eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم باز دلشوره میکُشد من را کاش میشد که شب سحر نشود صبحِ فردا نیاید و با من کاروانِ تو در به در نشود خارِ صحرا اگر که میچینی دشتی از خاک بر جگر دارم من بمیرم به جای تو ای کاش حیف تنها دوتا پسر دارم از سر شب رُباب در خیمه چادرش را کشیده رویِ علی چه به او گفته‌ای که با گریه میزند بوسه بر گلویِ علی زیر لب حرف میزند با خود بُرده خواب تمام قافله را با سرانگشت میکشد بر خاک عکس تیر مهیب حرمله را سر شب گفت دخترت با من عمه‌جان شانه زن به گیسویم باز هم  یادِ مادرم کردم تا نشست او به روی زانویم از همان روزِ اول سفرت گفت چشمت  که بر نمیگردم هم با خودم چند معجر بود چند چادر اضافه آوردم کن دعایی که گوشِ دخترکت زخمی از گوشواره‌ها نشود معجری که عمو به او داده محکمش بسته‌ام که وا نشود پیشِ رویَت نشسته‌ام اما حالتی مثلِ محتضر دارم هرچه فردا خدا نکرده شود مادرم گفته و خبر دارم گفت فردا که تشنه میمانی تَرَک از زخمها لبت دارد چشمهای تو تار می‌بینند مِیلِ گودال مَرکبت دارد هیچکَس نیست حامی‌ات اما در عوض آنقدر حرامی هست تکیه بر نیزه‌ی شکسته دهی عوضش نیزه دارِ شامی هست گفت فردا به خیمه می‌آید ذوالجناحی که زینش از خون است حَرَمت در میانِ نا محرم قتلگاهت زمینش از خون است (حسن لطفی) @aleyasein
مرثیه عاشورایی دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد @aleyasein
انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست آئینه تر از روی تو خورشید ندیده این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست تا بر سر معجر ننهم دست اسیری کار تو برایم به جز از دست دعا نیست از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست ای کاش که انگشتر تو زود درآید در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست @aleyasein
متن شعر روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام - شب عاشورا - حاج مهدی سلحشور: رفتن تو می زند آذر به خیلی چیزها زل زده از روی تل خواهر به خیلی چیزها گفتی ابن الحیدرم آخر نمی دانی مگر می شود حبّ علی منجر به خیلی چیزها دیده جای خالی ات را آن سوار و دوخته چشم بر گهواره، بر معجر، به خیلی چیزها روی پیشانی ز جای مهر خون جاری شده سنگ دارد می زند لشگر به خیلی چیزها تیر را جای جلو از پشت در می آوری گیر کرده ظاهرا از پر به خیلی چیزها آنطر ف از دور دیدم سارقی را در کمین چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها جا گرفته روی سینه آن سگ هار از قفا می زند هی ضربه بر حنجر به خیلی چیزها کاش تنها آن حرامی با گلویت کار داشت می خورد این تیزی خنجر به خیلی چیزها با قد خم مادرت آمد عیادت، کرده ای یاد پهلو یاد میخ در به خیلی چیزها داخل گودال حالش را رعایت می کنی چونکه حساس است یک مادر به خیلی چیزها @aleyasein
بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت بيا كه حيدر تنهاست ديده بر راهت چقدر منتظران تو بي صدا رفتند نگاه مضطرب ماست ديده بر راهت به هر ديار عزادار مادرند همه بيا كه عترت طاهاست ديده بر راهت قسم به خاك نشسته به چادر مادر سكوتِ غربتِ دنياست ديده بر راهت هنوز ناله ی مادر به گوش مي آيد ببين كه حضرت زهراست ديده بر راهت ميان كوچه به دنبال گوشواره حسن شهيد سيلي اعداست ديده بر راهت كنار بستر غرق به خون مادرتان هنوز زينب كبراست ديده بر راهت ميانِ گوديِ مقتل حسين افتاده هنوز زير لگدهاست ديده بر راهت به ناله هاي بُنَيَّ كنار آن گودال زني كه غرقِ تماشاست ، ديده بر راهت نشسته بي ادبي رويِ سينۀ ماهش ببين كه مادرت آنجاست ديده بر راهت زمان كشتن لب تشنه آب مي خوردند لباس هاي تنش را يكي يكي بُردند @aleyasein
زمزمه شام غریبان لشکر نامرد هر کار میخواست کرد دنیایی از درد شد سهم زینب بعد از جسارت شد وقت غارت حالا اسارت شد سهم زینب یکی تو فکر خلخالِ و یکی به فکر گوشواره کاشکی قانع به گوشواره شن امون ز گوش های پاره ۲ قلب شکسته یک تن خسته دستای بسته خونین جگر شد کودک عطشان خواهر گریان ناقه ی عریان وقت سفر شد زینبِ علی و اسیری کی باورش میشه خدایا کجایی حسین جان ببینی خواهرتو تنهای تنها ۳ خدانگهدار میر و علمدار یار وفادار عباس زینب از غصه پیرم دارم می میرم ببین اسیرم عباس زینب منو دستای در سلسله عباس من چشم تو روشن منو همسفر حرمله عباس من چشم تو روشن @aleyasein
بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد تا جیب های غارتی کوفه پر شود دنیای درد بر سر زینب خراب شد خلخال های سوخته در بهت کودکان بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد روی تمام زینت طفلان حساب شد وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد پای فرات سمت حرم باز شد ولی اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد ناگاه با صدای جگر سوز مادری در قلب داغدار حرم انقلاب شد حالا رباب هست و علی اصغری که نیست حالا که آب هست امیدش سراب شد در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود قبری که خالی است نصیب رباب شد @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم غزل اول جلسه ای روز عاشورا عاشق شدن غریبیِ ایّام بودن است حیرانی و بدون سرانجام بودن است مقصود کعبه کرب و بلا رفتن است و بس این حجّ واقعی و در اِحرام بودن است بوسه اگر که لب ، نزند بر ضریح یار معنی دور بودن و ناکام بودن است پُخته شدن ز سوز جگر میشود نصیب چشم بدون اشک همان خام بودن است *خاموش شد چراغ ، نرو که مسیر حق با یار خویش ماندن و همگام بودن است دنیا طلب اگر که شدی *اِبن حُرِ شوی کاین مرزِ خاص بودنت از عام بودن است اینجا برای دیده شدن نوکری نکن جلوه گری به وادی گمنام بودن است در این مسیر چون *حُججی ها قدم بنه که راه وصل غرق در آلام بودن است واقف مگر نبود به احکام ذبح ، شمر این ادّعایِ خادم اسلام بودن است!؟ از پشت سر برید و به او آب هم نداد این روضه داغ سینه ، در اِبهام بودن است با قتل صبر و زجر کُشی شد جدا سرش این شرح مرغ بِسملِ در دام بودن است * اشاره به خاموش کردن چراغ به فرمان امام در شب عاشورا * عبیدالله ابن حرّ جعفی که دعوت امام را نپذیرفت * شهید حججی مدافع حرم مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم وداع حضرت زینب با امام علیهم‌السلام الهی سایه‌ات با من بمونه برام با تو فقط بودن بمونه لباس کهنتو تَن کردی اما دعایی کن که پیراهن بمونه ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم ببین جونم که درگیرِ گلوتم نرو پنجاه ساله صبر گردم اسیرِ بوسه‌ از زیرِ گلوتم گلو بوسیدم اما سوخت زینب از این آتیش سراپا سوخت زینب گمونم آتیشِ دیوار و در بود عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب می‌خواستم چاک پیرهن رو ببوسم لباس و خود و جوشن رو ببوسم زدم بوسه به این حنجر ولی حیف نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم دارم دنبال تو بی بال میرم بدنبالت فقط از حال میرم بمون پیشه یتیما سخته امشب بزار من جایِ تو گودال میرم نه تنها نیزه‌ها شونو آوردن با چمکه ردپا شونو آوردن تو اینا چارصدتا پیرمَرده عصاشونو عصاشونو آوردن* عزیزم تیرشونو کُند کردند سلاحِ پیرشونو کند کردند تو رو باصبر میخوان سر ببرن لب شمشیرشونو کُند کردند *مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کرده‌اند. (حسن لطفی۹۷/۰۶/۲۹) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم غزل مصیبت قتلگاه عاشورا بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند آنانکه در مدینه نبودند آمدند مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند سر دستهء اراذل کوفه اشاره کرد یکباره با اشاره ء آن بی حیا زدند تشویق می شدند کسانی که میزدند او را میان هلهله با مرحبا زدند بودند نان خور پدر و جدّ او ولی این صید را طایفه ای آشنا زدند جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه بر جای جای پیکر او هر کجا زدند عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند با پا به روی سینهء زخمش پریده و با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند با پنجه بر محاسن خون خدا زدند تا ضربهء دوازدهم هِی ادامه داد بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند بر روی خاک با شکم افتاده بود چون دیوانه وار گَردن او از قفا زدند زینب رسیده بود که خاکی بسر کند با پشت دست خواهر او را چرا زدند ! یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و با نیّت ثواب به او با عصا زدند مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ @aleyasein
چنان اسفند می سوزد به صحرا ریگ ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می بیند مگر باران خون می بارد از عرش خدا فردا برادر دل گواهی می دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن ها چرا فردا... همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش ماه ات بی تاب در گهواره می گرید علی از تشنگی جان می دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تورا بر نیزه ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می مانم تمام هستی من، می روی بی من کجا فردا؟ @aleyasein
بعد از سخنرانی عاشورایی سید حسن نصرالله، کاربران لبنانی در شبکه های مجازی در حال ترند کردن این هشتگ و عکس هستند: #ماترکناک_یابن_الحسین ای فرزند حسین، تو را رها نمی کنیم. @aleyasein