eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
64هزار عکس
21.8هزار ویدیو
589 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا یاریمان کن بر کلاممان مسلط باشیم وبانارضایتی سکوت نکنیم حرفی را که بر زبان میرانیم ناحق و خارج ازعدل نباشد. الهی کمکمان کن آبرویی را برآب و کاشانه ای بر باد ندهیم. آمین🙏 @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
taheri: عصرتون دل انگیز امیدوارم بادیدن این کلیپ برای لحظه ایی لبخند بر لبتان بنشیند. همرا ما باشید در👇👇 @alle_yasen
🥀🌹🕊💐🕊🌹🥀 همیشه به همسرش می گفت به من نگو خدا قوت ... بهترین دعا این است که بگی هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمی کرد ، می گفت حقوقی که از سوادم می گیرم باید حلال باشه . همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه می کرد و عادت به تامل داشت . نماز اول وقت می خوند و اگه ما دیرتر می خوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها ، حواست جمع جمع ... به بزرگتر خیلی احترام می گذاشت حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد . همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون کنه . بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود . 🥀🌹🕊💐🕊🌹🥀 @alle_yasen 🥀🌹🕊💐🕊🌹🥀
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 🌹 🌹 ای مردم ، بعد از شهادت هر شهیدی ، خیلی از ما ادعای دوستی با او را کردیم و برای او تخت و حجله بستیم ، بلند گو بستیم ، تاج گل بردیم و... ولی آیا یک سوره بالای سر شهید خواندیم ؟ آیا رفتیم سر قبرش و یک جزء قرآن بخوانیم ؟ آیا شهید به تاج گل احتیاج دارد یا به اینکه برویم برایش نمازی بخوانیم ، روزه ای بگیریم ، قرآنی بخوانیم و طلب آمرزش کنیم . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 @alle_yasen 🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷 تاریخ بشکند اگر ننویسی یاران برای زخم خوردند و درد کشیدند ... ولی کنار سفره آنان و به نام آنان فقط و و کشیدند !!!! این رسوایتان خواهد کرد... شادی روح و 🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷 @alle_yasen 🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 🌹 🌹 امت شهید پرور ، همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و اگر خدائی ناکرده لحظه ای غافل شوید ، نابودی اسلام در پیش است ، خدای ناکرده مانند مردم کوفه نباشید که امام را در روز عاشورا تنها گذاشتند . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 @alle_yasen 🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
🌵اردوگاه مفقود الاثرها – طلبه آزاده رحمان سلطانی🌿 💢قسمت دهم: سه شبانه روز در میان آتش ایران و عراق🔥 در فواصل نامنظم از هوش می رفتم و چند لحظه بعد با صدای انفجاری مهیب و پاشیده شدن گِل و لای روی صورتم دوباره بهوش میومدم و تلاش و حرکتم رو برای رهایی از مهلکه و رسیدن به خاکریزِ خودی ادامه می دادم. در ساعت اول هر حرکت جزئی من تو دید مستقیم دشمن بود و توفانی از تیر و آرپی چی به سمتم روانه می شد و عجیب این بود که در این فاصله کوتاه چطور آبکش نشدم .شاید توسل به معصومین علیهم السلام و تنه نخلای افتاده بر زمین و در یه کلمه مشیت الهی بر زنده موندنم بود. حالا از همه ی مسائل که بگذریم ، تعجب من اینه که مگه نمی دونستن من روحانی گُردانم ، چطور جرات می کردن بسمت روحانیت شلیک کنن؟! بقول سریالای کره ای میخاستم بگم چطور جرات می کنید در مقابل روحانیت بایستید؟ 😉 صدای توپ و خمپاره ها اجازه نمی داد صِدام بهشون برسه ! بشین بابا سرِ جات بپا نیان سرتو بکنن ، ببرن پشت خاکریز باهاش فوتبال بکنن ! از بین مجروحین تنها کسی بودم که زخم کمتری داشتم و تونسته بودم مقداری خودمو دور کنم. گاهی نگاهی به پشت سر می کردم ببینم از اونا کسی تونسته خودشو بکشونه سمت ایران یا نه ، ولی متاسفانه خبری نبود. قدم بقدم و لاک پشت وار از دشمن دور میشدم و امیدوار بودم با ادامه این روند ، اگه خدا یاری کنه بتونم همون شب خودمو به خط برسونم. نیزارای کوتاه هم گاهی به مددم میومدند و لحظاتی توی اونا قایم میشدم و نفسی چاق می کردم. حالا دیگه از حجم مُنورا کاسته شده بود و شاید صد متری فاصله گرفته بودم و در دید مستقیم نبودم. البته شب اینجوری بود ، قضیه روز فرق میکرد. لحظات و ساعات به سختی و کندی سپری می شد و سستی بدن، سرما ؛ خونریزی و عطش مثل سپاه ابرهه از هر سو به سَمتم هجوم اورده بودن. بادگیرِ تنم تکه تکه شده و هر چن متر تکه ای از اون جدا میشد و پشت سرم جا میموند. با پاره شدن بادگیر سرما تا مغز استخونم نفوذ میکرد و مانع میشد که بتونم حرکت ثمربخشی انجام بدم. تلاش و جون کندنم برای برگشت با بیهوشیای پی در پی خنثی میشد. بدنم سنگین شده بود و نای حرکت نداشتم. من بودم و یه دنیا تنهایی و بی کسی. بعد از ساعتا تلاش، کم کم سپیده صبح پیدا شد. با زحمت و بدون وضو و درازکش و در حالیکه صورتم روی شوره زار نمناک منطقه بود ، نماز صبحمو خوندم. نگاهی به اطراف کردم. جز نخلای سوخته ؛ جنازه های متلاشی شده؛ سیم خاردار و ترکشای فراوون که هر جا ریخته بودند و نیزارای کم پشت، چیزی دیده نمیشد. خبری از آدمیزادِ زنده نبود. تا چشم کار میکرد و گوش میشنید جنگفزارای بیجانی بودند که غرش کنان در پی بیجان کردن انسان بودند و بس. ادامه دارد✅ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹
چون بلبل مست راه در بستان یافت روی گل و جام باده را خندان یافت آمد به زبان حال در گوشم گفت دریاب که عمر رفته را نتوان یافت. @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا