•
•
سحر از هجدهم بگذشت و امشب
دلم از غربتِ حيدر چه خون است
فـــضای شهر کــوفه این ســحرها
پــــر از انا الــــیه راجــــعون است
#سحر_هجدهم #شب_قدر
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما صدای مهربونی گفت
شب شب قدره وقت بارونه
یه کوه غصه رو شونهات باشه
وقت سحر سبک میری خونه...
الهی العفو.. الهی العفو.. الهی العفو..
@Ehsanastudio
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با همین آلودگی بیتوته کردم در حرم
کلب بازار نجف را دور از حیدر...
سهم انگور مرا هم از ضریح او بده
سیرمانی مرا بشنو ولی باور مکن
«من از علی سیر نمیشم»
@EhsanStudio
@alfavayedolkoronaieh🌱
دعای ندبه - آیت الله میرباقری 18-12-1402.mp3
48.04M
🎧 استاد میرباقری | سخنرانی در مراسم پرفیض دعای ندبه، ۱۸ اسفند ۱۴۰۲
💥 اولین رکن انتظار، همراهی در جهاد کبیر است. جهاد کبیر یعنی امام زمان(عج) نمیگذارند دستگاه مؤمنین در دستگاه کفار منحل شود و ما باید در این جهاد کبیر، با آن حضرت همراه شویم.
💥 هیچ تولدی بدون رنج نیست. امت منتظر از وسط رنجها گذر میکند تا به ملاقات خدا و تولد دوباره در عصر ظهور برسد.
اگر رسیدن به عصر ظهور، آسان بود، لازم نبود سیدالشهدا به دشت کربلا بروند... .
💥 "آنان که نماز أمیرالمؤمنین را خوب میدانستند و عسل معاویه را هم شیرین"، سرانجامِ کارشان به جایی رسید که نمازشان هم رفت پشتِ سَرِ معاویه!
اگر عسل معاویه در کامَت شیرین جلوه کرد، کمکم نماز أمیرالمؤمنین را هم از دست میدهی.
#شنیدنی
☑️ @mirbaqeri_ir
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تلاوت سوره قدر توسط حضرت آیتالله خامنهای
🔹️در ماه مبارک رمضان، روزانه بخشی از تلاوت قرآن توسط رهبر انقلاب منتشر خواهد شد.
🌙 #بهار_معنویت
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط آخرش که برمیگردن به هم دیگه نگاه میکنن😁
#چاپید_شاه
💬 #hosseinsadeghii
@insta_enghelabi
@alfavayedolkoronaieh🌱
خاک ریختن بر زخم
❌ گاهی گفته میشود امیرمؤمنان هنگام ضربت خوردن، خاک بر روی زخم خود ریخت و این آیه را تلاوت کرد: مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى ـ شما را از این خاک آفریدیم و به آن باز میگردید و دوباره شما را از آن بیرون میآوریم.
👈 و در پی آن پرسش میشود که این رفتار چگونه با دانش و فضل آن امام سازگار است؟!
📖 منبع این مطلب فقط روایت ۴۰ صفحهای بحار (ج۴۲، ص۲۵۹ تا ۳۰۰) است که مرحوم #مجلسی از کتابی قدیمی و ناشناخته نقل کرده و راوی آن ابوالحسن بکری شخصیت قصهپرداز تاریخ اسلام است. وی کتابی به نام مقتل #امیرالمؤمنین داشته و گویا این نقل طولانی از آن کتاب باشد.
@Mostabin
🖋 این روایت از معصوم نیست و اشکالات متعددی در آن وجود دارد. مانند نامبردن از حبیب بن منتجب به عنوان کارگزار #علی(ع) بر یمن؛ در حالی که چنین فردی شناخته شده نیست و والی حضرت بر یمن، عبیدالله بن عباس بود.
📌 مرحوم صالحی نجفآبادی این مطلب را در سال ۱۳۴۵ در مجله مکتب اسلام نقد کرده و در این آدرس موجود است.
#نقد_کژیها
#مستبین
@Mostabin
@alfavayedolkoronaieh🌱
تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاء .
•
•
سحر نوزدهم خون به دل "زینب" شد 😭
فرق بشکافته را دید و دگر غوغا شد...
#سحر_نوزدهم
.
من آقای مجلسی نیستم
ولی اگر بودم برای مثل امشبی نهجالبلاغهام را میزدم زیر بغلم و با خودم میبردم هر جا که احیا دعوت شده بودم.
اولش برای آنکه دل مستمع آماده شود، با این فراز از نامهی ۴۷ نهجالبلاغه شروع میکردم:
حسنم، حسینم، شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و همهی کسانى را که این وصیّت به آنها مىرسد...
همین عبارت برای اینکه آدمها احساس کنند مولایشان در بستر شهادت افتاده و مظلومانه آنها را خطاب کرده بس است، برای لرزیدن دلشان کافیست!
آرام شروع میکردم به خواندن وصیت مولا، بعد یک جایی بی اختیار صدایم میلرزید و یک حلقه اشک میدوید توی چشمهایم و من برای اینکه بغضم نترکد چند لحظه سکوت میکردم و زنها و مردها از فرصتِ همین سکوت برای خودشان روضه به پا میکردند و اشکها یکی بعد از دیگری جاری میشد.
بعد من بیمقدمه میگفتم: اَلدّهر اَنزَلَنی، ثمّ اَنزَلَنی، ثمّ اَنزَلَنی حتی قیل معاویه و علی!
روزگار آنقدر منزلتم را پایین آورد، آنقدر پایین، آنقدر پایین که مرا با معاویه همردیف نمود!
علی کجا و معاویه کجا؟!
و اجازه میدادم کمی این "حتی قیل معاویه و علی" در ذهن مستمع هجی شود تا عمق فاجعه را درک کنند و بعد به نشان حسرت و دریغ سری تکان دهند و با اندوه اشکشان را پاک کنند...
من آقای مجلسی نیستم
ولی اگر بودم برای مثل امشبی روضهی آرام میخواندم.
شبیه روضههایی که خود امیرالمؤمنین در دل چاه خوانده: آرام، پرسوز، جانکاه...
آخر روضههای آرام جگرسوزترند.
مستمع مجال داد زدن ندارد، عوضش ذره ذره ذوب میشود و جانش به لب میرسد!
آرام، جوری که بغض ترک نخورد ولی چشمهایم از اشک پر شود از روی نهجالبلاغه میخواندم: خدایا من از آنها خسته شدهام و آنها از من خسته شدهاند!
بعد سرم را بالا میآوردم و میگفتم: مردم از علی خسته شده بودند و اینجا دیگر اجازه میدادم صدای هقهقم توی بلندگو بپیچد و پردهی بغضِ همه را پاره کند...
وقتی صدای مردها توی مجلس پیچید و همهی شانهها به گریه لرزید دوباره از روی خطبهی ۲۵ میخواندم: خدایا مردم از من خسته شدهاند، من را از آنها بگیر...
من را از آنها بگیر...
این بدترین نفرینی بود که علی در حق دنیا کرد.
علی خودش را از دنیای نالایق ما گرفت😭
این را میگفتم و اجازه میدادم مستمعها با هزار دریغ و هزار اندوه وای علی بگویند و اینجا دیگر صدا به گریه بلند کنند...
بعد هم گریز میزدم به آن روایتی که نقل میکند رسولالله و امیرالمؤمنین کنار هم نشسته بودند، پیغمبر همانطور که محو تماشای علیاش بود یکباره بی اختیار شروع کرد به گریه و هی پشت هم قربان صدقهی علی رفت: بِاَبی الشهید، بِاَبی الوحید، بِاَبی المظلوم... پدرم فدایت ای شهید، ای غریب و بیکس، ای مظلوم، ای علی جانم😭
و اجازه میدادم مستمعها دم بگیرند و پشت سر من تکرار کنند: ای شهید، ای غریب، ای مظلوم، ای علی...😭
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم برای مثل امشبی فقط نمک روی زخمها میپاشیدم و مستمعها را به درد غربت علی دچار میکردم...
جوری که وقتی مجلس را رها میکردم، همه احساس خفگی داشته باشند، همه بغضی باشند و قلبهایشان درد گرفته باشد، همه گریه کرده باشند ولی هیچ کسی خالی نشده باشد!
دنیا به مولای ما مهلت سبک شدن نداد، توی روضهی علی هیچ دلی نباید سبک شود، همه باید سنگین شوند، پر از بغض مانده در سینه، پر از احساس خفگی...
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم مستمعهایم را حتما به همین حال دچار میکردم...
جوری که تا خود سحر به خودشان بپیچند و ناله بزنند: آه علی....
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
@alfavayedolkoronaieh🌱
•
•
سحر بیستم و اشک زِ چشمم جاری
داغ #ایوان_نجف را به دلم نگذاری... 😢
#سحر_بیستم
🔹 کراهت شعر خوانی در ماه مبارک رمضان!
خاطره خانم فاطمه طباطبائی- همسر مرحوم حاج احمد خمینی- :
دفتری به امام دادم تا در آن برایم شعری بنگارند. با اصرار زیاد بالاخره قبول کردند به خواهش من جواب مثبت بدهند. بعد که غزلی در آن نوشتند، ماه رمضان فرا رسید. غزل را با مصرع «کوتاه سخن که یار آمد» تمام کردند و به من گفتند: بیا دفتر و دستَکَت را جمع کن برو؛ دیگر ماه رمضان است و من نه شعر میگویم و نه شعر میخوانم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال روضات الجنات.
@sirefarzanegan
@alfavayedolkoronaieh🌱