منم زینب که بی دلدار مانده ست
به قلبم خون به چشمم خار مانده است
نگاهم خیره میماند همیشه
به آن خونی که به دیوار مانده است
#ایام_فاطمیه🥀
#شهادت_حضرت_زهرا_س🥀
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
اولیہسلـامبدیمخدمتمادرمون!
الهۍفداتشممادر((:
#السلامعلیڪیااُماهیافاطمةالزهرا🖐🏽
#شهادت_مادر
چنددقیقهموندهبوفاتپدرشون
پیغمبردیدزهراشخیلیبیتابمیکنه
بلندبلندگریهمیکنه...💔
برااینکهدخترشوآرومکنه
آرومبهشگفتگریهنکنباباجان
چندروزدیگهمیایپیشم(:
روایتهست
میگهیهودیدممادرمآرومشد
باشنیدنحرفپدرش..یهلبخندیرولبشاومد
پیغمبرهمهرودورخودشجمعکردهبود
اینکهتوآیندهچهاتفاقیمیوفتهروتکبهتکداشت
تعریفمیکرد(((:
روکردسمتمولاعلی
میخواستمیهچیزیبهتبگم
میگفتیجاییرسید
دیدمولادستاشومشتکرده
رگایگردنشبادکرده...بیقرارشده
میگآقاینیفاطمهروجلومنمیزنن؟
کدومنانجیبیدستروفاطمهیمنبلندمیکنه؟
مگهمنمیزارم...
پیغمبربراشتعریفمیکنه
علیبیقراروبیقرارترمیشه...(:
آخازامشبشروعمیشهها...
امشبآقاامامزمانشالعذاشومیزارهروشونهش
آقامیمونهوکوچه...
آقامیمونهومدینه...
آقامیمونهودیوار...
بچههااینروزاکمتربخندیم
منکهدلمبدجورگرفته(:
شمابگو...
مادرتبمیرهمیخندی؟
شمابگو...
مادرتوزنن...خوشحالمیشی؟
آقاامامحسنفقط۸سالشبود..
جلوچشمش
اوننانجیبدستبلندکردزدبهصورتمادرش...
یهمرتبهحسندادزد
نزننامرد...نزن
رفتسمتش
خواستهلشبده...
قدشنمیرسید
آقایهبچه۷.۸سالهچهقدمگهزوردارع
کهمقابلاونهمهآدمبایسته..
دادمیزدمیگفتآخهنامرداچندنفربهیکنفر..
چهلنفرریختنرودر...
اولینشهیدوداداهلبیتفاطمه...
محسنشیشماهه...
مادرمونو...جوریزدنشکهازسرجاش
نمیتونستبلندشه
سخته....
خیلیسختهجلوچشمتمادرتوبزنن...
هیچینتونیبگی..زورتنرسه(:
خیلیسختبود...
دیدمکهمادرخوردزمین...
باسرافتاددخترپیغمبرخدا(:💔
میسوختدلامیرالمومنین...(:
ایوایروچادرشپاتونزار
ایوای...
ازسرراهبروکنار..
ایوای..
ببینسرشخودبهدیوار(:💔
آقاامامحسنهروقتازاونکوچهردمیشد
بینقطهکهمیرسیدروزمینمینشست
سلمانمیگه:
شبغسلمادرتوخونهنشستهبودم
دیدمتودلشبدرخونهرومیزنن
تادروبازکردمدیدمامامحسن...
سربهدیوارگذاشتهدارهزارزارگریهمیکنه
گفتم:چیشدهحسنجان...
صداز:دسلمانبودوبیاکمکبابامبکن..
سلمانمیگهاومدمتوخونهیمولادیدمچهخبره
میگاومدمدیدمحسینیطرفنشسته...
زینبیهطرف..
امیرالمومنینسرتاپاخاکیه..
منوکدیدبغلمکرد...
سلماندیدیچهخاکیبهسرمشد؟امیرالمومنینسرتاپاخاکیه..
منوکدیدبغلمکرد...
سلماندیدیچهخاکیبهسرمشد؟
سلمانمیگهکمکعلیکردم
زیراینتابوتوگرفتیموآرومآرومبلندکردیم.
بهعزتوشرفلاالهالاالله
دیدمبهیه کوچهکرسیدیم...
امامحسننشست ...دستاشوروسرشگرفت(:💔
هیداره میگهمادر...مادر...مادر..
زیربغلهایحسنوگرفتم
چیشدهحسنجان...
مگباباتنگفتکسیبلندگریهنکنه(:
صدازدسلماندستبهدلحسننزار...
چیزیکتواینکوچههادیدمهیچکسندیده...
وایستادمبهرویپنجههایپام...
ولیدستشازرویسرمردشدوبهمادرخورد(:💔