زندهیاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... روضه حضرت زهرا سلامالله عليها.. خلق عالم سائل و روزی خورت لیف خرما وصله های چادرت
ای سه شب بی قُوت و از قوت تو سیر هم فقیر وهم یتیم وهم اسیر
یک روزی صدا زد زینبم ، بنشین کنار بسترم ، وصیتم هایم رابه بابات علی گفتم ،
دخترم یک وصیت هم به تو دارم . من از شما عاشقان فاطمه سئوال می کنم آیا تا حال دیدید
یک مادر به دختر چهار ساله وصیت بکند !
قربانت بروم فاطمه جان ، آمد کنار بستر مادر نشست زینب ، صدا زد زینبم روز عاشورا میاد ،
من که کربلا نیستم به جای من زیر گلوی حسینم را ببوس ،
یا فاطمه زینب وصیت شما را در روز عاشورا انجام داد زیر گلویش را بوسید
( اینجا را مادر وصیت کرده بود ) امّا زینب یک کار دیگر هم کرد
وقتی آمد گودال قتلگاه لبهایش را گذاشت بر رگهای بریده حسین .
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مادر امشب زینبت را ناز کن چشمهای بسته ات را باز من
یا مکن مادر از این خانه سفر یا که زینب را به همراهت ببر
زینب چهار ساله دوید دامن بابا را گرفت صدا زد : بابا مادرمان را کجا می بری ؟
خدا نکند یک مادر جوانی درخانه جان بدهد بیش از همه بچه های خانه می سوزند ،
گریه می کنند، مادر مادر می گویند .
شب بود گل خانه ی ما را بردند بی جان تن جانانه ی مارا بردند
آهسته در سوخته را وا کردند خاکستر پروانه ی ما را بردند
قربان آن بدنی که علی شبانه غسل و کفن کرد . من از شما می پرسم که آیا دیده اید
مردی خودش خانمش را دفن کند . بدن زن را که می خواهند دفن کنند دو محرم باید باشد
که یکی بالای قبر و یکی داخل قبر ، امیر المؤمنین یک محرم فاطمه بود .
فرمود : وقتی که بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دو دست مثل دستهای پیامبر نمایان شد
همه بگوئید یا زهرا .
افضل الدین خیرخواه.. قاریان افضل ایران:
آیات مختلفی در قرآن در شأن اهل بیت(ع) به ویژه حضرت زهرا(س) که از مصادیق بارز عنوان اهل بیت است، وارد شده است که یکی از این آیات، آیه تطهیر در سوره احزاب( آیه 33 ) بوده که به صراحت درباره اهل بیت پیامبر وارد شده است و طبق روایات فراوانی از شیعه و اهل سنت منظور از اهل بیت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و حسن و حسین(ع) هستند.
وی افزود: اگرچه اهل سنت واژه «اهل بیت» را به معنی خانواده گرفتند و زنان پیامبر را نیز جزو آن دانسته اند اما باید گفت که روایات نقش مهمی در تفسیر می توانند داشته باشند و خود اهل سنت به ویژه طبری در «تفسیر جامع البیان» و سیوطی در «تفسیر الدر المنصور» هر یک حدود 16 روایت را می آورند که همسران پیغمبر شامل آیه تطهیر نمی شوند و این آیه مختص به این تعدادی است که نام بردیم. بنابراین یکی از مهمترین فضائل حضرت زهرا(س) بحث طهارت باطنی و مقام عصمت است که از این آیه شریفه استفاده می شود که در کنار حضرت علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) مطرح شده است.
این قرآن پژوه یادآور شد: آیات دیگری در شأن حضرت زهرا(س) وجود دارد از جمله آیه مباهله آیه 59 و60 سوره آل عمران است. در اینجا هم اهل سنت به مانند شیعه روایات را نقل کرده اند البته ممکن است برخی اهل سنت مصادیق آیه را چیز دیگری معنا کرده باشند اما نام حضرت زهرا(س) و حضرت علی و حسنین(ع) به عنوان مصادیق آیه در ذیل تفسیر این آیه بیان شده است.
حجت الاسلام یگانه تأکید کرد: علاوه بر آیات اطعام که در سوره هل اتی آمده است، که یکی از مصادیق ابرار در این سوره حضرت زهرا(س) است؛ سوره کوثر برجسته ترین سوره قرآن در شأن حضرت زهرا است و فخر رازی از علمای اهل سنت، کوثر را اعجاز قرآن می داند و می گوید ما از این آیه اعجاز می فهمیم چون پیامبر(ص) فرزند پسر نداشت اما دختری داشت که از نسل او هزاران سادات تکثیر پیدا کردند و این اعجاز قرآن است که در زمان پیامبر از خیر کثیر و نسل حضرت زهرا(س) خبر داده است.
وی در مورد محدثه بودن حضرت زهرا(س) نیز گفت: بعد از تمام شدن رسالت نبی مکرم(ص) و ختم نبوت از طریق پیامبر اسلام(ص) و پایان وحی تشریعی آیا ارتباط الهی و پیام دادن خداوند از طریق فرشتگان منقطع می شود یا همچنان وحی به شکلهای دیگری بر زمین نازل می شود؟ در روایات شیعه و اهل سنت این مطرح است که پس از پیغمبر(ص) کسانی هستند که خداوند متعال جبرئیل را می فرستد که با آنها سخن بگوید و پیامهای الهی، البته نه پیامهای رسالتی و شریعتی بلکه پیامهایی در قالب اخبار غیبی و ...را به افرادی برساند که یکی از آنها حضرت زهرا(س) است که بعد از رحلت پیامبر(ص)، جبرئیل بر ایشان وارد می شد و با حضرت زهرا(س) سخن می گفت و مطالبی را می گفت که حضرت علی(ع) آن را می نوشت که به «مصحف حضرت زهرا» معروف است.
این قرآن پژوه، محدثه بودن را منحصر به حضرت زهرا(س) ندانست و افزود: در امتهای گذتشه ما افرادی همچون حضرت مریم(س) را داشتیم که جبرئیل بر ایشان وارد می شد که ایشان هم به عنوان محدثه مطرح هستند و بر اساس روایات ما ائمه اطهار(ع) -" ان الائمه کلهم محدثون"- محدث هستند و جبرئیل بر آنها نازل می شود و مطالب وحیانی را می آورد اما نه وحی رسالتی و تشریعی بلکه اخبار غیبی و در مورد آینده است.
وی تأکید کرد: از دیگر فضایل حضرت زهرا(س) که در ذیل روایات مربوط به آخر سوره تحریم وارد شده است، بحث برتری حضرت زهرا بر زنان عالم است. وقتی قرآن حضرت مریم(س) و آسیه را به عنوان الگو معرفی می کند، در روایات ذیل این آیه چهار نفر از میان زنان به عنوان برترین زنان عالم مطرح هستند یعنی حضرت مریم، حضرت آسیه و حضرت زهرا و مادرش حضرت خدیجه(س) که در میان اهل سنت این روایت مورد تأیید قرار گرفته است که هیچکدام از همسران پیامبر(ص) به جز حضرت خدیجه(س) این فضیلت را ندارند.
حجت الاسلام یگا نه افزود: یکی از محققان غربی تحقیقی درباره عایشه ارائه داده که در دایرة المعارف « لیدن» قرآن آمده است. مقاله درباره عایشه است اما آخرین سخن این مؤلف این است که اهل سنت تلاش بسیاری کردند که عایشه را جزو برترین زنان عالم قرار دهند اما همچنان حضرت زهرا(س) در صدر قرار دارد و برترین بانوی جهان هستی است و عایشه با دو اشکال روبروست یکی اینکه با حضرت امیر(ع) و خلیفه زمان خودش درگیر شد و دیگر آنکه در قرآن در برخی از مواضع مورد مذمت قرار گرفته است و شیعه همچنان حضرت زهرا(س) را در صدر قرار داده و هیچ ابهامی در زندگی و فضایل حضرت زهرا(س) جود ندارد.
وی در ادامه، مخفی بودن قبر حضرت زهرا(س) را یکی از اسرار عالم هستی خواند و گفت: همواره این سؤال را با خود داریم که چرا تنها بانویی که فرزند رسول خدا(ص) بوده همچنان قبرش پنهان است؟ پاسخهای مختلفی می توان بر اساس ایام پایانی عمر حضرت ز
هرا(س) داد اما آشکار شدن قبر مطهر ایشان تا زمان ظهور ح
ضرت مهدی(عج) به عنوان سرالهی همچنان باقی خواهد ماند.
این قرآن پژوه تأکید کرد: آن مقاماتی که خداوند متعال به اهل بیت(ع) داده بود در دنیا برای انسانها همچنان پنهان مانده است. یعنی آن مقام برای برخی مایه حسادت و برای اکثر مردم کشف نشده و برای عده ای قلیلی هم که کشف شده است، وضعیت فعلی به گونه ای است که نمی توانند آن را به طرز کامل ابراز کنند و ما همین سرّ را در غیبت حضرت مهدی(عج) مشاهده می کنیم ، ارزش وجودی آنها به گونه ای است که عالم هنوز ظرفیت تحمل آنها را ندارد و اینکه قبر حضرت زهرا پنهان شده است به خاطر عدم تحمل مردم کل هستی است. یعنی مردم توانایی و ظرفیت ندارند که چنین مقامی را درک کنند و لذا این قبر همچنان پنهان است و با ظهور حضرت حجت(عج) ان شاء الله آشکار می شود
زندهیاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. داستانهایی_از_زندگانی_حضرت_زهرا_علیها_سلام
🔹حضور در ميدان جنگ
سال سوم هجرت بود، بين سپاه اسلام و سپاه كفر، در كنار كوه احدنزديك مدينه جنگ بسيار سختى درگرفت كه به جنگ احد معروف گرديد.
در اين جنگ هفتاد نفر از مسلمين به شهادت رسيدند و بسيارى مجروح شدند.
يكى از مجروحين شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بود، دندانهاى جلو پيامبر شكست و آن چنان به او ضربه زدند كه كلاهخود آهنين كه در سرش بود، خورد شد.
بعد از جنگ ، وقتى پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم به مدينه بازگشت ، فاطمه زهراسلام الله عليها به استقبال پدر رفت ، آب حاضر كرد و خون سروصورت پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم را مى شست .
امام على عليه السلام با پسر خود آب مى آورد و فاطمه سلام الله عليها را در شستن خون بدن پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم كمك مى كرد.
فاطمه سلام الله عليها هنگام شستن دريافت كه خون از بدن پيامبر قطع نمى شود، و هر چه آب مى ريزد، جلو ريزش خون را نمى گيرد، بلكه بر آن مى افزايد.
قطعه حصيرى را آورد و آن را سوزاند و خاكسترش را روى بريدگيهاى بدن پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم ريخت . آن گاه خون ، بند امد
آرى ، حضرت زهراسلام الله عليها تنها در محراب ، حضور نداشت ، بلكه در جريان جنگ نيز اين گونه حضور داشت و يار مهربانى براى رهبرش بود.
۴۰ جمله از رهبر انقلاب درباره «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی»
https://farsi.khamenei.ir/amp-content?id=47021
۴۰Akbar khyrkhah:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت سوم»»
شب – مسیر جاده خاکی
مینی بوس دهاتی ها در مسیر جاده خاکی بود. ده دوازده نفر مسافر داشت که همشون خواب بودند و شاگرد شوفر هم روی صندلی بغل راننده خوابش برده بود. راننده هم گاهی خمیازه میکشید و دهانش را به پهنای صورتش باز میکرد.
آهنگ قدیمی تُرکی هم روشن بود و وقتی راننده دید داره خوابش میبره، یه کم صداشو بلندتر کرد ولی اثری نداشت.
ازطرف روبرو، پیرمرد موتوری در حال رفتن در مسیرش بود. چراغ موتورش سوسو میزد تا اینکه کلا خاموش شد. یکی دو بار با انگشت شستش، دکمه چراغ موتورش را امتحان کرد ببینه روشن میشه یا نه؟ دید روشن نمیشه. یکی دو بار با دست زد به جعبه چراغ جلویی اما دید کار نمیکنه. بی خیال شد و به راهش ادامه داد.
از طرف دیگه، شکنجه گر3 همین طور که رانندگی میکرد به دور و برش دقت میکرد. انگار دنبال چیزی میگشت. حتی یکی دو بار هم سرعتش کم کرد و با دقت به دور و برش نگا کرد اما چیز خاصی ندید و به مسیرش ادامه داد.
راننده مینی بوس دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و مسیرش را تار میدید. تا اینکه بی اختیار گردنش کج و جاده از جلوی چشمش به طور کامل محو شد.
موتوری روبرو هم به خیال اینکه از کنار مینی بوس رد میشه، خیلی عادی به مسیرش ادامه داد و به خاطر نور زیادی که از مینی بوس به چشمش میخورد، راننده خوابیده و گردن کج شده اش را ندید.
تا اینکه دست راننده مینی بوس که روی فرمون بود، کم کم شل شد و فرمون به تدریج منحرف شد و به سمت دیگرِ جاده رفت. یعنی همان مسیری که پیرمرد موتور سوار داشت از روبرو می آمد. تا اینکه کامل به هم نزدیک شدند و مینی بوس با همان سرعتی که داشت، محکم با موتور و موتور سوار بیچاره برخورد کرد.
شکنجه گر3 که به طرف پایین جاده رانندگی میکرد و به پایین تپه اِشراف داشت، ناگهان دید که صدای مهیبی اومد. فورا سرشو برگردوند به همان طرف که صدا آمد. تو همون تاریکی به زور دید که مینی بوس محکم به یک چیزی برخورد کرده و در حال چپ شدن به پایین تپه است. صحنه وحشتناکی بود. اینقدر که با دیدن غلت خوردن مینی بوس با صدای مهیب و برخورد با سنگ های بزرگ، چشمش گرد شده بود و به وحشت افتاد.
توقف کرد و با چشمانش مسیر سقوط و لته پاره شدن مینی بوس به پایین تپه را تعقیب میکرد. فکری به ذهنش رسید. نگاهی از طریق آیینه جلو به طرف صندوق عقب کرد. دنده عوض کرد و راه افتاد.
یک دو ساعت گذشت.
جمعیت زیادی در حیاط و راهروی بیمارستان جمع شده بودند و در حال جا به جا کردن تصادفی ها و اموات و مجروحان از ماشین های آمبولانس و سایر ماشین ها به تخت های بیمارستان و بردن به طرف بخش اورژانس بودند.
یکی از پرستارها از یکی از محلی ها پرسید: چند نفرن؟
مرد جواب داد: نمیدونم. کلا دوازده سیزده نفر!
پرستار که مشخص بود با دیدن آن صحنه هولناک از آن همه آدم درب و داغون هول شده با صدای بلندتر به بقیه گفت: همشونو بیارین اینجا ... از این طرف ... سریع تر!
مسیر آمبولانس ها تا بخش، مملو از رفت و آمد سریع دکتر و پرستار و مردم بود.
یه پرستار دیگه در بخش ایستاده بود و بقیه را رهنمایی میکرد: همین جا ... به ترتیب ... جا برای همشون هست ...
پرستار اولی چشمانش را مالوند تا چهره ها را بهتر ببیند. سپس صداشو بلندتر کرد و به محلی ها گفت: اگه کسی اینا را میشناسه بمونه تا شناسایی بشن.
یکی از محلی ها گفت: من مال همون اطرافم.
پرستار پرسید: شما زنگ زدین اورژانس؟
مرد جواب داد: نه ... دیدم یه ماشین کنار جاده ایستاده و درِ صندوق عقبش بالاست. وایسادم ببینم چی به چیه؟ که دیدم یه مرد از پایینِ تپه اومد بالا و در صندوق عقبش بست و سوارش شد و رفت. فکر کنم اون زنگ زده.
پرستار دوم پرسید: پس چرا رفت؟ کسی اونو ندیده؟
محلی گفت: ندیدمش. شاید ترسیده بمونه.
همشون خوابیدند ردیف هم. سر و وضعشون خونی و همه بیهوش. پرستار از نفر اول شروع کرد و با چک لیستی که داشت، با همون محلی که گفته بود من اهل همونجام، شروع کردند به شناسایی.
پرستار: اینو میشناسی؟
مرد: آره بیچاره. رانندشه. مرده؟
پرستار: آره.
مرد: این چی؟ شاگرد شوفره!
پرستار: اینم آره ... مُرده بنده خدا .
مرد: این فلانیه ... اینم فلانی ... اینو نمیشناسم ... اینم آره ... مال روستای بغلیه ... اینم پسر فلانیه ...
تا اینکه مرد محلی و پرستار به تخت آخر رسیدند. یه تکون هایی میخورد و حالش از بقیه بهتر بود اما تو حال خودش نبود و گاهی کلمات بی ربط و هذیان میگفت.
پرستار: فقط این بی هوش نشده. اینو میشناسی؟
مرد سرشو به پسری که روی تخت خوابیده بود نزدیکتر کرد و گفت: نه ... نمیشناسم ... اصلا ندیدمش ...
پرستار: داره هذیون میگه. فارسی حرف میزنه؟
مرد: آره انگار. خیلی واضح نیست. ولی آره ... فارسی
حرف میزنه.
پرستار: شاید پناهنده است.
@hadadpour
مرد: شاید ... ولی تو مینی بوس چی م
یخواسته؟ این مینی بوس داشته برمیگشته روستا!
پرستار: چه میدونم آقا ... چه سوالایی میپرسی! خب دیگه ممنون ... دیگه به کمک شما نیازی نیست ... بفرمایید ... بفرمایید.
مرد محلی که مشخص بود مشکوک شده، همینجوری که داشت از تصادفی ها دور میشد، چشمش به تخت آخر دوخته شده بود. برای چند ثانیه چشم ازش برنداشت. تا اینکه دیگه به سمت در رفت از بخش خارج شد.
شکنجه گر3 دید که اون مردی که برای شناسایی رفته بود داخل، خارج شد و در حالی که پشتش به اون بود، از کنارش رد شد و رفت بیرون.
شکنجه گر که داشت از آب سرد کنِ کنار بخش آب برمیداشت، چرخید و از لا به لای در نگاهی به تخت تصادفی ها کرد و بابک را دقیق تر روی تخت آخر دید زد. وقتی دیدش انگار خیالش راحت شد. گوشیشو بیرون آورد و همین طور که داشت آب میخورد، یواشکی از بابک از فاصله دور عکس گرفت و بعدش گوشیشو گذاشت تو جیبش. آب خوردنش که تموم شد، لیوانش انداخت تو سطل و مثل یه مراجعه کننده معمولی، از بیمارستان خارج شد و رفت.
کاک رسول که از خستگی داشت چشماشو میمالید، به محض شنیدن صدای پیام به تلگرامش سر زد و آخرین چیزی که براش اومده بود باز کرد.
پیام: حالش خوبه. بفرستم تایید کنی؟
پاسخ کاک رسول: اینجوری بهتره.
تصویری براش اومد. بازش کرد و بدون اینکه در اون عکس دقت کنه، فورا ارسال کرد برای یه اکانت دیگه.
ازطرف دیگه، مرد محلی که برای شناسایی تصادفی ها رفته بود داخل، وقتی از بیمارستان خارج شد و در پارکینگ، به طرف ماشینش میرفت، گوشیش درآورد و شماره ای گرفت.
صدا: چرا الان زنگ زدی؟
مرد: یه عده نزدیک ما تصادف کرده بودند و آوردمیشون بیمارستان. چند تاشون مردند و بعضیاشون زنده هستند.
صدا: چه دخلی به ما داره؟
مرد محلی گفت: یه چیزی اذیتم میکنه!
صدا: خب؟
مرد: بینشون یه جوون ایرانی هم بود.
صدا: مطمئنی ایرانیه؟
مرد: فارسی هذیون میگفت.
صدا: بی هوشه؟
مرد: فعلا آره. فکر کنم.
صدا: میفرستم بررسی کنند. شاید پناهنده است. کدوم بیمارستان؟
مرد: نزدیک خودمون.
صدا: حالا چی میگفت؟ چی هذیون میکرد؟
مرد: یه اسم را مدام تکرار میکرد.
صدا: چه اسمی؟
مرد: جملاتش نامفهوم بود. منم خیلی دقت نکردم. ینی پرستار نذاشت. ولی مدام میگفت «محمد»
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
عده ای داشتن آماده میشدن برن وضو بگیرن برای نماز صبح. صدای اذان صبح در فضا پیچیده بود.
مجید: قربان پیام تصویری داریم. به اکانت اختصاصی خودتون اومده.
محمد: بفرست.
تصویر در مانیتور بزرگ وسط اتاق به نمایش گذاشته شد. عکس بابک بود که روی تخت دراز کشیده.
محمد گفت: ازشون تشکر کن و بگو «محمد» سلام رسوند.
بعدش هم لبخندی زد و در حالی که داشت آستین هاشو برای وضو بالا میزد، زیر لب گفت: به قول بچه ها؛ این تازه شروع ماجراست! «بسم الله الرحمن الرحیم»
ادامه دارد...
@قاریان افضل ایران
دودلیل برای این سوال که چرا امیرالمؤمنین دست به شمشیر نبرد؟ چرا نجنگید؟ چرا حضرت زهرا سلام الله پیش قدم شد؟ یک دلیل از زبان حضرت زهرا و دیگری از اميرالمؤمنين علیهماالسلام
این شبهه بسیار فراگیر است، حتما این کلیپ رو تا میتونید منتشر کنید، یاعلی مدد❤️
شهادت ام ابیها محبوبه عالم سید النساالعالمین ام الائمه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خدمت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ، مقام معظم رهبری و ملت شهیدپرور تسلیت باد.
#فضائل_حضرت_زهرا
#دریای_فضائل.. قاریان افضل ایران
بیا اسما کمک حالم دلم دریایی از درده
ببین خیبر شکن امشب چه زانویی بغل کرده
تو سینم کوه فریادم ولی به صبر مامورم
نمیشه باورم دارم تن یاسم رو میشورم
دارم دق میکنم از غم نبین انقدر ارومم
ببین اسما چقدر سردِ تن زخمی خانومم
تن زخمی خانومم چه خاکی بر سرم کرده
بریز اب روان اروم به بازوی ورم کرده
بریز اب روان اسما علی دل تنگ و بی تابِ
تو هر چی اب میریزی بازم میریزه خونابه
خدایا کاش میمیردم علی داره چی میبینه
حالا باید بفهمم که چه زخمی داشت رو سینه
دیدی واسه چی بود وقتی میشد بعضی شبا بیهوش
چجوری زندگی کرده با این زخم روی پهلوش
سه ماه از من چه پنهون کرد همه ازردگی هاش و
نگاه کن زیر چشمش رو ببین خون مردگی هاش و
برای من سپر کرده چطور کل وجودش رو
بزار بیشتر ببینم من یه کم روی کبودش رو
داره میره ولی خونش هنوزم روی دیوارِ
داره میره نگفت آخر کجا افتاد گوشواره
حسن جانم حسین جانم بیاید مادر داره میره
به داد من برس زهرا که زینب داره میمیره
دوباره فاطمه جانم خودت مشکل رو حل کردی
برای آخرین دفعه یتیمات و بغل کردی
حالا که بعد این چند ماه دوباره میبینم روت و
چطور دل بکنم آخه بیارم آه تابوت و