eitaa logo
از هر دری سخنی
577 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
428 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 زندگی نامه و حضرت علی اکبر، ◀️بزرگترین پسر امام (ع) و مادرش است. ◀️او راوی حدیث، مردی رشید، ، ، پاک، واز جهت و قیافه شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) بود. ◀️جناب علی اکبر، سپاه ابن زیاد را رد کرد. ◀️اگرچه اقوال زیادی درباره سن جناب علی اکبر وجود دارد، اما به نظر میرسد، سن ایشان بین ۲۳ تا ۲۷ درست است. ◀️طبق زیارت نامه ای که برای ایشان توسط اهل‌بیت(ع) بیان شده، علی اکبر دارای و احتمالا ۲ فرزند بوده که اسم یکی از آنان است. ◀️ایشان اولین شهید بنی هاشم در بود. ◀️علی اکبر هنگام ورود به میدان فرمود: منم علی، فرزند حسین بن علی(ع)، به خدا سوگند، ما به جانشینی پیامبر سزاواریم. شما(دشمنان) را با و آنقدر می زنیم، تا نیزه خم گردد و شمشیر درهم پیچد. ◀️امام حسین(ع) هنگام علی اکبر، صورت خود را به صورت او گذاشت و گلوی او را به پرتاب کرد و قطره ای از ان به زمین برنگشت. ◀️در علی اکبر آمده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک. 📚ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۱۶، ۲۹۳؛ 📚ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲؛ 📚یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۶؛ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ 📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
بسم الله الرّحمن الرّحیم وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ تشبیه کرده بودید به ماهی، به لحظات آخر ماهی که دور از آب لبهایش را تکان می دهد و چه به آب برسد و چه نرسد عمرش تمام است .چرا؟ فکر نکردید تا قیامت این دلها چطور تاب بیاورند تصور آن لحظه شما را، آن لحظه رباب را و آن لحظه علی دردانه را : یتلذی عطشاً. ای وای... بند مشک سقا که پاره شد انگار بند دل رباب هم پاره شده باشد، چشم های نگرانش علی را تا دستان شما بدرقه کرد، بعد چه شد آقا؟ کمی تاب به من بدهید که آن صحنه های ندیده را مرور کنم. آن جا که میان دست های شما و بازوان زینب- میان دو دهلیز قلب هستی- میان سر و بدن لطیف علی دردانه، سه شعبه فاصله انداخت و خون او را به صورت آفرینش پاشید، آنجا که نه فقط هرمله بن کاهل اسدی، که تمام لشکر دشمن چشم انتظار ایستاده بود تا شکستن شما را تماشا کند و ضعف و تسلیم و سستی را در چهره تان ببیند، آنجا که با صلابتی بی نظیر، دست به زیر خون علی بردید و خونش را به آسمان پاشیدید، آنجا که ها تمامِ خونِ او را به تبرک به آسمان بردند، آن قدر که همه دیدند حتّی قطره ای از علی به برنگشت، آنجا که کلامتان آرامشی آسمانی به زمین نازل کرد: هوِّن علیَّ ما نزل بی انّه بعین الله؛ نگاه خدا چقدر تحمّل این ماجرا را آسان می کند!... شما اهل کجایید آقای من؟ اهل کدام جلالستانید؟ اهل کدام مردستان؟ سلام علیِ کوچک! سلام علیِ دردانه! سلام علیِ شش ماهه! سلام کوچکترین علی از علی های سه گانهِ حسین! و سلام رباب! سلام مادرِ علیِ کوچک! سلام بانوی من! خدا قربانی کوچک شما را بپذیرد!...ای وای بر من. @bouye_behesht @alfavayedolkoronaieh🌱
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸مسئلۀ «خون»🔸 روزهایی که می گذرد، روزهای استثنایی است. عالَم، دارد پیدا می کند. ما شیرازی ها، [قبرستان] دارالسلاممان سابقۀ هزارساله دارد؛ مربوط به دورۀ عَضُد الدوله و اینها بوده. اما تاکنون یک شهید در آن نداشتیم. در عوض، در زمان خودمان، در قبرستان «دارالرحمه»، بیش از چند هزار داریم. شهرهای دیگر هم همینطور. علمای ما احتیاط می کردند از اینکه وارد بشوند. وقتی از یک عالِمی می خواستند تعریف کنند، می گفتند: او کاری کرد که از دماغ کسی، خون هم نیاید. از وقتی که ما با «خون» سر و کار پیدا کردیم، دورۀ جدیدی را داریم تجربه می کنیم. شما خودتان [در فقه]، چقدر احتیاط می کنید در مسئلۀ دِماء و فروج؟! خیلی شدید! ولی امام راحل در این قسمت ها بود و این نشان می دهد که پشتش به یک جایی گرم بود. من وقتی تاریخ فقهای شیعه را مطالعه می کنم، می بینم در مسئلۀ خون ریزی، احتیاط می کردند، وارد نمی شدند، مسائل را بدون خونریزی سعی می کردند حل کنند. اما از وقتی که امام آمد، خودِ این خون را به عنوان حلّالِ مشکلات یاد کرد! امام در منشور روحانیت می گوید که هرکه در سیاست دخالت می کرد، عناوین اتهام آمیز را به او می زدند؛ تا اینکه «خون» آمد و مسائل را حل کرد؛ یعنی تفکر مردم با «خون» تغییر پیدا کرد. من فکرم این است که کسی جرأت نمی کند در این راه وارد بشود مگر اینکه داشته باشد. یعنی آنجا که پای خون در میان است، اتصال مرجعیت به امامت، باید تنگاتنگ باشد. آنهایی که در مسئلۀ خون دخالت نمی کنند، اتصالشان از نوع اتصال علمای سابق است. اینهایی که می خواهند در خون دخالت کنند، باید ای داشته باشند. @haerishirazi @alfavayedolkoronaieh🌱
📌بدی در حق ممنوع❌ امام علیه السلام خطاب به برادر خویش که گوش به فرمان امام نبود، فرمودند: 📍شیعیان ما کسانی هستند که 1⃣ ما به آنان می ورزند، 2⃣ با آنان می کنند، 3⃣ و دارایی آنان را به خاطر محبتشان به ما و اعتقادشان به ما، حلال کرده اند. 📌پس اگر تو به آنان بدی کنی، به خودت ستم کرده و جایگاهت را از بین برده ای. 📚شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا، ج۲، ص۲۳۵ @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
📌 زندگی نامه و حضرت جناب علی اکبر، ◀️بزرگترین پسر امام (ع) و مادرش است. ◀️او راوی حدیث، مردی رشید، ، ، پاک، و از جهت و قیافه شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) بود. ◀️جناب علی اکبر، سپاه ابن زیاد را رد کرد. ◀️اگرچه اقوال زیادی درباره سن جناب علی اکبر وجود دارد، اما به نظر میرسد، سن ایشان بین ۲۳ تا ۲۷ درست است. ◀️طبق زیارت نامه ای که برای ایشان توسط اهل‌بیت(ع) بیان شده، علی اکبر دارای و احتمالا ۲ فرزند بوده که اسم یکی از آنان است. ◀️ایشان اولین شهید بنی هاشم در بود. ◀️علی اکبر هنگام ورود به میدان فرمود: منم علی، فرزند حسین بن علی(ع)، به خدا سوگند، ما به جانشینی پیامبر سزاواریم. شما(دشمنان) را با و آنقدر می زنیم، تا نیزه خم گردد و شمشیر درهم پیچد. ◀️جناب علی اکبر ◀️امام حسین(ع) هنگام علی اکبر، صورت خود را به صورت او گذاشت و گلوی او را به پرتاب کرد و قطره ای از ان به زمین برنگشت. ◀️در علی اکبر آمده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک. 📚ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۱۶، ۲۹۳؛ 📚ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲؛ 📚یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۶؛ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ 📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
📌 امام (ع) در قتلگاه ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1) 📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
8⃣ "روایت اعضای اعزامی خانه طلاب جوان قم به آبادان از واقعه " 📢 روایتگر روایت‌های خوب باشیم... ‼️ در میان گریه می خندم 🔰 دیشب حوالی ساعت 10 حصارهای کاری و امنیتی را درنوردیدم و به میان مردم رفتم. حدود 200 نفر از مردم داغدار و بهت‌زده و پریشان دورم جمع شدند. نزدیک دو ساعت با هم گپ زدیم. گفتم برای عرض تسلیت از آمده‌ام. بهم احترام گذاشتند و خوش‌آمد گفتند. 🔰 اما یکی‌یکی گله‌گذاری کردند و من ایستادم و گوش دادم. گاهی بهشان حق دادم و گاهی بهشان توجه دادم. گاهی با هم گریه کردیم، و گاهی خندیدیم. از همه چی گفتند. یکی داد می‌زد و می‌گفت: به فاطمه زهرا من دیگه دین رو قبول ندارم. من به شما احترام میذارم ولی دوستت ندارم، چون آخوندی. من لبخند زدم و گفتم: اما من شما رو دوست دارم. 🔰 دیگری می‌گفت: چرا تو استادیوم جشن گرفتن. گفتم: جشن نبوده، مداحی بوده. گفتند: ما جشن می‌دونیم. گفتم: رو چرا نمی‌گید؟ گفتند: اونا تسلیت گفتن. گفتم: خب تو هم تسلیت گفتن. 🔰 آن دیگری می‌گفت: چرا دیر تسلیت گفته؟ گفتم: از اول پیگیر بوده و دستور داده به برای انجام کارها ولی ابعاد قضیه دو، سه روز بعد معلوم شده، برای همین دیر شده. 🔰 یک جوان هیکلی می‌گفت: دیشب زده توی گوش من چون روی موتور بودم و داشتم می‌اومدم اینجا. دستم را کشیدم روی صورتش و بوسش کردم. 🔰 دیگری می‌گفت: زن و بچه مردم رو در حالیکه گاز اشک آور خورده بودن، نجات دادم. گفتم: درسته. شاید نباید می‌زدن، ولی شما مردم خوب باید از اونایی که برای از شهرهای دیگه غشون کشی کردن، جدا بشید، خودتون رسواشون کنید. برای حفظ امنیت خودتون و مغازه‌های اینجا و ماشین و اموال مردم اومده. 🔰 دیگری گفت: حاج آقا چرا تو اومدی بین ما، بقیه نمیان؟ ما ترسناکیم؟ همان موقع یک عده از طلبه های بومی آمدند و سرکشی کردند و رفتند. یکی گفت: حق قدمشون رو گرفتن و رفتن. گفتم: نه اینطور نیست، اینها جهادی‌اند. اهوازتون هم واقعا وسط میدونه. خودش تو آواربرداری بوده. داره کارها رو پیگیری می‌کنه، با مدیران، با امدادگران. دیروز عصر هم با هم رفتیم به خانواده جانباختگان سر زدیم و تسلیت گفتیم. به همدیگر گفتند: راست میگه، اون خوبه. 🔰 یکی گفت: حاجی یه دور توی شهر بزن ببین چرا وضع شهر ما اینه، ما تو کوچه هامون چشمه فاضلاب داریم، باورت میشه؟ ما نه آب درستی داریم، نه فاضلاب درستی، نه شهر و ساخت و ساز مرتبی. ما که همه چیز اینجا داریم، ، ، آزاد، چرا باید وضعمون اینجور باشه. ما که پدرامون برای این زمین دادن، دادن چرا باید اینطور باشیم. گفتم: باید شهردار خوب انتخاب کنید. باید شورای‌شهر خوب انتخاب کنید. کار دست خودتونه. ما توی قم شورای خوب انتخاب کردیم، شهردار خوب آوردن، شهرو زیر و رو کرده حسابی. گفتند: ، اتوبوسی، میان از فلان‌جا و رأی میدن و میرن. گفتم: خب خودتون باید درستش کنید. الان جلوی همون اتوبوس رو می‌تونه بگیره؟ نه. آشوب میشه. خودتون باید وضعیتو اصلاح کنید. بین خودتون. 🔰 یکی گفت: من وضعی ندارم، جوونم بیکاره، روغن شده دویست تومن، ما داریم له میشیم. گفتم: منم همینطوره وضعم. دو و نیم می‌گیرم و الباقی یارانه. و داره بهم فشار میاد. حالا امید داریم این دولت یه کارایی بکنه، مردم نجات پیدا کنن. گفتم مثلا تو همین قضیه، من از امدادگرها سوال کردم، گفتن از وقتی وزیر کشور اومد و مدیریت واحد در میدان انجام داد، وضعیت آواربرداری و کشف اجساد سر و سامون گرفته و کار سرعت گرفته. باز به هم گفتند: راست میگه، بهتر شده. 🔰 یک خانمی آمد گفت‌: دوستات رفتن، جا نمونی حاجی! همه خندیدیم. دیگر آن شور و التهاب اولیه فروکش کرده بود. مردم قدری آرام تر شده بودند. یکی گفت بیا با هم بگیریم. گرفتیم. برایم آب و شربت آوردند. دعوتم کردند به شام، خورش بامیه، فلافل. گفتم: شما غذاتون تُنده. به من نمیسازه. گفتند: نه. تندش نمی کنیم برات. گفتم: کُند شما هم برای ما تنده. خندیدیم. گفتند: حاجی بیا ما بشو. خندیدم. دیگر ساعت حوالی ۱۲ بود، مردم رفته بودند و فقط سه، چهار نفر کنارم بودند. با آنها خداحافظی کردم و برگشتم به مسجد محل اسکان نیروهای امدادگر، مسجد قائم! ✍ نویسنده: علی اخباری @khanetolab @alfavayedolkoronaieh🌱
📌 امام (ع) در ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گرفت و هر وقت پر از مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. لعنت الله علیه به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. 📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
📌شریک دیگران نشویم مراقب حرفهامون باشیم که چی می گیم. امام (ع) فرمود: روز رستاخيز شخصى در عرصه محشر حاضر مى‏شود و يك شيشه به او مى‏دهند و مى‏گويند اين سهم تو از خون فلانى است، مى‏گويد پروردگارا تو مى‏دانى كه من خونى نريخته‏ام و مرا خودت قبض روح كردى، خداوند مى‏فرمايد: آرى، ولى آيا تو از فلانى فرزند فلان چنين و چنان نشنيدى؟ پس آن را بازگو كردى تا اين كه گفتارت به فلانى رسيد و او به سبب گفته‏هاى تو آن مرد را كشت و اين نصيب تو از خون او است. 📚برقی، محاسن، ج1، ص104. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 مظهر جراحتی است که بر قلب امت اسلام وارد شده است، و این جراحت را جز به نمی‌توان شست. ☘️ امروز وعده های بیش از پیش به تحقق نهایی خویش نزدیک شده است و امت اسلام دریافته است که چگونه باید برای آزادی قدس اقدام کند.. 🎙صدای شهید سیدمرتضی آوینی 🇵🇸 @Roshangari_ir @alfavayedolkoronaieh🌱
📌 زندگی نامه و حضرت جناب علی اکبر، ◀️بزرگترین پسر امام (ع) و مادرش است. ◀️او راوی حدیث، مردی رشید، ، ، پاک، و از جهت و قیافه شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) بود. ◀️جناب علی اکبر، سپاه ابن زیاد را رد کرد. ◀️اگرچه اقوال زیادی درباره سن جناب علی اکبر وجود دارد، اما به نظر میرسد، سن ایشان بین ۲۳ تا ۲۷ درست است. ◀️طبق زیارت نامه ای که برای ایشان توسط اهل‌بیت(ع) بیان شده، علی اکبر دارای و احتمالا ۲ فرزند بوده که اسم یکی از آنان است. ◀️ایشان اولین شهید بنی هاشم در بود. ◀️علی اکبر هنگام ورود به میدان فرمود: منم علی، فرزند حسین بن علی(ع)، به خدا سوگند، ما به جانشینی پیامبر سزاواریم. شما(دشمنان) را با و آنقدر می زنیم، تا نیزه خم گردد و شمشیر درهم پیچد. ◀️جناب علی اکبر پس از آن‌ که جنگ سختي کرد و عدّة زيادي را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: پدرجان!، تشنگي من را کشت و سنگيني آهن (زره) بي‌تابم کرد. آيا آبي هست؟ امام گريست و فرمود: «پسرجان!، از کجا آب بياورم؟، اندکي ديگر بجنگ، بزودي جدّت رسول‌خدا را ملاقات مي‌کني و از جام سرشار او سيراب مي‌شوي که ديگر پس از آن تشنه نگردي!» ◀️مرَّة بن‌مُنْقِذ بن‌نُعْمان عَبدي لَيْثي او را ديد و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر اين جوان از كنار من بگذرد و اين كار را تكرار كند و من پدرش را به عزايش ننشانم. علي ‏اكبر بار ديگر به دشمن حمله كرد و با شمشيرش آنها را مي‏زد تا آن‌كه مُرّة بن‌مُنْقِذ ‌عبدي ضربتي بر او زد و او را نقش زمين کرد و آن گروه او را محاصره کرده و پيکر مطهّرش را با شمشير قطعه قطعه کردند. ◀️علي‌‌اکبر در آخرين لحظات عمر، ندا داد: «پدرجان! خداحافظ، اين جدّم رسول خداست كه تو را سلام مي‏رساند و مي‏گويد: سريعتر به ما ملحق شو». آنگاه علي فريادي زد و جان داد. ◀️امام حسین(ع) هنگام علی اکبر، خود را به او رساند و صورت خود را به صورت او گذاشت و - گلوی- او را به پرتاب کرد و قطره ای از ان به زمین برنگشت. طبری به نقل از ابومخنف در پایان گزارش شهادت حضرت علی اکبر چنین می نویسد: اقبل الحسين الى ابنه و اقبل فتيانه اليه فقال: احملوا أخاكم‏. 📣جوانان بنی‌هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید. ◀️در علی اکبر آمده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک. 📚ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۱۶، ۲39؛ 📚ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲؛ 📚یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۶؛ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص106؛ 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ 📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰. @ahlebait110 @alfavayedolkoronaieh