حرف های دلخراش مادر شهیدِ امر به معروف ! _

همین دخترا با این وضعیت حجاب میان برای کثافت کاری و اغنا هوس یه مشت حرومی بی غیرت و توی اغتشاش و.. بسیجی هامون رو برای هرزگی میکشن و زخمی میکنن تهشم که همین پسرای که باهاشون توی خیابون میخواستن برقصن میخوان بهشون تعرض کنن همین بسیجی ها جون شون رو میدن برای همین دخترا (:

اصلا برنمی‌تابم🗿🚬

الان این دخترای بد حجاب کجاننن :/؟ بازم قراره با همین وضعیت ادامه بدن :)؟

مرز حقیقۍ میان انسان و حیوان، شناخت ارزش و عظمت تکلیف است. _علامہ‌جعفرۍ

رسیدن به کمالات تدریجی بوده و تحمیلی نیست، به همین دلیل برای فتح قله های معنویت باید صبر پیشه کرد. _آیت الله تحریری

معمولا ما اصطلاحات رو از بین فعل های بعید انتخاب میکنیم، کار هایی که شدت‌شون زیاده... کمتر کسی میره سراغشون و معمولا دور از تصور این هستن که آدمی در دنیای واقعی انجامشون بده، پس ما فقط در حوزه اغراق ازشون استفاده میکنیم، اما گاهی آدم ها نوبر میشن... اصطلاحات رو به دنیای ما میارن، مرتکب اون ها میشن و باعث میشن که ما فک کنیم خدایا چه بیشرفایی! من که باورم نمیشه اینو تو آفریده باشی! اصطلاح [از پشت خنجر زدن] در زبان و ادبیات ما از منفور ترین کنایه هاست... تصور آدمی که عقده و کینه‌ش اونقدر زیاده و ترس‌ش اونقدر بیشتر که از پشت میزنه، در حین اینکه ازش توقع‌ی نمیره که بزنه! یعنی مثلا با خودت میگی: خب رفیقمه نمیزنه! همسایه‌مونه نمیزنه! همشهریمه بابا!!! نمیزنه... اما میزنه. و بالعکس اون هایی که از پشت سر خنجر میزنن ما اینجا مردانی رو داریم که حضرت حافظ درباره اون ها میگه: خموش باش که با کشتگان خنجر عشق خلاف عقل بود درس گفتن از معقول هر چند هم که بزنیدشون ترسی بر اون ها نیست، خون!؟ زخم؟! تیزی؟! این آدم ها رو از چی میترسونین! این ها قتیل راه عشق هستن، به خنجر شما چه حاجت است واقعا؟! این ها میرن... چه با سر تیزی تو بچه کوچه ای سبزواری، چه با مشت و لگدو قمه توی اکباتان، چه با مین و خمپاره توی سوریه یا اصلا همین جبهه های جنوب و غرب خودمون. ما چرا راه دور میریم؟! مث ارباب بی سرشون توی گودی قتلگاه خنجر تو فقط رفتن اون ها رو سریع تر میکنه و نام‌شون رو موندگار تر پس: بزن تیغ این مرهم عاشق است که بی زخم مردن غم عاشق است... #شهید_حمید‌رضا_الداغی

ابن عباس مدام مجلس رو پر شور میکرد به مردم شعار یاد میداد صلوات میفرستادن ؛ علی‌؏ در اتاقِ کنار مسجد نشسته بود ابن عباس رفت داخل اتاق ؛ + یا علی اینهمه مردم برای شما آمدند! نمیخواهید به مسجد بیایید؟ علی همانطور که کفش در دستش بود و وصله میزد نگاهی به ابن عباس کرد و دوباره مشغول کار شد.

+ یاعلی اگر بالای منبر رفتی از عدالتت نگو! صحبت از یارانه بیشتر و زندگی بهتر بکن. ــ ابن عباس! ارزش این کفش چقدر است؟ + کسرُدرهم! [ارزشِ کم] + دنیا برای من از این لنگِه کفش پست تر است! (:

تو این روزا از گوشه گوشه این ‌خاک بوی خون شهید میاد . . چه خوش گفت خمینی کبیر که زنده ماندن این انقلاب به این ‌خون‌ریزی هاست..

عجب در آن نه که آفاق در تو حیرانند تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی سعدی -

#اسلام_و_یهود 1 #سخنرانی_اول_استاد_طائب_اسلام_یهود ⭕️ چی شد که بعد از پیامبر خلافت به امیرالمومنین علی علیه السلام نرسید؟ 🔸 استاد طائب اللهم عجل لولیک الفرج🌸 @bidari110