شوخی نیست واقعیه(!) تو این کشور صنف طلا و جواهر اندازه قنادی مالیات میدن بعد بهشون گفتن بیایین عضو سامانه شفافیت بشین اعتصاب میکنن برانداز واقعی اینا هستن نه اون مشنگایی که تا حالا بهشون میخندیدیم
@alikhanabadi
🔸 فارسی
میخورد هر روز زخم از ما به جان فارسی
میشود مجروح از ما واژگان فارسی
تنکیو، مرسی، وریگود، لایکداری،کوفت، درد!
از چه دوریم از سپاسی با بیان فارسی
از چه جای صفحه آری بر زبان خویش پیج
گشته سرویس از تو ای نادان دهان فارسی
دوستی فرمود این سرویس خود بیگانه است
گو که داغان است از این نادان دهان فارسی
گفت شخص دیگری اکنون دهان تکرار شد
گو از او داغان شده روح و روان فارسی
در جواب موردِ ایراد او گفتم: اوکی
گفت: لعنت بر تو باد ای پاسبانِ فارسی
آه، از تیرِ اوکیهایی که میسازی رها
غرق خون گردیده قلب مهربان فارسی
از چه در رد تماس شخص میگویی ریجکت؟
نیست از چه در سخنهایت نشانِ فارسی
از چه با نام سوپرمارکت که بر لب میبری
تخته میکوبی به درگاه دُکانِ فارسی
میزنی بس حرف فامیلی و فامیل فلان
میزنی آتش به جان دودمان فارسی
تو به هر باری که میگویی به جایی لنگوویج
میزنی از پشت خنجر بر زبان فارسی
ای نمکپرورده لطفی کن نمکدان را نخور
حفظ کن حقِ نمک خوردن ز خوان فارسی
هرکس آنچه گفتهام را خوب بنماید مرور
میشود ساکسسفول!!! اندر امتحان فارسی
✍ احمد رفیعی وردنجانی
💫💫
🔻وطنز |
@alikhanabadi
⭕️ به گزارش یورونیوز، با حمله صدها زنبور به نظامیان صهیونیست در جنوب غزه، ۱۰ سرباز صهیونیست بستری شدند. 😎
گفتیم به صهیون که چه اوضاع و چه حال است؟
گفتا که مرا لشکر زنبور، وبال است
افتاده به جانم به دوصد نیش کشنده
انگار که در پیست به دنبال مدال است
این دست حماس است تونل زد توی کندو
ور نه که ز زنبور چنین حمله محال است
گفتم بدوم تا بگریزم ز حضورش
ای داد که بیوقفه به دنبال جدال است
با نیش شده کل سر من متورم
آنقدر که در گوش فقط حاوی چال است
افسانهی چنگیز شنیدیم ولیکن
پَر...ویز کنون صاحب الگوی قتال است
میگفت و شنیدیم و بسی کیف نمودیم
باید بپذیرد که دگر رو به زوال است
این غدهی پرچرک و کثیف و لجنآلود
زنبور چه دیده است در او جای سوال است
در بین سکوت همه حکام عرب، حال
زنبور نماد شرف و غیرت سال است
✍ زهرا آراستهنیا
💫💫💫
🔻وطنز |
@alikhanabadi
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیام؛ شاعر و حکیم جهان
🗣اگه بخواین بدونین که یه نفر چطوری میتونه هم شاعر باشه و هم ستارهشناس و هم تو ریاضیات دستی بر آتش داشته باشه، باید درباره کسی صحبت کنیم که تمامی این علوم رو میدونسته و اون کسی نیست جز خیام نیشابوری!
📆 ۲۸ اردیبهشت، بزرگداشت این شاعر ستارهشناس ایرانی بود.
@alikhanabadi
❤️ای مرد، در میانهی میدان چه میکنی؟!
در لابلای جنگل و باران چه می کنی؟!
❤️میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه
در ورزقان و در مه و بوران چه میکنی؟!
❤️دل کنده از اوامر و دستور و پایتخت
در نقطههای مرزی ایران چه میکنی؟!!
❤️تهران اگر که شهر و مقرّ ریاست است
پس در میان ایل و دهستان چه میکنی؟!
#اتحاد_ملت
@alikhanabadi
از روزگاری که رئیس پلیس بحرین ما رو تهدید میکرد
رسیدم به روزگاری که پادشاه بحرین شخصا خواستار عادی سازی روابط با ایران هست
چه شد که از دیپلماسی التماسی
رسیدیم به دیپلماسی عزت!؟
این ها بخش کوچکی از اقدامات شهید امیرعبدالهیان بود
@alikhanabadi
احمدک(۲)
:"قرار است امروز از منطقه
بیاید به این مدرسه بازرس
سؤالات را خوب پاسخ دهید
نبینیم بی نظمی از هیچکس"
سخنهای ناظم به پایان رسید
صف بچّه ها مثل ماری خمار
یواش از حیاط دبستان خزید
بسوی کلاسی چنان غار تار
پس از چند لحظه معلّم که بود
زبانزد به دلسوزی و روی شاد
صمیمانه آمد کمی حرف زد
سپس گوشه ای منتظر ایستاد
که با هیئتی بازرس سررسید
چه با هیبت و پاک و وارسته بود
کمی چاق با ریش جوگندمی
که تا خرخره دکمه را بسته بود
نگاهی به اینسوی و آنسوی کرد
قدم زد پلنگانه توی کلاس
دل برّه آهووش بچّه ها
اسیر هراس و پر از التماس
صدا زد:"شما!، نه شما!"؛ احمدک
به مانند یک متهّم ایستاد
:"بخوانید شعر«بنی آدم» آن
سه تا بیت سعدی"؛ جوابی نداد
سرافکنده شد، درس ناخوانده بود
به چیزی که در خاطرش مانده بود
کمی فکر کرد و پس از لحظه ای
درخشید چشمش، به شادی سرود:
" بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی.. چو عضوی.."، فراموش کرد
وجودش نحیف و دلش دردمند
به حرف آمد امّا به یکباره با
نگاهی به لبخند آموزگار:
" چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محـ .. تو کز.."، باز یادش نبود.
غضبناک فریاد زد بازرس:
"عتاب خداوند بر بنده ای
که باشد فقط در هوا و هوس
سه تا بیت ناقابل فارسی
برای تو اینقدر دشوار بود؟!
هر آنکس که دیدم به مانند تو
اساساً شرور و ولنگار بود
نظافت بکن، ناخنت را بگیر
لباس درست و تمیزی بپوش
به درست برس، دائماً ول نگرد
نکن تنبلی خاک بر سر، بکوش..."
همین طور می گفت و از منبرش
خیالی که پایین بیاید نداشت
به دل احمدک حرفها داشت، حیف
توان تا دفاعی نماید نداشت
یتیمی که آغوش مادر ندید
پدر نیز بیمار و بیکار بود
خودش مرد نان آور خانه یا
به دیگر بیان «کودک کار» بود
جلو آمد و داد زد بازرس:
"چرا ساکتی بچّه! حرفی بزن"
به خود آمد و ناگهان برگرفت
نگاه از روی وصله ی پیرهن
به یاد آمدش آخرِ شعر، اشک
سترد از رخ و خواند با محکمی:
" تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی".
انتخاب از مجموعه شعر
"شب بخیر زندگی!"
#رادین_گلچین
تیر ۹۰
@alikhanabadi
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا نه به داره نه به باره
باز شروع کردن همون اشتباهات گذشته
@alikhanabadi
دقیقا فرق مذهبیون با شما همینه
اونها میتونن مردم رو جمع کنن چون رهبرانشون برای آرمان هاشون جون میدن
ولی رهبران شما برای آرمان هاتون قر میدن و توی خونه امن شون به صورت مجازی مبارزه میکنن
@alikhanabadi