✅مروری بر #نوآوری_ها و #ابداعات_فقهی_و_اصولی آیت الله علیدوست
🔹ارتباط فقه و زمانه و رویکردهای گوناگون بدان را، حول دو محور اساسیِ: یکم) انضباط فقهی جهت محافظت از ستون فقه و هنجارهای علم فقه؛ و دوم) توجه به اقتضائات و حوادث واقعه مبتنی بر ظرفیت های موجود در فقه؛ می توان به سه دسته نگرش کلی تقسیم بندی نمود:
1️⃣ یکم) گروهی با جمود بر محور اول عملاً اجازه نمود محور دوم را از فقه ستاندهاند. این گروه سودای حفظ ستون فقه و هنجارهای آن را داشته و خود را مؤظف به رعایت انضباط فقه، فارغ از اقتضائات و حوادث واقعه میدانند.
2️⃣دوم) گروهی نیز بیتوجه به انظباط فقهی و تنها با نظر به اقتضائات و حوادث زمانه تلاش دارند تا به هر نحو ممکن فقه را به زمانه منطبق کنند؛ گرچه برآیند این کار خروج از انظباط فقهی و هدم ستون و هنجارهای فقه باشد!
3️⃣سوم) گروهی دیگری نیز هستند با رویآوردی واقعگرایانه در کنار بصیرتی عمیق به ظرفیت و زاویای فقه، تلاش دارند با بازگشت به مبانی فقه، و بر اساس ظرفیتهای موجود در اسناد استنباط و دیگر ظرفیتها، بین انظباط فقهی جهت محافظت از ستون فقه و هنجارهای علم فقه از سویی و توجه به اقتضائات و حوادث واقعه مبتنی بر ظرفیتهای موجود در فقه از سوی دیگر جمع نمایند.
🔅استاد آیت الله علیدوست در زمره سرآمدان گروه سوم جای دارند که با گرایشی کاملاً منضبط به فقه و با توجه به مبانی فقهی تلاش دارند تا در تحقیقات فقهی-اصولی خود ظرفیتهای موجود در فقه را فعال نموده و به اقتضائات زمانه پاسخگو باشند.
🔅در این راستا استاد دوگونه ظرفیت و قابلیت را در میان مبانی فقهی شناسایی کردهاند و با نوآوریهای ارائه شده در این دو عرصه آثار علمی خود را سامان دادهاند:
یکم) قابلیتهای موجود در اسناد استنباط مانند عقل؛
دوم) ظرفیتهای موجود در نهادهای پرکاربست فقه مانند مصلحت و عرف.
🔅نوآوریهای موجود در این دو عرصه باعث میشود تا در کنار متعهد بودن به انظباط فقهی، حوادث واقعه و مقتضیات زمانه پاسخ درخوری دریافت نمایند.
کتاب #فقه_و_عقل در صدد است تا قابلیت نخستین را رونمایی نماید.
کتاب #فقه_و_مصلحت به نوآوریهایی در عرصه نگرش به مصلحت و جایگاه آن در فرایند استنباط همت گمارده است.
کتاب #فقه_و_عرف نیز یکی دیگر از نهادهای پرکاربست فقه را مورد کنکاش تحلیلی قرار داده و حضور فعال آن را در پروسه اجتهاد و استنباط روشن نموده است.
نویسنده به مرور به صورت گزارشگون، نوآوریهای مشترک و نیز اختصاصی استاد در این سه اثر بازگو خواهد شد. همچنین مختصری از نوآوری استاد در دو اثر جدید ایشان، یعنی «#فقه_وحقوق_قراردادها» و نیز «#روش_شناسی_اجتهاد» مورد اشارت قرار خواهد گرفت.
💠گفتنی است علاوه بر ابداعات و نوآوری های مرتبط با موضوعات پنجگانه این پنج اثر، همچنین در این نوشتارها با پدیده جدیدی در حوزه اصطلاحات روبرو هستیم. جعل اصطلاحات خاصی که توسط استاد انجام گرفته و معانی خود را در طول این آثار روشن کرده است. به نظر می رسد این جعل اصطلاحات به خوبی توانسته در دل این آثار باریافته و نوآوری های این پنجگانه را کامل کند. برخی از این اصطلاحات ابداعی نیز مورد اشارت این گزارش خواهد بود.
🔅اصطلاحاتی از قبیل کارآئی استقلالی و ابزاری، اصطلاح مصلحت مبدأ، مصلحت مبنا و مصلحت معیار، اصطلاحات نص بسند، مقاصد بسند، استنباط اول، استنباط دوم، فتوای اجتماعی، اندیشه شمول، اندیشه ابهام، انعزال و تعابیری از این قبیل که در این سه کتاب دیده می شود.
♻️ ان شاء الله نوآوری های استاد در تمامی این عرصه به مرور در کانال دروس استاد علیدوست تبیین و ارائه خواهد شد.
#نوآوری_های_استاد
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#یادداشت_استاد ✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی
#یادداشت_استاد
✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی (بخش اول)
🔹در این یادداشت آیت الله ابوالقاسم علیدوست در صدد تبیین این موضوع است که چگونه اصول فقه جواهری میتواند راهبردی برای تولید فقه حکومتی باشد.
۱- کفایت یا عدم کفایت اصول فقه موجود
سؤالی که در مورد اصول فقه مطرح است این است که آیا اصول فقه موجود کافی است یا خیر؟ آیا میتوان از آن راهبردی برای فقه حکومتی استخراج کرد یا اینکه در تولید فقه حکومتی عاجز و ناتوان است؟
در مورد اصول فقه موجود، سه نظر وجود دارد:
الف) نظر اول این است که این دانش متورم و چاق شده است و دقیقاً همان آثاری که تورم و چاقی دارد، اصول فقه ما هم دارد؛ از اینرو باید لاغر شود. گاهی هم نمونههایی از مواردی که زائد است میآورند. به عنوان مثال انتقاد میکنند که بحث در مورد وجو مقدمۀ واجب، با این همه گستردگی که دارد فایدهای بر آن مترتب نیست؛ چرا که در نهایت اگر هم بگوییم وجوب شرعی ندارد، وجوب عقلی دارد.
ب) نظر دوم این است که اصول فقه موجود متورم نیست، بلکه به اندازه است و نه کم دارد نه زیاد. باید این اصول فقه موجود مانند کفایه و درس خارج را بخوانیم و همه چیز هم از اصول فقه موجود در میآید. اگر بخواهیم فقه حکومتی تأسیس کنیم، به دنبال فقه دارای نظام و سیستم هستیم که باید در پی راهبرد برای فقه حکومتی باشیم. اصول فقه موجود برای چنین فقهی کافی است و هیچ کمبودی ندارد و شبهات را هم جواب میدهد. اما نکتۀ مهم این است که فهمندۀ نص یعنی مجتهد، که عهدهدار تنظیم فقه حکومتی است، اصول فقه موجود را بفهمد. اگر مجتهد این اصول فقه را نفهمد، احساس کمبود و خلأ میکند.
این نظر از یک طرف از این مسئله پرهیز میکند که بگوید فلان مسئله در اصول زائد است، و از طرف دیگر هم احساس میکند گذشتگان کار را کردهاند و دیگر چیزی را در اصول فقه برای آیندگان نگذاشتند که به آن بپردازند. به عبارتی احساس میکنند دیر به دنیا آمدهاند. گاهی ما این تصور را داریم که دیر به دنیا آمدیم و گذشتگان کارها را کردهاند و ما حداکثر بتوانیم حافظ تراث گذشتگان باشیم، اما برای اینکه بخواهیم نظریه تولید کنیم و نوآوری و نقد داشته باشیم، زمانش دیر شده است و دیر به دنیا آمدهایم.
ج) نظر سوم این است که اصول فقه موجود قطعاً کافی نیست. پس اندیشۀ دوم مردود است، اما در مورد اندیشۀ اول که میگفت زائد و متورم است، باید گفت در طرح و پرداختن به برخی از مسائل درست است و این نکته را میپذیریم که گاهی متورم شده است، اما در تعداد مسائل، اتفاقاً لاغر است و باید مسائل زیادی به اصول فقه موجود اضافه شود و اگر بخواهد راهبردی برای تولید فقه حکومتی باشد، آن حلقههای مفقوده باید پیدا شود.
به تعبیری برخی مسائل که در گذشته فرآیند بوده است، برای نسل بعد باید برآیند باشند. فرآیند یعنی برای نسل گذشته مسیر بود که از این مسیر بروند و به آن نتیجه برسند، اما ما باید آن نتیجه را بگیریم، نه اینکه آن برآیند را دوباره به یک فرآیند جدیدی تبدیل کنیم. اصلاً نظریه همین است که آنچه برآیند کار دیگران است، برای نظریهپرداز، فرآیند برای مسائل بعدی میشود.
#فقه_حکومتی
#اصول_فقه_حکومتی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#یادداشت_استاد ✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی (بخش اول) 🔹در این یادداشت آیت الله ابوالق
#یادداشت_استاد
✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی (بخش دوم)
از طرفی هم در اصول فقه، مسائلِ کار نشدۀ بسیاری وجود دارد. برای نمونه در اصول فقه موجود، وظیفۀ فهمندۀ نص که مجتهد باشد را بحث میکنیم. به عنوان مثال این بحث که آیا امر ظاهر در وجوب است یا نه، به این معنی است که میخواهیم بگوییم آیا مجتهد از اوامر شرعی وجوب بفهمد یا نه؟ این سؤال که آیا نهی ظهور در حرمت دارد یا نه، به این معنی است که مجتهد حرمت بفهمد یا نه؟ شرط مفهوم دارد یا نه؟ لقب مفهوم داردیا نه؟ این مسائل برای این است که مجتهد در ناهمسویی عام و خاص چه باید بکند؟ باب تعادل و تراجیح و سایر مباحث وظیفۀ فهمنده را میگوید.
اما مبیّنان شریعت -یعنی خداوند، که هم شارع است و هم مبیّن شریعت، و پیامبر که هم شارع است و هم مبیّن شریعت و حضرات معصومین که شارع نیستند، اما مبیّن شریعتند– چه تعهد و وظیفهای در بیان احکام دارند؟ اصول فقه موجود در این زمینه ساکت است. چقدر از هنجارها -یعنی ظرفیتهای حاکم بر زمان خودشان- باید استفاده کنند؟ تا این مسائل روشن نشود، بعضی از شبهات حل نمیشود. در عصر حاضر که قصاص را زیر سؤال میبرند، ما با آیۀ ۱۷۹ سورۀ بقره «لَکُم فِی القِصَاصِ حیاة یَا اولی الالباب» جواب میدهیم؟
آنها میگویند این آیه برای زمانی است که اگر کسی یک نفر را میکشت، قبیلهاش حمله میکرد و ده نفر را میکشت. آیه که حکم به قصاص داد، یعنی یک به یک، نه ده نفر در مقابل یک نفر و به این خاطر قصاص مایۀ حیات بود. از اینرو این آیه برای زمان ما نیست. عدهای میآیند آیهای را که جاودان و جهانی است، تخته بند زمان و مکان میکنند و آن را مختص آن زمان میدانند و قرآن را متأثر از وضعیت زمان نزول میدانند. این افراد میگویند ما قرآن را قبول داریم و تصرف هم نمیکنیم، اما این آیه مختص آن زمان است. اینها نمونهای از شبهاتی است که در این زمینه مطرح میشود. دفتر دوم اصول فقه باید به این مسائل رسیدگی کند.
مسئلۀ دیگر، متدولوژی استنباط است. آیا از همان متدی که مسائل فردی را استنباط میکنیم، میتوان مسائل حکومتی را استنباط کرد یا به متد جدیدی نیاز داریم؟ البته ممکن است جواب این باشد که همان متد کافی است و ممکن است جواب این باشد که متد جدید میخواهد. اگر به متد جدیدی نیاز داریم، روش و منهج چیست؟ روششناسی استنباط فقه حکومتی در اصول فقه موجود مطرح نشده است.
باید در اصول فقه به متدولوژی استنباط فقه حکومتی رسیدگی شود، زیرا روششناسی فقه از نظر تقسیم علوم برای اصول فقه یا برای فلسفۀ فقه است. دانش دیگری که به آن نیاز داریم، دانش فلسفۀ فقه است. پس یا دانش فلسفۀ فقه باید به آن رسیدگی کند یا دفتر دوم اصول فقه.
بنابراین اصول فقه موجود از نظر پرداخت و حجم پرداختن به برخی مسائل جای لاغرشدن دارد، اما از نظر شمارش مسائل به هیچ وجه جای حذف ندارد، بلکه باید به شمار مسائل موجود هم آن افزوده شود. در غیر این صورت، در بزنگاهها به مشکل خواهیم خورد.
#فقه_حکومتی
#اصول_فقه_حکومتی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#یادداشت_استاد ✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی (بخش دوم) از طرفی هم در اصول فقه، مسائلِ ک
#یادداشت_استاد
✅ اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی (بخش سوم)
۲- اصول فقه جواهری و راهبردهای فقه حکومتی
پس از پرداختن به مقدمات، روی عنوان مورد بررسی تمرکز میکنیم که اصول فقه چه راهبردی برای تولید فقه حکومتی دارد؟
نکتۀ اول، اصول فقه جواهری است. منظور امام خمینی از فقه جواهری، فقه منضبط و فنی است. در حقیقت از یک سو فنی و منضبط و از سوی دیگر ناظر به حوادث واقعه. اصول چنین فقهی اگر فقه حکومتی بخواهد تولید کند، اولین راهش این است که به مسائل جدید بپردازد و راههای نرفته را برود. البته این تصور اشتباه است که گذشتگان کم کار کردهاند. گذشتگان تا یک مرحلهای پیش رفتهاند و ما باید آن را جلو ببریم، چرا که حرکت دانش هیچوقت متوقف نمیشود. گذشتگان دفتر اول را نوشتهاند و ما باید دفتر دوم را بنویسیم. [۱]
نکتۀ دوم اینکه، اگر دفتر دوم و سوم اصول فقه نوشته شود، آیا راهبرد فقه حکومتی از آن تولید میشود؟ اصول فقه تنها یک ابزار است و نیازمند این است که کسی نحوۀ استفادۀ درست از این ابزار را بداند. اصول فقه مانند یک سلاح پیچیدۀ بسیار پرکاربردی است که باید کسی باشد تا بتواند از این سلاح استفاده کند.
به همان میزان که به تولید علم توجه میکنیم و بزرگان هم روی مسئلۀ تولید علم تأکید دارند، به نظر میرسد باید روی مصرف علم -که در دنیای امروز مجموعۀ تولید و مصرف را میگویند سرمایۀ علمی- نیز تأکید و توجه داشته باشیم. در غیر اینصورت اگر اندیشهها تولید شد، اما توسط دیگران دریافت نشد، از آن پشتیبانی نشد و رسانهها استقبال نکردند، مانند گندمی خواهد بود که تولید شده، اما داخل انبار و سیلو مانده است.
باید به موازاتی که بر تولید علم، نظریهپردازی، نوآوری، نقد، مناظره و کرسیهای نظریهپردازی تأکید میکنیم، روی مصرف علم و فرآوردهها تأکید کنیم، سرمایهگذاری کنیم و رسانهها با این مسئله همراهی کنند.
بنابراین دومین چیزی که در راهبرد تولید فقه حکومتی لازم است، این است که هنگامی که اصول فقه به این موقعیت دست یافت، به کار گرفته شود و گفتمان بهکارگیری آن -یعنی فرهنگ و هنجار- فراهم شود. اگر اصول فقه بخواهد راهبرد فقه حکومتی تولید کند، باید گفتمان فقیه، گفتمان حکومتی باشد.
بنابراین یک فقیه علاوه بر اینکه ضوابط فقه جواهری را داراست و به شکل فنی و منضبط به استنباط میپردازد، باید گفتمان حاکم بر او نیز گفتمان فقه حکومتی باشد. [۲]
پی نوشتها:
[۱] البته به اعتقاد بنده دفتر سوم هم باید نوشته شود.
[۲]. البته کار یک شب و دو شب و ده سال و بیست سال نیست. حداقل چهل سال یک استعداد عالی می خواهد که زحمت بکشد تا بتواند بگوید حظی از اجتهاد دارم.
#فقه_حکومتی
#اصول_فقه_حکومتی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
#نشست_علمی
🔹روششناسیفقهواجتهاد
این نشست توسط فرهنگستان علوم اسلامی برگزار گردید و استاد علیدوست در این نشست پیرامون #روش_شناسی_اجتهاد سخنران نمودند.
متن این نشست در چند پست تقدیم خواهد شد.
صورت نشست نیز به محض دستیابی به آن، در کانال قرار خواهد گرفت. ان شاء الله.
💠 لینک بخش های چهارگانه ایننشست علمی در کانال دروس استاد علیدوست:
1️⃣ لینک بخش اول: https://eitaa.com/alidost_fiqh/159
2️⃣ لینک بخش دوم: https://eitaa.com/alidost_fiqh/161
3️⃣ لینک بخش سوم: https://eitaa.com/alidost_fiqh/165
4️⃣ لینک بخش چهارم: https://eitaa.com/alidost_fiqh/166
#نشست_علمی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#نشست_علمی 🔹روششناسیفقهواجتهاد این نشست توسط فرهنگستان علوم اسلامی برگزار گردید و استاد علیدوست
#نشست_علمی
🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش اول)
☘️استاد علیدوست
🔻با بررسی هایی که در مورد استنادهای شیخ اعظم در کتاب مکاسب می کنیم می بینیم شیخ در مکاسب بحث را شروع می کند بعد آن را بسط می دهد نظرات دیگران را بررسی می کند بعد یک دفعه بحث را با عبارت « انصاف این است» عوض می کند.
«انصاف »هم در فقه جز ادله اربعه نیست نکته مهی که در اینجا باید توجه کنیم این است که روش و منهج بحث کردن شیخ را کشف کنیم تا به آن چارچوب فکری مرحوم شیخ برسیم.
برخی از محشین مورد توجه در مکاسب مثل آقای ایروانی این اعتراض را به مرحوم شیخ وارد کرده اند که مرحوم شیخ در بحث هایی که در مکاسب انجام داده است بعد از آوردن ادله طرفین فتوای خودش را در مورد آن موضوع هم داده است اما بعد با عبارت «لکن» متوقف می شود. این نوع بحث کردن طبق چه روش و چه منهجی است؟
اگر بخواهیم پیشینه روش شناسی فقه و اجتهاد را مورد بررسی قرار دهیم در سال های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ اصلا بحث از روش شناسی میان فقها رواج نبود و حتی گفتمانش هم مطرح نبود اما در اواخر دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ بحث از فلسفه فقه، فلسفه فلسفه فقه مطرح شد و کم کم در میان فقها اوج گرفت.
آنچه در روش شناسی فقه و اجتهاد باید مد نظر قرار گیرد این است که هر متخصص در فقه نمی تواند در مورد روششناسی فقه و اجتهاد نظر دهد به خاطر اینکه کسانی که متمرکز و ممحض در این بخش نیستند ورود آنها در موضوع روش شناسی اشتباه است.
🔹- تعریف روش شناسی
روش شناسی به چارچوب فکری ای که پشت عملیات یک محقق قراردارد، گفته می می شود. مثلا روش شناسی اجتهادی شیخ انصاری، مبتنی بر آن چارچوب فکری است که اجتهاد وی طبق آن شکل گرفته است.
لاتر متوفی قرن بیستم یکی از متفکران غرب به مدل، چارچوب و روشی که از آن مدل به دست می آید اشاره کرده است. اما اینها بیشتر خودِ روش است. ما باید دنبال شناخت این روش باشیم که در واقع این، می شود روش شناسی. پس تعریف دقیق تر همین است که روش شناسی یعنی شناخت رفتارها.
اگر بخواهیم به صورت تفصیلی در مورد روش شناسی بحث کنیم در واقع به دو تعریف می رسیم: ۱ ـ استراتژی، برنامه کار، نقشه راه، چارچوب فکری محقق در بستر آن جایی که می خواهد مطالعه کند اما عنوان چارچوب فکری بهترین عنوان است. این تعریف شامل مدل نظری، پارادایم ها را هم شامل می شود.
۲ ـ رفتار بیرونی؛ یعنی روش مورد استفاده در تحقیق که نشان دهنده چارچوب فکری محقق است. با بررسی هایی که در این مورد انجام شده متفکران غرب از جمله «لاتر» به این دو تعریف اشاره کرده است.
🔹- تعریف اجتهاد
روش شناسی مضاف الیه می خواهد. مضاف الیه آن در بحث ما، اجتهاد است یعنی رفتار فقیه وقتی در خدمت اسناد است. اجتهاد فرایندی است عملیاتی که توسط فقیه صورت می گیرد در وقتی که در خدمت ادله است و انگیزه اش کشف هنجارهای شرعی است. روش شناسی وقتی به اجتهاد اضافه می شود باز باید اضافه شود مثل اجتهاد اخباری ها یا اجتهاد اصولیون.
ممکن است که در ادامه بگوییم اجتهاد امامیه، اجتهاد شیخ انصاری، مِتُد محمدبن ادریس در عراق؛ بنابراین ممکن است که مکان هم اضافه شود. در روش شناسی نمی توانیم زیاد وارد جزئیات شویم. البته این امکان وجود دارد و اگر نیاز بود، وارد جزئیات می شویم.
بهتر این است که مضاف الیه را مقطع بگیریم به خاطر اینکه بعضی از علما در یک مقطع یک متد و روش استباط داشتند و در مقطع دیگری متد و روش خود را عوض می کردند.
به عنوان مثال محمد بن ادریس شافعی در عراق که سکونت داشت یک متد استنباط داشت وقتی که عازم مصر شد متد قبلی خود را تغییر داده و روش جدیدی را در مصر پیش گرفت؛ یا شیخ انصاری در بحث ولایت فقیه و حکم قاضی در مکاسب نگاه حداقلی دارد اما در کتاب قضاء نگاه حداکثری دارد.
#نشست_علمی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#نشست_علمی 🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش اول) ☘️استاد علیدوست 🔻با بررسی هایی که در مورد استنادهای شیخ
#نشست_علمی
🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش دوم)
☘️استاد علیدوست
🔹- انواع روش شناسی
روش شناسی به دو صورت انجام می شود:
۱ـ هستی شناسانه: یعنی یک موردی را انتخاب کرده و در مورد آن تحلیل می کنیم و به عبارت دیگر توصیفی نگاه می کنیم، در این نگاه بررسی هنجارشناسانه صورت نمی گیرد. کتاب روش شناسی اجتهاد ابن ادریس که توسط یکی از مستشرقین نوشته شده است از این مقوله است.
۲ ـ هنجارشناسانه: در این نگاه علاوه بر اینکه نگاه تحلیلی و توصیفی صورت می گیرد، نقد و بررسی هم می شود و در آخر کار پیشنهاد هم داده می شود.
در روش شناسی درست است که گاهی در یک فرد هم تقسیم می شود اما هر رفتاری یا اختلافی منجر نمی شود که ما بحثی به نام روش شناسی درست کنیم. مثلا در اصول راجع به اینکه شرط، لقب، وصف و… مفهوم دارد یا نه؟ بحث است. آیا می شود گفت که ما در این زمینه سه روش در اجتهاد داریم؟ نه نمی شود. بله ما سه تا نظر داریم اما سه تا نظر اجتهادی نیست.
روش باید به گونه ای باشد که مثل یک لباس سرتاسری در تمام اصول باشد؛ مثل روش اصولی ها با اخباری ها. اجتهاد شیخ حر و صاحب حدائق که در زمره اخباری های معتدل هستند با آقای نائینی فرق دارد. اما باید حرف های نو امروزه گفته شود.
ما در خود اصولی ها به دو روش کلان برمی خوریم: ۱ ـ فقه صناعت که صناعت محور، مدرسه ای، ریاضی، صغرایی، کبرایی است؛ این نگاه در تیم آقای خوئی وجود دارد که یک فقه منظم، راحت و قابل پیش بینی دارند. ۲ ـ روش تجمیع ظنون که به آن فقه قناعت میگویند.
🔻- در فقه نظامات باید سراغ مقاصد و نصوص رفت
آقای خوئی در اجتهاد خود دنبال صغری و کبری و نتیجه و دنبال روایت معتبر است؛ اگر روایت معتبر نبود دنبال اصول عملیه می روند. لذا در این روش، شهرتی که حجت نباشد به درد نمی خورد؛ اینها شهرت را جابر ضعف سند نمی دانند. در متد ایشان، خبر ثقه حجت است نه خبرموثوق. بنابراین اینها قائل به فقه نظامات هم نیستند.
به نظر بنده ما در فقه نظامات باید سراغ مقاصد و نصوص مبین مقاصد برویم؛ برخی قائلند که مقاصد، فقه را نابود می کند. بنابراین اجتهاد گروه اول، اجتهاد سلولی و اتمیک است. به خاطر همین، این گروه، اصول عملیه را چاق می کنند.
🔻- فقه نظامات را میتوان از مکاسب هم استخراج کرد
اما روش دوم تجمیع ظنون است؛ اجتهاد این افراد، منضبط است اما مولفه هایی در نظر می گیرد که در نگاه اول، اینها معتبر نیست. این افراد دنبال علم اند. اگر نشد «خیرالطرق المیسره». بنابراین به اطمینان هم تمسک می کنند. ممکن است که مطلبی را بگوید اما قانع کننده نباشد. لذا مطالب او، تک تک، ظن است اما از مجموع آن به اطمینان می رسد.
ما به دو صورت می توانیم به مکاسب نگاه کنیم؛ یک نگاه بالفعل و دیگری نگاه ظرفیتی. به نظر ما از مکاسب می توان فقه نظامات را هم درآورد. ابتدای بحث ما فلسفه روش شناسی اجتهاد بود که تعریف کردیم. اما این موردهایی که مثال زدیم خود روش شناسی بود.
بعد از بیان مقدمات مشخص شد که در فقه خودمان دو نوع اجتهاد داریم؛ ۱ ـ اجتهاد اتمیک ۲٫اجتهاد سیستماتیک. آیا طبق اجتهاد اول، نظامی هم وجود دارد؟ مثلا نظام معاملی؟ اگر هست آیا استنباطات اتمیک ما را تحت تاثیر قرار می دهد؟
مثلا رسیدیم به اینکه تجارت باطل نباید باشد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً» بلکه مال آکله باطل است. اگر رسیدیم به اینکه در اسلام ، مال آکله باطله، اشکال دارد، این آثاری دارد.
ما یک سری نصوصی داریم به نام نصوص مبین احکام. همچنین نصوص دیگری داریم که مبیِّن مقاصد است مثل «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ، هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ».
این نصوص مبین مقاصد چه نقشی در اجتهاد دارد؟ آیا اصل است یا نه؟ بحث اسم گرایی، ابزار گرایی، کارکرد گرایی که دو روش است و با اقتضائیات مختلف است.
#نشست_علمی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#نشست_علمی 🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش دوم) ☘️استاد علیدوست 🔹- انواع روش شناسی روش شناسی به دو صور
#نشست_علمی
🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش سوم)
☘️استاد علیدوست
بدون تردید معتبرترین منبع برای تبیین مقاصد شریعت، قرآن کریم، احادیث معتبر و عقل است و اگر برخی عالمان شیعه و اهل سنّت در این خصوص نظراتی دارند، در واقع بیان درک عقل، تفسیر، ترجمه آیات و احادیث وارد شده در این زمینه است. بنابراین در تفسیر مقاصد شریعت باید به این سه منبع و اصل معتبر، مراجعه کرد.
همچنین در کشف و تفسیر مقاصد شریعت نباید از این نکته غافل ماند که این مقاصد در راستای رسیدن به هدف خلقت است؛ زیرا پیگیری دو هدف متفاوت در تکوین و تشریع، با حکمت خداوند سازگار نیست و از آنجا که قرآن، حدیث و عقل، آشکارا معرفت خداوند و پرستش آگاهانه او را هدف خلقت تمام موجوداتی که برایشان پیامبر و کتاب آسمانی فرستاده شده می دانند، طبیعتاً در تشریع نیز همین هدف مد نظر بوده است.
البته آنچه ذکر شد، هدف نهایی خلقت است به گونه ای که وقتی این هدف مطرح می شود، پرسش از هدف خلقت و تشریع، پاسخ کافی می یابد و از بین می رود؛ زیرا پاسخ به جایی می رسد که ارزش ذاتی پیدا می کند و فراتر از آن، ارزش دیگری قابل تصور نیست؛ ولی گاهی در آیات قرآن و روایات، اهداف دیگری نیز به چشم می خورد که در واقع مقدّمات آن هدف اصلی است.
به عنوان مثال قرآن کریم می فرماید «کَانَ النَّاسُ اُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ…» مردم گروهی واحد بودند. فطرتی داشتند و با آن زندگی می کردند؛ خداوند پیامبرانی را به سوی ایشان فرستاد تا آنها را هدایت کنند، بشارت و انذار دهند و با پیامبران منطق روشن و کتاب گویا و به حق فرستاد تا به اختلافات مردم رسیدگی کنند.
همچنین میفرماید«لَقَدْ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَ أنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» هر آینه پیامبران را با دلیل های روشن، همراه با کتاب و قانون فرستادیم تا مردم به عدل و قسط قیام کنند.
واضح است تبشیر و انذار، رفع اختلاف امت، قیام به عدل و قسط و نیز اموری مانند اینها که در آیات و روایات گوناگون، هدف فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی شمرده شده، مقدّمات تحقّق علّت غایی خلقت و تشریع به شمار می آیند.
- شریعت به معنای اخصّ
از آنچه ذکر شد نتیجه می گیریم شریعت به معنای اخصّ آن، یعنی مجموعه احکام با اهداف اوّلیه، میانه و نهایی محدود شده و خداوند متعال شریعتی جعل فرموده که تأمین کننده این اهداف باشد؛ مثلاً قوانین اقتصادی اسلام چنان تنظیم گردیده که تأمین کننده قسط و عدل در جامعه باشد، این هدف اوّلیه است.
با اجرای عدالت اقتصادی و اجتماعی، استعدادها شکوفا شده و زمینه ها آماده می شود و موانع رشد و تعالی برطرف می گردد؛ این غایت میانی است و در نهایت بشر به تکامل نهایی یعنی معرفت خداوند و پرستش آگاهانه وی دست می یابد که این مقصد نهایی است.
- مقاصد شریعت و فقه
فقه دانش و مجموعه ای از مسائلی است که کاشف و بیانگر شریعت می باشد. به دیگر سخن، فقه آینه ای است که شریعت در آن منعکس می گردد. فقه حاصل اجتهاد بوده و اجتهاد اعمّ از این است که مجتهد را به حکم الهی واقعی برساند و آن را منجّز نماید، یا به حکم ظاهریِ معتبر در زمان شک رهنمون سازد و موجب تعذیر گردد و از عتاب و عقاب ایمن گرداند.
بر این اساس، نتیجه اجتهاد و گزاره های فقهی گرچه امکان دارد مطابق شریعت به معنای حکم و مجعول واقعی الهی نباشد و از این جهت فقیه خطا نماید، لکن همیشه مطابق شریعت به معنای اعم از حکم الهی واقعی و ظاهری(مجعول در زمان شک) است و از این جهت در صورتی که اجتهاد، فنّی و منضبط باشد، امکان تصور خطا و عدم مطابقت فقه با شریعت وجود ندارد.
🔹- تقسیم نصوص دینی
نصوص دینی یعنی آیات قرآن و روایات صادر از ائمه معصومین(ع) در یک نگاه کلی به دو قسم تقسیم می گردد؛
قسم اوّل نصوصی است که بیانگر شریعت و مقرّرات الهی است و از شارع به وصف این که قانون گذار است به منصه ظهور رسیده و در قالب گزاره ای انشایی یا خبری(لکن به انگیزه انشا)، متکفّل بیان حکم وضعی یا تکلیفی می باشد.
بسیاری از آیات قرآن و احادیثِ بی شماری از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) از این گروه است و از آنجا که این نصوص، سند و دلیل مجتهد برای کشف شریعت الهی به شمار می رود، عالمان اصول فقه و فقه از این ها به اسناد، منابع، ادلّه و مدارک احکام تعبیر می کنند. خاصیّت بیشتر این نصوص همچون موادّ قانونی موضوعه توسط انسان ها، وضوح و روشنی مدلول آنها است.
#نشست_علمی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#نشست_علمی 🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش سوم) ☘️استاد علیدوست بدون تردید معتبرترین منبع برای تبیین مق
#نشست_علمی
🔹روششناسیفقهواجتهاد(بخش چهارم)
☘️استاد علیدوست
چنان که دلالت بر حکم، از ویژگی جدایی ناپذیر آنها محسوب می شود. مثلاً دو آیه و لا تلبِسُوا الْحَقَّ بِالبَاطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أنتُمْ تَعْلَمُونَ وَ أقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتَوُا الزَّکَاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ، بیانگر پنج تکلیف یعنی: نهی از آمیختن حق به باطل؛ نهی از کتمان آگاهانه حق؛ امر به نماز، زکات و رکوع است.
این دو آیه، سند فقیه در فتوا به حرمت در دو مورد اوّل و وجوب در سه مورد اخیر می باشد. برخی تکالیف(نماز و زکات) که در این دو نص شرعی بیان گردیده، هرچند نیازمند بیان شرعی بوده تا حدود و کیفیت و شرایط آن روشن گردد، اما در نهایت دلالت بر عملی مشخص با آغاز و انجامی معلوم دارد به گونه ای که پس از بیان شرعی، مصادیق آنها در خارج واضح است و از مکلّف خواسته می شود آن را انجام دهد.
همچنین در آیه یستَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلَالَهِ اِنِ امْرُؤء هَلَکَ لیسَ لَهُ وَلَدء وَ لَهُ اُخْتء فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَهَا وَلَدء فَاِن کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهما الثُّلُثَانِ ممّا تَرَک و إنْ کانوا اِخْوَهً رجالاً و نسأً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنثَیَیْنِ، قانون گذار، چهار حکم وضعی را در مورد ارث بیان کرده است.
در این آیه، ارث خواهر واحد از برادری که فرزند ندارد؛ ارث برادر از خواهر فاقد فرزند؛ ارث دو خواهر(و بیشتر) از برادر و دو برابر بودن ارث برادران از خواهرانِ میّت، بیان گردیده است. آیه مزبور سند فقیه در فتوایی است که در این چهار مورد، صادر می نماید.
لازم به ذکر است که اَسناد موردِ اعتماد فقیه، منحصر به قرآن و سنّت نیست. نظر مشهورِ فقیهان شیعه این است که قرآن، سنّت، اجماع و عقل منابعی هستند که صلاحیت بیان حکم شرعی را دارند. فقیهان اهل سنّت هرچند بر منبع بودن قرآن وسنّت اتفاق دارند، ولی در بقیه منابع و تعداد آنها اختلاف فراوانی دارند تا جایی که برخی چون نجم الدین طوفی، منابع استنباط را به و برخی منبع دیگر بر آنچه طوفی ذکر کرده، افزوده اند.
قسم دوم، آیات و روایاتی است که بیانگر حکم و قانون نیست؛ بلکه مقاصد کلی شریعت یا حکمت حکمی را بیان می نماید. این نصوص نه برای بیان شریعت؛ بلکه گزاره هایی خبری هستند که از مقصد و عللِ احکام خبر می دهند و اگر در قالب گزاره ای انشایی چون یا ایُّهَا الناسُ اعْبُدُوا ربّکم و یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الّلهَ تعبیر شوند، بیانگر حکم و تکلیف ویژه ای نیستند؛ بلکه خطوط کلی رسالت یا علتی از علل شریعت را می فهمانند و باید مصداق یا مصادیق و راه های حصول آن ها در قالب فرمان هایی خاصّ از قبیل فرمان به نماز، روزه و حجّ بیان گردد، بدون این که تکلیفی بیاورد و موضعی را روشن نماید.
نکته دیگر، آنکه با توجّه به رابطه فقه و شریعت از سویی و شریعت و مقاصد از سوی دیگر، چه ارتباطی بین فقه و اجتهاد، با مقاصد وجود دارد آیا اصولاً فقه و اجتهاد با مقاصد شریعت ارتباط دارد یا نه و بر فرض ارتباط، فقیه تا چه اندازه باید در مراحل استنباط و کشف و تبیین شریعت، به مقاصد شریعت توجّه نماید، آیا باید مقاصد و نصوص بیان کننده مقاصد را به طور کلی کنار نهاد و با اکتفا به اسناد به ظاهر اسناد و ادلّه بیانگر حکم، اکتفا کرد یا با محور قرار دادن اسناد به مقاصد هم توجه کرد، یا باید نص پذیر و مقاصد محور بود و اصالت را در اجتهاد به مقاصد داد و با نصّ مبیّن آن، معامله سند کرد.
حتّی در تعارض مقاصد با ادلّه شرعیه، مقاصد را بر ادلّه مقدم کرد، یا در مقابلِ راه اوّل، باید نصوص شرعی را کنار گذاشت و به مقاصد اکتفا کرد، یا باید راه دیگری برگزید؟ با این توضیح که فقیه باید در کشف احکام به ادلّه اعتماد کند؛ ولی در تفسیر آن، مقاصد شریعت و علل احکام را در نظر بگیرد و با توجه به مقاصد و علل احکام، نصوص شرعیِ متکفّل حکم را تفسیر و تبیین کند. (اکتفا به نص با نظارت بر مقاصد)
در پایان دو چیز را در فقه فراموش نباید کرد یکی انضباط فقهی که همان فقه جواهری است؛ در این صورت به تراث گذشتگان احترام می گذاریم. دوم نگاه کردن به اقتضائیات زمان ومکان.
#نشست_علمی
#روش_شناسی_اجتهاد
#استاد_علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست
📚 @alidost_fiqh
✅ افتتاح تنها کانال دروس #آیت_الله_علیدوست در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2875981845Cf7c9f917f9
🔶 دروس رسائل و مکاسب (پایه های 7-10)
🔶 دروس خارج فقه (با موضوعات و #مسائل_نوپدید_فقهی)
🔶 دروس خارج اصول
🔶 دروس خارج #فقه_سیاسی
🔶 مباحث مربوط به #روش_شناسی_اجتهاد
🔶 دیدگاه ها، #نوآوری_ها و آثار استاد علیدوست
✅ کانال دروس استاد علیدوست 👇
📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
✅ استاد #علیدوست: با #روششناسی_اجتهاد گام موفقی در عرصه اجتهاد برداشته میشود #فایلـصوتی نشست روش
🔹روش شناسی فقه صاحب جواهر
🔸استاد علیدوست (سخنرانی در همایش نکوداشت صاحب جواهر، ۱۳۹۷)
بسم الله الرحمن الرحیم
دوران مرحوم صاحب جواهر دوران باشکوه حوزه علمیه نجف بود، حال در چنین فضایی که علما و مراجع بسیار بزرگی زندگی میکردند جواهرالکلام در کنار ریاض و کشف و مفتاح الکرامه و… نوشته شد.
کتاب صاحب جواهر موقعیت عظیمی در نزد بزرگان شیعه دارد به نحوی که مرحوم آقا بزرگ تهرانی این اثر را اثری بی نظیر در تاریخ اسلام بر میشمرند؛ مرحوم میرزای نوری این کتاب را برترین شگفتی عصر خود میداند.
بیان شده است که جواهر در بین ۲۵ تا ۳۵ سالگی ایشان نگاشته شده است که به نظر میرسد که این کتاب بیش از سی سالگی ایشان تالیف شده است باشد، زیرا تولد ایشان در قرن دوازدهم است و بر اساس اختلافی که در تاریخ تولد ایشان وجود دارد در خصوص سن نگارش این کتاب فاخر نیز مباحثی مطرح است.
ایشان ۹ سال پیش از وفات خود، این کتاب را به اتمام رساندند؛ ایشان فرصت ۹ سالهای داشتند که اگر نکاتی راجع به کتاب وجود داشت با وجود شاگردان سترگ خویش اصلاح کنند؛ کتاب الجهاد آخرین کتاب ایشان است.
صاحب الجواهر را صرفا با این کتاب میشناسند، ولی در کنار خدمات استثنایی ایشان، مرحوم صاحب جواهر سه تراث عظیم به جای گذاشتند که نخستین آن جواهر است و دوم، مرحوم شیخ انصاری است؛ شیخ انصاری شاگردی مرحوم صاحب را نکرده است، ولی در هنگام وفات ایشان، با وجود همه عالمان بزرگ، ملا مرتضی ذزفولی را به جای خود به مسند مرجعیت نهادند که نقش مهمی در توسعه حوزه علمیه نجف و علوم حوزوی داشت.
مرحوم شیخ ۱۵ سال پس از صاحب جواهر زنده ماندند و به روشی که مرحوم صاحب جواهر به ایشان وصیت کرد از نظر استفاده از این روش باعث شد که فقه تشیع به بالندگی استثنایی برسد.
روش و متدی که صاحب جواهر به جای گذاشتند سومین یادگار ارزشمند ایشان بود؛ ایشان بایستههای اجتهاد را در یک مجموعه نظام مند گردآوردند؛ فقه الجواهر و فقه جواهری با هم متفاوت هستند؛ آنچه که خالد و ماندگار و جامع و جهانی و جاودان میکند، فقه جواهری است.
فقه جواهری انضباط فقهی را در عین حفظ اصول را مد نظر قرار میدهد؛ یعنی این فقه هم پویا و هم پایا است؛ در این گونه همایشها حتما نباید به مدح پرداخت بلکه میتوان با نقد برخی نظرات به توسعه و بسط علوم و همین روش شخصیتهای بزرگ نیز کمک کرد.
مرحوم صاحب جواهر در روش شناسی اجتهاد خود روایت ضعیف و شهرت و صفر در نظر نمیگرفتند که سپس بگویند که از این دو، عدد حاصل نمیشود؛ ایشان روش خاصی داشتند تا بتوانند استفادههای روایی و حکمی را به بهترین و دقیق ترین شکل داشته باشند که اگر کسی به نظرات و روش ایشان شناخت دقیق نداشته باشند بر این نظرات حاشیه میزند.
مرحوم صاحب جواهر توجه بسیاری به پیامد فتوا داشتند؛ برخی پس از بررسی تمام جوانب و ادله فتوایی را صادر میکنند، ولی مرحوم صاحب جواهر به پیامد فتوا به عنوان فرایندی در چینش ادله توجه داشتند.
مساله سهله و سمحه در کتاب صاحب جواهر بیان شده است؛ مرحوم صاحب جواهر سهولت و سمحه بودن شریعت را به عنوان یک قاعده نمیپذیرد، ولی آن را به عنوان یک پارادیم و پیشفرض عام و رویکرد به ادله که در فتوای فقیه نیز تاثیرگذار است نگاه میکنند؛ زمانی که محقق اردبیلی بیان میکند که سهولت دین اقتضا میکند که در امر قبله قائل به نظرخاصی بود، مرحوم صاحب جواهر موضع تندی میگیرند و بیان میکنند که سهولت دین به معنی تساهل و بی اعتنا گذشتن از احکام دین نیست.
نصوص دینی ما به نصوص مبین مقاصد و مبین شریعت تقسیم شده است، تکلیف ما با نصوص مبین شریعت مشخص است، ولی حال سوال این است که آیا میتوان از نصوص مبین مقاصد استفاده کرد؛ برخی بر تایید این مساله قائل هستند.
برخی از پژوهشگران نص پسند هستند و بر نصوص مبین مقاصد نقشی قائل نیستند؛ معتقد نیستم که میتوان مستقیما به نصوص مبین مقاصد التزام کرد، بلکه باید نصوص مبین شریعت را در کنار نصوص مبین مقاصد ببینیم.
#روش_شناسی_اجتهاد
🆔 @alidost_fiqh