eitaa logo
کانال علامه طهرانی
2.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
778 ویدیو
190 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
💥راه خدا راه تهذيب و فناست نه تقويت نفس حضرت علّامه والد حتّى امور عادى را كه در بين بزرگان و اهل علم مرسوم بود و رجحان شرعى و إلهى نداشت ترک كرده و مطلقاً إجازه نمى‌دادند كسى كارى كند كه در آن شائبه‌اى از أنانيّت براى ايشان باشد. روزى در أيّام كودكى در خدمت ايشان به مجلس ختمى در يكى از مساجد معروف طهران وارد شديم و طبق عادت معهود كه هنگام ورود بزرگان، صلوات مى‌دهند، يكى از گردانندگان مجلس كه در صحن مجلس بود از ما سبقت گرفت تا وارد مجلس شود و در همين حال صداى خود را بلند كرد و گفت: براى حضرت آيت‌اللـه، كه ناگهان والد معظّم مچ دست اين آقا را محكم گرفتند و با جدّيت فرمودند: براى من از اين كارها نكنيد. و نيز روزى در محضرشان به مجلس ختم يكى از علماى عامل از بزرگان طهران در مسجد ارگ رفتيم. هنگام ورود، مسجد مملوّ از جمعيّت بود و علماء و بزرگان دور تا دور مسجد نشسته بودند. ايشان چون ديدند كه دور مجلس جاى خالى نيست، بر خلاف متعارف اهل علم رفتند و در وسط مجلس نشستند. در آن هنگام شنيدم كه شخصى به كنارى خود مى‌گفت: «اين عالم بى‌هواست، آمده در ميان مردم عادى نشسته است.» و از اين گونه برخوردها در سيرهٔ عملى ايشان بسيار ديده مى‌شد. رضوان‌اللـه‌ورحمته‌وبركاته‌عليه. 📚نورمجرد، ج۱، ۷۲۷ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 آتشِ درون ▪️حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله‌تعالی) @jazbeh_eshgh 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫 توقف ممنوع ▪️حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله‌تعالی) @jazbeh_eshgh 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 تبیین استعاره‌ی «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» در کلام علامه طهرانی مطلبى لطيف: در استعاره‌اى كه امام عليه‌السّلام بكار برده، و زن را ريحانه خوانده، سرّ عجيبى نهفته است كه تمام سخنان گذشتهٔ ما را از لطافت، رقّت و احساس و ساير صفات زن دربرمی‌گيرد. زيرا ريحان يعنى گياه خوشبو مانند گل است. و ريحانه در لغت به دسته گياه خوشبو و گياه معطّر معروف می‌گويند. و شادابى و طراوت وى تا وقتى است كه در بوستان و باغ و بر شاخسار يعنى محيط طبيعى خود بماند، و در كنار درخت و اصل خويش زندگى كند. و به سبب همين لطافت بسيار است كه بادى شديد، گلبرگ‌هايش را مى‌پراكند و لطافت و بويش را از بين می‌برد. و آن را به وادى تباهى می‌رساند. همينطور زن، چون قهرمان روئين‌تن خلق نشده، كه تحمّل شدائد را داشته باشد و مشكلات رتق و فتق امور را تحمّل كند، بايد در گلزار خانوادگى خود به حفظ شخصيّت و كرامت خود بپردازد و از اين حدّ تجاوز نكند. ولى اگر در اجتماع مردان داخل شود، و در كار آنان دخالت كند، و متصدّى امور مهمّ گردد، باد كشندهٔ مهالک و آفات و انحرافات، بر وى وزيدن گيرد، و وجودش را درهم شكند، و سجاياى فطرى و خدادادى و غرائز لطيف و مناسب در او را از وى بگيرد، و بوى خوش نفسانيش از بين برود. در نتيجه وجود عزيز و صفات ويژه و خلق نيكوى او به پستى گرايد و ضايع گردد؛ و اين مطلب ظلمى نابخشودنى در حقّ او است. 📚 ترجمهٔ رسالهٔ بديعه، ص۱۹۸-۱۹۹ 📍نظر به‌ اينكه‌ موضوع‌ «رسالهٔ بديعه‌» در نوع‌ خود بديع‌ و مبيِّن‌ اشكالات‌ و توهّمات‌ در باب‌ جهاد و قضاوت‌ و حكومت‌ زن‌ می‌باشد، توسّط‌ چند تن‌ از فضلاء برای استفادهٔ عموم‌ به‌ فارسی ترجمه‌ شده‌ است‌. 🆔 @allame_tehrani
📗 کتاب «رسالهٔ بدیعه» 🌸 خداوند تحمل امور مشقت‌بار و كارهای سنگين را از دوش زن برداشته است. اين‌ رساله‌ كه‌ به زبان‌ عربی تأليف‌ شده‌ است‌، تفسير آيهٔ «الرجال قوامون علی النساء» می‌باشد و در آن درس‌های استدلالی در مورد جهاد و قضاوت و حکومت زن، بحث در فلسفهٔ حقوق زن و مرد، معنای تساوی حقوق زن و مرد، حدود شرکت زنان در جهاد، روایات و اجماع فقهاء در عدم جواز تصدی مناصب حکومت و قضاوت برای زن و عدم جواز ورود زنان به مجلس شوری بیان شده است. اين‌ مجموعه‌ شامل‌ مطالب‌ تفسيری، روائی، فقهی، علمی، و اجتماعی بوده‌ و در آن‌، بمناسبت‌ از ولايت‌ فقيه‌ نيز بحث‌ شده‌ است‌. 🔰برگزيده‌ای از عناوين كتاب: ـ در نظام طبیعی عالم، حقّ هيچ موجودى ضايع نشده است. ـ اختلاف قواى ظاهرى و باطنى زن و مرد قابل تشكيک نيست. ـ عدالت، در رعايت ظرفيّت و گنجايش و خصائص وجودى موجودات است؛ لذا تساوى و انتظار یکسان داشتن غلط است. ـ خداوند تحمّل امور مشقّت‌بار و کارهای سنگین را از دوش زن برداشته است. ـ حقّ اوّليّهٔ زن حجاب و پوشانيدن پيكر از ديدگان اجانب است، نه اينكه حقّ اوّليّهٔ او برهنگى است و خدا او را محروم كرده است. ـ حق اوليهٔ زن خودداری از امور سنگين و پردغدغه است، نه اينكه از انجام آنها محروم شده باشد. ـ بعهده گرفتن حكومت و قضاوت و نمايندگی توسط زنان، ظلم به خود و جامعه است. ـ حدود شركت زنان در جهاد. ـ عدم جواز تصدّى قضاوت و حكومت و إفتاء و نمایندگی مجلس براى زنان. ـ تحليلى در بحث ولايت و حكومت. ـ ولايت‌فقيه در «نهج‌البلاغة». 📥 فایل زبان عربی 📥 فایل ترجمهٔ فارسی 🌸 مـطـلـبـی لـطـیـف 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرّ پیامبر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام‌الله‌علیها 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی 🆔 @allame_tehrani
❤️‍🔥"کیمیای تکامل"❤️‍🔥 [هدف از مجموعۀ دستورات دین] لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممکن است. همهٔ دستورات شرع مقدس مقدمهٔ ظهور این کیمیای تکامل است. ▪️مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۴۹ ❤️ عشق: http://erfanvahekmat.com/e/jF ❤️‍🔥 عشق الهی: https://b2n.ir/eshghe_elahi 🆔 @allame_tehrani
🔹سیر إلی الله و توجه به حقوق انسان‌ها ▪️علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی قدّس الله نفسه الزکیّة برخى گمان مى‌کنند که سیر و سلوک إلى الله، صرف شرکت در مجالس ذکر و مداومت بر أذکار و أورادى است که از استاد و مربّى خود تلقّى کرده‌اند؛ و با وجود اینکه سالهاست که در مضمار و میدان مجاهده با نفس قدم گذاشته‌اند، هنوز حرکتى نکرده و در همان عالم طبع محبوس مانده‌اند. غافل از اینکه سیروسلوک، رعایت و مواظبت بر دقائق و ظرائف أدب عبودیّت و تعامل با موجودات عالم هستى است. سیروسلوک إلى الله انطباق متن زندگى با شریعت محمّدیّه صلوات الله علیه و آله است یعنى جمیع أحوال و أطوار زندگى، از فردى تا اجتماعى، از ارتباط با عیال و فرزند و تدبیر امور منزل تا دیگر امور را بر أساس دین تنظیم کرده و حقوق هر یک را به نحو أتمّ و أکمل أدا کند. و لذا به بهانهٔ سیر و سلوک نمى‌توان از حقوق دیگران چیزى را فروگذار کرد. 📚نورمجرد، ج۱، ص۵۳۰ سیر و سلوک رعایت حقوق حقوق خانواده در کلام ابن فهد حلی 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹اولین قدم در راه خدا 🎙حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله‌تعالی) @Nooremojarrad_com 💥باید مجاهده کرد... 🆔 @allame_tehrani
🔆🌷جلوۀ نور حضرت صدّیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها در هنگام ولادت🌷🔆 ▪️حضرت امام صادق علیه‌السلام: فلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ. وقتی حضرت زهراء سلام الله علیها به دنیا آمدند، نور از وجود ایشان ساطع و در همۀ خانه‌های مکّه وارد شد، و در شرق و غرب زمین محلّی نماند مگر اینکه آن نور در آنجا تابید. 📚«الأمالی» شیخ صدوق، ص۵۹۴ @nooremojarrad_com 🆔 @allame_tehrani
حقّ عظیم حضرت صدّیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها✨ ▪️آیةالله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (قدّس سرّه): اگر از فضائل حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها نبود جز این روایت که: آن حضرت محبّان خود و محبّان ذریّۀ خود و بلکه محبّانِ محبّان خود را شفاعت می‌کنند، همین برای شیعه کافی بود که حقّ تعظیم آن حضرت و بزرگداشت ولادتشان در حدّ توان را اثبات کند، و بعد از آن به کوتاهی نسبت به آن حضرت اعتراف نماید؛ چرا که بعضی از حقوق أدا شدنی نیستند حتّی اگر انسان نهایت تلاش خود را به کار برد. 📚«المراقبات»، ص۶۷ @nooremojarrad_com 🆔 @allame_tehrani
صلوات خاصهٔ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها.mp3
2.57M
🌷صلوات خاصهٔ حضرت زهرا🌷 (سلام الله علیها) اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ اَحِبّآئِکَ وَ اَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلَىٰ نِسآءِ الْعالَمینَ اللّٰهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَ کُنِ الثّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّٰهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدىٰ وَ حَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَ الْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْاَعْلیٰ فَصَلِّ عَلَیْها وَ عَلَىٰ اُمِّها [خَدیجَةَ الکُبْریٰ] صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَ اَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هـٰذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ. 🎙حاج علی‌اصغر انصاریان 📚 مفاتیح الجنان 📹صلوات‌خاصه(آیة‌الله‌فاطمی‌نیا) 📜زیارت حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها 🆔 @allame_tehrani
✨مقام‌ حضرت‌ زهرا عليها‌السّلام‌ در أعراف‌✨ ...ولی در اينجا يك‌ نكته‌ بايد ذكر شود، و آن‌ اينستكه‌: مقام‌ حضرت‌ صدّيقۀ كبری فاطمۀ زهرا سلام‌‌الله‌‌عليها كجاست‌؟ آيا آنهم‌ بر اعراف‌ است‌، و يا در مراتب‌ و درجات‌ پائين‌تر؟ هيچ‌ شكّی نيست‌ كه‌ آن‌ مقام‌ مقدّس‌ نيز در طراز مقام‌ فرزندانش‌ از پيشوايان‌ و ائمّۀ اهل‌ بيت‌ است‌، و علّت‌ آنكه‌ در اين‌ روايات‌ تصريح‌ به‌ وقوف‌ آنحضرت‌ بر اعراف‌ نشده‌ است‌، به‌ جهت‌ آنستكه‌ ضعفاء عقول‌ حقيقتاً اعراف‌ را كوهی مثلاً به‌ مثابۀ جبال‌ دنيا تخيّل‌ می‌كنند، و بنابراين‌ صعود آن‌ مخدّره‌ بر فراز كوه‌ و تلّ، منافی مقام‌ حيا و عصمت‌ است‌. كما اينكه‌ در بعضی از روايات‌ سابقاً داشتيم‌ كه‌ با آنكه‌ حال‌ آن‌ بی‌بی در محشر و سائر مشاهد با ائمّه‌ يكسان‌ است‌، و با آنكه‌ آن‌ مخدّره‌ نيز بر بالين‌ هر شخص‌ محتضر هنگام‌ مرگ‌ حاضر می‌شود، ولی در روايات‌ احتِراماً لِجَلالها نامشان‌ را نبرده‌اند، و مخصوصاً در روايات‌ ذكر شده‌ كه‌ برده‌ نشدن‌ نام‌ به‌ علّت‌ قصور ادراک و فهم‌ عامّه‌ است‌. زيرا آنان‌ نمی‌دانند كه‌ در مقام‌ عالی اعراف‌ كه‌ از بهشت‌ عالی‌تر است‌ و حجاب‌ اقرب‌ است‌، عنوان‌ اُنوثيّت‌ در مقابل‌ ذكوريّت‌ نيست‌؛ همۀ اين‌ عناوين‌ برداشته‌ می‌شود، اين‌ عناوين‌ متعلّق‌ به‌ پائين‌ اعراف‌ و متعلّق‌ به‌ بهشت‌ و دوزخ‌ است‌، و لذا نام‌ مقدّس‌ آن‌ بی‌بی منطوی در عنوان‌ رجال‌ آمده‌ است‌ در اين‌ آيۀ مباركه‌: وَ عَلَي‌ الاعْرَافِ رِجَالٌ. همچنانكه‌ بدون‌ شبهه‌ نام‌ آن‌ بی‌بی منطوی در عنوان‌ رجال‌ است‌ در آيۀ مباركۀ نور: فِي‌ بُيُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَن‌ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَـٰرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللّٰهِ وَ إِقَامِ الصَّلَو'ةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَو'ةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَـٰرُ. [۱] «در خانه‌هائی كه‌ خدا رخصت‌ داده‌ است‌ كه‌ رفعت‌ يابد و نام‌ او در آنجاها برده‌ شود، تسبيح‌ خدا را می‌نمايند در صبحگاه‌ و شبانگاه مردانی كه‌ هيچ‌ كسب‌ و تجارتی آنان‌ را غافل‌ نمی‌دارد از ياد خدا، و نه‌ از إقامۀ نماز و نه‌ از دادن‌ زكوة‌. و از روزی كه‌ دل‌ها و چشم‌ها از آن‌ روز در وحشت‌ و اضطراب‌ است‌ در واهمه‌ و دهشت‌ هستند.» باری، مجال‌ ضيق‌ است‌ كه‌ در اين‌ باره‌ قدری بيان‌ و قلم‌ را گسترده‌ داريم‌، تا اخلّاء روحانی و برادران‌ ايمانی بدانند كه‌ مقام‌ و درجۀ اين‌ زن‌ كه‌ افتخار هزاران‌ پيغمبر و امام‌، و شفيعۀ صدّيقان‌ و شهيدان‌ و پيامبران‌ اولواالعزم‌ است‌، تا چه‌ حدّ و چه‌ غايت‌ است‌! او سرّ رسول‌ الله‌ است‌، او جوهره‌ و سلالۀ نبوّت‌ است‌، كه‌ رسول‌ خدا دست‌ او را می‌بوسيد، و بر جای خودش‌ می‌نشاند، و پيوسته‌ در بيتش‌ می‌رفت‌، و هر وقت‌ از سفر و غزوه‌ مراجعت‌ می‌كرد، اوّل‌ به‌ ديدن‌ او در خانۀ او می‌رفت‌. ▪️حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قدس سره) 📚 معادشناسی، ج۱۰، ص۶۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- آيۀ 36 و 37 از سورۀ 24: النّور 🆔 @allame_tehrani
🌷صلوات‌ محیی‌‌الدّین‌ بر حضرت‌ صدّیقۀ کبری‌ٰ سلام‌‌الله‌‌علیها وَ (صَلَواتُ اللّٰهِ وَ مَلَآئِکَتِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ وَ جَمیعِ خَلْقِهِ مِنْ أَرْضِهِ وَ سَمآئِهِ) عَلَی‌ الْجَوْهَرَةِ الْقُدْسیَّةِ فی‌ تَعَیُّنِ الإنْسیّةِ. صورَةِ النَّفْسِ الْکُلّیَّةِ، جَوادِ الْعالَمِ الْعَقْلیّةِ، بَضْعَةِ الْحَقیقَةِ النَّبَویَّةِ، مَطْلَعِ الأنْوارِ الْعَلَویَّةِ، عَیْنِ عُیونِ الأسْرارِ الْفاطِمیَّةِ. النّاجیَةِ الْمُنْجیَةِ لِمُحِبّیها عَنِ النّارِ. ثَمَرَةِ شَجَرَةِ الْیَقینِ، سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینِ. الْمَعروفَةِ بِالْقَدْرِ، الْمَجْهولَةِ بِالْقَبْرِ. قُرَّةِ عَیْنِ الرَّسولِ، الزَّهْرآءِ الْبَتولِ؛ عَلَیْها الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ. (۱) «درود و تحیّات‌ بی‌شائبۀ خداوند، و فرشتگان‌ او، و حاملین‌ عرش‌ او، و جمیع‌ عالم‌ آفرینش‌ او، از زمینی‌ او و آسمانی‌ او، بر آن‌ پاکیزه‌ گوهر قدس‌ باد، که‌ با تجرّد قدسیّه‌ در هیئت‌ انسیّه‌، عالم‌ بشریّت‌ را زینت‌ داده‌ است‌. آن‌ حقیقت‌ طاهره‌، خود صورت‌ نفس‌ کلّی‌ و بخشنده‌ و نیرو آورندۀ عالم‌ عقلی‌ است‌. پاره‌ای‌ از حقیقت‌ احمدی‌، و مَطلَع‌ و مَشرِق‌ انوار علوی‌ است‌. و اصل‌ و منبع‌ سرچشمه‌های‌ اسرار مکنونۀ فاطمی‌ است‌. رستگار و آزاد کنندۀ محبّین‌ خود از آتش‌ است‌، و جوهرۀ ثمرۀ درخت‌ معرفت‌ و یقین‌، و بزرگ‌ بانوی‌ بانوان‌ عالمین‌. قدرش‌ معلوم‌ و معروف‌، و قبرش‌ پنهان‌ و مجهول‌ است‌. نور دیدۀ رسول‌ الله‌، و نام‌ گرامی‌ و لقب‌ سامی‌اش‌ فاطمۀ زهراء، و بتول‌ عذراء است‌؛ که‌ درود و سلام‌ خدا بر او باد.» 📚معادشناسی، ج۱۰، ص۶۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- جزو صلوات معروفهٔ محیى‌الدّین عربى است که ملا محمّدصالح موسوى خلخالى آنرا ترجمه و شرح کرده، و در قطع جیبى بنام «شرح مناقب» به طبع رسیده است؛ ص ١٧١ و ١٧٢. 🆔 @allame_tehrani
🌷أشعار مرحوم‌ کمپانی‌ دربارۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها أُمُّ أئِمَّةِ الْعُقولِ الْغُرِّ بَلْ اُمُّ أبیها وَ هْوَ عِلَّةُ الْعِلَلْ روحُ النَّبیِّ فی‌ عَظیمِ الْمَنْزِلَه وَ فی الْکِفآءِ کُفْوُ مَنْ لا کُفْوَ لَهْ تَمَثَّلَتْ رَقیقَةَ الْوُجودِ لطیفَةٌ جَلَّتْ عَنِ الشُّهودِ تَطَوَّرَتْ فی‌ أفْضَلِ الأطْوارِ نَتیجَةُ الأدْوارِ وَ الأکْوارِ تَصَوَّرَتْ حَقیقَةُ الْکَمالِ بِصورَةٍ بَدیعَةِ الْجَمالِ فَإنَّها الْحَوْرآءُ فی‌ النُّزولِ وَ فی‌ الصُّعودِ مِحْوَرُ الْعُقولِ یُمَثِّلُ الْوُجوبَ فی‌ الإمْکانِ عَیانُها بِأحْسَنِ الْبَیانِ فَإنَّها قُطْبُ رَحَی‌ الْوُجودِ فی‌ قَوْسَیِ النُّزولِ وَ الصُّعودِ وَ لَیْسَ فی مُحیطِ تِلْکَ الدّآئِرَهْ مَدارُها الْأعظَمُ إلّا الطّاهِرَهْ (۱) «او مادر امامان‌ عقول‌ روشن‌ و درخشان‌ است‌، بلکه‌ مادر پدر خودش‌ است‌، در حالیکه‌ آن‌ پدر علّة‌ العلل‌ است‌. او در اَرزندگی‌ مقام‌، روح‌ پیامبر است‌. و در همسری‌ و همتائی‌ همتای‌ کسی‌ است‌ که‌ همتا ندارد. او در ظرائف‌ و رقائق‌ وجود، متمثّل‌ گردیده‌ است‌، و لطیفه‌ای‌ است‌ که‌ از مقام‌ شهود و ادراک‌ بسی‌ بالاتر است‌. او در با فضیلت‌ترین‌ اطوار، صورت‌ گرفته‌ است‌، و نتیجه‌ و خلاصۀ ادوار و اکوار است‌. حقیقت‌ کمال‌ در بی‌سابقه‌ترین‌ صورت‌ زیبای‌ خود شکل‌ گرفته‌ است‌. او در عالم‌ نزول‌، حوراء است‌ و در مراتب‌ صعود، محور عقل‌ها و اندیشه‌ها. او با واقع‌ و عیان‌ خود، به‌ احسن‌ بیان‌ و بیّنه‌، عالَمِ وجوب‌ را در عالم‌ امکان‌ تمثیل‌ کرده‌ است‌. او قطب‌ آسیای‌ عالم‌ وجود است‌، چه‌ در قوس‌ نزول‌ و چه‌ در قوس‌ صعود. آری‌! در محیط‌ این‌ دائرۀ نزول‌ و صعود، مدار اعظم‌ و اوسعی‌ غیر از فاطمۀ طاهره‌ نیست‌.» 📚معادشناسی، ج۱۰، ص۶۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- «انوار قدسيّه‌» آية‌الله‌ شيخ‌ محمّدحسين‌ اصفهانی كمپانی، ص‌31 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صلوات جناب محیی‌الدین ابن عربی بر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🎙مرحوم مؤذن زادهٔ اردبیلی 🌷متن و ترجمهٔ صلوات 🆔 @allame_tehrani
🔑 مراقبهٔ تام؛ کلید رشد و پیشرفت ✅ مراقبه؛ غیرت بر انجام ظرائف و دقائق ✍ حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدحسن وکیلی (حفظه الله) مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) در بیانی فرموده بودند: «سیر و سلوک و حقیقت ایمان و تقوا فقط به نماز و عبادت نیست بلکه به مراعات کردن ظرائف و ریزه‌کاری‌هاست.» در یکی از سخنرانی‌های خود دربارۀ «مراقبه» مطالب بسیار ارزشمندی دارند که واقعاً موجب تنبه است و به ما می‌فهماند در امر سلوک هم اگر انسان نسبت به همهٔ دقائق غیرت ورزید امید توفیق و به ثمر رسیدن هست وگرنه دستش خالی می‌ماند. قسمتهائی از این فرمایش را با هم مرور کنیم؛ ایشان می‌فرمایند: پیمودن راه خدا به حرف و گفتار نیست؛ این توأم با عمل است و هر مقداری که انسان عمل کند ناجح و صاعد است و به هر مقداری که عمل نکند عقب افتاده... سلوک عبارت است از عمل! سلوک راه خدا عمل است! سالک یعنی کسی که قدم راستین در راه می‌گذارد و از همهٔ این کارهای او مهمتر توطین نفس است که در اوّل وهله باید کمر ببندد و خودش را محفوظ بدارد -به حول و قوّهٔ خدا- از همهٔ آفات و عاهاتی که در این طریق است. یک: زیاده‌روی در غذا و خوراک و لذات مادّی است؛ سالک نباید غذا زیاد بخورد، نباید پُر بخورد، تا گرسنه نشده نباید غذا بخورد؛ گوشت‌خوردن و تخم‌مرغ و روغنی‌جات و غذاهای سنگین که بر معده سنگین است، بر کبد و کلیه سنگین است اینها زیادش ضرر دارد؛ تَفَکُّه، تفنّن، سورچرانی، عیش‌رانی، اینها ضرر دارد. و مرحوم قاضی -رحمة الله علیه- به شاگردانش دستور می‌داده غذا برای تفكّه(۱) نخورید! ... و سکوت کردن و حرف بیجا نزدن و زیاد صحبت نکردن، بلکه از صحبت‌های عادی اجتناب کردن، این برای سالک جزء دستورات حتمی است. سالک باید صحبت نکند، نه اینکه بگوید: مثلاً ما می‌نشینیم با همدیگر دو نفر رفیق، اینطرف آنطرف صحبت می‌کنیم، از زمین و آسمان و شرق و غرب و سیاست و اینطرف و آنطرف، و بعنوان اینکه مثلاً ما دو نفر رفیق هستیم و همدل و هم‌مسلک اینها ضرر ندارد، نخیر! خیلی ضرر دارد! و بکلّی ساقط می‌کند و از بین می‌برد من حيثُ لا يَشعُر! این آیة‌الله آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی (که الآن الحمدلله در قید حیات هستند و در قم مشرّفند) ایشان از شاگردان مرحوم قاضی بودند و در همان زمان جوانی و صباوت و اینها که در مدرسه «سیّد» حجره داشتند - و ظاهراً هفت سال هم در همان مدرسه بودند - بقدری در مراقبت و سکوت ایشان رعایت داشتند که طلبه‌ای در مدرسه‌شان ایشان را نمی‌دید! آقای حاج شیخ عباس قوچانی -رحمة الله علیه- که یک سال و چند ماهی است به دار ابدی رحلت کرده‌اند ایشان می‌فرمود که: ما در مدرسهٔ «سیّد» حجره داشتیم با ایشان (البته دو حجره) و وقتی که آقا شیخ محمدتقی خدمت مرحوم قاضی - رحمة الله علیه - رسید و دستورات گرفت ایشان همیشه دیگر عبا را به سر می‌کشید وقتی که از مدرسه می‌خواست برود برای درس و برگردد؛ که در راه کسی اصلاً با او برخورد نکند و صحبت نکند و او را به سلام و علیک مشغول نکند. و بعد می‌فرمودند ایشان که: بقدری ایشان در این مراقبه شدید بود که وقتی می‌خواست بیاید توی مدرسه و برود به حجره‌اش، از آن دری که خلاصه دالانِ پشت مدرسه، که بطرف اطاق بالا و فوقانی پله داشت از آنجا می‌رفت نه از توی صحن مدرسه، که به کسی برخورد نکند. و اینها هم مال یکی و دو روز نیست، مال هفت سال تمام است، ایشان این کار را می‌کرد! و خُب نتیجه‌اش را هم خودشان می‌بردند. ... سکوت یکی از دستورات اساسی این راه است؛ اگر انسان سکوت نکند مطلقاً تمام دارائی‌های نفس و مکتسبات نفس از بین می‌رود. نفس زحمتی کشیده ذکری می‌گوید، عبادتی دارد، من باب مثال شبی تا به صبح إحیاء داشته، خُب این نفس کسب می‌کند دیگر، اگر سکوت کرد آن برایش محفوظ می‌ماند؛ و این نفسش همان طور مکتسباتش محفوظ می‌ماند و آرام و با سکینه، این دنبال مکتسبات جدیدی می‌رود. و اما نه اگر سکوت نکرد تمام نفسش به هم می‌خورد آشغال و هر کثافاتی که در نفسش هست دو مرتبه اینها به هم می‌خورد و آب صافی نفس و روحش دو مرتبه آلوده می‌شود و خودش هم نمی‌فهمد به حسب ظاهر. و اما می‌گوید که: چه کنیم که پیشرفت نداریم؟ چه کنیم که ترقی نداریم؟ چه کنیم تکامل نداریم؟ این برای همین جهت است که آنچه را که کسب می‌شود اینها از یک جای دیگر هدر می‌رود. مثل مخزن دو سوراخه است که از یک سوراخ آب وارد می‌شود و از یک سوراخ هم آب خارج می‌شود؛ خُب در تمام مدت عمر اگر در این مخزن آب وارد بشود چیزی نمی‌ماند... (ادامه دارد...) 📚 غیرت حسینی و عفت زینبی، ص۵۳-۵۵ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- لذت بردن و خوشگذرانی ⬇️ ادامـــهٔ مطلب ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ پست قبلی ⬇️ ... و دوام ذکر یعنی پیوسته انسان در دلش باید یاد خدا باشد و به فکر خدا باشد و وجب به وجب از ساعاتش مورد نظرش قرار بگیرد، چقدر از عمرم گذشته؟ و نمی‌دانم چقدر باقی خواهد ماند یا که سر آمده؟ افرادی مثل ما بودند و حرکت کردند و رفتند و رسیدند، هزاران نفر هم مثل ما بودند و پایشان در گِل فرو رفته و گیر کرده و هی به «سَوْف» و «سین» و «لیت» و «لعلّ» گذراندند و عمرشان سرآمده و بالأخره رفتند با دست خالی! و این مراقبه که عبارت است از این امور، اینها حکم پرهیز و شرائط دارد برای آن مریضی که در تحت معالجهٔ پزشکی است؛ و آن دارویی که به او می‌دهد، دوایی که به او می‌دهد، عملیّه‌ای که می‌خواهد انجام بدهد، این متوقف بر این است که این مثلاً مریض قبل از عمل چیزی نخورد؛ اگر یک قدری چیز بخورد یا اینکه آب در معده‌اش باشد، خُب در اثر آن داروی بیهوشی ممکن است خفه بشود؛ و این می‌گوید نباید چیز بخوری! در بالای تختش هم شب می‌زنند که صبح ناشتا! هیچّی نباید بخوری! حالا این نمی‌تواند بگوید یواشکی ما اینجا حالا یک قُلُپ آب می‌خوریم یا فلان می‌کنیم، إن‌شاء‌الله او نمی‌فهمد... سکوت که انسان می‌کند افکارش جمع می‌شود در خودش؛ آن مطلوبی که در انسان هست و متفرّق است و به صورتهای شکسته و کثیر جلوه می‌کند، اینها همه کم کم جمع می‌شود، و بواسطهٔ آرام گرفتن نفس در اثر سکوت آن شکستگی‌ها و موج‌ها از بین می‌رود؛ انسان نفس را تماشا می‌کند که این آب در نفس آرام گرفته و ساکن و صامت عکس ماه و خورشید در او می‌درخشد. و اما نه، اگر انسان سکوت را رعایت نکرد و چشم به هر جا دوخت و زبان به هر جا باز شد و هر سخنی از دریچهٔ گوش به ذهن رسید، این ذهن همینطور در این عالم پخش و پلاست؛ جلوه‌های خدا را در هر موجودی می‌بیند، ولی کور او را جلوه نمی‌بیند، و به صورت‌های شکسته و درهم «أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» این دیگر تا آخر عمر بصورت همین تفرقه زندگی می‌کند و به نام سلوک و عرفان دلخوش است؛ این فقط دلخوش است! و هیچ هم بدست نمی‌آورد و با حسرت هم می‌رود؛ چون نفسش در مراحل تکامل قدم برنداشته، این از عمل به لفظ اکتفا کرده، این از خوردن شیرینی به شنیدن و حفظ کردن لفظ عسل و حلوا إكتفا كرده، این بجای خوابیدن و معالجهٔ بیمارستان به رجوع به طبیب و گرفتن نسخه و در جیب گذاشتن اکتفا کرده، این هیچ به جایی نمی‌رسد؛ نه اینکه تنها به جائی نمی‌رسد، عقباتی که انسان در پیش دارد اینها شوخی نیست!... یعنی می‌خواهم عرض کنم که انسان باید دنبال بکند و بدون دنبال کردن به جائی نمی‌رسد، انسان زیاد کار می‌کند و خسته می‌شود، چون شرایط دارد؛ چراغ که می‌خواهد روشن بشود حتماً باید تمام سلسله و اسباب باشد، کارخانه باشد، سیم‌کشی باشد، کنتور باشد، مُعدِّل باشد و مثلاً فرض کنید خازن باشد، ترانسفور ماتورهای مختلف باشد، تا اینکه برق را بیاورند تا اینجا، اما اگر همهٔ این جهات درست باشد ولی این سیمی که در دست ماست و باید یک فشار کوچک به او بدهیم اینکار را نکنیم، هیچ اتصالی برقرار نشود، تمام آن زحمات همه هدر است دیگر! پس این هم باید رعایت کرد!... اگر این طور عمل کردیم به مقصد می‌رسیم و الّا معطّلیم. اسم سالک به خود بستن کار را دوا نمی‌کند، بایستی که حقیقتاً انسان تسلیم باشد در مقام ولایت، و روحش حقاً باید خاضع باشد... من عرض کردم به بعضی از رفقا که ما الآن که سنّمان شصت و هفت سال است و موهای صورتمان همه سفید و دیگر چندین مرتبه رفتیم و برگشتیم دیگر! ما چندین مرتبه مرضهای مهلک که تحقیقاً مهلکِ مهلک بوده رفتیم و برگشتیم و الآن دیگر یک عمرهای چند روزی است، ما الآن در تحت حسابیم! و خداوند یک حسابهایی دارد از ما می‌کشد اصلاً باور نمی‌کنید! باور نمی‌کنید! من برای شما بگویم باور نمی‌کنید. وقتی ما خودمان این طور در تحت حسابیم و نسبت به حسناتی که انجام دادیم (نه سيّئات!) داریم حساب باید پس بدهیم و حساب هم خیلی مشکل است! ... »(۱) (ادامه دارد...) 📚 غیرت حسینی و عفت زینبی، ص۵۵-۵۷ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- سخنرانی در مشهد مقدس، روز سوم شوال ۱۴۱۱ هجری قمری. ⬇️ ادامـــهٔ مطلب ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
❗️جریان عجیب سکتهٔ علامه ⚡️حساب پس دادن در برابر کارهای خوب 🔰توجه به دو نکتهٔ مهم و ضروری مرحوم علامه [طهرانی] (قدس سره) در یکی از سکته‌هایی که اواخر عمر کرده بودند، به یکی از شاگردانشان که به عیادتشان رفته بود، فرموده بودند به من از عالم معنی گفتند که سكتهٔ شما دو علت داشت. یکی این بود که در ساختن منزلتان بنایی داشتید؛ بنا می‌خواست در قسمتی از منزل پله‌ای بسازد ولی هر چه می‌کرد نمی‌توانست پله و پاگرد را درست دربیاورد و کارش از جهت فنی صحیح نبود؛ شما به او تذکر دادید که اینگونه صحیح نیست و باید اینطور بسازید؛ بنا ابتداء قبول نکرد ولی پس از بحث و گفتگو بالأخره ثابت شد که نظر شما درست بوده و قرار شد طبق نظر شما آن پله را بسازد. بعداً هر کس از مهندس‌ها هم که دید گفت همین روش صحیح است. اما تذکری که به آن بنا دادید در جلوی شاگردانش بود و دل این بنا شکست. بیست و چند سال از این قضیه گذشته و یک علت این سکته این مسأله بود که به خاطر رضای خدا و درست انجام شدن کار شما چنین تذکری به آن بنا در برابر شاگردانش دادید ولی بهتر از این هم می‌شد عمل کنید. این را می‌گویند حساب پس دادن در برابر کارهای خوب که در آخر فرمایششان بود: «ما الآن در تحت حسابیم! و خداوند یک حسابهایی دارد از ما می‌کشد اصلاً باور نمی‌کنید! باور نمی‌کنید! من برای شما بگویم باور نمی‌کنید. وقتی ما خودمان این طور در تحت حسابیم و نسبت به حسناتی که انجام دادیم (نه سيّئات!) داریم حساب باید پس بدهیم و حساب هم خیلی مشکل است!» مرحوم حضرت علامه (قدس سره) به خاطر جبران آن یک جمله‌ای که بیست و چند سال قبل به خاطر خدا در مقابل شاگردان به آن بنا گفته بودند و دل او رنجیده بود، بعد از بهبودی از سکته، آن بنا را در تهران به سختی پیدا کرده، به منزلشان در مشهد دعوت نمودند و هزینهٔ رفت و برگشتش را متقبل شدند و پذیرایی مفصلی از او به عمل آوردند. خداوند از اولیاء خودش که در دنیا از کارهای بد خود را پاک و خالص کرده‌اند، برای کارهای خوبشان و برای ترک اولی‌ها اینطور حساب می‌کشد، پس وضعیت ما چگونه خواهد بود که توجهی به ظرائف اخلاق و دین و سیرهٔ اولیاء الله نداریم؟! اگر کار عالم اینطور باشد، که هست، و حتی از حسنات و خوبی‌های ما حساب می‌کشند، پس وای به حال ما. خداوند از ما نیز نسبت به همهٔ اعمال حساب می‌کشد و حساب آن عالم هزار هزار برابر سخت‌تر است. اینجا یک ولی کامل خدا با یک سکته و فشار ممکن است حساب حسناتش هم تسویه شود، اما امثال ما در عالم آخرت خدا می‌داند که چگونه آن عواقب و عقبات و مراحل را باید طی کنیم. انسان هر چه بیشتر در عواقب اعمالش در عالم آخرت تأمل کند بیشتر می‌فهمد که باید نسبت به همهٔ امور حسنه غیرت به خرج دهد و از کنار چیزی راحت عبور نکند و اگر سهل انگاری کنیم ضررش به خودمان برمی‌گردد. باری، توجه به این دو نکته بسیار ضروری است: اولاً تمام مطالبی که بیان شد برای این است که هر کس خودش به تنهایی سعی کند مراعات کند و نسبت به آن‌ها غیرت به خرج دهد. یکی از وساوس شیطان اینست که انسان وقتی به این مسائل توجه کرده و برای عمل به آن قدم برمی‌دارد، در درون خود نسبت به کسانی که این مسائل را مراعات نمی‌کنند خدای ناکرده اعتراض می‌کند و به دیگر مؤمنین بدبین می‌شود و در دلش می‌گوید پس چرا فلانی به این سیرهٔ شرعی عمل نمی‌کند؟ چرا؟ چرا؟ ابداً نباید چنین حالی در قلب مؤمن به وجود بیاید. باید کار دیگران را حمل بر صحت کند و احتمال بدهد که هر کس در زندگی شخصی خود حکمتی و عذری در کارش داشته است، و البته باید از خیرخواهی و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر نیز کوتاهی نکند. دوم آنکه غرض از این بحث‌ها توجّه به اهمیت دستورات و آداب و سنن دین است، ولی راهکارهای اجرائی این مسائل ظرافت و دقت فراوانی دارد. انسان باید جوانب را مراعات کند و دقت کند که حق دیگران را ضایع نکند و کسی را نرنجاند. رفق و مدارا را در انجام این مسائل حفظ کند و اگر زن و فرزند، مؤمن را همراهی نمی‌کنند، مؤمن باید ایشان را تحمل کرده و با ایشان همراهی کند و خلاصه ضرورت یک مسأله چیزی است و روش اجراء آن و مراعات ظرائف آن چیز دیگر. 📚 غیرت حسینی و عفت زینبی، ص۵۷-۵۹ 🆔 @allame_tehrani
💥تحقیقى دربارهٔ حقیقت فناء ذاتى و عدم بقاء تعیّن 🔰نظرات مختلف در فناء ذاتی اصطلاح فناء در موارد مختلفى در لسان أهل عرفان استعمال شده است و داراى مراتب و مراحلى است که مرحلهٔ نهائى آن فناء تامّ ذاتى است. در معناى فناء تامّ ذاتى و حقیقت آن بحثها و مناقشاتى صورت گرفته و نظرات مختلفى ارائه شده است که برخى از آنها خالى از اشکال نیست. توضیح اینکه: فناء ذاتى عبارت از این معنى نیست که سالک در مراتب قرب به حضرت حقّ به حدّى برسد که در اثر طلوع نور ذات مقدّس وجود، خود را فراموش نموده و از شدّت عظمت آن نور از خود و جمیع ماسوى‌الله غافل گردد؛ زیرا که این حالت در حقیقت نسیان و فراموشى بوده و إطلاق فناء بر آن مسامحه مى‌باشد و مفاد آیات و روایات و مقتضاى کشف کاملین از أولیاى إلهى نیز آن را تأیید نمى‌کند. و همچنین فناء ذاتى عبارت از این نیست که صفات سالک در اثر قرب به حضرت حقّ جلّ و علا فانى و مبدَّل گردیده و اوصاف إمکانى جاى خود را به اوصاف وجوبى داده و رنگ خدایى بگیرد؛ زیرا که این حالت نیز نهایةً فناء اوصاف است نه فناء ذات. و همچنین عبارت از این نیست که سالک در اثر خرق حجب و رسیدن به مقام لقاءالله وجود استقلالى خود را از دست داده و معدوم صرف گردد؛ زیرا این امر متوقّف بر آن است که سالک از آغاز، وجودى حقیقى و استقلالى داشته باشد تا در مرحلهٔ فناء از بین برود، در حالی که بنا بر مشرب تحقیق در عالم هستى براى غیر حضرت پروردگار وجودى نیست تا در مرحلهٔ فناء زائل گردد و فناء بدین معنى تحقّق یابد. بلکه فناء بدین معناست که سالک در اثر سیر در مراتب کمال به آخرین درجه از سیر رسیده و قوس صعود را تکمیل کرده و وجود مجازى و تعیّن خود را از دست داده و مصداق عدم به تمام أنحاء آن گردیده و غیر از خداوند در آنجا باقى نماند. و اثر آن آنست که پس از تعیّن یافتنِ دوباره و قدم نهادن در مقام بقاء به حقیقت مى‌فهمد که وجود وى و دیگر أشیاء از آغاز مجازى و اعتبارى بوده و هستی مستقلّ و حقیقى جز توهّم و پندارى نبوده است و با تمام مراتب اذعان می‌کند: که جز او نیست در سراى وجود به حقیقت کسى دگر موجود (۱) 📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۸۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- بیت مکرر ترجیع‌بند اول شمس مغربی، دیوان شمس مغربی، ص ۴۱۰ تا ص ۴۴۶ 🆔 @allame_tehrani
💠 حقیقت فناء امرى پیچیده و ذوأبعاد است ☑️ کثرت ماسوی‌الله اعتباری است 💥 فناء تكوينی همهٔ موجودات در حضرت حقّ حقیقت فناء امرى پیچیده و ذوأبعاد است که در اینجا در حدّ وسع در ضمن بیان چند مقدّمه و سپس توضیحاتى دربارهٔ بحثهاى علّامه والد و علّامه طباطبائى، به شرح إجمالى جنبه‌هائى از آن مى‌پردازیم: مقدّمهٔ اوّل: از مسلّمات أدلّهٔ نقلیّه و براهین متقنهٔ عقلیّه و شهود و کشف عرفاى ذوى العزّة و الاحترام، این است که حقیقت وجود منحصر در حضرت حقّ جلّ و علا بوده و او به همهٔ اشیاء إحاطهٔ وجودیّه داشته و لَم یَلِد مى‌باشد که غیرى بیرون از خود و جدا و ممتاز ایجاد ننموده است و همهٔ مخلوقات صرفاً آیه و کلمه و نشانهٔ جمال و جلال وى بوده و فاقد هر گونه استقلال و خودنمائى مى‌باشند. و البتّه این امر بدین معنا نیست که ماسوى‌الله هیچ و پوچ بوده و إرسال رسل و إنزال کتب و شرائع الهیّه و علوم و فنون و روابط اجتماعى همگى لغو و بى‌اساس است، بلکه بدین معناست که وجود و تحقّق براى این کثرات فاقد هر گونه استقلال بوده و کثرت و تعدّد حقیقى که موجب عزلت گردد باطل است. کثرت همهٔ این امور، اعتبارى است و نمى‌تواند در مقابل آن وحدت حقّه قد عَلَم نموده و براى خود مغایرت و عزلتى ادّعا نماید و حقیقت هستى که همان وجود حضرت حقّ باشد، همهٔ اشیاء را پر نموده و جایى براى غیر باقى نگذاشته است. غیرتش غیر در جهان نگذاشت لا جرم عین جمله أشیا شد (۱) فَسُبحانَکَ مَلَأْتَ کُلَّ شَیءٍ و بایَنْتَ کُلَّ شَىءٍ، فأنتَ لا یَفْقِدُکَ شىءٌ و أنتَ الفَعّالُ لِما تشآءُ، تَبَارَکْتَ یا مَن کُلُّ مُدرَکٍ من خَلقِهِ و کُلُّ محدودٍ من صُنْعِهِ. (۲) «پاک و منزّهى تو اى پروردگار از هر نقصى و حدّى، همهٔ أشیاء را پر نمودى و در عین حال با همهٔ أشیاء مباین مى‌باشى؛ پس هیچ چیز خالى از تو و فاقد تو نمى‌باشد و همگى تو را واجدند و هر آنچه را اراده فرمائى انجام مى‌دهى. بلند و مقدّسى اى کسى که هر آنچه به إدراک درآید از مخلوقات توست و هر چیز محدودى از صُنع تو مى‌باشد.» با توجّه به این اصل، نه سالک إلى الله و نه هیچ موجود دیگرى داراى وجود حقیقى استقلالى نبوده و نیست تا در هنگام فناء این وجود، معدوم گردد یا اینکه باقى مانده و صرفاً اوصاف آن به اوصاف وجوبى تبدیل شود. و بر این أساس مى‌توان گفت سالک از آغاز فانى و معدوم بوده است و هیچ عینى از أعیان خارجیّه وجودى حقیقى نداشته مگر در ظرف توهّم و خیال. و گاه از این حقیقت به فناء تکوینى همهٔ موجودات در حضرت حق تعبیر مى‌شود که اختصاصى به انسان ندارد. 📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۸۷ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- مجموعه آثار فخرالدین عراقی، ترجیع‌بند، ص۲۲۶ ۲- قسمتى از خطبهٔ مفصّل حضرت أميرالمؤمنين عليه‌السّلام در بيان خلقت نور مقدّس حضرت رسول‌اللـه صلّى‌اللـه‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم و انتقال آن در اصلاب آباء گرام آن حضرت كه علّامه مجلسى اصل اين خطبه را به تفصيل در جلد ۲۵ بحارالأنوار از ص ۲۵ تا ص ۳۳ از إثبات‌الوصيّه نقل نموده و علّامه طباطبائى قدّس‌سرّه اين فقره از خطبه را در عداد ادلّهٔ نقلى بر وحدت شخصيّهٔ وجود در رسائل توحيديّه ص ۱۵ و ۱۶ آورده‌اند. 🆔 @allame_tehrani
♻️ كيفيّت سير نزولى و صعودى سالک إلى اللـه مقدّمهٔ دوّم: هر تعیّن و ظهورى از ظهورات حضرت حقّ همانطور که از ناحیهٔ ربوبى صادر و نازل شده، بار دیگر در سیر صعودى خود به سوى خداوند متعال بازگشته و به أمد و نهایت خود رسیده و پایان مى‌پذیرد و کثرت دوباره در وحدت مضمحلّ و نابود مى‌شود. این سیر به مقتضاى: إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ(۱) در همهٔ موجودات عِلوى و سِفلى تحقّق دارد و نفس انسان را نیز در بر مى‌گیرد، با این تفاوت که انسان می‌تواند این مسیر را با قدم اختیار طى کند و با مجاهده در همین نشأه به لقاء إلهى مشرّف گردد و می‌تواند در اثر تکاهل و تقصیر از این سیر باز ماند تا در نشئهٔ آخرت او را به اضطرار و جبر برده و در سایهٔ نفخ فَزَع و صَعق به این درجهٔ نهایى واصل گردد. سالکى که قدم در مسیر عبودیّت مى‌گذارد در صورتى که ارادهٔ إلهى به رساندن او به کمال تعلّق گرفته باشد، در هر مرحله‌اى از مراحل سیر از ضیق به إطلاق مى‌رسد و رفته رفته سعه مى‌یابد تا جائى که در نهایت با تجلّى ذاتى خداوند عزّوجل راهى دیار فناء و نیستى می‌گردد و ظهور و تعیّنى که بود منعدم شده و دیگر از او هیچ اسم و رسمى باقى نمى‌ماند. در مرحلهٔ فناء، دیگر کسى نیست که داراى وصف و اسمى باشد و تعیّنى باقى نمى‌ماند تا إدراک و علم و معرفتى داشته باشد، آنکه بود بساط خود را از دار تعیّن خارج کرد و به أمد و غایت خود رسید و فقط خداوند باقى ماند و بس که او نیز از آغاز بود و هست و خواهد بود؛ کانَ اللّٰهُ وَ لَم‌یَکُن مَعَهُ شَىءٌ وَ الْآنَ کَما کانَ. (۲) دائماً او پادشاه مطلق است در کمال عزّ خود مستغرق است او به سر ناید ز خود آنجا که اوست کى رسد عقل وجود آنجا که اوست (۳) 📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۸۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- آيهٔ ۱۲۳، از سورهٔ ۱۱: هود. ۲- دربارهٔ سند اين حديث علّامه والد رضوان‌اللـه‌عليه در روح‌مجرّد ص ۱۹۲ و ۱۹۳ بحث فرموده‌اند. و نيز نظير اين روايت را در توحيد صدوق، ص ۱۴۰ و ۱۴۱ از حضرت أبى‌جعفر امام باقر عليه‌السّلام روايت می‌كند كه فرمودند: إنّ اللّٰه تَباركَ و تعالَى كانَ و لا شى‏ءَ غيرُه، نوراً لا ظَلامَ فيه و صادقاً لا كِذبَ فيه و عالمًا لا جهلَ فيه و حيّاً لا موتَ فيه، و كذلك هو اليومَ، و كذلك لا يَزالُ أبدًا. همچنين حضرت امام رضا عليه‌السّلام در مناظره با عمران صابى در جواب سؤال عمران كه پرسيد: أخبِرنى عن الكآئن الأوّل و عمّا خَلَق، فرمودند: سألتَ فأفهمْ، أمّا الواحدُ فلم يَزَلْ واحدًا كآئناً لا شى‏ءَ معه بلا حدودٍ و لا أعراضٍ و لا يَزالُ كذلك ثمّ خَلَقَ خَلْقًا مُبتدِعاً ... و نيز هنگامى كه پرسيد: ألا تُخبرنى عنِ الخالق إذا كان واحداً لا شى‏ءَ غيرُه و لا شى‏ءَ معه أ ليس قد تَغَيّرَ بِخَلْقه الخَلْقَ؟ فرمودند: لمْ يَتَغَيَّرْ عزّوجلّ بخلْقِ الخَلْقِ ولكنَّ الخلقَ يتغيّرُ بتغييرِه. (توحيدصدوق، ص ۴۳۰ و ۴۳۳) ۳- منطق‌الطّير، ص۴۸ 🆔 @allame_tehrani
✨ كيفيّت بقاء بعد از فناء 🔥 در مقام فناء نه كمالى هست و نه ادراک و معرفتى مقدّمهٔ سوّم: پس از اینکه سالک به فناء رسید هنگامى که ارادهٔ الهى تعلّق گیرد که وى را به بقاء برساند، بار دیگر خداوند ظهور نموده و بر او مُهر تعیّن زده و او را پس از نیستى و عدم، موجود و محقّق می‌فرماید، با این تفاوت که این بار نفس سالک از حیث اتّصالش به عالم ربوبى، نفسى است در نهایت سعه و نورانیّت و طهارت و خالى از هر شائبهٔ کدورت و آلودگى، نفسى است که براى خود در هیچ مرحله‌اى از مراحل استقلال و أنانیّت و هستى نمى‌یابد و با تمام مراتب به عجز و فقر در درگاه خداوند اعتراف دارد، نفسى است که ارادهٔ او فانى در ارادهٔ حضرت حقّ است، ارادهٔ او ارادهٔ خداوند و فعل او فعل خداوند است و در تمام عالم جز او نمى‌شناسد و نمى‌یابد و نه تنها به تعبیر روایات شریفه خداوند سمع و بصر و لسان و ید اوست، بلکه او نیز عین‌الله و لسان‌الله و اُذُن‌الله و یدالله گردیده است.(۱) همهٔ آنچه در مقام انسان کامل گفته مى‌شود، و همهٔ إخبارات و بیانات أولیاى إلهى مربوط به مقام بقاء است که این تعیّن جدید پس از فانى شدن از خود، بار دیگر قدم در عرصهٔ تحقّق گذاشته و در این مقام حائز صفات کمالیّه و مرآت تامّهٔ جمال و جلال حضرت حق است. در مقام فناء نه کمالى براى سالک هست و نه إدراک و معرفتى، آنجا جز حضرت حقّ چیزى نیست و اگر معرفت و إدراکى هست و اگر لذّت و سرورى هست، همه مربوط به پس از مقام فنا و هنگام به هوش آمدن است. جرعه‌اى در کشیدم و گشتم فارغ از رنج عقل و زحمت هوش چون به هوش آمدم یکى دیدم مابقى را همه خطوط و نقوش ناگهان از صوامع ملکوت این حدیثم سروش گفت به گوش که یکى هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله إلّا هو (۲) وقتى سالک از محو و فناء خارج شده و به هوش مى‌آید، آنجاست که نگاه او به عالم نگاه توحیدى مى‌شود و نه فقط فعل و اسم و صفت را منحصر در حضرت حقّ مى‌بیند، بلکه اعتراف به وحدت قهّاریّهٔ خداوند نموده و همهٔ ذوات را در مقابل ذات حضرت پروردگار معدوم مى‌شمارد. علّامه والد أفاض الله علینا من برکات علومه المنیفة مکرّر مى‌فرمودند: «درویشى تصحیح خیال است.» و این جمله اشاره به همین مقام است و تا سالک از درجهٔ فناء ذاتى عبور ننماید این تصحیح خیال به شکل کامل صورت نمى‌گیرد. بنابراین قبل از وصول سالک به درجهٔ فناء ذاتى، وى داراى تعیّن بوده و ظهورى از ظهورات حقّ متعال است که مبتلا به توهّم و پندار وجود حقیقى مى‌باشد. در مقام فناء هیچ تعیّنى براى سالک باقى نمى‌ماند و مُدرِکى نیست تا توهّم استقلال و أنانیّت داشته باشد. و پس از مقام فناء دوباره تعیّن پدید آمده و سالک رجوع می‌کند ولى دیگر از پندار وجود استقلالى خالى شده و دیدهٔ حق‌بین یافته است. پس با فناء هم توهّم استقلال پایان مى‌پذیرد و هم تعیّن سالک مندکّ و مضحملّ مى‌شود و در بقاء تعیّن باز می‌گردد، ولى این بار حضرت پروردگار ظهورى مى‌نماید که در او هیچ شائبهٔ استقلال نیست و توهّم غیریّت و دوئیّت نداشته و فناء تکوینى خود و همهٔ موجودات را إدراک می‌کند. 📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۹۰ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- شيخ صدوق در توحيد از پدرش از سعد بن عبداللـه از أحمد بن محمّد بن عيسى از حسين بن سعيد از فضالة بن أيّوب از أبان بن عثمان از محمّد بن مسلم روايت می‌كند كه: سمعتُ أباعبداللـه عليه‌السّلام يقول: إنّ لِلّه عزّوجلّ خلقاً مِن رحمتِهِ خَلَقَهُم مِن نورِهِ و رحمته من رحمته لرحمته، فَهُم عينُ اللـه النّاظرةُ و اُذُنُه السَّامعةُ و لِسانُهُ النَّاطقُ فى خَلقِهِ بإذنه و اُمنآؤُه على ما أنزلَ مِن عُذرٍ أو نُذرٍ أو حُجَّةٍ، فَبِهم يَمحو السَّيِّئاتِ و بهم يَدفَعُ الضَّيمَ و بهم يُحيى مَيِّتاً وَ بهم يُميتُ حَيّاً و بهم يَبتَلى خَلقُهُ وَ بهم يَقضى فى خلقه قَضيَّتَه. قلتُ: جُعلتُ فِداك مَن هؤلآء؟ قال: الأوصيآءُ. (توحيد، ص ۱۶۷) و مرحوم مجلسى در بحارالأنوار ج ۲۶ باب ۵: جوامع مناقبهم و فضآئلهم عليهم‌السّلام، ص ۲۴۰ تا ص ۲۶۷ احاديث متعدّدى را بدين مضمون آورده است. ۲- ديوان هاتف اصفهانى، ترجيع‌بند، ص۳۰ 🆔 @allame_tehrani