هدایت شده از محمد طلایی
سید مصطفی، سید عزیز ما
الان که در حرم حضرت رضا (ع) نشستم، دارم تصاویری که از قبل ظهر، که خبر بر سرم آوار شد، جلوی چشمم رژه میرود را مرور می کنم و آه می کشم. اخ فی الله از دست دادنش سخت است.
رفاقتمان که از همان سال ۸۷ در خوابگاه شهید روشن شروع شد، اما احتمالا اولین گعده جدی ما در اتاق واحد ما بود، قرار بود من که مثلا مسئول ورودی های آن سال بودم، با بچه های سال اولی انقلابی که پایه کار بودند صحبت کنم. اولین گزینه در بین خوابگاهی ها سید مصطفی بود. اصلا نیازی به صحبت نداشت. پر شور بود و فهمیده. خیلی زود سید از فعالان انقلابی دانشگاه شد. خدا رحمتش کند.
سید اما بسیار رفیق باز هم بود. با اینکه من بعد از آمدن به حوزه ارتباطم با دانشگاه کم شده بود، سید اما با ۱۰-۱۵ تا از دوستان تا شمال آمده بود تا در مراسم عقد ما شرکت کند. در آن جمع که با همه رفاقت دیرین تری داشتیم، سید شد همراه من و ساقدوش داماد. خدا رحمتش کند، خیلی رفیق دوست داشتنی بود.
حوزه که آمد، به سرعت طلبگی اش با استاد فلاح عزیز پیوند خورد. سید تقریبا در کانون اندیشه جریانی طلبگی قرار گرفت که انقلابی بود و متعهد به مکتب فلسفی عرفانی حضرت امام راحل.
سید اما در کنار ویژگی های طلاب انقلابی، چند خصلت منحصره داشت که به طرز جالبی با سلامت نفس در کنار هم جمع کرده بود
اول اینکه سید خیط اخوت جمع متکثری بود. یکی از کارهای خودش را حلقه وصل جمع های مختلف با سلیقه های متکثری تعریف کرده بود که باید به زور کنار هم قرارشان داد. اما این ارتباطات زیاد را وسیله ارتقای مادی خودش قرار نداد، در حالی که برای مثل اویی، کار بسیار راحتی بود. خدا رحمتش کند، خیلی دوست داشتنی بود، اما دوستی را سعی میکرد فی الله باشد، محبت را خرج دنیایش نکرد.
دوم اینکه خودش را وقف اساتیدش کرد تا ظرفیت بالقوه اندیشه ای و راهبردی آن سروران بالفعل شود. برای خودش برعکس خیلی از ماها، دم و دستگاه مستقلی راه نینداخت، و میدانم در این راه خیلی هم سختی کشید، چون خودش را در موقف سختی تعریف کرده بود. غیر از منش استاد فلاح برای عدم مطرح کردن خودشان، مکافات آن بود که سید میخواست کمک کند آن هسته اندیشه ای استاد که متصل به تراث است را بشکافد و تیزش کند. برای این کار به در و دیوار میزد. برای این کار گستره وسیعی از موضوعات را مطالعه میکرد تا امتدادهای آن اندیشه را استخراج کند. جد و جهدی داشت تا بر سطور معرفت انقلابی بیفزاید و با مواجهه دادن اندیشه با چالش های تمدنی، به سمت پاسخ های عینی تر برود. جلسات متعددی داشتیم تا بفهمیم این پدیده انقلاب اسلام دقیقا چه نسبتی با اندیشه قیام لله داشت. خدا رحمتش کند. خیلی دوست داشتنی بود. محبت الهی را میخواست به سهم خودش، وضوح بیشتری بدهد. تکلیف این حب و بغض الهی باید با مقوله های تمدنی و اجتماعی دور و بر ما مشخص بشود.
سید ما با قیام لله حضرت امام که آشنا شده بود، از یقظه رسیده بود به قیام. تلاشش این بود که آن شور و شعور قیام لله را با هم جمع کند. اول فکر میکردم از سادات موسوی است. احتمال میدادم شب شهادت جدش، میهمان حضرت باب الحوائج شده. بعد که فهمیدم حسنی است، این شوق شعله ورش بیشتر برایم جلوه کرد. خدا رحمتش کند، خیلی دوست داشتنی بود. به قول خودش شغله الانقلاب بود، نه شغله فی الانقلاب. انقلاب خمینی به همه ی جان آدمها میزند، اگر ابعادش را پذیرا باشند.
خدا رحمتش کند، حقیقتا دوست داشتنی بود. با خود خمینی محشور شود، با حضرت رسول (ص) محشور شود.
اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا
اللهم اجعله فی اعلی علیین مع محمد نبیک و آله الطیبین الطاهرین
هدایت شده از وطن فدا
سید مصطفای عزیزم، داداش گلم، رفیق قدیمی ام، اوستای همه فن حریفم
سلام ، سلامی به طراوت دار السلام
همان آیه محبوب استادمان ، والله یدعو الی دارالسلام
ما مانده ایم و یک دل داغدار و یک دنیا خاطره زیبا و درس های بلند تو
سیدنا الکریم بودی
با آن دستان بذولت که هیچ وقت نشد ما مهمانت کنیم و همیشه سفره کرم تو پهن بود
سفره رنگینت با آن روزه های استیجاری ات
سیدنا الحبیب بودی
با آن مهربانی سرشارت که درد و دل تک تک ما پیش تو بود
با آن برادری همیشگی ات که مثل کوه پشت رفقا می ایستادی
سیدنا الحکیم بودی
فدای آن عقل بلندت ، نقشه های بزرگت
فهم راقی تمدنی ات
سخت پسندی های حرفه ای و سخت گیری هایت برای کار فاخر
سیدنا العزیم بودی
فدای آن عزم و استقامتت
درد و سوزت برای مستضعفین
پر کاری و شب بیداری هایت
همیشه پیش تو خجل بودیم از کم کاری ها و عادت کرده بودیم
فدای فریادها و از کوره در رفتن های خالصانه ات برای کار
فدای آن خنده های بلند بلندت
فدای آن هیبت جلالی ات وقتی فحش میدادی استکبار را
فدای آن تواضع جمالی ات پیش بچه انقلابی ها
فدای آن نازکی و تردی قلبت وقتی از نارسایی و ضعف های جبهه انقلاب دلت میشکست و اشک میریختی
فدای آن هیجان چشم ها و زبانت وقتی منبر مکتب امام میرفتی
فدای آن روحیه جمع گرای وحدتی ات که میکشتی خودت را تا همه بچه های انقلابی با هر زاویه و سلیقه ای را جمع کنی و دور یک میز بنشانی
فدای آن تمجیدهای پر طمطراقت از کارهای بچه های جبهه انقلاب
فدای آن ادبیات و قلم سنگینت
میگفتند این چه طرز نوشتن است ، میگفتی ادبیات دفاع از انقلاب باید محتشم باشد
فدای قلم بالابلند محتشمت
سیدنا الرفیق
وصفت در بیان ما نگنجد
میبینی که چه حالی داریم در فراقت
میدانی که چه قدر کار نکرده ، راه نرفته پیش پای دوستانت و همراهانت هست که بسم اللهش را تو گفته بودی و حالا بی تو پیمودنش جانفرساست
میبینی داغ دل برادرانت را
ولی سیدنا الشهید
دیگران را نمیدانم، هنوز بچه ها را ندیده ام، ولی من حال دیگری هم دارم
میدانم که این را هم میبینی
لا به لای داغ فراقت ، لا به لای شوری اشک ها
گهگاهی چشم هایم برقی میزند ، شعفی کام قلبم را شیرین میکند
میدانم چه قدر ماه رجب را دوست داشتی
چه قدر توحید این ماه برایت جلوه داشت
چه قدر دلالت داشت برایت دستور مداومت سوره کافرون و توحید این ماه
چه قدر مست مبعث بودی ، مبعث را دوست داشتی
آموخته بودی محضر استاد، که غنی ترین روز هستی مبعث است
چه قدر سخنرانی های مبعث حضرت آقا برایت عزیز بود
بعثت برایت گره خورده بود به قیام، به بعث ، به اثاره، به تحول
چه قدر این فراز لیثیروا دفائن العقول شکارت کرده بود
اسیر اکسیر پیام قیام لله جلد اول صحیفه شده بودی
چه مزه ای داشت شنیدن آیه أن تقوموا لله مثنی و فرادای پیام قیام لله امام، از زبان پر هیجان تو
چه قدر دوست داشتی مبعث حرم امام رضا جان باشی
و حالا در نیشابور ، قدمگاه حضرت مولانا علی بن موسی الرضا ، ساعتی مانده به حرم ، این چنین سرخ در آغوشت گرفتند
هیجان فرا میگیرد وجودم را وقتی تقویم را نگاه میکنم و میبینم شب مبعث ، شب اولی است که در این منزل جدید می آرامی
سید خوبم
با دیدن این چنین پر کشیدنت
این طور بال و پر گرفتنت
بار دیگر ایمان کهنه زنگار گرفته ام را نو میکنم
بار دیگر ایمان می آورم به خدایی که نزدیک است ، میشنود و اجابت میکند
بابه مفتوح للراغبین ، چه قدر دوست داشتی این فراز را
خدایی که تحویل میگیرد ، میخرد ، کریمانه میخرد
سید ، سید، سیدم
نشانه حقانیت این راهی برای من
راهی که بیانیه گام دوم گشود برای ما
راهی که استاد عزیزمان در دل بیانیه برایمان باز کرد
قیام جوانان برای ساخت ایران پیشرفته اسلامی ، برای حرکت عمومی ، برای رسیدن به چشم اندازها، برای آمادگی برای طلوع خورشید عظمای ولایت
برای من نشانه صدقی
نشانه ای برای صدق این راه
قیام لله جوانان برای ساخت ایران
من دور و بر خود ، قائم تر از تو جوانی را ندیدم برای اجابت دعوت گام دوم رهبرمان
من در میان جوانان دور و برم ، جدی تر از ، دلسوز تر از تو، نگران تر از تو ، فکور تر از تو نیافتم برای تحقق دعوت گام دومی رهبرمان
سید عزیزم ، آسمانی شدن سرخت ، در ایام مبعث ، در طریق وصال امام رضا جان ، در نیشابور ، در ایام سالگرد پیروزی انقلاب و صدور بیانیه گام دوم
این نحوه خریدن دست و پا زدن هایت برای تحقق بیانیه
برای من نشانه است و برای تو مبارک
برای ما فراق است و برای تو دستی گشاده تر ، دستی آسمانی تر ، برای دستگیری از بچه های گام دومی انقلاب
برای استاد فلاح عزیز ، برای سیدنا الموسوی ، برای فتوتی ها، باورداشتیها، برای حلقه کلامی ها، برای بچه های نهضت، اسلام نابی ها، برای بچه های قرب و خاتم، برای ستاد پیشرفتی ها، برای بچه های معنا و فرهنگستان و سازمان تبلیغات و حوزه و کرور کرور بچه انقلابی ها که تو میشناختی و ما نه
پیام تسلیت دستیار محترم ریاست جمهوری در پی رحلت حجت الاسلام سید مصطفی مدرس
انالله و انا الیه راجعون
رحلت طلبهی مجاهد، اندیشمند فاضل و مروج جوان مکتب امام؛ «مرحوم حجتالاسلام سیدمصطفی مدرس مصلی» ضایعهای بود جانسوز بر جان و دل همهی همرزمان و دوستان و مریدان مکتب انقلاب اسلامی.
دانشمندی که علیرغم جوانی با جد و جهد هم در عرصه دانشگاه و هم حوزه، خوش درخشید و دردمندی او برای اسلام و انقلاب اسلامی زبانزد همهی یاران بود.
در دههی اخیر تلاشهای ایشان برای راهاندازی دورههای مکتب امام و مسئولیتهای پژوهشی و راهبردی در پژوهشکده حضرت باقرالعلوم علیهالسلام و موسسهی پر برکت «فتوت» از ایشان که متعلق به خاندان علم و سیادت و تقوا بود، چهرهای پرکار، مخلص و با فضیلت و از سرآمدان جوانان مجاهد گام دوم انقلاب ساخته بود.
پایان حیات دنیویاش در شب شهادت حضرت موسیبن جعفر علیهالسلام و در مسیر زیارت حضرت علیبن موسیالرضا علیهالسلام نیز نشانهای دیگر از برگزیدهگی این سید عزیز بود.
امید است به عظمت امام رئوف و برکت زیارتشان در این ایام و لیالی رجب، خداوند ایشان را با اجداد مطهرش محشور و قرین فرماید و به پدر و مادر بزرگوارشان، عموی مکرم ایشان حضرت آیتالله سیدکاظم مدرسی، اساتید معظم، خصوصا جناب حجتالاسلام و المسلمین استاد فلاح شیروانی و همهی همرزمانشان در حوزههای علمیهی قم و یزد و رزمندگان جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی صبر و اجر عطا فرماید.
انشاءالله
سیداحمد عبودتیان
هدایت شده از استاد هدایت
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
برادری ارزشمند و #طلبه_مجاهد و ذخیره استعداد و همرزمی عالم در عرصه نظام اندیشه اسلامی حجت الاسلام #سیدمصطفی_مدرس، در اثر سانحه رانندگی در مسیر زیارت حضرت رضا علیه السلام، به رحمت حق پیوست.
فقدان او مصیبتی سخت و جانسوز است. خداوند به همه بستگان و دوستانش صبر عنایت فرماید.
خداوند روح مطهرش را با ائمه هدی(علیهمالسلام) محشور فرماید.
#اطلاعیه
#تسلیت
@hadihedayat_ir
هدایت شده از علی شفیعی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام وجودم پر از #درد شد🥀
به مدت زمان رفاقت ها و دوستی هایمان نگاه نکنیم به بهره هایی که این رفاقت و ارتباط داشته بنگریم
مدت زمان بهرمندی ام از وجود شیرین شما و لسان پر از حکمتت که در وجودم جرقه های اول #قیام علیه خودم رو ایجاد کرد
خیلی کم بود، اما همان زمان کم ،#تحول_های_عمیق را در وجودم ایجاد کرد
تمام وجودم پر از #درده
فقط میدانم #حق_شاگردی_ات
ادامه رسالت اقامه اسلام ناب و دغدغه های عمیقت و تکمیل مسیری بود که شروع کردی
سید جان خیلی دلم برایت #تنگ است
برای #خنده_ها
#سوختن_ها
تقریرت از #اسلام_ناب_خمینی
دریچه #نگاه_حکمی_ات به تمام عالَم
برای #توبیخ_های_تکان_دهنده
دعایم کن
((آقا سید مصطفی مدرس مصلی از دانشجو های دانشگاه شریف و فضلا و آینده های روشن حوزه علمیه بود که در مسیر زیارت رجبیه حضرت رضا علیه السلام بر اثر تصادف به رحمت الهی پیوست ))
#دلتنگتم
به صلوات و فاتحه ای او را میهمان کنید🙏
علی شفیعی نژاد
طلبه همدانی
.❀༻⃘⃕ ࿇﷽࿇༻⃘⃕ ❀.
جایی برای قوی شدن تربیتی ها🌱
🆔@ahali_tarbiiat
🇮🇷🌱
🌱🇮🇷🌱
🇮🇷🌱🇮🇷🌱
🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱
هدایت شده از سجاد عبداللهی
«هوالحبیب»
یه روز از این سرگذشت
بهت خبر میرسه نوکرت در گذشت
یک افتخاره برام
بگن که عمرش فقط پای دلبر گذشت ... 😭
از صبح دستم به هیچ کاری نمی رود
لحظه لحظه خاطراتت جلوی چشمانم در آمد و شد است
یاد اولین دیدار و اولین گفتگو، با همان لحن پر طمطراق و خاصه ات
یاد مباحثات و دقتهای طلبگی زیرکانه ات
یاد زیارت سال گذشته امام رئوف علیه السلام که دقیقاً مصادف با همین ایام بود
یاد اصرارهایت برای شرکت در مراسم رونمایی کتاب، تواضعت در استقبال از مهمانها و حسن ختامش که یکی از چند نسخه کتاب روی میز را به من هدیه کردی
یاد اصرارهای این اواخرت برای اینکه هم دیگر را ببینیم و اینکه میگفتی نفس دیدار، موجب برکت است
یاد آخرین کیک و آبمیوه اسنپی قم که مهمان کردی و کلی خاطره شد
یاد نکات دقیقت در آخرین جلسهای که کنارم نشسته بودی و داشتم از شنیدنشان لذت میبردم
یاد حساسیتهای دقیقت بر سر مبانی دینی
یاد دغدغه همیشگیت برای درک صحیح از ولایت، لزوم قیام و حرکت عمومی برای نصرت ولی
یاد لبخندهای دوست داشتنی همیشه روی لبت 😭
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا، صلواتک علیه و اله، و غیبة ولینا، و کثرة عدونا، و قلة عددنا و شدة الفتن بنا، و تظاهر الزمان علینا
آه ...
سید مصطفی
خودت بگو چطور با این غم کنار بیاییم!؟
هدایت شده از مجتمعنا
سید مصطفی مدرس مصلی از آن دست آدمهایی بود که هر ایدهای را در ذیل افق بلندش میتوانست جای دهد؛ نمادی از جمع کثرتها در ذیل وحدت و ظرفیت وحدتبخشی او به قدری بود که میتوانستی ساعتها از گفتگوی با او محظوظ شوی بیآنکه احساس تکرار یا ملامت کُنی.
این آخرینباری بود که سید بزرگوار، متواضعانه میزبان ما بود. شاید همین وسعت نظر او مهمترین ویژگی مصلحبودنش باشد.
او نه تنها دل در گرو امام (ره) و انقلاب و رهبری و آینده این مسیر داشت، بلکه زبان و قلم و شب و روزش وقف آن بود.
او در مسیر مشهد و در آستانه سالروز شهادت جدش، باب الحوائج، حضرت موسی کاظم (ع) از میان ما رفت؛ در حرم زیارت حضرت رضا (ع)، خبر رفتنش را شنیدم و رفتنش داغی جبران ناشدنی بر دل ما برجا گذاشت.
خداوند غریق رحمتش گرداند و به اطرافیانش صبر عنایت کند.
هدایت شده از فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
• تسلیت •
«وَ بَشِّرِ اَلصّٰابِرِينَ،
اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»(البقرة، 155 و 156)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️رخنه میجویی خلاص خویشتن
▫️رخنهای جز مرگ ازین زندان که یافت
بامداد ۲۷ بهمن مصادف با شهادت امام موسای کاظم علیه السلام، فاضل ارجمند حجتالاسلام سیدمصطفی مدرس مصلی در راه زیارت امام رؤوف از میان ما پر کشید و به دیار باقی شتافت.
برادر بسیار عزیزی را از دست دادیم. به او امیدهای بسیاری بود و هرچند هنوز در موقف خود به طور کامل نشکفته بود، ولی انسان بزرگی بود.
باید درباره سیدمصطفی کمی تفصیلی سخن گفت. شخصیت او باید برای جوان امروز بازنموده شود تا بیاندیشد که در این زمانه چنین هم میتوان بود.
اندیشهها و ایدههایش برای جوان امروز جذاب است و افقگشاست.
خاطرات زندگیش نیز الهامبخش است.
سالهای سال بود که تلاش میکرد کار بزرگی برای انقلاب بکند. کارهای متنوعی کرده بود و دائما میآموخت و میشنید تا عملیات خود را دقیقتر کند. نقطه عملیات او تیزتر شده بود و سرعت رشدش خیلی بالا رفته بود. اقلا تنها یکی دو سال لازم بود تا بخش خوبی از ثمرات تلاشهای این سالهایش را ببیند. دریغ که خدای بینیاز او را در همین مقطع طلبید و ظاهراً این کارها بدون مجری ماند.
از همه چیز و همه کس میآموخت. با سرعت زیادی در حال اندوختن بود.
نکتههای دقیق را درمییافت و پس از آن نزدش حاضر بود.
اهل یقین بود، اهل توقفها و تردیدهای بیجا و از سر کاهلی نبود، در هدف و مسیر تردید نداشت.
منطق داشت، منطق او پیشرفت کار بود و برای آن بسیار میسوخت و میکوشید و تواضع و فداکاری میکرد.
مهمترین و بارزترین خصلت او این بود که عظمت انقلاب اسلامی را درک کرده بود. انقلاب اسلامی همه وجودش را تسخیر کرده بود.
ریشههای انقلاب را یافته بود و همه آنها را جدی میگرفت. دانشهای حوزوی را از ریشههای قطعی انقلاب یافته بود و با جدیتی مثال زدنی هر محفل علمی وزینی مییافت خود را به آن میرساند تا از تراث معرفتی اسلامی چیز بیشتر و سنگینتری بیاموزد. باز هم شیرینترین گفتگوها برای او گفتگوی عالمانه درباره گذشته، حال و آینده انقلاب بود.
غیر از عشق به اهلبیت که شاید از کودکی با او همراه بود، دردهای معنوی را از ابتدای حیات حوزوی برگزیده بود و علاقه داشت همه چیز را به این افق بکشد و با این رائحه بشنود. شاید زیباترین رائحه حضور و بروز او اخلاص و صداقتش بود.
اگر دردها و غصهها رهایش میکرد او را بسیار اهل رفاقت مییافتی، با گامهای سریعی به سمت رفیق میآمد و در زمان کمی حجم عظیمی از عواطف ناب را به رفیق خود هدیه میکرد.
حجم فعالیتش بالا بود و تنوع آنها تعجب دوستان را برمیانگیخت.
اهل ارتباط بود. در ذهن و سینه وسیعش اشخاص و گروههای زیادی جا میشدند و هر کدام سهمی داشتند. نگاه او به اشخاص و مجموعهها و حرکتها احترامآمیز بود و هرچه میگذشت این خصلت در او برجستهتر میشد. جالب این بود که این ارتباطها او را منفعل و صرفا اهل رفیقبازی نمیکرد. ارتباطها همه با معنا بود.
خدا جابر است و به او صد امید و هزاران طمع داریم، ولی میپرسیم چگونه این ثلمه جبران خواهد شد؟!
┄┅••؛••┅┄
درگذشت این عزیز را به خانواده مکرم، اساتید معزز و دوستان ارجمند ایشان صمیمانه تسلیت میگوییم و روح شریف ایشان را در حشر اصفیای الهی و در جوار امام رؤوف ع میخواهیم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
◾️◾️@faslefarhang
هدایت شده از درنگ
🔷پیام تسلیت استاد عالم زاده نوری در درگذشت حجتالاسلام والمسلمین سید مصطفی مدرس مصلی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر ناگوار ارتحال سید مجاهد و فاضل انقلابی «سید مصطفی مدرس» قلب ارادتمندان نهضت امام و مکتب انقلاب اسلامی را سوزانید. مجاهد غیوری که سوز و حرارت و درد و دغدغهی گفتمان انقلاب و رهبری را با پشتکار و مجاهدت و سربازی جمع کرده بود و مصداق التقای بصیرت و جدیت و ایمان و عمل مخلصانهی اسلامی بود.
تعلق خاطر سید، به دغدغههای ولیّ خدا و نایب امام زمان عج و تلاش برای تحقق آرمان بلند اسلام در پدید آوردن تمدن نوین اسلامی و رصد هوشمندانهی موقعیت کنونی این حرکت اجتماعی بزرگ و این منازعهی تاریخی تمدنی از او یک مؤمن آرمانجوی حاضر در میدان پدید آورده بود و او را در خط مقدم حرکت انقلابی نگاه میداشت.
بسط ایمان و معنویت در ساحت تمدن، اندیشه جامعهسازی و مهندسی اجتماعی بر مدار مکتب اهل بیت و معارف امامین نهضت و این اواخر کلیدواژهی اصلاحگری و تعالی اجتماعی او را در امتداد افقی قرار داده بود که خمینی کبیر نشان میداد. آتش افروخته درون او برای قیام لله زبانزد همه دوستان بود و از او نه تنها یک همراه مطیع که یک سرباز شیفته و یاور پاکباختهی مسئول، برای نایب امام زمان ساخت و او را مجاهد گام دوم انقلاب قرار داد.
امید که ارتحال ملکوتی او در شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را در سایهسار عنایت جدش رسول خدا قرار دهد و خدای متعال به لطف و کرمش این ضایعه جانسوز را بر خاندان مکرمش که خاندان علم و فضیلت است و دوستان و اساتیدش خصوصا فاضل اندیشمند حجتالاسلام فلاح شیروانی تسلیت و التیام بخشد.
ان شاء الله
محمد عالمزاده نوری
هدایت شده از تعلیقات
▪️در سوگ برادری از جنس درد انقلابی که پرکشید...
☘ #سیدمصطفی را از اولین سالی که به #معصومیه آمد میشناختم. جمعی بودند از بچههای دانشگاه شریف، اهل دغدغه و اهل کار جمعی برای تحقق اهداف.
☘ پرشور بود و با دغدغه! وقتی که با استاد عزیزمان آقای فلاح پیوند خورد، سید رشد تصاعدی در فکر و اندیشه و اقدام پیدا کرد. حالا شده بود یک تکه آتش و حرارت انقلابی اما نه تنها شور بلکه مملو از اندیشه و تحلیل و شعور انقلابی.
☘ سید اهل تفکر راهبردی بود و عمیق نگران و دغدغهمند میشد. واقعاً از نابسامانی جبهه انقلاب بهم میریخت.
☘ سیدمصطفی از یکجا بهبعد موتور پیشران فتوت شده بود. این آثاری که امروز از فتوت منتشر شده همه با رنج و تلاش سید بود.
▪️سید رفت...
▪️غصهی عمیقی بر دلمان گذاشت...
▪️سید مهربان بود... اهل اخوت و فتوت بود... اهل درد بود...
▪️سیدمصطفی چقدر زیبا پرکشیدی... در راه زیارت امام رئوف و در شب شهادت پدر گرامی شان...
▪️سید ولی چقدر زود رفتی... چقدر کار بود که باید میکردی... چقدر دغدغه در ذهن نازنینت بود که نیمهکاره ماند... سید تنها گذاشتی رفقا را...
▪️سید رفت و همه ما نیز دیر یا زود خواهیم رفت...
▪️اما گرفتار روزمرگی شدن ما را از رفتن غافل کرده...
▪️سید عزیز چقدر دلم برایت تنگ شده... بااینکه همین ديروز بود صدایت را شنیدم...
▪️سیدمصطفی آنجا به یاد ما گرفتاران دنیا و اسیران عالم ماده باش...
دلتنگت هستم و بغض دستم را لرزان کرده...
▪️و باخودم میگویم
الهکم التکاثر... حتی زرتم المقابر...
#سیدمصطفی_مدرس
🆔 @taalighat
بسم الله
یکی از عزیزترینها پر کشید.
از همان نسلی از دانشگاه که دوستش داشتی.
هشتاد و هفتیهای عجیب و غریب شریف.
حالا که حوزه آمده بود و تحت تربیت یک مربی حقیقی و یک استاد بینظیر مثل استاد فلاح قد کشیده بود؛ گلولهای بود از اندیشه و نخبگی و رنج...
با همان برادری کردنهایش، همان که خوی او بود.
بعضیها به وقت برادری، مادری هم میکنند، خواهری هم میکنند ، پدر هم هستند. این سید اولاد نبی، این داغ بر دل نشستهٔ ما از آنها بود.
وسط خستگیهایش هوای خستگی تو را داشت. مراقب بود فلان دم نوش را بخوری، فلان خوراکی جذاب که هیچکس در بحبوحه کار سنگین و نفس بر مردانه به فکرش هم نمیرسد را بگیرد تا بگوید: ببین من حواسم به تو هم هست؛ و همان موقع هم فراموش نکند با آن خوی قشنگ کویری و یزدیاش، برای دل ندادن به خوشبینی دیگر برادرانت سرت فریاد دغدغه بکشد و از جگر برای دغدغههای انقلاب بسوزد و حرارتش یخ بی دغدغگیها را بسوزاند از شرم.
او همه جایی که باید میبود، بود.
همیشه خیالت راحت بود که کسی به نام سید مصطفی هست.
کم آوردی او را داری،
به وقت سختی او را داری،
جایی که هرکسی نمیفهمد دردت چیست و کمکی نیست یکی از آنها که هست.
حالا او رفته...
بدون مقدمه
با یک خبر آرام
در همان راه همیشگی زیارت.
او آدابدان زیارت بود از همان دانشجویی و کربلاهایی که رفتیم را در خاطرم ثابت کرده تا همین زیارتهای مکرر حضرت سلطان.
حالا به آغوش درستی رفت، زمان درستی رفت.
مشکل از ماست
مشکل از زمان ماست که هر روز زمان بیکسیتر میرسد.
او کارش درست بود
خریدار او هم کارش درستتر.
مشکل جگر ماست که نمیفهمد،
جای خالیش را که پر میکند.
جای خالیش را که پر میکند؟
نمیدانم!
و این یعنی همان ثلمه (:رخنه)
از همان صبح به استاد فلاح فکر میکنم، میدانم کوه مربی توحیدی استوارتر از تکانههایی چنین است،
اما سید هم با تواضع میدوید این گنج وجود استاد محجور نماند، بیشتر بشناسند، بیشتر پخش شود... و از همان صبح شور جای خالی پر شور اویم
همین امروز از همان نسلهای دوست داشتنی که طلبه شدند
خبر به دنیا آمدن فرزند یکی آمد،
و خبر ازدواج یکی دیگر از عزیزترینها بعد دورانی از سختی.
و من در فکر دنیا، که دقیقا همینقدر معلق است و کوتاه.
بین داغی جگرسوز تا شادی از عمق جان شکرساز
و با همین فاصله و تعاقب مسخره...
تا به تو بگوید به کدامش دل بستی تا بیایی و بگویی آآه... شکر و شادیش آید
و تا بیایی و شاد شوی آهی تمام وجودت را میسوزاند.
و این حکایت همه آن چیزیست که من و تو به آن دلبسته شدیم،
و هیهات از ذلت زندگی بی نورانیت سربازی.
«خدایا شهادت میدهم به وجود سراسر دلسوزش
به وجود سراسر دغدغه و دردش
به وجود سراسر اخوتش
به وجود سراسر تواضعش»
🖋به قلم حجتالاسلام والمسلمین مجتبی عرب
هدایت شده از HAJABOLGHASEM.IR
✍پیام تسلیت حجت الاسلام و المسلمین حاج ابوالقاسم دولابی در پی ارتحال زائر علی بن موسی الرضا(ع) حجة الاسلام سید مصطفی مدرس
@hajabolghasem_ir
▪️پیام تسلیت استاد حجت الاسلام و المسلمین محمد قمی، ریاست سازمان تبلیغات سراسر کشور 👇
◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
◾️ انا لله و انا الیه راجعون ▪️
اولین بار نیست عزیزی از دست میدهم اما سختیاش برایم کم نشده؛ من که خود را از صاحبانِ عزا میشمارم و برادر از دست دادهام، باید برای پارهی تنم پیام تسلیت بنویسم. در رثای صدیق مجاهد و سختکوش و مهربانم آقاسیدمصطفای دوستداشتنی که رفتنش جگرم را سوزانده و بغض راه نفسم را تنگ کرده است. از میان مضامین بسیاری که جلوی چشمان اشکبارم جلوهنمایی میکنند، به اندکی بسنده میکنم؛ اولین بار در اواخر شهریور ۱۴ سال پیش در اردوی ورودیهای دانشگاه صنعتی شریف که از دارالولایه محضر امام رئوف مشرف شده بود و از مهر همان سال در مسجد دانشگاه یا خوابگاه شهید شوریده و دیگر مجالها، از پرسشهایش سر کلاسِ درس و انگیزهها و مسئلههایش در مقام مشاوره، بارها و بارها از سطح دغدغههای او به وجد آمدهام تا امروز که در ایام زیارتی، سمت نورِ شمسالشموس دوید و پرگرفت و آسمانی شد و منِ متحیر، سوگمندانه؛ سیّد را ملحق به رفقا و شاگردان شهیدم میبینم و به عظمت مکتبی که همچون ایشان، بسیار پرورش میدهد میاندیشم و سرزنشگر خویشم که همچنان پای در گِل گرفتار ماندهام. سالها به حسبِ ظاهر منِ کمترین، مربّیاش بودهام و اویی که از همه میآموخت، هوشمندانه و مؤدبانه در قالب مشاوره و سوال و رفتار، به من تذکر میداده و من از تخلق، ادب، بیتکلفبودن، نجابت، و دلسوزیاش دور از هر تعارفی درسها گرفتهام. مهمترین ویژگی این جوان مومن انقلابی و مبارز، اما، یقین او بود به حقانیت اسلام ناب و مکتب امام رضوانالله تعالی علیه و انقلاب عظیم اسلامی. بخشی از تجلیات این باورمندیِ با تمام وجود و به تبع، دغدغهمندی و دردمندیِ از عمق جان، حرارت و شور صادره از وجودش و گرمابخشی محافل حوزه و دانشگاه بود.
در زمانهی جهادتبیین، تدوین و عرضهی سطور مورد نیاز امروز از اسلام ناب بیش از پیش وجههی همّتِ او بود.
فقدان ناگهانیِ فاضل اندیشهورز و محقق انقلابی، ضایعهای تأسفبرانگیز بود و برای جبرانش چشم به آسمان دوختهام و به دادار جبّار برای تکوّن بسیج دانشجو و طلبه امید بستهام.
رحلت این نهال قدکشیدهی بوستان ولایت را به خانوادهی شریف و پاکطینت او و عموی عالم و بزرگوار ایشان و نیز دوستان و همسنگران وی، علیالخصوص به حضرت استاد فلاح شیروانی زیدعزه تسلیت عرض میکنم و برای همهی بازماندگان، صبر و شکیبایی و استواری بر طریقش مسئلت دارم و علوّ درجات را از حضرت حق خواستارم.
✍ محمد قمی
🗓 جمعه ٢٨ بهمن ١۴٠١
◾️
@Salehy