💬 حكايت سلطان محمود و خاکبيز
در قديمالأيّام شغل بعضى از مردمان، خاکبيزى بود؛ يعنى از خاک راه يا ديگر أماكن تلّى مىساختند و آنها را با غربال مىبيختند و با سيم و زرى كه در ميان خاکها مىيافتند، إمرار معاش مىنمودند. شبى سلطان محمود براى اطّلاع از أحوال مردم مملكت خود با لباس مبدّل و بدون سپاه در شهر شروع به چرخيدن كرد و به يكى از اين خاکبيزها برخورد نمود. از سر ترحّم و كَرم، بازوبند مرصّع پادشاهى خود را مخفيانه در ميان تلّ خاك او انداخته و به سرعت از آنجا گذشت. شب بعد كه در شهر به گردش پرداخته بود باز آن خاکبيز را ديد كه همچنان مشغول بيختن خاکهااست! متعجّب شد، جلو رفت و به او گفت: اى مرد آنچه را كه ديشب در ميان اين خاکها يافتى به اندازهٔ خرج ده كشور است، با گنجى كه يافتى نوبت آنستكه پادشاهى كنى نه خاکبيزى! خاکبيز گفت: چون دولت من، از خاک و خاکبيختن آشكار شد، تا جان در بدن دارم اين كار را رها نخواهم كرد.[۱]
بارى، سالكى كه به اين پايه از معرفت و إدراک برسد و از إخلاص قدم در راه خدا بگذارد، نهتنها در برابر خداوند و أولياى او سر تواضع فرود مىآورد، بلكه در برابر مخلوقات خدا كه منتسب به حضرت ربّالعزّه هستند نيز متواضع و افتاده است؛ چه اينكه تكبّرورزيدن و خود را از ديگران بالاترديدن نشانهٔ غفلت و تغافل از نفس و عيوب آن بوده و سالكى كه به تهذيب اشتغال دارد شرمسارى گناه بزرگ أنانيّتش، او را از توجّه و ترفّع بر ديگران بازمىدارد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۷۲۲
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱. منطقالطير، ص۳۸۵
يك شبى محمود مىشد بىسپاه
خاکبيزى ديد سر بر خاک راه
كرده در هر جاى، كوهى خاک پيش
شاه چون آن ديد، بازوبند خويش
در ميان كوه خاکِ او فكند
پس براند آنگاه چون بادى سمند
پس دگر شب باز آمد شهريار
ديد او را همچنين مشغول كار
گفتش: آخر آنچه دوش آن يافتى
ده خراج عالم آسان يافتى
همچنان اين خاک مىبيزى تو باز؟
پادشاهى كن كه گشتى بىنياز
خاکبيزش گفت: آن زين يافتم
آن چنان گنجى نهان، زين يافتم
چون از اين در دولتم شد آشكار
تا كه جان دارم مرا ايناست كار
🆔 @allame_tehrani
⭕️ تا يك ذرّه أنانيّت در انسان هست محال است به حقيقت برسد
حضرت علّامه والد قدّساللـهنفسهالزّكيّة مىفرمودند: راه خدا، راه خاكسارى و مسكنت است. اگر انسان از خوديّت خود تنزّل كند و خود را پائين بياندازد، خداوند ترحّم میكند، ولى اگر از كبر و هستى پوشالى خود تنزّل نكند خدا نيز بر او ترحّم نكرده و از او دستگيرى نمىكند. او در كمال عزّ خود مستغرق است و میگويد: يا تو آقايى يا ما! دو پادشاه در اقليمى نمىگنجند.
مىفرمودند: سالک راه خدا براى وصول به خدا و رسيدن به كمال بايد از همهچيز حتّى از خودش بگذرد؛ تا يك ذرّه إنّيّت و أنانيّت در او هست محال است به شاهراه حقيقت برسد و از شريعهٔ آن ماء معين استفاده كند.
در ترسيم مجازى بودن هستى انسان گرفتار نفس و جلوههاى آن مىفرمودند: سابقا در جشنها و بازىها مرسوم بود كه فيلهاى بادى را هوا مىكردند و وقتى به آسمان نگاه مىكردى، فيلى بزرگ را در وسط آسمان مىديدى! امّا آن فيل، در عالم توهّم فيل بود، سنگينى نداشت، كافى بود سوزنى به آن بزنى تا باد آن خالى شده و ديگر فيلى در كار نباشد. انسان نيز چنين است؛ اگر به جاى عبوديّت و مسكنت، هواى نفس در آن رخنه كند، يك انسان بادى و كاذب از آن مىسازد كه با انسان حقيقى كه تجلّىگاه ولايت حضرت پروردگار است زمين تا آسمان تفاوت دارد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۷۲۳
🆔 @allame_tehrani
🔍 سالک بايد خود را از همه پائينتر ببيند
دربارهٔ تواضع به خلق خدا مىفرمودند: به هيچيک از كمالات خود مغرور نشويد! مبادا چون به قرآن و روايات آشنا شدهايد و عبادات و نماز و روزهٔ شما برقرار است و مراقبه داريد بخواهيد به ديدهٔ حقارت به ديگران بنگريد. هرگز! حتّى نبايد خود را از أهل معاصى و آن زن بدكارهاى كه به فحشا مبتلا است بالاتر ببينيد! از ضمير آن زن چه خبر داريد؟ چهبسا در برابر خدا، قلباً منكسر و ذليل است و به درگاه او عجز و لابه میكند كه خدايا ناخواسته مبتلا شدهام و مرا نجات ده! و به بركت همين حال در نهايت موفّق به توبه شود.
كم نبودند از اين دسته، افرادى كه خداوند از آنها دستگيرى كرد و أهل زهد و صلاح شدند. و برعكس، كسى كه خود را أهل طاعت و رستگارى ديده و زهدفروشى میكند مبتلاى به عُجب شده و در امتحانات شكست بخورد و عاقبت به خير نشود! تنها راه نجات اين است كه هميشه كشكول فقر و گدائىاش در دستش باشد و هيچگاه علوّ و سركشى نكند.
📚نورمجرد، ج۱، ص۷۲۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸آیا او به خدا نزدیکتر است یا این؟
🆔 @allame_tehrani
⛔️ به هيچكس نبايد به ديدهٔ حقارت نگريست
كراراً مىفرمودند: نسبت به همهٔ خلق خدا متواضع و فروتن باشيد و نظرتان به آنها نظر مهر و شفقت باشد. مبادا به اين رفتگرهايى كه كوچهها و خيابانها را جاروب مىكشند و آب مىپاشند و زبالههاى منازل شما را جمعآورى مىكنند، به ديدهٔ حقارت بنگريد. از كجا معلوم كه اينها به خدا نزديكتر نباشند؟ اينها شب را براى رفاه و آسايش شما بيدارند و زحمت مىكشند، در اين ظرف زبالهها، نگاهشان به همه چيز مىافتد؛ لذا بايد به آنها احترام بگذاريد و از كمکكردن و إنعام به آنها دريغ نكنيد!
خود ايشان نسبت به رفتگر محلّ سكونتشان عنايت زيادى داشتند و مكرّراً ما را جهت رسيدگى و كمک به منزل ايشان مىفرستادند. حتّى يكى دوبار، با وجود اشتغالات فراوان، خودشان به منزل وى تشريف بردند.
حضرت علّامه والد قدّسسرّه، رفقا و إخوان طريق را به خصوص به تواضع و افتادگى در برابر يكديگر توصيه مىفرمودند و در اواخر عمر شريفشان در يكى از جلسات مىفرمودند: كسى كه خود را قلباً نه از روى تصنّع، از ديگر رفقاى جلسه پائينتر ببيند، از همه بهتر و در پيشگاه خدا، مقرّبتر است.
حضرت امام حسن عسکرى عليهالسّلام مىفرمايند: «وَ مَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا لِإِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَاللّٰهِ مِنَ الصِّدِّيقينَ وَ مِنْ شيعَةِ عَلىِّبْنِأبىطالِبٍ عَلَيْهِالسَّلامُ حَقّاً.»[۵] «كسى كه در دنيا، برابر برادران خود تواضع میكند، نزد خدا از صدّيقين و شيعيان حقيقى أميرالمؤمنين عليهالسّلام است.»
رفقايى كه در برابر حضرت پروردگار و اخوان دينى خود متواضعتر بودند، عملاً نزد حضرت علاّمه والد محبوبتر بودند. البتّه تواضع أمرى قلبىاست و حقيقتش اين است كه سالک هميشه مراقبه داشته باشد كه براى خود إنّيّتى نبيند و همه را از خدا بداند و اين أمر قلبى براى اهل ظاهر فقط از طريق آثارش قابل شناخت است، ولى أولياء خدا همان قلب را مىبينند و بر همان أساس با افراد مرتبط مىگردند.
يكبار به حقير فرمودند: به فلان شخص بگوئيد شما ديگر در جلسه شركت نكنيد. سپس آثار ناراحتى و تغيّر در چهرهٔ مباركشان آشكار شد و فرمودند: به ايشان بگوئيد: رفقاى ما همه مثل دندانههاى شانه برابر مىباشند و كسى بر ديگرى فضيلت ندارد. اشكال كار شما اين است كه خود را يک سروگردن از ديگران بالاتر مىبينى! و اين خطاست؛ راه سلوک اين است كه انسان خود را از همه پستتر ببيند.
آرى، در سلوک راه خدا، سالكان را كه از روز ألست داغ عاشقى و محبّت حضرت پروردگار را بر دل دارند، نمىتوان حقير و ناچيز شمرد و با اعتبارات موهوم دنيايى يا كمالات عاريهاى بين آنها فرق گذاشت و سالكى را كه به ظاهر وضيع است، لايق سلوک راه خدا ندانست.
حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام مىفرمايند: لا تُحَقِّروا ضُعَفآءَ إخْوانِكُمْ فَإنَّهُ مَنِ احْتَقَرَ مُؤْمِنًا لَمْيَجْمَعِ اللّٰهُ عَزَّوَجَلَّ بَيْنَهُما فى الْجَنَّةِ إلّا أَنْ يَتوبَ.[۶]«افراد ضعيف از برادران ايمانى خود را تحقير نكنيد؛ زيرا هر كس مؤمنى را تحقير كرده و كوچك شمارد، خداوند عزّوجلّ آن دو را در بهشت با همديگر قرار نمىدهد، مگر اينكه شخص اهانتكننده توبه كند.»
📚نورمجرد، ج۱، ص۷۲۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵. بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۱۷، باب التّواضع، ح۱
۶. بحارالأنوار، ج۷۲، باب مَن أذلَّ مُؤمناً، ص۱۴۳، ح۶
🆔 @allame_tehrani
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️اثر نگاه توحیدی بر تحصیل تواضع
🎙استاد وکیلی (حفظهالله)
❓چرا باید نسبت به دیگران تواضع داشته باشیم؟
انسان اگر توحید را خوب حس بکند و بفهمد که امانتدار است در این عالم، و از خودش استقلالی ندارد، خود به خود ریشهٔ تکبر در وجود انسان میسوزد.
📍متن کامل در لینک زیر:👇
http://erfanvahekmat.com/y/HXo
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
✍ مهمتر از گرفتنِ مسئولیتِ رسمی حکومتی... اخلاص و بیهوائی مرحوم والد و إباء از شهرت و ریاست، بطور
💫 بىهوا بودن مرحوم علّامه طهرانی
ذلّ و خاكسارى در برابر حضرت پروردگار در سيره و سيماى حضرت علّامه والد قدّسسرّهالشّريف كاملاً مشهود بود. ايشان ملازمت با فقر و عبوديّت را كيمياى دولت وصال مىدانستند و مهر و شفقت خود را هيچگاه از مردم و رفقاى طريق دريغ نكردند و در پرهيز از هوى و تكبّر و عملى كه بخواهد ايشان را از ديگران متمايز كند، در سلسلهٔ أهل علم و طريقت كمنظير بودند.
مرحوم حضرت آيتاللـه حاج سيّد على لواسانى، تغمّدهاللـهبرحمته، شخصيّتى بودند بسيار عالمشناس، دقيقالنّظر و باتجربه، هميشه مىفرمودند: از ميان علمايى كه ديدهام دونفر بىهوا بودند: يكى حضرت آيتاللـه حاج شيخ مرتضى حائرى و ديگر والد معظّم شما، و والد شما بىهواتر از آقاى حائرى هستند!
📚نورمجرد، ج۱، ص۷۲۷
🆔 @allame_tehrani
💥راه خدا راه تهذيب و فناست نه تقويت نفس
حضرت علّامه والد حتّى امور عادى را كه در بين بزرگان و اهل علم مرسوم بود و رجحان شرعى و إلهى نداشت ترک كرده و مطلقاً إجازه نمىدادند كسى كارى كند كه در آن شائبهاى از أنانيّت براى ايشان باشد. روزى در أيّام كودكى در خدمت ايشان به مجلس ختمى در يكى از مساجد معروف طهران وارد شديم و طبق عادت معهود كه هنگام ورود بزرگان، صلوات مىدهند، يكى از گردانندگان مجلس كه در صحن مجلس بود از ما سبقت گرفت تا وارد مجلس شود و در همين حال صداى خود را بلند كرد و گفت: براى حضرت آيتاللـه، كه ناگهان والد معظّم مچ دست اين آقا را محكم گرفتند و با جدّيت فرمودند: براى من از اين كارها نكنيد.
و نيز روزى در محضرشان به مجلس ختم يكى از علماى عامل از بزرگان طهران در مسجد ارگ رفتيم. هنگام ورود، مسجد مملوّ از جمعيّت بود و علماء و بزرگان دور تا دور مسجد نشسته بودند. ايشان چون ديدند كه دور مجلس جاى خالى نيست، بر خلاف متعارف اهل علم رفتند و در وسط مجلس نشستند. در آن هنگام شنيدم كه شخصى به كنارى خود مىگفت: «اين عالم بىهواست، آمده در ميان مردم عادى نشسته است.» و از اين گونه برخوردها در سيرهٔ عملى ايشان بسيار ديده مىشد. رضواناللـهورحمتهوبركاتهعليه.
📚نورمجرد، ج۱، ۷۲۷
🆔 @allame_tehrani
19.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 آتشِ درون
▪️حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@jazbeh_eshgh
🆔 @allame_tehrani
18.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫 توقف ممنوع
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@jazbeh_eshgh
🆔 @allame_tehrani
🌸 تبیین استعارهی «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» در کلام علامه طهرانی
مطلبى لطيف: در استعارهاى كه امام عليهالسّلام بكار برده، و زن را ريحانه خوانده، سرّ عجيبى نهفته است كه تمام سخنان گذشتهٔ ما را از لطافت، رقّت و احساس و ساير صفات زن دربرمیگيرد. زيرا ريحان يعنى گياه خوشبو مانند گل است. و ريحانه در لغت به دسته گياه خوشبو و گياه معطّر معروف میگويند. و شادابى و طراوت وى تا وقتى است كه در بوستان و باغ و بر شاخسار يعنى محيط طبيعى خود بماند، و در كنار درخت و اصل خويش زندگى كند. و به سبب همين لطافت بسيار است كه بادى شديد، گلبرگهايش را مىپراكند و لطافت و بويش را از بين میبرد. و آن را به وادى تباهى میرساند.
همينطور زن، چون قهرمان روئينتن خلق نشده، كه تحمّل شدائد را داشته باشد و مشكلات رتق و فتق امور را تحمّل كند، بايد در گلزار خانوادگى خود به حفظ شخصيّت و كرامت خود بپردازد و از اين حدّ تجاوز نكند.
ولى اگر در اجتماع مردان داخل شود، و در كار آنان دخالت كند، و متصدّى امور مهمّ گردد، باد كشندهٔ مهالک و آفات و انحرافات، بر وى وزيدن گيرد، و وجودش را درهم شكند، و سجاياى فطرى و خدادادى و غرائز لطيف و مناسب در او را از وى بگيرد، و بوى خوش نفسانيش از بين برود. در نتيجه وجود عزيز و صفات ويژه و خلق نيكوى او به پستى گرايد و ضايع گردد؛ و اين مطلب ظلمى نابخشودنى در حقّ او است.
📚 ترجمهٔ رسالهٔ بديعه، ص۱۹۸-۱۹۹
📍نظر به اينكه موضوع «رسالهٔ بديعه» در نوع خود بديع و مبيِّن اشكالات و توهّمات در باب جهاد و قضاوت و حكومت زن میباشد، توسّط چند تن از فضلاء برای استفادهٔ عموم به فارسی ترجمه شده است.
🆔 @allame_tehrani