از سیم خاردار نفست عبور کن.

مثلِ باࢪان بہاࢪے کہ نمے گوید کے ؟! بے خبر در بزن و سࢪ زدھ از راه برس...! #امام_زمان #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج✨🙂

شب ها تا صبح از فࢪاغٺ اشک می ریزم... کے شود آخر نہان طلعٺِ زیبای تو؟!😍✨

شاخہ هاے خوابیده بیدار شدند و جان گرفتند... گل ها دوباره از راه رسیدند... سالے دیگر رو بہ اتمام است اما... تو...نیامدی...💔🙂 بہار! انتظار نداشتہ باش بے مہدی عیدی واقعے داشتہ باشیم...! ای بادِ بہاࢪۍ گࢪ ز کوی یاࢪ گذشٺے سلام مرا بہ او برسان ...!(:☘💔 #امام_زمان🦋🌻 #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🦋🌻

گذشٺ نیمہ شعبان و باز رفٺ از یاد !🙂💔✨ #امام_زمان #حواسمون_به_امام _زمانمون_باشه

آࢪزو میکنم وقٺے آمدی چشمانم شࢪمساز نگاهت نباشد...!🥲 #امام_زمان☘✨ #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج☘✨

نیسٺ دࢪ عالم زِ هجرانِ تو سخت تر ...! #امام_زمان #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج

هزاران گلِ نرگس روئیده و پژمرده شدند و نیامدی...!🌻💔 #امام_زمان☘💚 #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج☘💚

دوقلو ها کمی زود به دنیا آمدند و برای همین نیاز به مراقبت داشتند ..چند روز بعد از تولد سردار نوه های دوقلویش را به مطب دکتر برد .آن روز مطب از همیشه شلوغ تر بود .منشی دکتر تا سردار را دید به دکتر خبر داد.دکتر فوری از اتاق بیرون آمد و سردار را به داخل اتاق دعوت کرد.سردار بعد از احوال پرسی گفت :من هم یکی مثل همه هستم.من چه فرقی با بقیه دارم که کار من بدون نوبت انجام شود؟!.نه آقای دکتر از خانم منشی نوبت گرفته ایم.همین جا بین مردم منتظر می مانیم تا نوبتمان برسد.سردار یکی دو ساعت نشست تا نوبتش شد بعد از تمام شدن معاینه ی بچه ها سردار انگشترش را به دکتر هدیه داد و گفت :آقای دکتر شغل با ارزشی دارید قدرش را بدانید..!. #خاطرھ_ای_از_شهید_سلیمانی #امام_زمان #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ اوست‌ که آرامش را به دل‌های مؤمنان نازل کرد🌱

✨خدا عاشقِ بنده هاشه !✨ روزی پیامبرۖ پیش اصحابشون بودن که مادری اومد پیش اصحاب و داد و بیداد و زجه که بچه ش گم شده ! کمک کردن و بچش پیدا شد .پیامبر یارانشون رو جمع کردن و فرموندن :این مادر رو دیدین؟گفتن بله !بعد فرمودن :عشقی که خدا نسبت به بنده هاش داره هزاران هزار برابر عشق مادر به بچه ش هست !!(:🌷💐🌷🌾🌷💐🌷🌷💐🌷 داستان دوم: روزی زنی پیامبر را صدا زد و گفت :ای رسول خدا !اینها بچه هامن اینم تنور اگه مدقعی این بچه ها مرتکب گناه بشن من اصلا نمیتونم و دلم نمیاد اون هارو توی این تنور بندازم اون وقت جهنم و...آتیش و...در این لحظه چشم های پیامبر پر اشک شد و فرمودن:بخدا قسم مهر خداوند به بنده ها هزار برابر مهر مادر به بچه هاست ..!! #روایت #امام_زمان #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج