🔴درباره جنبش بددهنی
⭕️دانشگاه که چاله میدان نیست، پس این ادبیات چارواداری از کجا است؟ آنهم ذیل نام "شریف" و "خواجه نصیر" و "علم و صنعت". آنهم در هم صدایی دختر و پسر؛ آنهم به نام اعتراض.
اصلا هدف فحاشی چیست؟ قرار است با بددهنی چه چیز و چه کس و چطور اصلاح شود؟
اساسا ریشه این خشم و نفرت کجاست؟
👈سه نکته و یک چه باید کرد...
1⃣یکم نسبت بددهنی با دانشجوئی.
واقعا بددهنی نشانه هویت دانشجوئی ماست؟ حتما خیر. این سطح از سخیف بودن از حیای دختران و ادب پسران ما خارج است. اما هیجان جمع و سندرم دوقطبی های استادیومی، فحاشی را تسهیل می کند. با این حال اگر فیلم تجمعات را به هر کدام از این معدود دانشجوها در خلوت عقلی نشان دهیم، حتما شرمنده می شوند.
پس چرا فحش می دهند؟
2⃣دوم نقش معرکه گیرهاست.
معرکه گردان ها چه کسانی اند؟ کسانی که از فحاشی نفع سرشار می برند. اینها دو خط را توامان دنبال می کنند؛ یکم "نمادسازی" و دوم "تحریک سازی".
نمادسازی چیست؟ جریان آشوب، کف خیابان را از دست داده است. کف خیابان طی یک ماه گذشته محل آشوب های دست ساز و پراکنده ای بود که تنها پشت دست اتاق خبر خناسان را پر می کرد؛ با این حال بساط همین نیز جمع شد. اما سکه کاسبان آشوب در آتش است. اینجاست که به خبر نرسند به دروغ می رسند و می بافند؛ شبیه همین کشته هایی که روزانه از روی آمار متوفیان بهشت زهرا و پزشکی قانونی می سازند.
اما وجه دیگر جعل خبر، نمادسازی است؛ چند نفر اجیر کنند تا دیوار بنویسد و بیلبورد شهری تخریب کند و بر حوضچه های پارک رنگ بریزد و غیره. نمادسازی باعث جلب توجه در جنگ صداها است؛ بددهنی نیز همینجاست.
اما خط دوم معرکه گیرها تحریک مخالف است؛ تا طرف مقابل عصبی شود و تلافی کند و آتش این جنگ برای شیادهای رسانه فاکتور شود.
اما این توصیف میدانداری ضدانقلاب است؛ تکلیف بددهنی دانشجو چیست؟ واقعا چرا؟
3⃣سوم "خلسه رسانه ای" است.
کشور بدون اشکال است؟ حتما نه. اما این سطح از خشم و نفرت امتداد اعتراض به آسیب هاست؟ باز هم حتما نه. اشکال را مطالبه می کنند تا اصلاح شود. اساسا این فحاشی ها نقد به چیست؟ به کجاست؟ چه چیز باید اصلاح شود؟ چطور باید اصلاح شود؟ چه کسی باید اصلاح کند؟ هیچ؛ روشن نیست.
این فحاشی ها تنها و تنها خروجی یک خلسه رسانه ای است که سالهاست پلتفرم رسانه ای دشمن ساخته است. "اغوای شبکه ای" با "میدان داری رسانه های اهریمنی" قدرت دارد، خطای یک مسوول و نهاد را تبدیل به دسیسه یک هیولا کند و آدم ها را مشحون از خشم و نفرت سازد. در این باره حرف بسیار است و مجال اندک؛ اما همین یک جمله بس که "القای رسانه دشمن" در ساخت "استقرای ناقص" و "تعمیم شتابزده"، پروسه تبدیل اعتراض به اغتشاش و ایجاد جنبش فحاشی است. در "خلسه رسانه ای" و این "اغوای ذهنی" است که انسان ها با عبور از هویت شان به ادبیات چارواداری می رسند؛ مسخ اینجاست.
✅اما چه باید کرد:
پاسخ این بند در شعار دانشجویان بااخلاق دانشگاه علم و صنعت است؛ آنجا که در واکنش به بددهنی ها فریاد زدند: «اگر بهم فحش بدی، بازم برات جون میدیم»
این شعار از سرآگاهی است چون میداند شعار مقابل از سر هیجان است. چون می داند این نیز چون کف خیابان تخلیه می شود و کف دانشگاه می ماند با وجدانش. این شعار دعوت به خود انسانی است؛ هویت دانشجوی ما دین است و انقلاب. این شعار ترجمه عبارت عالمانه و دلسوزانه فرمانده سپاه است که رجزگونه گفت: «با همین جوانان کف خیابان به جنگ دشمن می رویم.»
همشهری
@mahdian_mohsen
برای سلما همتیان شطرنج باز ۸ ساله کشورمان که در مسابقات آسیایی با حجاب کامل (چادر) مدال طلا را کسب کرد
@ali_mahdiyan
لعنت به همتون
لعنت به این همه نفهمی. این همه هرزگی. لعنت به این همه اسکلی که از مجازی جمع کردید. همه چیز رو به بازی گرفتید. نه خط قرمزی دارید نه فهمی از خط قرمز.
لعنت به «بوسیدن توی کوچه» که میخواهید آزاد و رها انجامش بدید. لعنت به «رقصیدن» روی خون بیگناهها که براتون عادی شده. لعنت به همتون که دنبال کثافتکاری توی «سلف سرویس» دانشگاه و «اراذل بازی» توی خط مقدم و جبهه جنگ آدمهای جدی و متعهدید یعنی دانشگاه.
لعنت به ننه باباهاتون که تو مجازی ولتون کردن. لعنت به اون مسوول احمقی که هنوز نمیفهمه جوونهای کشورمون رو به چه مسلخی فرستادیم و برای حکمرانی مجازی تعلل میکنه. نمیفهمه امنیت ملی یعنی جوونهای کشورمون که بیست سی رو تو مجازی روشون اجرا کردن وقتی من و شما خواب بودیم یه آبم روش.
لعنت به اون مدیری که به اسم دیوارکشی رای جمع کرد که طرح شکست خورده برجامش رو جلو ببره. همون برجام لعنتی که داداش دزدش رو کرده بود نیروی مخصوص خودش تو فرایند مذاکراتش.
لعنت به همه آخوندهایی که خفه خون گرفتند. لعنت به اون آخوندهایی که علنا دستگاه امنیت رو متهم کردند.عذرخواهی هم نکردن. لعنت به همه سیاسیونی که هنوز گیجن و نمیدونن باید چی کار کنند. لعنت به اون مولوی ملعون نمک به حروم.
حالا شاهچراغ به خاک و خون کشیده شد. لذت شعار «مرگ بر دیکتاتور» رو بچشید. شاهچراغ به خون کشیده شد که بفهمید تاوان بچه بازی و بازی بچه هاتون رو کی باید بده. شاهچراغ به خون کشیده شد تا اون موسیقی لعنتی «برای آزادی» رو بزنید و بکوبید و برقصید. شاهچراغ به خاک و خون کشیده شد که منظور دخترهای لخت و مکشوفه تو پایتخت ایران رو بفهمیم.
بی شرفها، لعنت به همه ما که ریخته شدن خون مظلوم برامون عادی شده. عین خیالمون نیست. در حالیکه داشتیم دفاع میکردیم که فلانی خودش خودش رو کشت اون یکی سکته کرد و مرد. اون یکی ننه بابای چاخان دروغگوش رو نکردن و الا تقصیر ما نبود که مرد، ناگهان زن و بچه و پیر و جوونمون رو به خاک و خون کشیدن.
کاش میمردیم و این صحنه ها رو نمیدیدیم.
@ali_mahdiyan
شما رو نمیدونم اما من دیگه از این به بعد اگر دختر بدون روسری ببینم احساس میکنم بوی خون میاد. بوی خون مالیده شده به ضریح. بوی خون تازه.
شما رو نمیدونم اما من از این به بعد اسم اینستاگرام بیاد اسم مجازی ول و رها بیاد، یاد یه بچه کوچک میافتم تو بغل مادرش هر دو رو زمین افتاده، هر دو تو خون خودشون غلطیده. هر دو با کلاشینکف تیربارون شده، کنار ضریح.
آره کار خودمون بوده. داعش کیلو چند. کار خودمون بود اون روز که رهبری میگفت مدارا نکنید دبیرستانیهاشونم تنبیه کنید هممون شدیم اهل مدارا. اون روز که میگفت این بار همه چیز روشنه ما روشنفکر بازیمون گرفت و خودمون رو لوس کردیم واسه یه مشت اراذل مزلف و بی شرف. ژست صبر گرفتیم و عکس حروم لقمه هاشونو به دیوار میدان ولی عصر عج زدیم و به آهنگ شروین ادای احترام کردیم و دم از آزادی مردم زدیم زیر سایه حاکمیت دشمن، حالا بگذار خود حضرت ولی عصر عج گریه کنه برای این همه حماقت. برای این همه بی خیالی.
عکس خادم حرم رو دیدید؟ چادرنمازهای خونی رو جمع کرده توی یک کیسه داره گریه میکنه؟ واسه چی گریه میکنه؟ گریه نداره که. اصلا چادر اینجوریش قشنگه. هم بوی زن میده هم بوی زندگی هم بوی آزادی.
راستی انجوی چی کار میکنه اونجا بهش بگید بازم تریبون آزاد بذاره جوونها بیان حرفشون رو بزنن. سوال دارن لابد. جواب میخوان خوب. وای از این همه گیجی. هنوز نفهمیدیم کی به کیه. اون روز که باید تبیین میکردید، تهمت زدید به همه کس به همه چی. امروز که باید محکم بایستید تبیین بازیتون گرفته. حالم بهم میخوره از این همه حماقت.
خون کف حرم رو راستی امشب چه طوری میشورن؟ کاش نمیشستن، کاش میموند. خون کف حرم رو یادم نمیره. کاش هیچوقت یادم نره.
@ali_mahdiyan
این چادر سفیدهای گل گلی خیلی دوست داشتنی اند. آدم رو یاد نماز خواندن مادرها میاندازن. تصویری آرامش بخش و نورانی که نشون میده همه چیز در خانه تحت اقتدار خانمی است متصل به آسمان.
شاید برای همینه که وقتی آدمها دلشان میگیره دوست دارند چادر نماز سفید گلی گلی مادرشون رو تو بغل بگیرند، آرام بشن.
این چادر نماز سر یه خانوم بوده. حتما اومده بوده حرم شاه«چراغ»، تا دعا کنه. دعاهای مادرها رو هم که بلدید چیه. اول برای بچه هاشون دعا میکنن. برای کل خانواده.
این خونها هم خون مادره دیگه. احساس خوش آغوشش رو داره. احساس آرامش احساس زندگی احساس رهایی و آزادی، احساس درک محضر یک زن، یک مادر.
عکس قشنگیه نه؟
چقدر همه چیز کنار هم جوره.
زن زندگی آزادی
بالاخره موفق شدند چادر رو از سرش کشیدند. ولی خوب اینطوری موفق شدند.
بالاخره موفق شدند، بهمون فهموندن حکومتشان بر مجازی چقدر حقیقیه.
بالاخره موفق شدند، نسبت بین رگ غیرت ما و خون مادر هامون رو نشون دادن.
مبارکمون باشه.
@ali_mahdiyan
راهبرد رهبری متفاوت است با شما
۱.از ابتدا دو راهبرد وجود داشت بین انقلابیون در ماجراهای اخیر. یکی معتقده الان این صدای ناله مردمه که درآمده. اعتراض دارن پس باید گوش بود، باید مهربان بود، باید سخنانشان را شنید، باید کنار معترضین رفت و سخنان آنها را شنید. پیام رهبری درباره شهدای شاهچراغ و سخنان قبلی او صراحتا این فهم رو نفی میکنه. راهبرد او متفاوت است. ایشان صراحت دارد که در داخل با یک عده «خائن»، «جاهل»، «غافل» طرفیم که در پی بی توجهی و بی احترامی به جان و اعتقادات مردمند. این یعنی راهبردتان سخن گفتن، روشنگری، بیدار کردن، تنبیه کردن و امثالهم باشد. با یک موجود بی ربط به مردم طرفیم نه برآمده از مردم.
۲.یک رویکرد از اول این بود که این اعتراضات ناشی از ضعف ایران و شکستهای پی در پی آن است و حالا باید به این اعتراضات از این زاویه نگاه کرد. این جریان در دولت هم موثر است چون بخشی از بدنه مشاورین مسوولین تحت تاثیر اندیشه های عدالتخواهانه این تفکرند، اندیشه ای که مدتها است جزو مناشئ اصلی دشواریهای اخیر شده. در مقابل رهبری وقایع اخیر را ناشی از عصبانیت دشمن و ایادی داخلی شان از پیشرفت کشور میدانند. آمدن یک دولت کاری و امیدافزا و تاب آوری مردم مقابل تحریمها همراه با شکستهای پی در پی دشمن در صحنه قدرتنمایی عینی. این را در سخنرانیشان با نیروهای انتظامی به روشنی بیان کردند. اگر فهم اول درست باشد وقت کوتاه آمدن، گوش دادن، همراهی کردن است چون اینها نماد مردمند اگر دومی باشد وقت ایستادن ، موضع گرفتن کوتاه نیامدن است.
۳.انتظار برخی این است که دستگاه های امنیتی و قوه قضاییه ماجرا را حل و فصل کند. اما رهبری به روشنی یک ید واحده را طلب کردند. هر کس هر کاری میتواند انجام دهد. درگیری در ساحت مبارزه فکری و فرهنگی هم لازم است. این یعنی بیایید اقدام کنید. ماجرای سکوت های دستگاه روحانیت و انقلابیون ناشی از نوعی حیرت و دستپاچگی یا گیجی است که باید زود از این دردها یا هر درد از این قبیل خلاص شوند. هر کس صحنه کشور را رو به پیشرفت و رشد فهم میکرده الان میتواند با گارد رهبری بیاید و هر کس با مرض فرهنگ عدالتخواهی خودحقیر مسائل را تحلیل میکرده الان نسخه هایش جاده صاف کن طرف مقابل است. ماجرای عکس میدان ولی عصر عج یک نمونه و البته نماد است. آدمهای خوب با تحلیل غلط و بیماری که عرض کردم چنان ایده ای دادند.
۴.قصه داعش و جنگ مذهبی و مولوی عوضی زاهدان و چه و چه هم اصل نیست آنطور که برخی به آنجا ربط میدهند. قصه خشونت داعشی و دشمن خارجی و امثالهم هم صرفا مطرح نیست ریشه را در یک فرهنگ و آدمهایی با ابعاد خیانت و جهل و غفلت باید فهمید. فرهنگ مسموم خودتحقیری و احساس شکست که چندین سال است رهبری با آن درافتاده. گفتگوی او با نخبگان را در همین پازل ببینید. توجه به رشد و جهش کشور در اوج فشارها.
صحنه را درست بفهمید تا از کنار سخنان روشن رهبری عبور نکنید و معنای صراحت او در عدم انفعال نسبت به این جریان معترض را درک کنید. کسانی که درگیر ماجرای اغتشاشات هستند یک دست نیستند دو تحلیل روشن وجود دارد و دو جریان متفاوت. یکی ریشه را فضای مجازی میبیند و عده ای غافل و جاهل و خائن دیگری ریشه را شکست و عقبگرد و ضعف کشور میداند و ناامیدی و خودتحقیری و طبیعتا این ماجراها را نیز نماد آن شکست جمهوری اسلامی میفهمد. ولو تا حدودی.
تا از آن سم خلاص نشویم نیروی انقلابیون و مسوولین، درست پای کار نخواهد آمد.
@ali_mahdiyan
مثل خمینی
دیشب و امروز بین دویست سیصد تا طلبه جوان دهه هشتادی بودم.
طلبه ، انقلابی ، دهه هشتادی. اون هم این جمعیت دیدنی بود.
وارد جمعشون که شدم چهره های پر نشاط، شوخ، معنویشون دیدنی بود.
اول یک سخنرانی کردم، بچه ها سوال میپرسیدند سوالهایی که مجبورم میکرد بیشتر بگویم جلوتر بروم و من این جنس گفتگو را خیلی دوست دارم. دلم نمیخواست از جمعشان جدا شوم. این جمع از بین بیش از ششصد نفر متقاضی حضور در این اردو انتخاب شده بودند. ششصد طلبه نوجوان دهه هشتادی پای کار با یک فراخوان محدود یک مجموعه طلبگی انقلابی جمع شده بودند. فکرش را بکن.
شب نشستیم به صحبت کردن و گعده. چندتایی شون پرسشهای عمیق علمی داشتند در سبک تولید دانش و پژوهشگری برای امروز انقلاب، برخیشون مساله شان تاثیر اجتماعی بیشتر بود. برخیشون از جنس طلبه های بسیجی بودند که کف خیابان با اراذل و اوباش درگیر شده بودند. خاطره هاشون جالب بود. یکیشون مجروح هم شده بود. بستری در بیمارستان هم شده بود و حالا آمده بود.
هنگام سحر همگی برای نماز شب بلند شده بودند. بعد نماز با هم جمع شدیم. موضوع بحث، بررسی «هویت طلبه» در دوران روح الله بود و امتدادهای آن.
هیچی گفتم شاید برایتان جالب باشد که بدانید زیر پوست حوزه چه خبر است. پرسشهایشان، ذکر گرفتنهایشان، مناجات کردنهایشان، بحث کردنهایشان، سوال پرسیدنهایشان نشان میداد جلوداران آینده این کشور و نسل بعدی چه مختصات روحی دارند و چگونه میتوانند این مسیر را پیش ببرند. عطش مسیر خمینی و عشق به او در حوزه زنده است خیلی زنده تر از بیست سال پیش که من به حوزه آمدم و این را با همه وجود احساس میکنم.
پ ن: اردوی دو روزه «مثل خمینی» به ابتکار «خانه طلاب جوان قم» برای طلاب دهه هشتادی، در جمکران قم برگزار شد. برای اطلاع بیشتر به کانال خانه طلاب جوان مراجعه کنید@khanetolab
@ali_mahdiyan
فکر کردن به سوره حجرات خیلی برای جنگ امروز لازمه. آیه آیه اش مهمه. مثلا
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
مسلمانان! صدایتان را از صدای پیامبر بالاتر نبرید و همانطورکه یکدیگر را بلند صدا میزنید، پیامبر را بلند صدا نزنید؛ مبادا کارهای خوبتان، بیآنکه بدانید، بیاثر شود!
«جهر قول» اینه که طرحتون، بیانتون، ایده هاتون ، نظرهاتون، گفتگوهاتون به نحوی بشه که «صوت حاکم الهی» توش گم بشه. دیگه شنیده نشه، دیده نشه. فهمیده نشه. حکومت حاکم الهی را در جایی که بگومگوها و گفتگوهای امت شکل میگیره، تضعیف کنیم.
یک مصداقش خود ماهاییم، به جای تلاش برای تبیین نظر او ، راهبرد او، فهم او، بی خیال نسبت به او حرفهای خودمان را با هم بگوییم. اگر هم کسی گیر بدهد که خوب آقای ریشوی انقلابی عزیز! حرف ایشون چی؟ به اسم آزاداندیشی یا هر آرمانخواهی دیگری، بی توجهیمان به او را توجیه کنیم. اینطوری عملا بیان او صوت او در این دنیای بگومگوها توسط خود ما به محاق بره و دیده نشه.
یک مصداقش آقایان مسوول و مدیران ارشد نظامند که متوجه نیستند عزم جزم جدی همه حاکمیت در بالاترین سطوح اگر رسیدگی به «حکمرانی مجازی» نباشد و این بستر رها شود و با رفتارهای مقطعی مسکنی، کار نیمه کاره بماند، عملا صوت ولی الهی به صورت سیستماتیک در ساختاری که «جهر قول» در آن توسط دشمن مدیریت میشود گم میشود و به محاق میرود.
نتیجه اش چه میشود؟
ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون
نمیفهمید چرا تلاشهای خوبتان موثر نمیافتد، نمیفهمید چرا اقدامات درستتان با عدم اقدام و کاری نکردن فرقی نمیکند، نمیفهمید چرا تلاشهایتان سودی نمیبخشد، نمیفهمید چرا«ید واحده» نمیشوید و قدرتتان نابود میشود، نمیفهمید چرا دارید دور خودتان میچرخید و دشمن از اقدامات شما آسیب نمیخورد. نمیفهمید چرا هر چه افتتاح میکنید، مشکلات مردم را حل میکنید، بیشتر و بیشتر زحمت میکشید با عدم فعل یکی انگاشته میشود.
آقایان مدیر، نترسید و قصه حکمرانی مجازی را به جد سامان دهید و تا انتها پایش بایستید.
و آقایان انقلابی، بیایید سخن و زاویه نگاه رهبر را بفهمیم و بفهمانیم، کمک کنیم صوت او به همه برسد. کمک کنیم «جهر قول» محقق نشود. او البته«اذن خیر» است. اما اثر قطعی و وضعی «جهر قول» فوق صوت او همین است.
@ali_mahdiyan
32.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنج دقیقه کلیپ حال خوب کن ببینیم.
شهادت طلبه دهه هشتادی داغونمون کرد.
حالا طلبه های دهه هشتادی رو از نزدیک تر ببینید.
اردوی «مثل خمینی»
خانه طلاب جوان
@ali_mahdiyan
◾️جای خالی علی اصغر گوئینی، شهید ۸ ساله حادثه تروریستی حرم شاهچراغ در مدرسه شش نفره روستای چاه قوسکی، که حالا پنج نفره شده است
خدایا جگرمون داره میسوزه
@ali_mahdiyam
هدایت شده از غَلَیان|علی محمدی راد
برای طلبه شهید آرمان علیوردی
دوست دارم این روزها به تو فکر کنم
البته نه به حال بعد از زخمی شدنت که با آن اشک ریختم
و نه به حال حاضرت که برایم متصور نیست
بلکه به قبل از زیر پا و مشت و چاقوی یک مشت وحوش بودنت
به قبل از همه این داستانها
به قبل از شهادتت
به آن قسمت از زندگیات که با من گره خورده
به بعد از طلبه شدنت
تو تهرانی بودی و نمیدانم شاید مثلا یک پایگاه بسیجی یا مسجدی یا هیئتی مسیر زندگیات را عوض کرد و تصمیم گرفتی آیندهات را شکل دیگری بسازی. شکل دیگری که هیچ رقمه به همسالانت نمیخورد
مثلا شاید با خودت گفتی طلبه شوم یا فلان نیروی نظامی. بعد دیدی طلبگی دنیایش چیزی ندارد پس اینجا بیشتر به دردم میخورد. یا شاید هم استاد عالم و مهذبی چشمت را گرفت و به عشق او آمدی. یا چون شبهات زیادی که رفقا و اطرافیانت داشتند و کسی را برای جواب دادن به آنها لازم دیدی حوزه را با قدمت مبارک کردی.
وسایلت را جمع کردی و به حجره بردی و پدر و مادرت تو را به خدا سپردند
حالا همه فامیل میدانند طلبهای و بعضی کنایه میزنند و بعضی نصیحتت میکنند و تو فقط گوش میدهی
آرمان حالا بچه مثبت جمعهای دوستان شده و سربه زیر بودنش را همه میدانند
شاید همان روزهای اول برای خودت عبایی خریدی که در مدرسه روی دوشت باشد.
حالا پایه اولی و مدرسه برایت کلاس و درس اخلاق برگزار میکند.
باید درسهای مقدمات را خوب بخوانی که به آنها برای ادامه مسیر طلبگی نیاز داری. تو هم با جدیت مباحثه میکنی و در مسجد با دوستانت داد و هواری راه میاندازی.
حتما پیش آمده که دنبال استادی راه افتادی تا فلان سوالت را بپرسی
نماز جماعتت به راه است. البته بعضی روزها نماز صبح را از وضوخانه تا حجره دویدی و لب طلایی خوانی.
پای درس اساتید اخلاق مینشینی و گاهی دل میدهی و گاهی حوصلهات نمیکشد.
بعضی اوقات سرکلاس ذهنت میپرد و به فلان حرف دیشب مادرت فکر میکنی.
حتما با رفقایت بعضی شبها گعده داشتید و هر از گاهی صدای خندهتان در فضای مدرسه پیچیده.
اول هر ماه چندصد تومان شهریه را برای مادر و خواهرت هدیهای گرفتهای یا شاید خرج شام فلان شب با دوستانت کردهای.
نمیدانم شاید موتوری داشتی که هربار یکی از رفقایت را ترک آن سوار میکردی و به یکی از هیئتهای تهران میرفتی. و هراز گاهی شاه عبدالعظیم
شاید هم با همان موتور یک شب در هفته را در محل با لباس کامپیوتری بسیج گشت زنی میکردی.
شاید یکی از همان شبها بود که دیدی شلوغ است
شاید همان موقع بود که جلو رفتی و گیر افتادی...
رفیقت میگفت. راست و دروغش با خودش. اینکه از تو خواستند به آقا ناسزا بگویی و زیربار نرفتی و آنها را جری کردی و...
راستش را بخواهی..
شاید اگر میدانستم طلبهای و تورا در جهادی و هیئت و حلقه صالحین و چه وچه میدیدم با خود میگفتم پس چرا درس نمیخواند؟ این که نشد طلبگی.
و با یک ژست خیرخواهانهای نصیحتت میکردم
اما اصل تو برای ما فرع بود. تو برای چیز دیگری طلبه شدی و برای چیز دیگری در اکباتان گیر افتادی.
تو برای من تحقق تصویر جدیدی از طلبگی هستی
تصویر جدیدی که دوست دارم این روزها به آن فکر کنم
غَلَیان
@ghalayan