پدر و مادر من گفتن: ما طبقهی بالای خونهمون رو تکمیل می کنیم که بچهها سه چهار سال باهم #عقد باشن، تو این سه چهار سال هم درسشونو میخونن، هم خودشون یه پولی برای رهن خونهشون جمع میکنن، بعدشم عروسی میکنن... تو دوران عقد هم که خرج خاصی ندارن، اگر هم خرجی داشتن ما کمکشون میکنیم (طبقه بالای خونمون اون موقع حدودا ۳۵ متر بود؛ یه آشپزخونه و اتاق کنار هم داشت + دستشویی و حموم)
برای #جهازیه هم مادر دختر خانم گفت: همونقدری که برای خواهر بزرگترش جهازیه دادیم، برای این دخترم هم میدیم و مادر منم گفت: چیز خاصی نمیخواد، خیلی سخت نگیرید، جاشون هم کوچیکه و...
یعنی اصلا صحبت اینکه شما برای جهازیه فلان بگیرید و ما فلان وسیلهها رو میگیریم نداشتیم 🤌 (من اعتقادم این بود که هر چقدر پدر عروس جهازیه بده لطف کرده و چیزی وظیفهشون نیست)
برای #مهریه هم ما پیشنهاد 50 سکه دادیم؛ دختر خانم و خانوادهشون هم قبول کردن (البته خواهر بزرگترشون مهریهشون ۱۱۰ سکه بود، ولی دختر خانم بعدا به من گفتن که تعداد سکهی مهریه واقعا براشون مهم نبود)
خلاصه خانوادهی هر دو طرف خیلی آسون گرفتن و اصلا گیر ندادن☺️؛ چون هم من به خانوادم گفته بودم روی مسائل مادی مثل جهازیه و... اصلا گیر نیستم، هم بعدا فهمیدم که دختر خانم هم همینو موضوع رو به خانوادهش گفته بود که مهمتر از مسائل مادی مثل درآمد و مهریه و خونه و ماشین و... دین و ایمان و اخلاق طرف مقابلشه؛ از همون موقع خیلی باهم تفاهم داشتیم😊
ناگفته نماند که بعدا فهمیدم ایشون هم مثل من قبل از ازدواج به #امام_زمان توسل داشتن (آقا چطوری داشت همه چیز رو جور می کرد...😍)
صحبتها به جایی رسید که دیگه چایی رو آوردن، چایی رو خوردیم بعدش یکبار دیگه چایی آوردن، سری دوم چایی رو خوردیم، بعدش قرار شد که من و دختر خانم بریم باهم صحبت کنیم😃
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)