Akbar khyrkhah:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت سی و ششم»»
محمد همین طور که در سالن راه میرفت و فکر میکرد گفت: دربهترین حالت، وقتی یه رخداد بزرگ اجتماعی و یا امنیتی رخ میده، بُرد با طرفی هست که دوازده دقیقه اول روایت کنه. و در همون دوازده دقیقه اول، اولین روایت را دستش بگیره. و الا در جنگ روایت ها باخته.
یکی از بچه ها گفت: هنوز موضع گیری خاصی اعلام نشده!
محمد پرسید: مگه خبرش از رسانه های رسمی پخش شده که بخواد کسی موضع بگیره؟! وقتی شروع میکنن به موضع گرفتن که حداقل خبرش به طور رسمی اعلام شده باشه.
یکی دیگه از بچه ها گفت: نه. داره از دوازده دقیقه میگذره و هنوز هیچ کدام از خبرگزاری های رسمی این خبرو منتشر نکردند!
محمد رو به یکی از بچه ها کرد و پرسید: از فضای مجازی چه خبر؟
لحظاتی گذشت و اون بنده خدا گفت: فقط در چهار دقیقه اول، بالغ بر سیصد کلیپ از این خودسوزی در فضای مجازی پخش شده که از این تعداد، بالای صد نفرشون لایو گرفتند و تا موقع اومدن آمبولانس و نیرو انتظامی و ... بالا سرش بودند و گزارش ثانیه به ثانیه دادند!
محمد گفت: و هنوز از رسانه های رسمی ما خبری نیست. درسته؟
که یکی از بچه ها گفت: هنوز خبری نیست.
محمد گفت: خب! اینم باختیم به سلامتی! اگه امشب و فرداشب شبکه های معاند، از تاریخچه خودسوزی مادران به خاطر بچه هاشون در جمهوری اسلامی ویژه برنامه پخش نکردند، من اسم خودمو عوض میکنم. روایت اول را میگیرن تو مُشت خودشون و ملت هم باور میکنه. راستی سعید! دقیقا کجا این رخ داده؟
سعید جواب داد: جلوی یکی از مراکز مهم پلیس امنیت اخلاق!
محمد فورا گفت: احدی اسم پلیس امنیت اخلاق نمیاره. حالا میبینین! خواهند گفت گشت ارشاد! و بعدش هم یه مشت از خدا بی خبرِ کارنشناس میشینن میگن ارشاد کلمه دینی هست و ربطش میدن به امر به معروف و نهی از منکر و یه مشت از اونا سیاسیِ اُسکل تر هم برای انتخابات آتی، وعده حذف گشت ارشاد میدن و از آب گل آلود ماهی میگیرن! ینی کلا آدرس غلط دادن به مردم. و وعده حدفِ چیزی که اصلا وجود ندارد!
سعید گفت: قربان یادمه تو جلسه چند روز پیش گفتین این بار هم سرِ نیرو انتظامی خراب میشن و مثل دفعه قبل، بچه های مظلوم ناجا میشن سیبل! حتی یادمه بقیه معاونت ها هم همین تحلیل رو داشتند.
محمد: آره. خدا به ناجا صبر و عزت بده. با دست خالی و تفنگِ بی فشنگ قراره جلوی جنگ شهری بگیرن.
سعید پرسید: قربان رسانه ها که پیوست امنیتی و عملیات روانی دارن! چرا عمل نمیکنن؟! چرا همین حالا از شبکه خبر اعلام نمیکنه و مِیدون واسه یه مشت خرمگس معرکه خالی میکنن؟!
محمد حرفی زد که دیگه سعید سرش انداخت پایین و دیگه هیچی نگفت. گفت: به همون دلیلی که وقتی نظرِ کارشناسی و فنی درباره محتوای فیلنامه ها و پروانه های ساخت فیلم و سریال ها میدیم، آقایون انگار نه انگار! یه دستی به سر و روش میکشن و میگن این دیگه قبلی نیست و نظر شما تامین شد و فاتحه مع الصلوات!
دیگه کسی چیزی نگفت. همه مشغول بودند. محمد به اتاقش رفت. لحظاتی رو صندلیش آرام گرفت. گوشیش از کشوی میزش درآورد. دید از خونه تماس گرفتند. تماس گرفت و با خانمش اندکی حرف زد:
-بَه جناب امنیت ملی!
-سلام خانمی. خوبی؟
-سلام رو ماه خسته ات! ممنون. تو خوبی؟
-هی. بهتر از این بدتر نمیشم! تو چطوری؟
-ما هم خوبیم. ملالی نیست جز دوریِ شما. امشب میایی؟
-بعیده. خیلی کار دارم.
-تهرانی؟
-آره. بچه ها چیکار میکنن؟
-خوبن. کُتلت پختم. گفتم دوس داری. خیارشورش هم خودم درست کردم.
-باورت میشه از همین جا بوش خورد به مشامم!
-نه. معلومه که باورم نمیشه. چون هنوز سرخش نکردم.
محمد خندید و گفت: راستی نون دارین؟ دیروز بود یا پریروز ... از بس عجله داشتم یادم رفت بخرم.
-پریرزو بود. آره. داریم. نگران نباش.
-پریروز؟ ینی من با امروز، الان سه روزه خونه نیومدم؟
-حداقل یه کاری کن که بتونی درست و حسابی بخوابی. وقتی چشمات به خاطر کم خوابی قرمز میشه، خیلی ترسناک میشی.
-باشه. لابد سبزی و گوجه و پیازچه هم قراره بذاری بغلِ کُتلت ها و علی برکت الله. آره؟
-محمد چرا حالِ خودمو نمیپرسی؟ همش از شکم و سفره و خوراکیا میگی!
-بسم الله الرحمن الرحیم. شروع شد!
-ینی چی شروع شد؟ راس میگم!
-من نپرسیدم حالت چطوره؟ احوالپرسی نکردم؟
-کم بود. بیشترش کن.
-اونم چشم.
-اونم چشم؟ منت میذاری؟ واقعا که!
-الان منت گذاشتم؟ اصلا میخوای قطعش کنم راحت شی؟
-اگه دنبال بهانه هستی آره. قطعش کن. ویییش. همش منتظرشم بیاد. نمیاد و وقتی هم زنگ میزنه، از پیاز و پیازچه حرف میزنه و میپرسه الا حال و روز من!
محمد با خنده پرسید: مگه ماشالله حال و روزت چشه؟ درجوار حضرت عبدالعظیم حسنی نیستی؟ که هستی! سید الکریم! همسایه خونه حاج خانم و حاج احمد آغا نیستی که هستی! بچه ها به این خوبی!
-لابد شوهر به این ماهی! نه! بگو! تعارف نکن.
-میدو
نستی تلفونامون شنود میشه؟
-خب بشه! بذار بدونن چطور آدمی هستی! بذار لااقل شاید از برکت این تماس و حرفای من، یکی پاشه بره دو تا نون سنگک بخره و بیاره تا ضعف نکنی! والا.
-خانمی!
-بعله!
-بعله نه. خانمی!
-بفرمایید!
-اذیت نکن. خانمی!
-جانم!
-بهت حسودیم میشه!
-به چیم حسودیت میشه؟ لابد به شوهرم!
محمد با قهقهه بلند گفت: آره. بخدا میخواستم همینو بگم!
-همیشه میدونم سر کارم میذاریا. ولی نمیدونم چرا بازم تحویلت میگیرم!
هنوز مکالمه محمد و خانمش تموم نشده بود که یکی در زد. محمد گفت: بفرمایید!
سعید با عجله اومد داخل و گفت: قربان لطفا تشریف بیارین.
محمد مثل فنر از سر جاش بلند شد. همین طور که خم شده بود که گوشیو قطع کنه و بذاره تو کشو کمدش و بره، به خانمش گفت: باید برم. به خدا سپردمت. یاعلی.
حتی فرصت نشد خانمش جواب خدافظیشو بده. فورا گوشیو گذاشت تو کشو و رفت.
وقتی به سالن رسید، سعید گفت: دو تا عکس، دو دقیقه پیش رفته رو صفحه بی بی سی و دو تا از خبرگزاری های رسمی انگلیس!
محمد پرسید: عکس از همین زنی که خودسوزی کرد؟!
سعید گفت: بله! کیفیت و زاویه عکس ها با کل عکس و فیلما که تا الان پخش شده، متفاوته و خیلی بالاتره!
محمد پرسید: دوتاش از خیابونه؟ وقتی که جنازه زنه وسط خیابون بوده؟
سعید گفت: نه! یکیش از بخش سوختگی بیمارستان و دومیش هم از سردخونه است!!!
محمد دستی به سر و صورتش کشید و گفت: راس میگی سعید؟!
سعید اشاره کرد به یکی از بچه ها. اون بنده خدا رو به محمد گفت: ما شک نداریم که این عکسارو شبنم گرفته! فقط اون اینجوری بلده حرفه ای سرِ جنازه ها حاضر بشه و حرفه ای عکس بگیره و حرفه ای ارسال کنه و اونا هم فورا بفرستند آنتن و جهانیش کنن! به اسم خودِ شبنم ... به عنوان خبرنگار بدون مرز!
محمد فورا گفت: کدوم بیمارستانه؟ فورا وصل کن حراست بیمارستان!
سعید فورا مشغول شد. محمد رفت پشت خطِ صدرا: صدرا کجایی؟
صدرا گفت: تو خیابون آقا. آقا روم سیاه!
محمد گفت: اصلا این حرفو نزن. پیش میاد. تو امروز یه بار جونتو گذاشتی کف دستت!
صدرا گفت: نوکرم آقا. ببخشید. نفهمیدم چی شد یهو دختره گذاشت و رفت!
محمد گفت: ببین! الان وقت این حرفا نیست. هنوز نیم ساعت نیست که از خبر خودسوزی خانمه گذشته که شبنم دو تا عکس حرفه ای فرستاده و اونا هم فورا پخش کردند. بیمارستانی که خانمه رو بردند، بخاطر هجوم جمعیت بستند و به احتمال نود درصد شبنم هنوز اونجاست. دو تا چاراه بیشتر با تو فاصله نداره. ببینم چیکار میکنی؟
صدرا: رفتم آقا. به هر قیمتی شده پیداش میکنم.
محمد گفت: تمام دسترسی هاش قطع کرده. گوشی. خط و نت و همه چیش. کاملا هوشیاره. زود باش صدرا ...
ادامه دارد...
@hadadpour
#کلاس_درس
آیا میدانستید مساحت کشور انگلیس به اندازه یک استان ایران (استان سیستان و بلوچستان) است؟!
اما انگلیس نام خود را «بریتانیای کبیر» گذاشت و بر کل دنیا حکمرانی کرد...
و بعد برای اینکه خود را در ذهن مردم دنیا تطهیر کند، دو کالای فرهنگی تولید کرد... یکی فوتبال و دیگری فیلم و انیمیشن
آنقدر تبلیغ کرد و کرد تا همه باور کردند که اروپایی ها و مخصوصا انگلیسی ها مردمانی خوب و بی آزار هستند!
وقتی ذهن ها مشغول فوتبال و فیلم و مشروب و سکس و خشونت شد، دیگر چه توقعی از مخاطب دارید؟
من و شما داریم برای فردی حرف میزنیم که ذهنش در اختیار دیگران است...
#
🔴 #معاینه_قلب_همسر
💠 دکتری که بالاسر یک بیمار یا مصدوم میرسد ابتدا علائم حیات بیمار را معاینه و چک میکند اگر قلب یا مغز مصدوم آسیب جدّی دیده باشد برای دکتر رسیدگی به این اعضاء از شکستگی انگشت و یا پارگی برخی اعضا ارجحیّت دارد. قرار نیست دغدغه پزشک در این وضعیت، تمیز کردن صورت یا لباس بیمار از خون و آلودگی باشد.
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاورهها این است چرا با اینکه به همسرم رسیدگی میکنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد بدخُلقی همسرم میباشم.
💠 یکی از دلایل مهم این قضیه، عدم رعایت اولویت در رسیدگی به نیازهای همسر است. بطور مثال بچّهای که زیاد گرسنه است اگر ابتدا به فکر گرفتن ناخن او و یا پوشاندن لباس تمیز به او باشید با اینکه دارید به او رسیدگی میکنید ولی فقط از او بدخُلقی میبینید!
💠 هنر شما باید این باشد که نیازهای اصلی و فوری همسرتان را در شرایط عادی و غیر عادی تشخیص دهید. مثلاً اگر شوهرتان نیاز شدید به رابطه دارد طبق روایات باید بدون درنگ ابتدا به این نیاز رسیدگی کنید و یا اگر خانم شما نیاز به گفتگو و همدردی دارد خرید نان و میوه و یا شستشوی ظروف قرار نیست او را آرام کند.
💠 راه شناخت نیازهای فوری و اصلی همسر، مطالعه پیرامون روانشناسی زن و مرد، مشاوره گرفتن، سوال از همسر و توجّه به گلایهها و توقّعات پرتکرار و منطقی اوست.
#تربیت_اسلامی
#اخلاق_در_خانه
#پلیس_مجاهد
قاریان افضل ایران:
ختم سوره کافرون در صبح جمعه پیامبر اکرم (ص) دراین باره میفرمایند: «هر کس در بامداد بعد از نماز صبح روز جمعه قبل از طلوع آفتاب ده بار این سوره را بخواند و صد بار صلوات بفرستد به این نحو: «اَللّهمّ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ الاُمِّیِّ مُحَمَّدٍ و آلِهِ و سَلِّم» هر مراد و مقصودی داشته باشد به یاری حقتعالی و بدون تردید برآورده میگردد و راوی میگوید: من آن را کراراً تجربه کردهام.» #ذکر
فاطمه طباطبایی (عروس امام) می گویند: امام در آخرین سجده نماز عصرشان، همیشه ذکر «یا کریم یا لطیف» را می گفته اند.
ایشان می گفت این دو کلمه به قدری جامعیت دارند که انسان را از هر ذکر دیگری مستغنی می کند؛ چون هرچه را که انسان از خدا طلب کند یا به واسطه کرم یا لطف حضرت حق است که به او عطا خواهد شد. # ذکر
ماهنامه " فارین افرز" از قدیمیترین و معتبرترین نشریات سیاست خارجی آمریکا به زندگی سیاسی و اجتماعی مقام معظم رهبری پرداخته است.
🔻این نخستین بار است که یک مجله معتبر آمریکایی تیتر اول و مطلب اصلیش را به مرور مواضع و جهتگیریهای رهبر کنونی ایران اختصاص میدهد. در این شماره از مجله عکس ایشان را بر روی جلدش چاپ کرده، این کار بیسابقه بوده است که چهرهای سیاسی را بهصورت تکی و تمام صفحه چاپ کند.
🔸گدین روز، مدیر مسئول مجله گفت: علت اختصاص مطلب اصلی نشریه به آیتالله خامنهای، آشنایی بیشتر مخاطبان آمریکایی از رهبری ایران است که "قدرت سیاسی بسیار دارد و تصمیمات و سخنانش با پیامدهای مهم منطقهای و بینالمللی همراه است." این مجله تیزهوشی و مدیریت بالای آیتالله خامنهای را مانع تحققق اهداف غرب در مقابل ایران دانسته است.
🔹مقاله (جنگ آیتالله): این مرد ۸۰ ساله بیسروصدا به قدرتمندترین مرد خاورمیانه تبدیل شده است. آیتالله خامنهای طی ۳۰ سال رهبریاش، همیشه یک مشکل آزاردهنده برای رؤسای جمهور ایالات متحده بوده است.
🔸در مطلبی BBC با عنوان آیتالله خامنهای مرد فضاهای خالی ایران: آنچه آیتالله خامنهای را از بسیاری از رهبران متمایز میکند، نگاه منطقی و عملگرایانه او به سیاست است.
🔺روزنامه آمریکایی یواسایتودی به نقل از اندیشکده آمریکن اینترپرایز: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک «ابرحریف» بهنام آیتالله خامنهای است که نقشه راه را میشناسد و مردم به او اعتماد آمیخته بااعتقاد دارند. #سیاسی
🦋#بزرگمهر_و_انوشیروان
بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان هرروز صبح زود خدمت انوشیروان میرفت و پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان میگفت: سحر خیز باش تا کامروا گردی.
شبی انوشیروان به سرداران نظامیاش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید لباسهایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند.
صبح روز فردا وقایع طبق خواسته #انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود، به خانه بازگشت و دوباره لباس پوشید. آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید.
پادشاه خندید و گفت: مگر هر روز نمیگفتی #سحر_خیز باش تا کامروا باشی؟
بزرگمهر گفت: دزدان امروز #کامروا شدند، زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار میشدم و به درگاه پادشاه میآمدم، من کامرواتر بودم. #حکایت
✨زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد!!
🌺اول مرد فاسدی از کنارمن گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
🌺دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
🌺سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را ازکجا آورده ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که زاهد این شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
🌺چهارم زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اویتل رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟ #حکایت
*تاریخ گواهینامههای خود را چک کنید.*
🚔 راننده فاقد گواهینامه، از شمول بیمه شخص ثالث خارج شد.
✅ بر اساس رأی دیوان عدالت اداری، رانندهای که گواهینامه ندارد یا مدت آن
پایان یافته باشد و تمدید نکرده باشد، چنانچه تصادف کند، ولو اینکه بیمه ثالث داشته باشد، بیمه هیچگونه خسارتی پرداخت نمیکند.
به عبارت سادهتر اگر گواهینامه رانندگی شما مدتش تمام شده باشد و به هر دلیلی تمدید نکنید، سوار ماشین بدون بیمه هستيد و در زمان تصادف،خسارت و دیه رو باید از جیب خودتان بپردازید.
*گواهینامه رانندگی رو تمدید کنید. مبلغ دیه، ۸۰۰ میلیون تومان میباشد.* #اجتماعی
یک سنت خوب در روز جمعه
🌸 پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
«هرکس سوره جمعه رابخواند،خداوند به تعداد کسانى که در شهر های مسلمین در نماز جمعه شرکت مى کنند و کسانى که شرکت نمى کنند، به او ده حسنه مى بخشد».
تفسیر مجمع البیان ج10/5
#حدیث
📕شبی دخترک مسلمان از نیویورک امریکا از دانشگاه به سمت خانه می رفت که پس از مدتی متوجه شد مردی با ژاکت کلاه دار که سعی در پنهان نمودن چهره اش مینمود او را تعقیب می کند.
🍃دختر بسیار وحشت زده بود و شروع کرد به خواندن آیت الکرسی و به الله سبحان و تعالی توکل کرد... الحمدالله بخیر گذشت و دختر به سلامت به خانه رسید.
🍃 ولی فردای آن شب در اخبار شنید که دیشب به دختری در همان محل و همان ساعت تجاوز شده و جسد دختر را در میان دو ساختمان پیدا نموده اند.
🍃پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد بوده و یا چیزی دیده به اداره پلیس برود تا قاتل را شناسایی کنند.
🍃 دختر به اداره پلیس رفته و ماجرا را به پلیس گفته و از بین مردهایی که صف کشیده بودند از پشت آینه قاتل شناسایی کرد.
🍃 پلیس از قاتل می پرسد که در آن شب یک دختر با حجاب را تعقیب میکردی چرا به او حمله نکردی؟
🍃قاتل گفت من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه میرفتند.
🍃الله اکبر این است عظمت توکل به خداوند.
♥ قاریان افضل ایران ♥👇
✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟✿ @
سردار محمدیان فرمانده انتظامی تهران بزرگ شد
🔹با حکم سردار رادان، عباسعلی محمدیان فرمانده انتظامی تهران بزرگ شد.
🔹محمدیان فرمانده انتظامی استان البرز و رییس پیشین پلیس آگاهی تهران بود.
🔹سردار رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ نیز به عنوان رییس پلیس امنیت اقتصادی فراجا منصوب شده است./عصرایران
حدیث روز ۷ بهمن ماه ۱۴۰۱
#حدیث_امروز
📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇
🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا:
@manzelgaheoshagh_tehran_bozorg