمـى رود و از کمال و بخشش تو جز این انتظارى نیست - چه سعادت بزرگى که در این صورت به بـالاتر از آرزوى خود مى رسیم . ولى واى بر ما اگر جز این باشد! در این حالت چه کنیم بـا ایـن تیـره روزى و مجازات دورى از رحمت حق ! پس مى گوییم : و هیچ خـدایى جـز تـو نیـست . تـو را تسبیح و تمجید مى کنیم . ماییم ستمگران . خدایا به خود ستم کردیم و اگر مـا را نبخـشى و به ما رحم نکنى از زیانکاران خواهیم بود. بلکه بناچارى بیشتر جـسارت کـرده ، ذلـت و پـستى خود را آشکار نموده ، با قسمهاى بزرگى نیز آنرا تاءکید کرده و عرض مى کنیم : قسم به عزت و جلالت اى پروردگار ما! حتما از دستورات تو سـرپیچى ، خـود را هـلاك کـرده و بـر تـو مـى شوریم و فاسد مى شویم ، اگر با توفیق خود ما را نگهدارى نکنى و با عنایت خود بر مـا خـوبى نکنى . زیرا توان و نیرویى نیست مگر با یارى تو. پس از این با توفیق تو بیش
ستى دنیا دلهاى ما را مریض و عقلهاى ما را نابود کرده ، ولى محبت اولیاى تـو آن را زنده کرده و اگر فضل تو در بندگان چنگ زننده به دستگیره فضل و دامن کرمـت آشـکار مى شود، چه اشکالى دارد که فضل آنان نیز در اهل ولایت آنان که بـه دسـتگیره محبـت آنـان چنگ زده اند، ظاهر شود. و اگر عدل تو در مورد ثبوت ولایت آنان، با ما بحث کند، گر چه معلوم نیست ولایـت آنـان در ما باشد، ولى شکى نیست که دشمنان تو و دشمنان آنهـا فقـط بـه خـاطر ولایـت آنـان بـا مـا دشمنى مى کنند. و مدت زیادى به خاطر اولیاى تو ما را آزار دادند. و همین مقدار کافى اسـت که به دامن عفو و دستگیره فضل و کرمت و رشته اولیایت چنگ زنیم . بنابراین بخاطر فضل و کرمت و بخاطر مقام اولیایت ، محمد و آل او، صلواتى بى پایان بـر آنـان فرست ؛ صلواتى که با آن گناهان ما را آمرزیده عیبهاى ما را اصـلاح و عقـل و نـور مـا را بـا آن کامل کنى و خود و آنان را به ما بشناسانى و ما را به خودت و آنان نزدیک نمایى و مقـام مـا را در همنشینى با آنان نزد خود بالا ببرى ؛ و با این صلوات از ما خشنود شده آنچنانکه هیچگـاه از ما خشمگین نشوى تا در حالى که از تو راضى بوده و تو نیز از ما راضى باشى بر تو وارد شویم ؛ و ما را به آل محمد (صلى االله علیه و آله و سلم) ملحـق نمـایى همـراه بـا شـیعیان نزدیـک و اولیاى گذشته آنان در جایگاه راستى نزد پادشاه توانا - که در آنجا از نعمتها بهره مندند - و بـر محمد و آل پاك او صلوات فرست که هر چه خدا خواهد، همان است و قدرتى جز او نیست . از دیگر مراقبت ها در این ماه این است که سالک معنى ماه حرام را بداند تا مواظب تمام کارهـا و حالتها و حتى امورى که وارد قلبش مى شود باشد و بداند که سه ماه رجب، شعبان و رمـضان ماه عبادت است . بنابراین سزاوار است طالبان علم در آن ماهها عبادت را مقدم بر تحصیل علـم نمایند؛ گر چه تحصیل علم نیز از برترین عبادتها است . امید که قدر این ایام مبارک را دانسته و در مسیر لطف و کرم حضرت حق(جل و علا) و رضایت او گام برداریم. و ما توفیقی الا بالله
تر گفته و با یارى تو در خواستن خود پافشارى مى کنیم و به جناب قدس تو که نه ، بلکه به حضرت رحمت و لطفت بخاطر جلب عطوفت آقاى خود و نـازل شـدن رحمت پروردگار خود عرضه مى داریم : اى کریمترین کریمان ! و اى بخشنده ترین بخشندگان! اى کسى که خود را لطف نامیده است ! اى منادى ما را در این ماه بزرگ به کرم تـو دعـوت و به لطف و رحمتت اشاره و بزرگوارى و بزرگداشت تو را براى ما گفت )ماه ماه من اسـت و بنـده بنده من و رحمت رحمت من ( بنابراین با این دعوت ما میهمانان دعوت شده تـو و درمانـدگان درگاهت گردیدیم . و تو کسى هستى که دوست ندارى میهماندار از میهمان خود پذیرایى نکند؛ گر چه میهمان بـر اثر عدم پذیرایى از بین نرود و میهماندار از کسانى باشد که پذیرایى دارایى او را کم کند. و اگـر از ما پذیرایى نکنى ، در پناه تو گرسنه مانده و از بین مى رویم در حالى که پـذیرایى و احـسان دارائیت را بیشتر مى کند. اى کسى که نیکوکارى چیزى از او کم نکرده و محروم نمودن چیزى به او اضافه نمى کند! ما را بخاطر بدیمان مجازات مکن . کسى هستى که بهاى بیشترى به مـن دادى و به کسانى که مهمان نبوده ولى مضطر باشـند، وعـده اجابـت دادى و در کتابـت وعـده برطرف کردن گرفتارى آنان را دادى و اکنون اى پروردگار! ما محتـاج بخـشایش تـو و نجـات از مجازات دردناکت مى باشیم و هیچ نیاز و اضطرارى بالاتر از این اضطرار نیست . پـس کجاسـت اجابت و برطرف کردن گرفتارى ! اى بخشاینده ! دست ما را بگیر و از ورطـه هـلاك شـدگان و سقوط زیانکاران نجات ده و . چنانچه ماه ، ماه تو، بنده ، بنده تو و رحمـت رحمـت تـو اسـت، دست زدن و گرفتن طناب نجات تو نیز تنها با توفیقى از جانب تو میسر است . زیرا تمام خیرها از تو بوده و در غیر تو یافت نمى شود. از کجا به خیر برسیم در حالى که خیرى یافت نمى شود مگر از ناحیه تو و چگونه نجات پیدا کنیم در حالى که کسى نمى تواند نجات یابد مگر با کمـک . تو اى کریم ! اگر عدل تو ما را اجابت نموده ولى ترازوى حکمتت مـا را رد کنـد و بگویـد: فـضل و بخشش بر شما خلاف حکمت و موفق نمودن شما خلاف عدالت در قضاوت اسـت زیـرا سـزاوار فضل و بخشش نبوده و خوبى به شما کار درستى نیست به خـاطر اینکـه گناهـان روى شـما را سیاه و غفلت از یاد من قلوب شما را تیره و دوستى دنیا نفس و عقـل شـما را مـریض کـرده و رحمت من گرچه شامل هر چیزى هست ولى مگر سخنم را در کتابم نشنیدید کـه : رحمـتم را براى متقین قرار مى دهم و من گرچه ارحـم الـراحمین و بخـشنده مهربـانى هـستم ولـى مجازاتم نیز سخت و شدید است و اگر حکمتم در میان آفریدگانم نبود که اهل عدل و فـضل را از دیگران جدا نمایم در کجا زیبایى و بزرگى من به روشنى آشکار مى شـد، مـا نیـز در جـواب قضاوت حکمتت با آموزش و یارى تو مى گوییم : شکى نیست که سزاوار فضل و بخـشایش تـو نیستم اما اى کریم اگر سزاوار فضل بودن شرط بهره مندى از فضل تو بود هیچگاه فضل تـو در جهان آشکار نمى شد. زیرا غیر تو بجز از جانب تو نـه خیـرى دارد و نـه سـزاوار چیـزى اسـت سزاوارى فضل تو نیز فضلى است از جانب تو و امکان ندارد فضل از سزاوار فـضل بـودن بوجـود آید و در مورد سیاهى چهره و تیرگى قلبهایمان نیز به همین صـورت جـواب مـى دهـیم زیـرا تمامى نورها در تو و از جانب تو است . بنابراین اگر ما را نورانى نکنى چگونه نورانى شویم و اگـر ذره اى از نور و روشنى خود را به ما عنایت فرمایى و ما را با دادن ذره اى از زندگى خود، بزرگ بدارى ما را زندگى و شفا داده و کامل و نورانى خواهى نمود. و آیه قرآن )رحمت خـود را بـراى متقین قرار مى دهم نیز با امیدوارى و آرزوها و دعاى ما منافاتى ندارد. زیرا ما نیـز توقـع داریم از فضل خود به ما تقوى عنایت فرمایى . چنانچه به متقین عطا فرمودى و سپس رحمتت را نصیب ما سازى . وانگهى این فرمایش تو فقط تصریح مى کند که رحمت خود را بـراى افـراد باتقوا قرار داده اى و نفرموده اى که غیر آنها را از رحمـت خـود بهـره منـد نمـى سـازى . و در جواب اینکه اگر اهل فضل و عدل را از دیگران جدا نکنم ، زیبـایى و بـزرگیم در کجـا بروشـنى جلوه مى کنند، مى گوییم براى آشکار شدن بزرگى ، عدل و مجـازات تـو کـافى اسـت سـتیزه گران و کسانى را که از روى تکبر تو را عبادت نمى کنند، مجازات نمـایى و بـا عـدلت بـا آنـان رفتار نمایى تا بزرگى و عدل تو بخـوبى آشـکار شـود، و غیـر از مـن افـرادى دارى کـه آنـان را مجازات نمایى ولى من کسى را بجز تو ندارم که به من رحم کند. اقرار کنندگان بـه آنچـه مـى خواهى و گدایان و دعا کنندگان و امیدواران و اهل تـرس و حیـاى از تـو کجـا و آشـکار شـدن بزرگیت کجا؟ بخصوص که ، اگر چه گناهکاریم ولى به اولیا و دوستان فرمانبردارت متوسل مـى شویم و رویمان گرچه سیاه است ولى با روى پاك دوستان پاکت که نزد تو درخشان است به تو توجه مى کنیم و دلهاى ما گر چه تاریک است ولى از نور بنـدگان عـارف بـه تـو، روشـنى مـى گیریم . و اگر دو
امام نیکو سیرتان گاه آدمی پاسخ یک بدی را با مهربانی می دهد و این پاسخ مهرورزانه او سبب تغییر رویه طرف مقابل می شود. امام کاظم «علیه السلام» را به دلیل این ویژگی به چنین لقبی خوانده اند. در مدینه مردی بود که هرگاه امام را می دید زبان به دشنام می گشود. روزی امام به همراه یاران خویش از کنار مزرعه او می گذشتند که او مثل همیشه، ناسزاگویی را آغاز کرد. یاران امام بر آشفتند و از امام خواستند تا آن مرد بد زبان را مورد تعرض قرار دهند. امام به شدّت با این کار مخالفت کرد و آنان را از انجام چنین کاری بازداشت. روز دیگری امام به سراغ مرد رفت تا او را در مزرعه اش ملاقات کند، ولی مرد عرب از کار زشت خود دست بر نداشت و به محض دیدن امام، ناسزا گفت. امام نزدیک او رفت و از مرکب خود پیاده شد. به مرد سلام کرد. مرد بر شدت دشنام های خود افزود. امام با خوش رویی به او فرمود: هزینه کشت این مزرعه چه قدر شده است؟ مرد پاسخ داد: یکصد دینار، امام پرسید: امید داری چه اندازه از آن سود ببری و برداشت کنی؟ مرد با گستاخی و طعنه پاسخ داد: من علم غیب ندارم که چه مقدار قرار است عایدم شود. امام فرمود: من نگفتم چه سودی به تو خواهد رسید بلکه پرسیدم تو امید داری چه مقدار سود عایدت شود؟ او که از پرسش های امام گیج شده بود پاسخ داد: فکر می کنم دویست دینار محصول از این مزرعه برداشت کنم. در این هنگام، امام کیسه ای به مبلغ سیصد دینار طلا بیرون آورد به مرد داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرعت نیز برای خودت باشد. امید دارم پروردگار آنچه را امید داری از کشت و کارت سود ببری، عاید تو سازد. مرد سرافکنده و بهت زده، کیسه سکه های زر را از امام گرفت و پیشانی امام را بوسید و از رفتار زشت خود، پوزش خواست. این درسی بزرگ برای شیعیان و پیروان ایشان است. پیشوای مهرورزی امام همواره دوستی و مهربانی را به دیگران سفارش می نمود و آن را مایه فزونی و برکت می دانست. یعقوب و دوستش شعیب نزد امام کاظم «علیه السلام» آمدند تا هم خستگی سفر حج را از تن بیرون کنند و هم با امام دیداری تازه نمایند. وارد خانه امام شدند. پس از سلام و احوالپرسی، امام رو به یعقوب کرد و فرمود: ای یعقوب! تو دیروز به مدینه آمدی و با برادر خود در فلان محل دیدار کردی، ولی با هم درگیر شدید و به همدیگر دشنام دادید. شما هرگز نباید مرتکب چنین عمل زشتی بشوید. ناسزا گفتن به دیگران از شیوه من و پدران من نیست و از شیعیان ما به دور است که به یکدیگر ناسزا بگویند. ای یعقوب! به سبب این کارت مرگ بین شما فاصله می اندازد. برادرت اسحاق در حین سفر پیش از آن که به شهر و خانه و کاشانه خود برسد از دنیا خواهد رفت و تو نیز از این رفتارت پشیمان خواهی شد. خداوند عمر شما را کوتاه خواهد کرد. یعقوب که دست و پای خود را گم کرده بود، پرسید: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟ امام فرمود: اجل تو نیز رسیده بود، ولی به خاطر این که تو در فلان منزلگاه به همراهت خدمت کردی و با هدیه ای او را خوشحال کردی خدا بیست سال بر عمر تو افزود. شعیب که متحیرانه به گفت و گوی او و امام گوش می داد پس از مدتی یعقوب را در مکه دید و حال برادرش را پرسید. او پاسخ داد همان طور که امام فرموده بود برادرم پیش از رسیدن به خانه اش از دنیا رفت و در همین راه به خاک سپرده شد و هرگز خانواده خود را ندید. میراث دار انبی پیشوایان معصوم دین، میراث دار پیامبرند که نسبت به امت خود مهربان ترین بود. روزی ابو حنیفه برای پرسشی به خدمت امام صادق «علیه السلام» رسید. گفتند: امام خوابیده است. او نیز منتظر نشست تا امام بیدار شود. همان جا نشسته بود که پسرکی پنج یا شش ساله را دید. پرسید: این پسر بچه کیست؟ گفتند: او موسی بن جعفر «علیه السلام» فرزند امام صادق «علیه السلام» است. پیش خود گفت: بد نیست پرسشم را با او مطرح کنم تا ببینم پاسخ او چیست. پرسید: ای فرزند رسول خدا! نظر شما درباره گناهان بندگان خدا چیست؟ بنده آن را انجام می دهد یا خدا به انجام آن رضایت می دهد؟ امام کاظم «علیه السلام» با متانت، چهارزانو روبه روی او نشست و فرمود: از سه حال خارج نیست، یا خدا آن را انجام می دهد، یا بنده و یا هردو. اگر خدا انجام می دهد پس چرا بنده را کیفر می کند که گناهی مرتکب نشده و این از خدای عادل و حکیم پذیرفته نیست. اگر خدا و بنده هر دو انجام بدهند، چرا شریک قوی، شریک ضعیف خود (بنده) را مجازات می کند، در حالی که خودش به او کمک کرده است. ابو حنیفه صحبت امام «علیه السلام» را قطع کرد و گفت: این دو صورت محال است. امام فرمود: بلی، پس فقط یک صورت باقی می ماند که بنده خود به تنهایی گناه را انجام دهد و خود نیز مسئولیت آن را بر عهده دارد. بخوان و بالا برو! امام کاظم «علیه السلام» توجه فراوانی به پاسخ گویی دقیق به مسائل اطرافیان داشت و با نهایت دقت و حوصله پرسش هایشان را پاسخ می گفت. مردی برای مطرح کردن چند پرسش نزد امام کاظم «عل
یه السلام» آمده بود. بعد از این که پاسخ پرسش هایش را شنید، امام با مهربانی از او پرسید: آیا دوست داری که در دنیا عمر طولانی داشته باشی؟ مرد پاسخ داد: آری، امام فرمود: برای چه دوست داری بیشتر در دنیا بمانی؟ پاسخ داد: برای تلاوت کردن سوره توحید. امام اندکی ساکت ماند و پس از ساعتی به او فرمود: هر یک از دوستان ما بمیرد درحالی که تلاوت قرآن را خوب نمی داند، در عالم قبر (برزخ) به او خواهند آموخت تا درجه او به خاطر قرآن ارتقا یابد؛ زیرا بهشت به اندازه آیات قرآن است و به او گفته می شود: بخوان و بالا برو. او نیز قرآن می خوانَد و بالا می رود. مهربانی با غیر مسلمانان بریهه دانشمندی مسیحی بود که مسیحیان به سبب وجود او، بر خود می بالیدند. وی چندی بود که او نسبت به عقاید خود دچار تردید شده بود و در جست و جوی رسیدن به حقیقت، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. روزی از روی اتفاق، شیعیان او را به یکی از شاگردان امام صادق «علیه السلام» به نام هشام بن حکم که استادی چیره دست در مباحث اعتقادی بود معرفی کردند. هشام در کوفه مغازه داشت. ابتدا بریهه پرسش های خود را درباره حقانیت اسلام مطرح کرد و هشام با حوصله و صبر، آنچه در توان داشت برای او بیان کرد. او از هشام پرسید: آیا تو با این همه دانایی و برازندگی استادی هم داری؟ هشام پاسخ داد: البته که دارم! بریهه پرسید: او کیست و کجا زندگی می کند؟ شغلش چیست؟ هشام دست او را گرفت و کنار خودش نشاند و ویژگی های اخلاقی و منحصر به فرد امام صادق «علیه السلام» و فرزند او را که در مدینه می زیستند را برای او گفت. او به مدینه رفت. پیش از دیدار امام، فرزند ایشان امام کاظم «علیه السلام» را دید. امام استقبال گرمی از او کرد و با مهربانی به او فرمود: تا چه اندازه با کتاب دینت (انجیل) آشنایی داری؟ پاسخ داد: از آن آگاهم. امام فرمود: چقدر اطمینان داری که معانی آن را درست فهمیده ای؟ گفت: بسیار مطمئنم که معنای آن را درست درک کرده ام. امام برخی کلمات انجیل را از حفظ برای بریهه خواند. شدت اشتیاق بریهه به صحبت با امام زمان و مکان و خستگی سفر را از یادش برده بود. او آن قدر شیفته کلام و مهرورزی امام شد که از اعتقادات باطل خود دست برداشت و به اسلام گرایید. هنوز به دیدار امام صادق «علیه السلام» شرفیاب نشده بود که به وسیله فرزند او مسلمان شد. مهربانی با بستگان مهربانی با نزدیکان ویژگی بارز یک مؤمن است. علی بن جعفر برادر امام کاظم «علیه السلام» و برادر زاده امام کاظم «علیه السلام» محمد بن اسماعیل به دیدن امام کاظم «علیه السلام» رفتند. اندکی از مغرب گذشته بود. در زدند. امام در را گشود و با برادر خود سلام و احوالپرسی کرد. محمد نزدیک آمد و دست امام را بوسید و گفت: فدایت شوم، مرا پندی دهید. امام فرمود: به تو سفارش می کنم در مورد ریختن خون من از خدا بترسی. محمد تعجب کرد. امام تا سه بار جمله خود را تکرار کرد. محمد به کناری رفت و امام به علی بن جعفر فرمود: تو همین جا بمان. سپس به داخل خانه رفت و کیسه ای صد دیناری به او داد و فرمود: این را به محمد بده و بگو آن را در سفر همراه داشته باشد. علی کیسه را ستاند و بیرون آمد. ولی امام دوباره پیش از بیرون رفتن او را صدا زد و صد دینار دیگر به او داد و فرمود: این کیسه را هم به او بده. به امام گفت: قربانت شوم! اگر به آنچه به او فرمودی از او می ترسی پس چرا او را در این سفر یاری می کنید؟ امام که می دانست محمد بن اسماعیل نزد هارون الرشید خواهد رفت و سخن چینی خواهد کرد، گفت: اگر من از قطع پیوندم با او دوری کنم اما او حق خویشی را ادا نکند و از من ببرد، خدا عمرش را کوتاه خواهد کرد، سپس کیسه بزرگی که سه هزار درهم در آن بود آورد و فرمود: این کیسه را هم به او بده. علی خداحافظی کرد. در راه بازگشت کیسه صد دیناری را به او داد و گفت که آن را امام داده است. او بسیار خوشحال شد و امام را دعا کرد. کیسه دوم و سوم را هم به او داد و شادمانی او بیشتر گردید و امام را فراوان دعا نمود. او با علی بن جعفر خداحافظی کرد و به بغداد رفت. پس از مدتی درنگ در بغداد سرانجام فریب خورد و نزد هارون الرشید بدگویی امام را کرد و حتی هارون الرشید را امیر المؤمنین نامید. هارون الرشید از خوش خدمتی محمد بن اسماعیل خرسند شد و صد هزار درهم برای او فرستاد. ولی پروردگار او را به بیماری سختی دچار کرد و در نتیجه آن بیماری او را هلاک گردانید و نتوانست از هدیه هارون الرشید بهره مند شود. زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی
حدیث روز ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۱ 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg