eitaa logo
اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
358 دنبال‌کننده
101 عکس
12 ویدیو
3 فایل
جامعه آرمانی، جامعه‌ای اخلاقی و مبتنی بر اعتدال است؛ وَكَذلِكَ جَعَلناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس... این کانال رسمی «سید علیرضا حسینی عارف» است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت سی و چهارمین سالروز ارتحال امام خمینی (ره)؛ ✅ آیت الله سیستانی: اول باید به احترام نام امام خمینی ایستاد! / توصیهٔ اخلاقی با استناد به یکی از بیانات امام حجت‌الاسلام «ناصرالدین انصاری قمی» از پژوهش‌گران حوزه علمیه قم نقل کرد: در سال ۱۳۸۲ بعد از ایام عید فطر در نجف خدمت آیت‌الله العظمی سیستانی رسیدم. در حین دیدار از ایشان پرسیدم: حضرتعالی چند سال در درس مرحوم امام خمینی در قم شرکت داشتید؟ آیت‌الله سیستانی با شنیدن نام حضرت امام، بلند شدند و ایستادند و فرمودند: «اول باید به احترام مرحوم آیت‌ الله خمینی (قدس سره) بایستم". سپس ادامه دادند: "شما نمی‌دانید که امام خمینی چه کار بزرگی انجام داده‌اند! ما که اینجا در چنگال صدام محاصره شده بودیم، ارزش کار امام خمینی را درک کردیم و درک می‌کنیم". آیت‌الله سیستانی درباره تتلمذ نزد امام(ره) هم گفتند: "من در قم حدوداً به مدت دو سال در درس ایشان شرکت کردم و پس از آن به نجف اشرف آمدم". ایشان دربارهٔ دنبال کردن سخنان امام راحل(ره) پس از اقامت در عراق نیز بیان جالبی داشتند: "من شبانه به همه سخنرانی‌های ایشان گوش می‌کردم. رادیوی کوچکی داشتم و به کتابخانه ام در طبقه بالای خانه می‌رفتم و بعد از اخبار ساعت هشت که خطبه‌های امام را پخش می‌کردند، به آنها گوش می‌دادم". حضرت آیت الله سیستانی سپس به یکی از بیانات تکان‌دهندهٔ امام(ره) اشاره کردند و فرمودند: "آیا آن سخنرانی از امام خمینی را به یاد می‌آورید که گفته بودند: «یکی از تجار نزد یکی از علمای بزرگ رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابی یک چیزی‏‎ ‎‏نوشته اند به ما هم بگویید! کتاب ها معلوم، اما اگر پشت کتابی چیزی نوشته اند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برای اینکه ما می‌بینیم که شما ما را دعوت می‌کنید به‏‎ ‎‏خیر و صلاح، اما خودتان اینگونه نیستید [و عمل شما با سخنتان فرق دارد] پس معلوم می‌شود یک مطلب دیگری در کار است! آن آقا گریه کرده و گفته بود: حاجی هیچ چیز دیگری نیست‏‎ ‎‏و ما فاسد هستیم»... که حاضران با شنیدن این کلام متأثر شدند و به گریه افتادند". [*] سپس آیت الله سیستانی این توصیهٔ اخلاقی را فرمودند که: "اکنون شما در ایران باید به شکلی در زندگی خود رفتار کنید که بین حرف و عملتان فرقی نباشد". 📝 منبع: hawzah.net ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [*] برای دیدن فیلم بیانات امام خمینی(ره) که آیت الله سیستانی بدان اشاره کردند، از لینک زیر استفاده کنید👇 http://emam.com/posts/view/19579/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%D9%88-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85 ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روزی که به نام امام رضا علیه‌السلام شد 🔹۲۳ ذی القعده روزی که همگان می توانند با گفتن صلی الله علیك یا ابالحسن، زائر امام رضا علیه السلام باشند. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ لطفا عضو کانال 🚩 بشوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روزی که به نام امام رضا (علیه‌السلام) شد 🔹۲۳ ذوالقعده روزی که همگان می‌توانند با گفتن «صلی اللهُ علیكَ یا ابالحسن»، زائر امام رضا (علیه السلام) باشند. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ لطفا عضو کانال 🚩 بشوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🤲 نماز کوتاهی که از امشب مستحب است خوانده شود و ثواب بسیار دارد 🧎‍♂در شب‌های دهه اول ماه ذوالحجه دو رکعت نماز مستحب وارد شده است که در بین نماز مغرب و نماز عشاء خوانده می‌شود. 🕋 ثواب این نماز: در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که به فرزند بزرگوارش امام صادق(ع) سفارش کرد که این نماز را در دهه اول ذوالحجه ترک نکند، چرا که اگر آن را در این دهه بخواند در ثواب حاجیان بیت الله شریک خواهد بود، هرچند که به حج نرفته باشد. 🔸 نحوه خواندن: در هر دو رکعت، بعد از خواندن «سوره حمد» و «سوره اخلاص (قل هو الله احد...)»، آیه ۱۴۲ سوره اعراف را می‌خوانیم. یعنی بخوانیم:«وَ واعَدْنا مُوسی‏ ثَلاثینَ لَیلَةً وَ أتمَمناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أرْبَعِینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی‏ لِأخِیهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ المُفسِدِین». رکوع و سجود و سلام نماز هم مانند نمازهای دو رکعتی عادی است. (آیه مذکور به میقات چهل‌ روز حضرت موسی در طور سینا برای گرفتن الواح اشاره دارد، که ده روز پایانی آن همزمان با دهه اول ذوالحجه بوده است.) ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
🖤 به مناسبت سالروز شهادت پنجمین اختر آسمان امامت 🕌 «شرایط شیعه بودن» از دیدگاه امام محمد بن علی الباقر (علیهما السلام) أبو عَلِيٍّ الْأشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سالم عَنْ أحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ أبِي إسْمَاعِيلَ قالَ: قُلْتُ لِأبِي جَعْفَرٍ علیه السلام: «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ اَلشِّيعَةَ عِنْدَنَا كَثِير.» فَقَال: «فَهَلْ يَعْطِفُ الْغَنِيُّ عَلَى الْفَقيرِ وَ هَلْ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيءِ وَ يَتَواسَون؟» فَقُلْتُ: «لا!» فَقال: «لَيْسَ هَؤُلاَءِ شِيعَةً الشِّيعَةُ مَنْ يَفعَلُ هَذا». 🔸 یعنی: یکی از اصحاب امام باقر(ع) به ایشان عرض کرد: «فدایت شوم؛ شیعیان در بین ما زیاد هستند». امام(ع) فرمود: «آیا ثروتمند آنان نسبت به نیازمند عطوفت و مهربانی می‌کند؟ و آیا نیکوکارِ آنان از خطاکار در می‌گذرد؟ و آیا آنها در مسائل مالی به همدیگر کمک می‌کنند؟» گفتیم: «خیر!» فرمود: «پس اینها شیعه نیستند؛ چون شیعه کسی است که آنگونه عمل کند». 📝 منبع: الکافي, جلد ۲, صفحه ۱۷۳ ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هم اکنون - تصاوير هوایی از حضور مردم در کربلای معلی در روز عرفه 🤲 از امام صادق (عليه السلام) نقل است که فرمود: انَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعالى يَتَجَلَّى لِزُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) قَبلَ أهْلِ عَرَفاتٍ وَ يَقْضِي حَوَائِجَهُمْ وَ يَغْفِرُ ذُنُوبَهُمْ وَ يُسْعِفُهُمْ [يُشَفِّعُهُمْ‏] في مَسَائِلِهِمْ ثُمَّ يَأتِي أهلَ عَرَفَةَ فَيَفْعَلُ بِهِمْ ذلِك. 🔸 یعنی: خداوند تبارک و تعالى پيش از اهل عرفات (حاجیانی که روز عرفه در عرفات جمع می‌شوند) براى زائران امام حسين (عليه السلام) تجلى نموده و حوائج آنان را برآورده و گناهانشان را مى‌آمرزد و در مورد خواسته‌هايشان شفاعت مى‌كند، آن‌گاه به سراغ اهل عرفات مى‌رود و اين عنايات را به آنان مى‌كند. 📝 منبع: کامل الزیارات، ص ۱۷۰ - ثواب الاعمال، ص ۱۱۶ - مصباح المتهجد، ص ۷۱۵. ▪️▫️▪️▫️▪️ 🌐 زیرمجموعه‌های «پورتال بزرگ امام حسین(ع)» : 📱 کانال‌های «بنیاد بین‌المللی عاشوراء» در شبکه‌های اجتماعی: در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇 eitaa.com/ashura_i_f در شبکه اجتماعی «بله» 👇 ble.ir/ashura_i_f 📱 کانال‌های «پورتال امام حسین(ع)» در شبکه‌های اجتماعی: در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇 eitaa.com/imamhusaynportal در شبکه اجتماعی «بله» 👇 ble.ir/imamhusaynportal در شبکه اجتماعی «تلگرام» 👇 t.me/ImamHusaynPortal در سرویس ویدیوی «آپارات» 👇 www.aparat.com/imamhusaynportal 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامه‌های عتبات مقدسه)
🕋 ... و ابراهیم مسلمان شد ... و ابراهیم(ع) خواست تا «مسلمان» شود... و مسلمان شدن یعنی تسلیم محض خدا بودن؛ و از همه قیود رها شدن... ... و ابراهیم(ع) می‌دانست که مسلمان شدن و رهایی آسان نیست؛ که سربلندی در امتحانات سخت و عبور از بلایای هولناک را اقتضاء دارد... پس ابراهیم(ع) به سخت‌ترین ابتلائات آزموده شد تا ﴿لا اُحِبُّ الآفِلین﴾(۱) و ایمان به ﴿يَبقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ والإكرام﴾(۲) را در مقام عمل اثبات کند... و آنگاه که «محبوب آفِل» را به قربانگاه «معشوق باقی» برد، پیام آمد که ﴿... یا إبراهیمُ ٭ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤیا﴾(۳) ... اینگونه شد، که ابراهیم(ع) به مقام خلّت دست یافت؛ و وقتی «خلیلِ رحمان» شد لیاقت یافت تا «امامِ عالمیان» گردد. پس هيچ رسولی بعد از او مبعوث نشد مگر آن كه مأمور به اتباع دین آن پیامبر بود ﴿ثمَّ أوْحَينا إلَيكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إبراهيمَ حَنيفا...﴾(۴) و هیچ امتی نیامد مگر آنکه آن امام، الگویش بود؛ و چه خوش الگویی ﴿قَدْ كانَتْ‌ لَكُمْ‌ اُسْوَةٌ‌ حَسَنَةٌ‌ في إبراهيم...﴾(۵). حقیقت قربان، ترک کردن هر نوع تعلق، رها شدن از همهٔ قیود و فدا نمودن «اسماعیل»های درون است، تا آدمی به مسیر توحید رهنمون شود... و تنها با رسیدن به همین حقیقت است که می‌توان پیام معمار بزرگ توحید را به نحو کامل دریافت کرد که ﴿... إنَّ صَلاتي و نُسُكي و مَحْيايَ و مَماتي لِلّهِ رَبِّ العالَمين﴾(۶). پس ابراهیم(ع) خود را از همهٔ قیود رها کرد؛ و فرزندش را و علقه‌اش را به مسلخ برد ... و ابراهیم(ع) «مسلمان» شد؛ و خواست تا ذریهٔ او نیز مسلمان شوند... ... در این مصاف عشق و علایق، و نبرد رهایی از بندها، ما امت پیامبرِ خاتم(ص) احق بر این اتباع و اولی بر تأسی به آن سرمشق هستیم؛ که فرمود: ﴿إنّ أوْلَى النّاسِ‌ بِإبراهيمَ‌ لَلَّذِينَ‌ اتَّبَعُوهُ‌ وَ هٰذَا النَّبِيُّ‌ و الَّذينَ‌ آمَنُوا... ﴾(۷). و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است.❤️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. «بدرستی که غروب کنندگان را دوست ندارم». سوره انعام، آیهٔ ۷۶ ۲. «و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می‌ماند». سوره الرحمن، آیهٔ ۲۷ ۳. «ای ابراهیم! تو آن رؤیا را که به تو وحی کردیم تحقق بخشیدی و به مأموریت خود عمل کردی». سوره صافات، آیه‌های ۱۰۴ و ۱۰۵ ۴. «سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین حق‌گرا و یکتاپرستیِ ابراهیم پیروی کن...». سوره نحل، آیه ۱۲۳ ۵. «مسلماً ابراهیم برای شما سرمشقی نیکوست...». سوره ممتحنه، آیه ۴ ۶. «... بدرستی که نماز من و قربانى من و عبادات من، و زندگى من و مرگ من، همه و همه، براى خدا، آن پروردگار جهانيان است». سوره انعام، آیه ۱۶۲ ۷. «یقیناً نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر [محمد مصطفی(ص)] و کسانی که به او ایمان آورده‌اند از همه به او نزدیک‌ترند... ». سوره آل عمران، آیه ۶۸ ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
انسان ناسپاس، تورات را تحریف کرد... انسان ناسپاس، انجیل را تحریف کرد.. و وقتی نتوانست قرآن را تحریف کند، آن را سوزاند... و انسان، چه ناسپاس است. 😔 (آیه ۱۷ سوره عبس) (آیه ۹ سوره حجر) ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
به مناسبت سالروز ولادت اختر دهم؛ 🍁 پرهیز از چند «اخلاق بد» در بیان نورانی امام علی بن محمد الهادی النقی (علیهما السلام) امام هادی علیه السلام فرمود: الحَسَدُ ماحِقُ الحَسَنات؛ وَالزَّهْوُ جالِبُ المَقت؛ وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَالجَهل؛ وَالبُخْلُ اَذَمُّ الأخْلاق؛ وَالطَمَعُ سَجیةٌ سَیئَة. «حسد» نیکویی‌ها را نابود می‌کند؛ و «فخرفروشی» دشمنی می‌آورد؛ و «خودپسندی» مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامی‌خواند؛ و «بخل» ناپسندیده‌ترین خلق و خوی است؛ و «طمع» خصلتی ناروا و ناشایست است. 📝 منبع: بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۹۹. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋 ... و حَجَّةُ الوِداع، حَجَّةُ البَلاغ شد «بشریت» از سفری طولانی بازمی‌گشت... نه فقط سفری برای حج آخر، و نه سفری ۲۳ ساله به مدت نبوت خاتم؛ که سفری به درازنای تاریخ بنی آدم... «بشریت» در مسیر طولانی خود بود؛ و از مواقف سهمگین گذر کرده بود: از تصمیمِ رازآلودِ ﴿... إنّي جاعِلٌ في الأرضِ خَليفَة﴾(۱) از تطهیرِ ﴿... وَقُضِيَ الأمرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الجوديّ﴾(۲) از امامتی پس از امتحانات هولناک ﴿و إذِ ابْتَلىٰ إبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً قالَ و مِنْ ذُرِّيَّتِي...﴾(۳) از نبیِّ مُنجی و برادر و وزیرش ﴿و لَقَدْ آتَينا موسَى الكِتابَ و جَعَلنا مَعَهُ أخاهُ هارونَ وَزیرا﴾(۴) و از آن عبدالله که معجزه‌ای در گهواره بود ﴿... قالوا كَيفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ في المَهْدِ صَبيًّا ؛ قالَ إنّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَجَعَلَني نَبيًّا﴾(۵) آری، «بشریت» در سفری طولانی بود؛ و از میقاتی بزرگ برمی‌گشت؛ تا به «زلال غدیر خم» رسید... آنک، در خاتمهٔ حج واپسین، باید آن «برادر و وزیر» - که «عبد واقعیِ الله» و «ذریهٔ خلیل الله» بود، و خداوند در قرآن بر «عصمت و تطهیرش» شهادت داده، و «امام الانس و الجن» قرار گرفته - به عنوان «خلیفهٔ حق» به جهان معرفی می‌گردید... پس ندا آمد که: ﴿يا أيُّهَا الرّسولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ إلَيكَ مِنْ رَبِّك...﴾(۶) که اگر او به جانشینیِ بلافصل نبیّ خاتم معرفی نشود، گویی نه پیامبری بوده و نه پیامی آمده ﴿... وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه...﴾(۷) و «حَجَّةُ الوِداع» اینگونه، «حَجَّةُ البَلاغ» شد‌‌... خبر دهید که یارانِ رفته برگردند/ پیادگان و سوارانِ رفته برگردند در اوج هجمه گرما، خبر، گوارا بود/ خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود میان آن همه تزویر و حیلهٔ دائم/ خبر رسید ﴿یدُ الله فوقَ أیدیهم﴾(۸) خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده/ رسانده است به ما آن‌چه عشق فرموده خبر، حنین؛ خبر، نهروان؛ خبر، خیبر/ خبر، ولایتِ مولا و آل پیغمبر خبر، برادرِ پیغمبر است می‌دانی؟/ خبر «علی‌»ست؛ خبر، حیدر است می‌دانی؟ خبر که سینه به سینه، خبر دهان به دهان/ خبر مناره مناره، خبر اذان به اذان خبر که بال زد، و رفت و در جهان پیچید/ پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید خبر یکی‌ست ولی با «دوازده» عنوان/ که گاه، صلح نمودست و گاه در میدان* و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است. 💚 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. «... من در زمين جانشينى خواهم گماشت...». سورهٔ بقره، آیهٔ ۳۰ ۲. «... و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت...». سورهٔ هود، آیهٔ۴۴ ۳. «و هنگامی كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهدهٔ آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانی قرار بده)...». سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۲۴ ۴. «و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى] عطا كرديم و برادرش هارون را وزیر او گردانيديم». سورهٔ فرقان، آیهٔ ۳۵ ۵. «گفتند: چگونه با نوزادى كه در گهواره [و] كودك است‏ سخن بگوييم؟ ؛ [عيسى] گفت: منم بنده خدا، به من كتاب داده...». سورهٔ مریم، آیه‌های ۲۹ و ۳۰ ۶ و ۷. «ای پیامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای...». سورهٔ مائده، آیهٔ ۶۷ ۸. سورهٔ فتح، آیهٔ ۱۰ * شعر از «عاطفه جوشقانیان» ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
به مناسبت سالروز ولادت اختر هفتم؛ 👨‍🎓 حدیث معرفت؛ 🔬 دانش لازم و مفید کدام است؟ هشدار مهم 🆘 : این زندگی پنجاه ساله و شصت ساله و هفتاد سالهٔ دنیوی، حیاتی جاویدان در پی دارد و با مرگ، تمام نمی‌شود. حقیقت تلخ ☕️ : علوم و فنون - از پزشکی و ریاضیات و معماری و فیزیک و زراعت گرفته تا ادبیات و حقوق و هنر و فلسفه و ... - نیازمندی‌های ما هستند برای زندگی دنیا؛ اما هیچکدام از آنها بخودی خود، ما را سعادتمند نمی‌کنند و حیات جاویدان خوبی برایمان نمی‌سازند. واقعیت هولناک 🧟‍♂ : چه بسیار دانشمندان و فرهیختگانی که مرزهای علوم را در نوردیدند و بر آموخته‌های بشر افزودند، و چه فراوان اصحاب فنون که آثار ماندگار ساختند و پرداختند؛ اما با پوچی و افسردگی از جهان رخت بربستند و حیات اخروی آنان تباه شد. سؤال سرنوشت‌ساز❓: پس باید ببینیم که در همهمهٔ علوم و فنون و در معرکهٔ مناهج و مکاتب، کدام دانش و چه معرفتی ما را به «سعادت واقعی» می‌رساند؟ راه خوشبختی جاودان 🍏 : از امام موسی بن جعفر الكاظم (علیهما السلام) نقل است که فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ في أرْبَعٍ: أوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّك؛ وَالثّانِیةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِك؛ وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْك؛ وَالرّابِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُكَ عَنْ دینِك.» یعنی: علوم [مفید] برای مردم را در چهار مورد یافتم: اوّل آنكه نسبت به خدا و پروردگار خود شناخت پیدا كنند؛ دوّم اینكه بفهمند آن خدا برای وجود و بقاء حیات آنان چه كارها کرده است؛ سوّم اینکه بدانند آن خدا چه منظوری از آفریدن آنها داشته و چه چیز از آنان می‌خواهد؛ و چهارم اینکه شناخت پیدا كنند نسبت به آن چیزهایی كه سبب انحراف و خروج از دین می‌شود. 📝 منبع: كافی؛ ج ۱، ص ۵۰، ح ۱۱ پس پاسخ سؤال بالا را از امام کاظم(ع) گرفتیم. یعنی مطابق این فرمایش ایشان - که معروف به «حدیث معرفت» است - علومى که تمام مردم جهان‏، در همه ادوار زمان، به آن نیاز دارند تا اساس‏ سعادت معنوى خویش را بر آن استوار سازند چهار علم است: ۱. خداشناسى؛ ۲. خودشناسى؛ ۳. وظیفه‏شناسى؛ ۴. انحراف‏شناسى (شناخت آنچه به دیندار بودن آسیب می‌زند). بنابراین، یک دکتر خوب بودن، یک مهندس خوب بودن، یک معلم خوب بودن، یک روحانی خوب بودن، یک خانه‌دار خوب بودن، یک هنرمند خوب بودن، یک سیاست‌ورز خوب بودن، یک حقوقدان خوب بودن، یک بازاری خوب بودن، یک کارمند خوب بودن، یک کارگر خوب بودن، یک کشاورز خوب بودن، یک دامدار خوب بودن ... و یک انسان خوب بودن، وقتی کامل است و به خوشبختی جاودانه منتهی می‌شود که آن انسان خوب، چهار دانش بالا را داشته باشد و آنها را به کار گیرد. به امید آنکه آگاه و عامل باشیم 🙏 ... و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است. 🧡 ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
🤝 بستهٔ فرهنگی چندرسانه‌ای پورتال بزرگ امام حسین(ع) به مناسبت دو هفته ایام امامت و ولایت (از عید قربان تا غدیر و عید مباهله) 1⃣6⃣ 🌸 در عید مباهله؛ روز اثبات حقانیت اسلام و جایگاه والای اهل‌بیت کرام(علیهم السلام) آیت الله جوادی آملی: در نماز یک واجب رُکنی داریم یک واجب غیر رکنی؛ در خصوص امامت و ولایت نیز همین طور است:  «غدیر» جزء واجبات رکنی امامت است، «مباهله» جزء واجبات رکنی ولایت است... درست است غدیر مسئله خاصی است ولی قبل از جریان غدیر آیه قرآن صریحاً از وجود مبارک علی بن ابی طالب به عنوان جانِ پیغمبر یاد کرده است ﴿نَدْعُ أبناءَنا وَ أبناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنفُسَنا وَ أنفُسَکُمْ﴾. هم مفسّران و تاریخ‌نگاران شیعه و سنی بالاتفاق این مطلب را نوشتند و هم روایات اهل بیت بالاتفاق بر این است. علیه السلام ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ لطفا عضو کانال 🕌 بشوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامه‌های عتبات مقدسه)
🕋 به مناسبت ۲۵ ذوالحجة؛ سالروز نزول سورهٔ انسان ✋ سلام بر اهل «بیت خوف و رجاء»، «بیت احسان و ایثار» و «بیت نجات و رستگاری»... «خوف» و «رجاء» و «سرعت در رساندن خیر بی‌منّت» اخلاق پیامبران است ﴿پس ندای زکریا را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم... زيرا آنان در كارهاى نيک شتاب مى‌نمودند؛ و ما را از روی امید و بیم می‌خواندند؛ و پیوسته در برابر ما فروتن بودند.﴾(۱) پس ما هم امر شدیم که همچون انبیاء، از خشم خدا «خوف» و از عذاب او «بیم» داشته باشیم؛ و به خشنودی وی «رجاء» و به بهشت جاویدش «امید» ورزیم... و نشانهٔ این خوف و رجاء، احسان و ایثار است ﴿... و خدا را از روی بیم و امید بخوانید، که یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است﴾ (۲) پس سلام بر آنان که از بیت پیامبری بودند و اخلاق پیامبرانه داشتند... ... آنان که به نذر خود وفا مى‌كردند، و از عذاب روز واپسین «خوف» داشتند.(۳) ... آنان که در سه روز روزه‌داری، هنگام افطار، اندک غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر «احسان و انفاق» کردند(۴) و این کار را فقط برای «خشنودی خدا» کردند و هیچ منّتی نگذاشتند و انتظار هیچ پاداش و سپاسی نداشتند.(۵) ... و آنان که «ایثار» کردند و دیگران را بر خود ترجیح دادند گرچه خودشان نیازی شدید داشتند؛ همانان که خداوند از بُخل و حرص دورشان کرد؛ و آنان که «رستگار» شدند.(۶) پس سلام بر اهل «بیت خوف»، «بیت رجاء»، «بیت احسان»، «بیت ایثار» و «بیت رستگاری»... سلام بر علی؛ سلام بر فاطمه؛ سلام بر حسن؛ سلام بر حسین... و سلام بر اهل بیت محمد؛ «بیت احسانِ بی‌منّت»... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. ﴿فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيىٰ... إِنَّهُمْ كانوا يُسارِعونَ فِي الْخَيْراتِ وَيَدْعونَنا رَغَبًا وَرَهَبًا وَ كانوا لَنا خاشِعين﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ ۹۰. ۲. ﴿... وَادْعوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَريبٌ مِّنَ المُحْسِنين﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ ۵۶. ۳. ﴿يوفونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۷. ۴. ﴿وَ يُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أسيراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۸. ۵. ﴿إنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكوراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۹. ۶. ﴿... وَ يُؤْثِرونَ عَلىٰ أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأولٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحون﴾ سورهٔ حشر، آیهٔ ۹. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
روضه‌های مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔 1⃣ روضه شب اول ــ مصيبت مسلم بن عقيل شب اول محرم، متعلق به «مسلم بن عقیل» سفیر غریب مولای کربلاست. روضه این شب را بخوانیم: امام حسين(ع) از «مدينه» خارج شده و در «مكه» بود كه دعوت مردم کوفه از ايشان بسيار زياد شد و تعداد نامه‌های آنان به هزاران درخواست بالغ گردید. آخرين نامه كه به امام رسيد، ایشان در مسجدالحرام بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خير كرد. سپس «مسلم بن عقیل» را نزد خود خواست. جناب مسلم فرزند «عقيل بن أبي طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) بود. امام پاسخ نامه های مردم کوفه را نوشت و در آن آورد: «سخن شما اين است كه: "امامی نداريم، به سوی ما بيا شايد خدا به سبب تو ما را هدايت و متحد كند". من، مسلم بن عقيل برادر و پسر عموی خود را كه مورد اطمينان من است به سوی شما فرستادم. پس اگر او برای من نوشت كه رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است كه در نامه‌هايتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد...». مسلم در نيمهٔ ماه مبارک رمضان سال ۶۰ هجری قمری از مكه خارج شد و به مدينه منوره رفت. در مسجد پيامبر(ص) نماز خواند و با خانوادهٔ خود وداع كرد و با چند راهنما و همراه به سوی كوفه عزیمت نمود. شرايط اين سفر بسيار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم كردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند؛ تا اينكه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به كوفه رسيد. مردم كوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون وی نامه حضرت(ع) را بر آنان خواند گريستند. سپس ۱۸,۰۰۰ نفر از اهل كوفه با مسلم بيعت كردند. در نتيجه او نيز نامه‌ای به امام(ع) نوشت و بيعت اين تعداد را خبر داد و ايشان را به حركت به سوی كوفه ترغيب نمود. هنگامی كه خبر اين بيعت به «يزيد بن معاويه» رسيد، وی «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود مأمور كرد تا حكومت كوفه را نيز عهده‌دار گردد. عبيدالله با حيله به شهر وارد شد و حكومت را در دست گرفت و مردم را تهديد و رؤسای قبایل را تطمیع كرد. وی پس از مدتی، «هاني بن عروة» كه از بزرگان كوفه محسوب می شد و مسلم بن عقيل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شكنجه و زندانی كرد. مسلم هنگامی كه خبر شكنجه‌ شدن هانی را شنيد از كوفيان خواست كه به ياريش بشتابند. مردم به او پيوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعيت شد، در حاليكه ياران عبيدالله بيش از پنجاه نفر نبودند. عبيدالله چند نفر را بين قبايل مختلف كوفه فرستاد تا آنها را تهديد و تطميع كنند. همچنین عده‌ای از اشراف كه در قصر او بودند را مأمور نمود كه از بام‌های دار‌الاماره مردمی كه قصر را محاصره كرده‌ بودند بترسانند يا فريب دهند. اهل كوفه هنگامی كه سخن رؤسا و اشراف خود را شنيدند سست شدند! كم كم نجوای خناسان هم زياد شد كه به یکديگر می‌گفتند: "برگرديم، ديگران هستند و كفايت می‌کنند!!". اندک اندک جمعيت از پيرامون مسلم پراكنده شد و از آن جمعیت چندین هزار نفری، تنها حدود سی نفر برای ياری او باقی ماندند! مسلم كه با اين پيمان شكنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی "ابواب كنده" حركت كرد. هنگامی كه به آنجا رسيد تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور كرد هيچكس همراه او نبود و یکه و تنها شد! مسلم غريبانه به اين سو و آن سو نگاه كرد ولی حتی كسی وجود نداشت كه وی را راهنمايی كند و يا در خانه‌اش او را پنهان نمايد. سفير حسين سرگردان در كوچه‌های تاريک كوفه راه می‌رفت و نمی‌دانست به كجا رود. تا اينكه به خانه‌ای رسيد كه پيرزنی بر در آن ايستاده بود. نام اين زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود كه به همراه مردم از خانه بيرون رفته بود. مسلم بر زن سلام كرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره كه بيرون آمد مسلم را ديد كه بر در منزل نشسته است. گفت: "ای بنده خدا اگر آب نوشيدی، نزد خانواده خود رو". مسلم خاموش ماند. زن، دوباره و سه‌باره سخن خود را تكرار كرد. مسلم برخاست و گفت : "من در اين شهر خانه و خانواده‌ای ندارم. من مسلم بن عقيل‌ هستم. اين قوم به من دروغ گفتند و مرا فريب دادند و از مأمن خود بيرون آوردند". پيرزن مسلم را به داخل خانه دعوت کرد؛ فرشی برايش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابيد. وی در عالم رؤيا عموی خود اميرالمؤمنين علی(ع) را ديد كه به وی فرمود: "بشتاب كه فردا نزد ما خواهی بود".
از سوی ديگر، عبيدالله كه پراكنده شدن مردم را ديد جرأت پيدا كرد و از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پيدا كردن مسلم هزار دينار جايزه تعيين نمود. فرزند طوعه كه به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبيدالله گروهی متشكل از ده‌ها سپاهی را برای دستگيری او فرستاد. مسلم مشغول عبادت بود كه لشکريان به منزل طوعه رسيدند. هنگامی كه وی صدای شيههٔ اسبان را شنيد دعای خود را با سرعت تمام كرد و زره پوشيد. سپس از طوعه تشكر نمود و برای مقابله با لشکر به بیرون شتافت؛ مبادا كه برای گرفتن او خانهٔ پيرزن را بسوزانند و خراب کنند. آورده‌اند که مسلم - كه مردی جنگاور بود - در نبرد با فرستادگان عبیدالله بيش از ۴۰ نفر از نامردان كوفی را كشت. آنان بناچار دسته جمعی بر او حمله كردند و از بام‌ها نيز سنگ بر او زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگی و نيزه‌ای كه از پشت بر او فرود آمد بر زمين افتاد و اسير شد. (برخی از منابع نيز نقل كرده‌اند كه وقتی ديدند نمی‌توانند آن جناب را دستگير كنند با نيرنگ به وی امان دروغين دادند و از اين طريق ايشان را به دارالحكومه بردند.) مسلم بن عقيل هنگامی كه دربند شد گفت: "إنا للّه و إنا إليه راجعون" و شروع به گريه كرد. يكی از لشکريان، از گريستن ايشان ــ با آنهمه جنگاوری ــ تعجب كرد و از سبب آن برسيد. مسلم گفت: "به خدا سوگند كه از كشته‌شدن باک ندارم و برای خود نمی‌گریم. من برای خاندان پيامبر و برای حسين و آل او كه به اينجا می‌آیند گريه می‌كنم". نام خوشت، قرار دل بی‌قرار من / روی تو شمع روشن شب‌های تار من بی خانه‌ام، ولی به دلم كرده خانه غم/ نَبْوَد كسی به جز در و ديوار، يار من مسلم را به دستور عبيدالله بر بام قصر دارالاماره بردند تا اعدام کنند؛ در حالی كه تسبيح خداوند می‌گفت و استغفار می‌کرد. من انتظار می‌کشم اما نمی‌کشد/ غير از طناب دار، كسی انتظار من هم خود به روی بامم و هم آفتاب عمر/ ای باغبان! بيا كه خزان شد بهار من دژخیمان یزیدی مسلم بن عقیل را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زير افكندند تا مردم ببيند. سپس بدن مباركش را در انظار پيمان‌شكنان كوفه آويزان كردند. من از فراز بام كنم جان نثار تو/ كوفی ز بام، سنگ نمايد نثار من دژخیمان همچنین هانی ــ كه پيرمردی ۸۹ ساله و از بزرگان کوفه بود ــ را به بازار این شهر بردند و با وضعی دلخراش كشتند و به دار آويختند؛ در حالی كه او ياران خود را صدا می‌زد اما هيچكس به ياری وی برنخاست. آنگاه ابن زياد سرهای مبارک هانی و مسلم را به شام نزد يزيد فرستاد. بدن مسلم‌ بن‌ عقيل اولين بدن از بنی‌هاشم بود كه آويخته گشت و سرِ بریدهٔ او اولين رأسی بود كه به دمشق فرستاده شد... ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلَبٍ ينقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * منابع اصلی: ۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. ۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸. ۳. اشعار، "زبان حال" هستند و برگرفته‌اند از جزوه آموزشی آداب مرثيه‌خوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰) ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
روضه‌های مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔 2⃣ روضهٔ شب دوم محرم ــ ورود كاروان عشق به كربلا كاروان‌ امام‌ حسین (علیه السلام) روز هشتم‌ ذوالحجه‌ سال 60 هجری قمری از مکه خارج شد و روز دوم‌ محرم‌ سال 61 به‌ كربلا رسيد. از این رو، در شب دوم دهه اول محرم، روضه «ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا» را می خوانند. روضهٔ این شب را بخوانیم: پس از آنكه بنی اميه، امام حسين(ع) را برای گرفتن بيعت تحت فشار قرار دادند، ايشان در بیست و هشتم رجب سال 60 هجری از شهر مدينه به سمت مكه مكرمه خارج شد و ماه‌های شعبان، رمضان، شوال و ذوالعقده را در جوار بيت الله سپری كرد و با آمدن ذوالحجة، احرام حج بست. از سوی ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوی يزيد مأمور شد كه برای دستگيری يا جنگ با حضرت به مكه برود. وی در روز ترويه (هستم ماه ذوالحجة) به مكه رسيد. امام(ع) كه می‌دانست اين افراد، حرمتی برای حرم خداوند قائل نيستند حج تمتع خويش را نيمه‌تمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبديل كرد و از مكه خارج شد. انگيزهٔ امام برای اين كار، همانگونه كه خود فرمود، حفظ حريم بيت الله بود. ايشان در پاسخ «محمد حنيفه» كه او را از ترك مكه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيب می‌کرد فرمود: "ای برادر! می‌ترسم «يزيد» ناگهان مرا در حرم بكشد و به سبب من، حرمت اين خانه شكسته شود". همچنين حضرت در پاسخ افراد ديگری مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «ابن زبير» كه همين خواسته را تكرار می‌کردند و می‌پنداشتند كه دشمن، حرمت خانهٔ خدا را نگه می‌دارد می‌فرمود: "يک وجب دورتر از خانه كعبه كشته شوم و حُرمَت مكه به خاطر من پايمال نگردد بهتر است". بعدها كه در جريان قيام «عبدالله بن زبير»، بنی اميه كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار دادند و عبدالله را در مسجدالحرام كشتند، معلوم شد كه ابن عباس با آن فطانت و ابن زبير با آن زيركی، اشتباه می‌کردند و امام(ع) آينده را بروشنی در خشت خام می ديد و دشمنان اسلام را بخوبی می‌شناخت. امام(ع) هنگامی كه حاجيان برای ادای مناسک حج تمتع به سوی منا می رفتند طواف كرد، سعی بين صفا و مروه به جای آورد، موی چيد (تقصیر کرد)، از احرام عمره بيرون آمد و رو به سوی كوفه گذارد. ما كاروان كعبه عشقيم، هر كجا/ رو آوريم كعبه بود روبروی ما ماييم كعبه‌ دلِ عشاقِ باوفا/ هر جا رويم كعبه كند جستجوی ما چون خبر حرکت به محمد حنفيه رسيد، خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام(ع) را گرفت و گفت: "ای برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوی؟" حضرت فرمود: "ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت: اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند". ابن حنيفه گفت: "إنا لله و إنا إليه راجعون. پس اين زنان و كودكان را چرا با خود می بری؟" امام پاسخ داد: "جدم فرمود خداوند می خواهد آنها را اسير ببيند". احرام ما كفن شود اندر منای عشق/ خون گلوی ما شود آنجا وضوی ما ما تشنه‌ شهادت عشقيم، می رويم/ تا پر شود ز خون دل ما، سبوی ما اينگونه بود كه امام حسین(ع) به خاطر حفظ حريم خدا، به دستور رسول خدا و براي زنده كردن امر خدا، به همراه اهل و عيال و تعدادی از مواليان و ياران از مكه خارج شد و به سوی عراق عزيمت كرد. روز خروج کاروان را برخی از مورخان روز ترويه (هشتم ذوالحجة) و «ابن قولويه» به نقل از امام باقر(ع) روز هفتم اين ماه نقل كرده اند. ما را مِنای عشق، صف كربلا بود/ رنگين شده فرات ز خون گلوی ما
امام حسین(ع) پس از بیست و چند روز طی مسیر، در نزديكی شهر کوفه به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانش كه مأمور راه‌ بستن بر كاروان ایشان بودند متوقف شد (كه حكايت مفصل‌تر آن در روضه فردا ذكر خواهد شد). پس از مذاكرات طولاني كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت "اكنون كه از فرمان عبیدالله ابا داری، راهی برگزين كه نه به كوفه روی و نه به مدينه بازگردی تا من به امير نامه بنويسم"، حضرت(ع) راه قادسيه را انتخاب فرمود. لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت می كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستای "نينوا"، نامه‌ای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشته بود: "همان هنگام كه نامه من به تو رسيد، حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بی پناه و بی آب فرود آور". حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بی آب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود: "وای بر تو! بگذار در آبادی و روستايی فرود آیيم" حر گفت: "نه، به خدا قسم نمی توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بمانی". «زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: "ای پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شد. بگذار با آنها بجنگيم". امام فرمود: "من آغازكننده جنگ نخواهم بود". آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا "عقر" است. دوباره پرسيد: آيا نام ديگري ندارد. گفتند: به اينجا نینوا نيز مي گويند. نام ديگری هم دارد كه "كربلا"ست. پس حضرت شروع به گريستن كرد و گفت: "اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است". آنگاه ياران را فرمود: "همين جا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زمين ريخته می شود و در اينجا دفن خواهيم شد". سپس دستور داد كه خيمه ها را رد همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند. كربلا بر تو مهمان رسيده/ وعده‌ وصل جانان رسيده كربلا وا كن آغوش خود را/ بــر پذيرايی آل طاها در روايت ديگري نيز آمده است هنگامي كه به امام(ع) گفتند نام اينجا كربلاست حضرت خاک آنجا را بوييد و گريست و گفت: "ام سلمه مرا خبر داد كه روزی جبرئيل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گريه می‌کردی. پيامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئيل گفت: آيا او را دوست داری؟ پيامبر فرمود: آری. جبرئيل عرض كرد: امت تو او را می كشند. سپس خاک كربلا را به پيامبر نشان داد. والله اين همان خاک است. همچنين در حديث است هنگامي كه علی(ع) به "صفين" می رفت به حوالي نينوا رسيد. پرسيد: اين سرزمين را چه می گويند؟ گفتند: كربلا. اميرالمؤمنين(ع) آنقدر گريست كه زمين از اشكش نمناك شد... و اكنون بيا تا ما نيز به همراه محمد و علی بگرييم برای آن كس كه آسمان‌ها و زمين در مصيبتش گريان‌اند... ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی:  1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.  2. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸.  3. محمد بن جرير طبری؛ تاریخ الامم والملوک؛ بيروت: دارسويدان، بی تا، ج پنجم. 4. اشعار، زبان حال هستند و برگرفته‌اند از جزوه آموزشي آداب مرثيه‌خوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰). ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
روضه‌های مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔 3⃣ روضهٔ شب سوم ـ حكايت حُرّ ؛ حماسهٔ توبه و تصميم داستان «حُر» يكی از عجيب‌ترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست. «حُرّ بن يزيد رياحي» رادمردی پهلوان و سرداری نيرومند بود. برخی او را “دليرترين مرد كوفه” می‌دانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم می‌شود كه بدانيم كوفه شهری نظامی بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر یکی از دو ابرقدرت آن زمان جهان ـ یعنی امپراتوری ايران ـ بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامی عرب و عجم تشكيل می‌دادند. هنگامی كه به «عبيدالله بن زیاد» خبر دادند كه امام حسين(ع) به عراق رسيده است، وی «حُر» را به همراه حدود هزار سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد. وقتی كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايی از پشت سرش شنيد كه گفت: «ای حرّ ! خوشحال باش كه به سوی خير می‌روی!». حر به سوی صدا برگشت، اما كسی را نديد. با تعجب از خود پرسيد: «اين چه بشارتی بود؟ و اين چه خيری است كه به جنگ حسين بروم؟!». در گرمای نيمروز، سپاه حر به كاروان امام(ع) رسيد. امام هنگامی كه تشنگی آنان را ديد به ياران فرمود: «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد». ایشان حتی وقتی مشاهده كرد كه يكی از سربازان سپاه عبیدالله نمی‌تواند براحتی آب بخورد و آب از مشك بيرون می‌ریزد خود برخاست و با دستان مباركش وی را سيراب كرد. اين مهر و عطوفت امام(ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وی كردند مقايسه كنيد. حسين(ع) حتی اسبان آنان را سيراب كرد؛ اما آنها آب را از فرزندان حسين(ع) هم دريغ كردند. تا تمامی لشكريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام(ع) خطبه‌ای كوتاه خواند و خطاب به سپاه کوفه گفت: «ای مردم! من به سوی شما حركت نكردم تا وقتی كه نامه‌های شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامی نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همين جا باز می‌گردم». ایشان سپس خطاب به حر فرمود: «می‌خواهی با اصحاب خود نماز بخوانی؟» گفت: نه، ما همه با تو نماز می‌گزاريم. در نتیجه، سپاهیان کوفه نیز همراه یاران امام حسین(ع) به آن حضرت اقتدا کردند و نماز را به جماعت خواندند. امام(ع) پس از نماز به خيمهٔ خود رفت و حر نيز با سپاهيان خويش مراقب کاروان امام بود. هنگام نماز عصر، امام بيرون آمد و نماز را به جماعت خواندند. سپس روی به كوفيان كرد و فرمود: «ای مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را برای اهلش بدانيد خدای تعالیٰ بيشتر از شما راضی می‌گردد. ما اهل بيتِ محمد به تصدی امر خلافت از مدعيانی كه اين مقام مال آنها نيست و با شما به ستم رفتار می‌کنند شايسته‌تريم. اما اگر ما را نمی‌پسنديد و حق ما را نمی‌شناسيد و رأی شما غير از آن چيزی است كه در نامه‌ها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما برمی‌گردم.» حرّ گفت: سوگند به خدا كه من از اين نامه‌ها و نمايندگان كه می‌گویی چيزی نمی‌دانم. امام به یکی از همراهان گفت تا خورجينی را بياورد كه انباشته از نامه‌های كوفيان بود. امام(ع) نامه‌ها را به حر نشان داد. حر گفت: من از كسانی كه اين نامه‌ها را نوشتند نيستم؛ به من دستور داده‌اند كه وقتی تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم. امام به ياران و خویشان خود دستور داد كه سوار شوند و فرمود: «بازگرديد»؛ اما سپاهيان حر راه برگشت کاروان را نيز سد كردند. گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام(ع) مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلاء شد... اما ببينيد سرنوشت همين شخص كه راه را بر امام بست، پس از توبه چگونه شد: در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه مي‌فرمود: «أما من مغيثٍ يغيثنا لوجه الله؟ أما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت: «آيا واقعاً می‌خواهی با اين مرد بجنگی؟» عمر پاسخ داد : «آری» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه می‌خواهد باز گردد را نمی‌پذیری؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود می‌پذيرفتم، ولی عبيدالله به اين امر راضی نمی‌شود». اينجا بود كه حر فهميد يزيديان برای كشتن امام(ص) مصمم هستند؛ و از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوی ميدان، فرزند پيامبر(ص) و خاندان وحی را مي‌ديد و در سوی ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوی ميدان بندهٔ صالح خداوند را می‌دید و در سوی‌ديگر خليفهٔ غاصبی را كه علناً شراب می‌نوشيد و محرّمات را حلال و حلال خدا را حرام می‌کرد؛ در يك سوی ميدان عشق و شهادت را می‌دید و در ديگر سوی آن پليدي و خيانت را؛ در يك سو سعادت ابدی می‌دید و در ديگر سو شقاوت جاودانه... حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حالی كه فرماندهٔ هزاران سوار بود به دنيا پشت پا زد.
شخصی به نام «مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكری در سر داری؟ آيا می‌خواهی به حسين حمله كنی؟» حر جوابی نداد و لرزه تمام اندام او را فرا گرفته بود. مهاجر گفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتی نديده‌ام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را مي‌پرسيدند از تو نمی‌گذشتم». حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير می‌بینم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزی را بر بهشت نمي‌گزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام(ع) شتافت. حر، وقتی به امام(ع) رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت: «اللهم اليك أنبتُ فتب عليٌ، فقد ارعبتُ قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوی تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام(ع) عرض كرد: «فدای تو شوم ای پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نمي‌كردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر مي‌دانستم چنين مي‌شود هرگز راه را بر تو نمي‌گرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه مي‌كنم. آيا من امكان توبه دارم؟» ميهمان بودی تو، اول من به رويت راه بستم/ چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم/ تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم/ آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم امام فرمود: «آری. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آی». حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويی تو آمدم مي‌خواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد». دست رد بر سینه‌ام مگذار و بگذر از خطایم/ تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم امام(ع) به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشكر كوفه فرياد زد: «اي اهل كوفه! اين بنده‌ي صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي مي‌كنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نمي‌گذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مي‌نوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كرده‌ايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاهيان دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشكر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند. امام(ع) خود را به پيكر پاک حُر رساند و خطاب به او گفت: «ای حُر! براستی همانگونه كه نامت را نهاده‌اند در دنيا و آخرت حُر (آزاد و آزاده) هستی». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست. آری؛ امام حسين(ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد مي‌شدند مي‌رساند و پيكر پاكشان را در آغوش مي‌كشيد ؛ اما دل‌ها بسوزند و چشمان بگريند برای او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينه‌اش نشسته بود... الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون. .................... √ منابع اصلی: ۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴. ۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، ۱۳۷۸. ۳. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفته اند از جزوه آموزشی آداب مرثيه‌خوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰ ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
روضه های مکتوب به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔 4⃣ روضه شب چهارم محرم ــ مصيبت فرزندان و برادران زينب(س) در شب چهار محرم، میهمان «حضرت زینب کبری سلام الله علیها» ام المصائب هستیم که در واقعه کربلا، برادران، برادرزادگان و فرزندانش را در مقابل چشم خویش از دست داد: روز عاشورا، هنگامی كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان رسول خدا(ص) به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامی ياران امام حسین(ع) جانفشانی كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر(ص) شد كه خود را فدای حق و حقيقت نمايند. در اين لحظات سخت، جوانان بنی هاشم ــ یعنی فرزندان علی(ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن(ع) و سيدالشهداء(ع) ــ گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند. در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) روزی به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورت‌هايی زيبا و نورانی داشتند. پيامبر(ص) با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند: "ای رسول خدا! شما را چه شد؟" فرمود: "ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را برای ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را می‌کشند يا آواره می‌سازند". بنا بر برخی نقل های تاریخی، از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشکر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان  برادران تنی حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) (يعني برادارن حضرت زينب) بودند. * فرزندان حضرت زينب(س) «عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام(ع) به كربلا آمده بودند. آنان وقتی كه تنهاییِ دايی و امام خويش را ديدند يک به يک به ميدان رفتند و جان خود را فدای اسلام كردند. «عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوی ميدان تاخت در حالی كه قهرمانانه می‌خواند : إن تنكروني فأنا ابنُ جعفر / شهيد صدق في الجنان ازهر يطير فيها بجناح اخضر / كفی بهذا شرفاً في المحشر يعنی: اگر مرا نمی‌شناسيد بدانيد كه من پسر «جعفر طيار» هستم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين می درخشد. همو كه بر فراز بهشت با بال‌هايی سبز پرواز می‌کند، و همين نسب و شرف برای روز محشر كافی است. عون سه سوار و هجده پياده از لشکريان دشمن را كشت تا اينكه به دست سپاه کوفه به شهادت رسيد. پس از وی، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند. * برادران حضرت زينب(س) «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتنی امام حسين(ع) و زينب كبری(س) از «فاطمه ام البنين» بودند. هنگامی كه حضرت ابوالفضل‌ العباس(ع) مشاهده كرد كه بسياری از اهل‌بیت به شهادت رسيده‌اند خطاب به سه برادر مادری خود گفت: "برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما در راه خدا و رسول را ببينم". سه برادر يک به يک به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علی" معرفی كردند و پس از كارزاری پهلوانانه به شهادت رسيدند. عثمان بن علی ــ كه اميرالمؤمنين فرمود: "او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابی صديق رسول الله) عثمان ناميدم" ــ جوانی ۲۱ ساله بود. هنگامی كه جنگ قهرمانه او را ديدند و در مصاف تن به تن از پس او بر نیامدند، برای كشتن او به تيراندازی متوسل شدند. «خولی» تيری به پهلوی او زد و عثمان از اسب به زير افتاد. سپس يكی از دشمنان بر او تاخت و وی را به شهادت رساند. اين شش برادر، تنها چند نفر از خويشانی بودند كه حضرت زينب(س)، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شيرزنی كه در يک نيمروز، پسران و برادران و برادرزادگان و عموزاده‌های خويش را بر خاک و خون مشاهده كرد و در سفری سخت، سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب... ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نکته: در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) اختلاف ‌نظر وجود دارد. آنچه در آن اتفاق‌ است این که حداقل دو فرزند عبدالله بن جعفر به نام‌های «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند. بر اساس منابع تاریخی، مادر «عون» ــ معروف به «عون اکبر» ــ حضرت زینب کبری(س) بوده است. طبق برخی از منابع تاریخی دیگر، مادر «محمد» نیز حضرت زینب(س) بوده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی:  ۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴. ۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، ۱۳۷۸. ۳. شیخ مفید؛ الاختصاص؛ قم: منشورات کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref