مقاله تنبلی؛ پیامدها، انواع و راه‌های رهایی منتشرشده در فصلنامه ره‌توشه رمضان ۱۴۴۵ آدرس کانال در ایتا و تلگرام 🌷 @alikhademi110 🌷

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ وَ أَنْتَ مَلِكٌ قَدِيمٌ أَسْأَلُكَ خَيْرَهَا وَ خَيْرَ مَا فِيهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ مَا فِيهَا وَ أَسْتَكْفِيكَ مَؤُنَتَهَا وَ شُغْلَهَا. يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ طلوع فروردین گداخت آن‌همه برف دمید این‌همه گل شکفت این‌همه رنگ! زمین به ما آموخت ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم مگر کم از خاکیم نفس کشید زمین ما چرا نفس نکشیم فرا رسیدن بهار شورانگیز ایران که همراه است با بهار دل‌انگیز قرآن، بر همراهان گرامی خجسته باد و گوارایتان هم‌آهنگی بهار روزها با بهار دل‌ها. هر روزتان پیروز/نوروزتان افروز سایه‌تان بلند/وجودتان بی‌گزند 🌹🌹🌹

روی خدا ز هر سو بر ماست آشکارا کو دیده خدابین تا بنگرد خدا را آن آفتاب هستی از بس که آشکار است از چشم خلق مخفی است با روی آشکارا فواد کرمانی، دیوان شمع جمع، ص۹

تا نقد عمر داری تحصیل معرفت کن از کف مده به غفلت سرمایه بقا را گر کیمیا دهندت بی‌معرفت گدایی گر معرفت خریدی بفروش کیمیا را فواد کرمانی، دیوان شمع جمع، ص۱۰

حیف مولا! حیف، مولا! مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو، ولی یک دم تو را نشناختند رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی‌تری هم ملائک، هم بنی پ‌آدم تو را نشناختند با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند ای عجب! نامحرم و محرم تو را نشناختند هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه هم به شادی، هم به موج غم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه‌ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند تو صفا، تو جان کعبه، تو حیات زمزمی هم حجر هم کعبه هم زمزم تو را نشناختند عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر می‌زدند فاش گفتم فاش می‌گویم تو را نشناختند چون کتاب آسمانی حرمتت شد پایمال ای یگانه آیت محکم، تو را نشناختند با دو دسته بسته می‌بردند سوی مسجدت گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت ای علی جان، مردم عالم تو را نشناختند در کنار خانه‌ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم، تو را نشناختند ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سرفراز ای قدت از هجر زهرا خم، تو را نشناختند بارها در نخل میثم دوستان کردند سیر حیف کآخر همچنان «میثم» تو را نشناختند!

◼️بلکه کشته می‌شوم... از زید بن وهب (درگذشته 96ق) چنین نقل شده: گروهی از اهل بصره بر علی (ع) وارد شدند. یکی از آن‌ها، کسی از خوارج به نام جعد بن بعجة بود. او به علی (ع) گفت: از خدا پروا کن ای علی! چراکه به زودی خواهی مرد! علی (ع) فرمود: بلکه کشته خواهم شد با ضربتی بر این (یعنی سر مبارکشان) که این (یعنی لحیه‌ مبارک حضرت) را [از خون] خضاب می‌کند. این پیمانی است که بسته شده و قضائی است که قطعی شده است. و البته آنکه دروغ بست، نومید و زیانکار گشت. عن زيد بن وهب، قال: قدم على عليّ قوم من أهل البصرة من الخوارج، فيهم رجل يقال له: الجعد بن بعجة، فقال له: اتق الله يا علي، فإنك ميت. فقال علي: بل مقتول، ضربة على هذا تخضب هذه - يعني لحيته من رأسه - عهد معهود، و قضاء مقضي، و قد خاب من افترى... (مسند أحمد، ط الرسالة، ج2، ص110-111). آدرس کانال در ایتا و تلگرام 🌷 @alikhademi110 🌷

اعلام برنامه

السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان آروم‌آروم داره مرگم می‌رسه😔 آدرس کانال در ایتا و تلگرام 🌷 @alikhademi110 🌷

روز محشر را به آسانی به شب می‌آورَد هرکه یک شب را به روز آوَرد در هجران‌ او #حضرت_ولیعصر_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف #صائب_تبریزی

اعلام برنامه

بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را در عزا بنشاند او، شمع و گل و پروانه را بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحب‌خانه کرد                                              شفق