#الهي_به_مردان_پاك_و_نجيب
#شهید_شهادت #دفاع_مقدس
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
الـهي بــه مـردان پـاك و نجيب
بـه گلگون تنان شهادت نصيب
بحق «علي» و بحق «رسول»
بحق «خديجه» بحق «بتول»
خدايا كرم كن كه لب وا شود
به وصف شهیدان گویا شود
بــقربان مـردان سـر بـاخته
دلـيرانه بـرخصم دون تاخته
كجايند پاكان خوب و نجيب
رفـيقان شبـهاي «اَمن يجيب»
كجايند شيران «والفجر» هشت
كز آنان كمي استخوان برنگشت
هـمانان كـه در «كربلاي چهار»
همانند «زهـرا» شـدند بـي مزار
بـه يـاران در خون مُلَبّس قسم
شهيدان بيت «المقدس» قسم
به «مرصا» مردان كه عاشق شدند
پـی قـتل عـام منافق شدند
قسم بـر شهيدان «والفجر چار»
غـريبانه كـردند جـان را نثار
دلـم شـد هـوايی «اروند» رود
بـروح شـهيدان پـاكش درود
«شلمچه»هلا اي دلت شعله ور
مـــرا تــا بخاك شهيدان بـبر
بدآنجا كه «مهدي» گذرمي كند
شـهيدان مـا را نظر مي كند
وجودم پـر از شبنم ياس كن
مـرا راهـی «دشت عباس» كن
شبی را كه راهی «خيبر» شديم
و جمـعي زمـابـی بـرادرشديم
خطر بـود و آژير «خمپاره ها»
به هر سو جگر گوشه هامان رها
چه حال و هوايـي بسر داشتيم
وجب در وجب لاله مي كاشتيم
شبي فاتح شهر«بستان» شديم
ز نو صاحب أيـن گلستان شديم
شب است و دلم راهي جاده ها
شب و شعله ی عشق سجاده ها
كجايند مردان سنگر نشين
خـوش آوازه در آسمان و زمين
همانان كه يك شب تفأل زدند
«زمين رابه سمت خدا پل زدند»
هـمانان کـه بـودند ازخـود رها
شدنـد جـمله همسایگان خـدا
اگر چه پر از لاله این گلشن است
دراین عرصه تکلیف مان روشن است
بر آنیم اگر خوش سعادت شویم
همه جـان نثـار «ولایـت» شـویم
بمـانیم همـه بـر سـر عهـدمان
که راضی شود قلب صاحب زمان
الهی بـه «مداح» عنایت شود
و روزیِ او هم شــهادت شود
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#سلام_ای_سالکان_عشق_...
#شهید_شهادت #دفاع_مقدس
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
سلام ای سالکان عشق ومستی
سلام ای ساکنان مُلک هستی
شهیدان به خاک و خون تپیده
در آغـوش خـداوند آرمیـده
خوشا بر حالتان که زود رفتید
زلال و پاک همچون رود رفتید
نبودید تا ببینید ناکسان را
نبودید بشنوید زخم زبان را
نبودید تا ببینید قوم بی درد
دل ما را پر از زخم زبان کرد
همانکه سینه اش از کینه پُر بود
بگفتا جبهه ها بخور بخور بود
مگردرجبهه جز ترکش چه خوردید؟
مگر جز پاره پاره تن چه بردید؟
مگرنه اینکه جبهه مرد می رفت
هرآنکس داشت دردل دردمی رفت
بگو با قوم یاقی قوم سرکش
مگرچه خورده اید جز تیرو ترکش؟
هرآنکس ظرف دل ازعشق پُرکرد
به جبهه رفته و بخور بخور کرد
بیا بگذار راحت تر بگویم
حدیث عشق واضح تر بگویم
کجا بودید خوردن را ببینید؟
به راه عشق مُردن را ببینید
کجا بودید از خشکی و دریا
بساط خوردن آنجا شد مهیا
یکی که قسمتش خمپاره می شد
چنان می خورد پاره پاره می شد
یکی هنـگام حـملۀ هـوایی
فقط می خورد گاز شیمیایی
یکی خمپاره میخورد دود می شد
یکی می سوخت و مفـقود می شد
یکی چون «حاج قاسم» مثل سقا
که هم بی دست شد هم اِرباً اربا
یکی تاسر جداشدمست می شد
یکی با ترکشی بی دست می شد
پدرها داغ دیدند غصه خوردند
و مادرها بسی دِق کرده مُـردند
هر آنچه خون دلها بود خوردند
دل پُـر غصـه را در گـور بـردند
گروهی کز شهیدان کینه دارند
مـنافق های بی اصل و تـبارند
هرآنکس باشهیدان تا درافتاد
اَساس دودمـان او بـر افتاد
شهیدان مثل ماه و آفتابند
شهیدان تا ابد بر ما بتابند
به هر بُوم و بَرَی نام شهیداست
نشاط وشور و احساس وامید است
شهیدان موجب عِزّ و نشاطـند
شهیدان شاهدند و در حیاتند
شهید یعنی به خاک وخون مُلَـبّس
شهید یعنی که پاک یعنی مقدس
شهید یعنی نشان از حَیِ سُبحان
شهید یعنی کـه آیـاتی ز قـرآن
شهید یعنی همیشه با «ولی»باش
جهان سوی دگر شد با«علی»باش
شهید یعنی چراغ راه مـردم
نگردد هیچ کس در پَرتُوَش گُم
بدرگاه شهیدان کـن توسل
که باغ آرزوهایت دهد گُل
رگ غیرت به زیر پوست داریم
شهیدان را همیشه دوست داریم
شهیدان را بخوان«مداح» هر دم
شهیدان می برند از سینه ات غم
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#کربلا_می_تابد_از_آیینه ام
#دفاع_مقدس #شهید_شهادت
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
کربلا می تابد از آئییه ام
باز شد تنگ شهیدان سینه ام
روزگار پیش از این یادش بخیر
سفره ی میدان مین یادش بخیر
یاد بادا مردهای بی پلاک
قطعه قطعه ،پارپاره ،چاک چاک
بود بر لب های عطشان همه
ذکرِ زیبایِ حسین و فاطمه
بچه های حضرت یاس کبود
سینه هاشان سر زمین عشق بود
هر که با زهرای اطهر خو گرفت
در شلمچه دست بر پهلو گرفت
دست غیب حضرت صاحب زمان
در تمام جبهه می شد یارمان
هرکه در دل عشق ایران داشت رفت
غیرتی چون شیران مردان داشت رفت
آنکه شد در راه قرآن چاک چاک
حاصلش نان حلال و شیر پاک
نغمه های جاودانی خوانده اند
ما همه رفتیم و آنان مانده اند
ما برای حفظ ارزشهای مان
چون شهیدان بگذریم از جانمان
تا به لب ذکر قیامم یا علی است
تا که گوش جان بفرمان ولی است
تاکه ماصاحب زمان داریم به سر
می کند امدادمان در هر خطر
تا چنین احساس را داریم چه باک
حضرت عباس را داریم چه باک
ذکر یازهرا چو ما را برلب است
ضامن پیروزی ما زینب است
دامنش دست توسل می زنم
با دعا تا عرش را پُل می زنیم
عشق خیرالناس یا زینب مدد
خواهر عباس یا زینب مدد
ای زپا افتاده از داغ حسین
باغبان خسته ی باغ حسین
از ازل شد مونس تو رنج و درد
بازگو داغ حسین با تو چه کرد?
بازگو زآن لحظه که بر سر زدی
در کجا فریاد یا مادر زدی ?
ازکدامین غصه گشتی جان به لب
در کجا مرگ از خدا کردی طلب؟
ناله ی «مداح»شد در عالمین
روحی نفسی به فِداکَ یاحسین
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#روزگار_پیش_از_این_یادش_بخیر
#شهید_شهادت #دفاع_مقدس
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
روزگـار پیـش ازاین یادش بخیر
سـفرة مـیدان مـین یادش بخیر
مـردهـای بـا صفـا و بـی بَـدیل
عـاشق و اهل یقین یادش بخیر
سینه سـرخانی کـه دراوج سکوت
جان سـپردن درکمین یادش بخیر
هـر کـجا افـتاده اند ایـن سبزها
لالـه رویید از زمین یـادش بخیر
سـر زمینی کـه چـو دشت کـربلا
پاک بـود و دلنشین یادش بخیر
نـاله های یـاحسین ، یـا فاطمه
یـا امیـرالمـومنین یـادش بخیـر
از شهیدان آن سـلام بـر حسین
لحظه های واپسین یادش بخیر
کـربـلا هـای مجسـم داشتیم
خیبر و فتح المبین یادش بخیر
تـازه دامـادی کـه همچون حنظله
رنگ کرد ازخون جبین یادش بخیر
حیف دیگـر رفتـه اند از دست ما
دوســتان نــازنین یادش بخیر
از تــمام خــاطـرات سبـزشان
آن وداع آخـرین یـادش بخیر
بـا دل تنگت بگو «مداح» بـاز
روزگـار پیـش از این یادش بخیر
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#دلتنگ_آن_یاران_بی_باک_ونجیبم
#شهید_شهادت #دفاع_مقدس
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
دلتنگ آن یـاران بی باک و نجیبم
یاران مست از باده ی اَمّن یُجیبم
یادش بخیرآن ذوق وشوق نینوایی
یادش بخیر آن پاک مردان خدایی
برسرهواي وصل ياران دارم امشب
شوق ديـار سربداران دارم امشب
تا سوي شهر فاطميون بار بستم
رايحهٔ عطر شهیدان كـرده مستم
آنجاكه نام پاك صحرايش شلمچه ست
آنجاکه دلهاهست شیدایش شلمچه ست
آنجاكه ياران عشق راباخون نوشتند
آنجاکه مردانش همه زيبا سرشتند
روزی که آن صحرا پراز رزمندگان بود
هرلحظه اش سرشاربانگ عارفان بود
آنجاشلمچه مشهدخوبان عشق است
آنجا قـدمگاه علمداران عشق است
آنجا زمينش مأمن ارواح پاك است
آنجاهزاران رازِ پنهان زيرخاك است
آنجا اگر پا مي گذاري با وضو باش
بالاله هاي سرخ آن درگفتگو باش
آنجا زمينش در دل خود گنج دارد
گل هاي سرخ «كربلاي پنج» دارد
آنجا شهيدان عقده ی دل باز كردند
پروانه وش تا آسمان پرواز كردند
آنجـا شهیدانش هـمه زهـرا تبارند
پهلوشکسته همچومادر بی مزارند
خاكش اگرازبوي مُشك وعنبرآراست
آنجا قدمگاه امـام هشتم مـاست
آنجاشميم فاطمه پيچيده در دشت
قبرهزاران لاله درآن خاك گم گشت
آنجا زمينش بـوي عـطر ياس دارد
آن كـربــلا هم اكـبر و عباس دارد
آنجارفيع آنجابقيع آنجامدينه است
باباي درخون خفتهٔ صدهاسكينه است
آنجادعا را عاشقان با سوز خواندند
آنجا سمند عشق را تا عرش راندند
وقتي كه سوز ناله سر بر اوج مي زد
در آسمان بال شهيدان موج مي زد
هان ای شلمچه ای شميمت نينوايي
تو قطعه ای از خاک پاک كـربلايی
هان ای شلمچه گر فغان وناله دارم
منعم مكن در سينه داغ لاله دارم
«مداح» در دل حسرت پرواز دارد
این درد را با چه زبان ابراز دارد؟
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
20.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دفاع_مقدس
🌹یادوخاطره رزمندگان وشهدای عزیز روستای لزورگرامیباد
🎬 کاری زیباازهنرمندنوجوان آقا ابوالفضل شجاع فرزندحسن آقای شجاع پاسدار
@aliakbar_esfandiar_madah
#گلی_تر_هاکنم_از_رود_کارون
#شهدای_غواص_دلگویه_مازنی
#شهید_شهادت_دلگویه_مازنی
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
گَلی تَر هاکنم از رود کارون
بخوندم از شه نازنین برارون
بِرو پَر بَکشیم با بال احساس
بُوریم تا مقتل یـاران غواص
همون دشتی که مَشت لاله زاره
از داغ مـه بـرارون داغـداره
همون دشتی که غم درسینه دارنه
بهارون در بهارون لاله کارنه
یادش بخیرشهیدون پر احساس
مدد گیتنه از حضرت عباس
شهیدونی که زِنّه زِنّه در خاک
نفس نفس بزونه بَینه هلاک
شمه نفس نفس بزوعن دور
شمه پَر از قفس بزوعن دور
شمه قروون که پاک و باصفانی
بمیرم که غریبی جان هدانی
دشمن وقتی شِمه دسّه دوسّه
چتی بال بال بزونی تنِ خسّه؟
بمیرم جان دانی اروندِ کنار
نا پِر دیّه نا مار دیّه نا برار
غریبی جان هدانی بین صحرا
شمه سر ره شِه کَشه بَیته زهرا؟
شِمه وِر فاطمه مادری کِرده
شِمه مار ولی از غصه بَمرده
نماشون نماشون دل پُره نالش
پسر پسر گِته هی دا نِواجش
پسر تِه چَم هدا می یه بلاره
تِه خنده و تِه گرمی یه بلاره
تِه مره مادر شهید هاکردی
پیش فاطمه رو سفید هاکردی
اِسا دیگه بَعی مه سرفرازی
خدا ایشاالله از ته باشه راضی
تره خو بَدیمه چفیه بدوشی
لباس بسیجی شه تن دپوشی
طلا ونگ سحر بُوردی نمویی
مه قشنگ پسر بوردی نمویی
دشمن ته تن ره گِلیله بَروشته
تره که تیر بزو مره بکوشته
پسرمه پهلوون ته دور بگردم
مه نازنین جِوون ته دور بگردم
ته نعش ره تا بَدیمه تب هاکنّه
همونجه یادی از زینب هاکنّه
مره یاد بموعه میون گودال
تنِ بی سر بَدیّه بُورده از حال
حسین ره بَدیه شه سر ره روشته
گته کی تره اینجوری بَکوشته
باور نکردمه که سر نداری
تره نشناسیمه که مه براری
از بسکه ته مصیبت هسّه جانکاه
حسین جان ته فدا بهووه «مداح»
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#شهید_شهادت_شهید_شیرودی
#شهید_شهادت_دلگویه_مازنی
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
نِیِستُون در نِیِستُون ناله دارمه
شه دل داغ هزاران لاله دارمه
دواره بَیــمه دلتـنگ شهــیدون
یـاد شهیدونه مـه دردِ درمـون
خوامه که بَگِردم سنگر به سنگر
اونجه که شهیدون بَهینه پرپر
یادش بخیر کـربلای شهیدون
«بازی دراز» و «جزیره ی مجنون»
یادش بخیر«شلمچه»,«فاو»و اروند
چه قشنگ بِیّـه شهیدون لبخند
کِنِسّه بَهووم شه دلِ درده
قصه ی دلتنگیِ اَتـــا مَرده
همون مردی که اهل آسمونه
مــدال افتخـار مــازرونـه
«اکبرِشیرودی» اون مرد عاشق
که در «بازی دراز» بَیّه شقایق
«شیرودی» شهید راه ولایت
در آغوش بَهیته وِره شهادت
تـا از «بازی دراز» پرواز هاکردی
مـازندرونه سرفـراز هاکـردی
تِه ره آسمون بــالا بَــزونـه
بمیرم ته ره بی هوا بَزونه
از اون روزی که ته بعی خدایی
بنـالِسّمه از درد جـدایی
تِه غیرت بَمونِسّـه یـادگاری
تـا قـیامت تِـه اَمـه افتخاری
تِه عکسه بَزومه شِه قابِ سینه
اکبرجان ته وِسّه بی تابِ سینه
خدا دونّه که مه دل تِسّه تنگه
شب و روز اکبر،اکبر دلِ وَنگه
بهار که بی تِه بِک و بو ندارنه
مه اَبر چِش که دیگه او ندارنه
به حقِ زینب وحسین بی سر
همنشین بَوّیی با علیِّ اکبر
به حقِ فاطمه عنایت هاکن
قیامت«مداح»ره شفاعت هاکن
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#از_خداوند_و_رسول_او_مدام
#شهید_شهادت
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
از خداوند و رسول او مدام
بر شهیدان عزیزمان سلام
این شهیدانندچون آیات پاک
افتخار کشور و این آب و خاک
روزگاری نینوایی داشتیم
سرزمین کربلایی داشتیم
این منم دلتنگ روی ماهشان
می روم با عشق اما راهشان
می کنم همواره در ذهنم مرور
خاطرات سرزمین عشق و شور
سر زمین عاشقی یادش بخیر
قصهٔ شیرین و فرهادش بخیر
قصهٔ مردان بی باک و نجیب
مست بودند از میِ اَمّن یجیب
مردمانی که خدا باور شدند
لاله آسا بی سر و پرپر شدند
مردمانی که شدند آیینه ام
داغشان آتش زده بر سینه ام
مردمانی که بلند آوازه اند
مثل آیات الهی تازه اند
عاشقان درشط خون رقصیده اند
با شهادت همسفر گردیده اند
تا شهادت لاله هایم چیدو برد
بر تن آنها کفن پیچید و برد
ای دریغ از کاروان جا مانده ایم
سالهایی از جدایی خوانده ایم
نفس سرکش کرده آخر غافلم
حسرت پرواز مانده بر دلم
من اسیر خواهش دل مانده ام
از شهادت حیف غافل مانده ام
ما بر این عقیده و این باوریم
در مسیر امتحانی دیگریم
ما که تدبیر خدا را دیده ایم
کُـلُ اَرضٍ کـربـلا را دیـده ایم
ظلم صهیون راهرآنکس دیده است
قلبش از مظلومی غزّه شکست
حرف شیعه از ازل معلوم بود
شیعه هر جا حامی مظلوم بود
شیعه ای؟برگو که مولای توکیست؟
شد دلت با غزّه یا با صهیونیست؟
لحظه ای آیا دلت با غزّه بود؟
یا که گردیدی هوادار یهود؟
گر دلت شداندکی با سرکِشان
گشته ای همدست باکودک کُشان
غزّه پیروز است با لطف خدا
می شود از این گرفتاری رها
دستمان اما اگر چه بسته است
قلب مان با مردمان غزّه است
غزّه امروز کربلای زنده است
با صلابت، مقتدر، پاینده است
لاله ها در خون غلتیدند که تا
در زمین جاری شود حکم خدا
لاله ها گشتند در آتش کباب
تا بماند بر سر زنها حجاب
آی مسئولین شمارا چون شده
قلب مهدی زین تَساهُل خون شده
این همه حرف ریایی تا به کی؟
هَتک حرمت، بی حیایی تابه کی؟
جان مولا اندکی یاری کنید
تا حیا فانی نشد کاری کنید
ای شهیدان بخدا شرمنده ایم
باز از روی شما شرمنده ایم
جِلوه کرده کربلا در جبهه ها
عشق بود و شوق دیدار خدا
یـاد آن یـاران شیـدایی بخیر
آن همه مجنون لیلایی بخیر
جبهه دانشگاه غیرت بوده است
عشق آنجا با بصیرت بوده است
جبهه همچون«حاج قاسم»پرورید
باید او را هم شهادت می خرید
حاج قاسم بود سرباز «ولی»
این چنین آوازه اش شد منجلی
او علمدار«ولایت» بود و رفت
چشم بیدار«ولایت» بود و رفت
رفت اما داغ او بر دل نشست
در فراقش بُغض مولایم شکست
تا که دست«حاج قاسم»شدقَلَم
بیرقش را کرده سرداری عَلَم
دل بسوزد بر حسین فاطمه
بر نگشت عباس او از علقمه
آن غریب کربلا یاری نداشت
بعد عباسش علمداری نداشت
ناله ای می گفت باصدشوروشین
بی برادر گشته ای دیگر حسین
قامت ارباب ما زین غم شکست
تابه خیمه هی زمین خورد ونشست
دست خواهر بود زین ماتم به سر
دست مولای غریبم بر کمر
کودکان را تشنگی از یاد رفت
آرزوهای رباب بر باد رفت
قلب«مداح»سوخت از آه حسین
آه از فریاد جانکاه حسین
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah