eitaa logo
الفباي مہدویت
813 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
8هزار ویدیو
176 فایل
#سخن_مقام_معظم_رهبری امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند، #این_کلید_رمز_الود_است که #درهای_فرج را به روی امت اسلامی می گشاید. #صلوات_برای_سلامتی_پسرفاطمه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃 #خودسازی 🌾
مشاهده در ایتا
دانلود
منم زینب که بی دلدار مانده ست به قلبم خون به چشمم خار مانده است نگاهم خیره میماند همیشه به آن خونی که به دیوار مانده است 🥀 🥀 ☀️  
اول‌یہ‌سلـام‌بدیم‌خدمت‌مادرمون! الهۍفدات‌شم‌مادر((: 🖐🏽
شب‌های‌بی‌مادری‌شرو‌ع‌شده‌ها حواست‌هست؟
میگفت خانوم‌خیلی‌باباشودوست‌داشت خیلی‌وابسته‌بودبه‌پدرش(:
چند‌دقیقه‌مونده‌ب‌وفات‌پدرشون پیغمبردیدزهراش‌خیلی‌بی‌تاب‌میکنه بلندبلندگریه‌میکنه...💔 برااینکه‌دخترشوآروم‌کنه آروم‌بهش‌گفت‌گریه‌نکن‌باباجان چندروزدیگه‌میای‌پیشم(:
روایت‌هست میگه‌یهودیدم‌مادرم‌آروم‌شد باشنیدن‌حرف‌پدرش..یه‌لبخندی‌رولبش‌اومد پیغمبرهمه‌رودورخودش‌جمع‌کرده‌بود اینکه‌توآینده‌چه‌اتفاقی‌میوفته‌روتک‌به‌تک‌داشت تعریف‌میکرد(((:
روکردسمت‌مولاعلی میخواستم‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم میگفت‌ی‌جایی‌رسید دیدمولا‌دستاشو‌مشت‌کرده رگای‌گردنش‌بادکرده...بی‌قرارشده
میگ‌آقا‌ینی‌فاطمه‌رو‌جلو‌من‌می‌زنن؟ کدوم‌نا‌نجیبی‌دست‌روفاطمه‌ی‌من‌بلندمیکنه؟ مگه‌من‌میزارم... پیغمبر‌براش‌تعریف‌میکنه علی‌بی‌قراروبی‌قرارترمیشه...(:
آخ‌ازامشب‌شروع‌میشه‌ها... امشب‌آقا‌امام‌زمان‌شال‌عذاشو‌میزاره‌روشونه‌ش آقا‌می‌مونه‌و‌کوچه... آقا‌می‌مونه‌ومدینه... آقا‌می‌مونه‌ودیوار... بچه‌ها‌این‌روزا‌کمتر‌بخندیم من‌که‌دلم‌بدجور‌گرفته(:
شما‌بگو... مادرت‌بمیره‌میخندی؟ شما‌بگو... مادرت‌وزنن...خوشحال‌میشی؟ آقا‌امام‌حسن‌فقط۸سالش‌بود.. جلو‌چشمش او‌ن‌نانجیب‌دست‌بلند‌کرد‌زد‌به‌صورت‌مادرش...
یه‌مرتبه‌حسن‌داد‌زد نزن‌نامرد...نزن رفت‌سمتش خواست‌هلش‌بده... قدش‌نمیرسید آقا‌یه‌بچه‌۷.۸ساله‌چه‌قد‌مگه‌زور‌دارع که‌مقابل‌اون‌همه‌آدم‌بایسته.. دا‌دمیزدمیگفت‌آخه‌نامرداچند‌نفر‌به‌یک‌نفر.. چهل‌نفرریختن‌رو‌در... اولین‌شهیدوداد‌اهل‌بیت‌فاطمه... محسن‌شیش‌ماهه...
مادرمونو...جوری‌زدنش‌که‌از‌سر‌جاش نمیتونست‌بلند‌شه سخته.... خیلی‌سخته‌جلو‌چشمت‌مادرتو‌بزنن... هیچی‌نتونی‌بگی..زورت‌نرسه(:
خیلی‌سخت‌بود... دیدم‌که‌مادرخوردزمین... باسرافتاد‌دخترپیغمبرخدا(:💔 می‌سوخت‌دل‌امیرالمومنین...(:
گفتم‌برونامردعقب‌تر.. مگه‌خودت‌ناموس‌نداری؟ بمیرم‌برادلت‌آقا(:💔
ا‌ی‌بی‌حیاچشاتووا‌کن.. ببین‌پاتوکجا‌میزاری(:💔
ای‌وای‌روچادرش‌پاتونزار ای‌وای... از‌سرراه‌بروکنار.. ای‌وای.. ببین‌سرش‌خودبه‌دیوار(:💔
آقاامام‌حسن‌هروقت‌ازاون‌کوچه‌ردمیشد ب‌ی‌نقطه‌که‌میرسیدروزمین‌مینشست سلمان‌میگه: شب‌غسل‌مادرتوخونه‌نشسته‌بودم دیدم‌تودل‌شب‌درخونه‌رومیزنن
تادروباز‌کردم‌دیدم‌امام‌حسن... سر‌به‌دیوار‌گذاشته‌داره‌زارزار‌گریه‌میکنه گفتم‌:چیشده‌حسن‌جان...
صداز:دسلمان‌بودو‌بیا‌کمک‌بابام‌بکن.. سلمان‌میگه‌اومدم‌تو‌خونه‌ی‌مولادیدم‌چه‌خبره میگ‌اومدم‌دیدم‌حسین‌ی‌طرف‌نشسته... زینب‌یه‌طرف..
امیرالمومنین‌سر‌تا‌پا‌خاکیه.. منو‌ک‌دید‌بغلم‌کرد... سلمان‌دیدی‌چه‌خاکی‌به‌سرم‌شد؟امیرالمومنین‌سر‌تا‌پا‌خاکیه.. منو‌ک‌دید‌بغلم‌کرد... سلمان‌دیدی‌چه‌خاکی‌به‌سرم‌شد؟
سلمان‌میگه‌کمک‌علی‌کردم زیر‌این‌تابوت‌وگرفتیم‌و‌آروم‌آروم‌بلند‌کردیم. به‌عزت‌وشرف‌لا‌اله‌الا‌الله دیدم‌به‌یه ‌کوچه‌ک‌رسیدیم... امام‌حسن‌نشست ...دستاشو‌رو‌سرش‌گرفت(:💔
هی‌داره ‌میگه‌مادر...مادر...مادر.. زیر‌بغل‌های‌حسن‌وگرفتم چیشده‌حسن‌جان... مگ‌بابات‌نگفت‌کسی‌بلند‌گریه‌نکنه(:
صدازدسلمان‌دست‌به‌دل‌حسن‌نزار... چیزی‌ک‌تو‌این‌کوچه‌ها‌دیدم‌هیچکس‌ندیده... وایستادم‌به‌روی‌پنجه‌های‌پام... ولی‌دستش‌از‌روی‌سرم‌رد‌شد‌و‌به‌مادر‌خورد(:💔
آخ‌مادر... من‌‌چی‌بودم‌اگه‌تو‌مادرم‌نبودی(: کجا‌میرفتم‌اگه‌شمارو‌نداشتم(:
مادر... این‌دل‌بی‌تاب‌وخودت‌آروم‌کن مادر... کاش‌محرم‌بدونی‌منو(: